- امروزه جهان بشریت و انسانها را به دو شیوه، دارند به تباهی میکشانند: 1- به وسیل? فساد، لذتجویی و هرزگی 2-نقط? مقابل هرزگی؛ یعنی با دینداریهای منحرفانه یا به وسیل? افراطیگری تحت پوشش دینداری، که بر اساس آن، هزاران جوان را اینگونه تربیت میکنند که به خودشان بمب ببندند و مردم بیدفاع شیعه و سنی را بکشند. حتی وقتی به آنها گفته میشود قربانیان شما بیگناه هستند در پاسخ میگویند: «اشکالی ندارد، اگر بیگناه باشند به بهشت خواهند رفت! ما باید وظیف? خود را انجام دهیم!»
- هر یک از این دو شیوهای که برای به تباهی کشیدن حیات بشر اتخاذ کردهاند، شیو? دیگر را تقویت میکند؛ به این صورت که بیبندوباریِ افراد هرزه را به عدهای از متدینینِ منحرف نشان میدهند، و آنها را در دیانت منحرفان? خودشان تقویت میکنند. و از سوی دیگر، منحرفین متدین و جنایتهای ناشی از افراطیگری تحت پوشش دینداری را به افراد هرزه نشان میدهند و آنها را در هرزگیِ خودشان تقویت میکنند.
- جهان و منطقهای که در آن زندگی میکنیم، گرفتار این دو گروه شده که مانند دو لب? قیچی عمل میکنند و اختیارش هم در دست ابلیس و بعد از ابلیس، در دست جریانات صهیونیستی و مستکبران عالم است. در این میانه باید چهکار کنیم؟ با کدام گروه باید کنار آمد و مماشات کرد؟
- اگر با هرزگی مماشات کنیم، نقط? مقابلش که نوعی افراطیگری در دینداری است ایجاد خواهد شد. البته خودِ دینداری نمیتواند افراطی شود، بلکه اینها خودشان آدمهای افراطیای هستند که میخواهند افراطیگری خود را با دین توجیه کنند. لذا باید نام آنرا «افراطیگری تحت پوشش دینداری» گذاشت.
- این دو جریان (افراطیگری در هرزگی و افراطیگری تحت پوشش دین )، هر یک به نوعی دارند «نسلکشی» میکنند.
- افراطیگری در لذتجویی چگونه نسلکشی میکند؟ به این صورت که باعث میشود تعداد زاد و ولد کاهش پیدا کند کما اینکه در برخی کشورها (مثل کشورهای اروپایی) میبینیم. و این مسأله به حدّی جدی است که طبق برخی آمارها تا چندین سال دیگر، تعداد اروپاییهای اصیل که هم پدر و هم مادرشان اروپایی باشند، تقریباً به صفر خواهد رسید.
- از سوی دیگر «افراطیگری تحت پوشش دین» هم نسلکشی میکند و میبینید که چقدر راحت آدم میکشند، سر میبرند، بمبگذاری میکنند و با افتخار هم اعلام میکنند که «ما تا به حال چند هزار عملیات انتحاری را سازماندهی کردهایم!»
- دیگر دینداری واقعاً جدّی شده است و اصلاً یک مسأل? تعارفی نیست. باید تکلیف دینداری خودمان را روشن کنیم و این مثل «نان شب» واجب است. نجات دادن جامع? خودمان و جامع? بشری در زمر? اوجب واجبات قرار گرفته و بیاعتنایی به این مسأله واقعاً خیانت است. هر کسی در زندگی فردی خودش به موضوع دین و نجات حیات بشر بیاعتنایی کند، در واقع خیانت کرده است؛ چون این قیچیِ دولبه («افراطیگری در هرزگی» و «افراطیگری تحت پوشش دین») دارد حیات بشر را نابود میکند و این قیچی دست کسانی است که دوست دارند مردم بیتفاوت باشند و البته بعدها یا سر تمام این بیتفاوتها را نیز خواهند برید یا آنها را به بردگی خواهند کشید. لذا به عنوان یک ضرورت باید به این موضوع پرداخت؛ امروز انتخاب دینداری در زندگی، به میلِ من و شما نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی شده است.
- در شرایطی که داریم به آخر خط میرسیم، باید بیشترین توان خود را صرف کنیم. مانند دوندههایی که وقتی به خط پایان نزدیک میشوند نهایتِ توان خود را صرف میکنند تا بهترین نتیجه را بگیرند. ما در مقام تشبیه مانند دوندهای هستیم که در دور آخر دوِ امداری قرار داریم و دوندههای همتیمی ما، تلاش خود را کردهاند و چوب را به دست ما رساندهاند و حالا نوبت ما است که باید بیشترین توان خود را صرف کنیم تا حاصل تلاش هم? گذشتگان را به ثمر برسانیم و تیم خود را برنده کنیم.
- اولین دوند? این دوِ امدادی اباعبدالله الحسین(ع) بوده است که عَلَم را به حضرت زینب(س) سپرد و این عَلَم امروز به دستِ ما رسیده است و ما هم به خط پایان نزدیک شدهایم؛ پیروزی ما در این میدانِ بزرگ، به معنای تقدیر از تلاش هم? دوندههای بزرگی است که این عَلَم را به دست ما رساندهاند و کمگذاشتنِ ما در این عرصه، به معنای بیاعتنایی به زحمات این بزرگان است.
- ابلیس و نظام کفر و استکبار در آخرالزمان، تمام زورِ خود را میزنند، و ما هم باید تمام زور خود را بزنیم.
- حساسیتِ دور? ما حتی مثل دوران دفاع مقدس هم نیست، بلکه خیلی حساستر از آن دوران است. خطری که در دوران دفاع مقدس ما را تهدید میکرد این بود که در نهایت ما را دچار مرگِ با سر و صدا میکرد اما اگر با خطری که امروز ما را تهدید میکند مقابله نکنیم، ما را دچار مرگِ خاموش خواهد کرد؛ شبیه مرگ در اثر گازگرفتگی در منزل. البته مقابله با این تهدید، سختتر است. انسان به این سادگیها نمیتواند سبک زندگی خودش را از افراطیگری در هرزگی و لذتبری و هوای نفسطلبی یا افراطیگری تحت پوشش دینداری نجات بدهد. چون صراط مستقیم، راهی است که مانند پل صراط باریک و بُرنده است. (امام صادق(ع): «صراط، از مو و لب? شمشیر باریکتر است؛ الصِّرَاطُ أَدَقُ مِنَ الشَّعْرِ وَ مِنْ حَدِّ السَّیْف»؛ الزهد/ص92)
- امروز خیلی از پدر و مادرها از دست فرزندانشان گلهمند هستند که «ما چهکار کنیم تا بچههای ما نمازخوان بشوند؟ چهکار کنیم تا کارهای بد نکنند؟ تا بیادب نشوند؟» باید به این پدر و مادرها گفت: شما خودتان جلوی فرزندانتان چقدر مبارزه با نفس کردهاید؟ اینکه آدم خوبی باشید کفایت نمیکند و در تربیت فرزند به درد نمیخورد بلکه فرزندتان باید مبارزه با نفس کردن را در شما ببیند تا تأثیر بگیرد. مثلاً اگر شما به صورت ژنتیکی آدم مهربان یا خوشاخلاقی باشید این زیاد به دردِ تربیت بچ? شما نمیخورد. مهم این است که چند بار جلوی فرزندتان پا روی نفس خودتان گذاشتهاید و دوستداشتنی خود را قربانی کردهاید و بچ? شما این را فهمیده است؟ اگر این کار را جلوی بچ? خودتان انجام ندادهاید، انتظار نداشته باشید که راهحلی برای درست کردن فرزند خود پیدا کنید!
- وقتی آدم میبیند که فرزندش دارد در خانه خراب میشود و خودش عامل این خرابی است(نه فرزندش)، یکدفعه خودش را جمع میکند و ضرورتِ دینداری و مبارزه با نفس را در مورد خودش احساس میکند.
- ما خودمان در خانه، بچهها را خراب بار میآوریم و سپس این خراب شدن را گردن فساد جاری در جامعه میاندازیم! یک خانواد? خوب خانوادهای است که در همین وضعِ موجود جامعه و یا حتی در اوضاع بدتر از این، بچههای خوب تربیت کند. خانواد? خوب، بچ? عقدهای تربیت نمیکند که اگر مذهبی شد افراطیگری کند. مثلاً گیر بدهد به قمهزنی و بگوید «من حتماً باید قمه بزنم!» این قبیل آدمها، در هر کاری که وارد میشوند میخواهند تا آخرش بروند! مثلاً در خوردن، میخواهند تا آخرش بروند و لذا به حرامخواری میافتند، در رفیقبازی هم تا آخرش میروند و به خاطر رفیقبازی ممکن است مرتکب قتل هم بشوند، در عزاداری هم افراطیگری میکنند و به خاطر قمه زدن، وجه? دین را پیش بعضیها خراب میکنند. در لذت بردن هم میخواهند تا آخرش بروند و باز هم به حرام میافتند.
- باید دید این قبیل آدمها در چه خانودهای تربیت شدهاند و اخلاق پدر و مادرشان در خانه چگونه بوده است. اگر بررسی کنید میبینید اغلب اینطور هستند که پدر و مادرهایشان هر وقت عصبانی میشدند، هر چیزی دلشان میخواسته بر زبانشان جاری میکردند و همین باعث شده بچ? آنها اینطور بار بیاید. اگر هم چیزی نمیگفتند به خاطر خدا نبوده بلکه در اثر یک عامل دیگری گیر میکردند و نمیتوانستند آن حرف زشت را بگویند؛ مثلاً برای آبروداری پیش همسایه و فامیل، نه اینکه به خاطر خدا، خودشان را کنترل کنند. لذا بچهای که در این خانواده تربیت شده، هیچ وقت ندیده که پدر و مادرش «به خاطر خدا» خودشان را کنترل کنند و آن کاری که دلشان و هوای نفسشان خواسته، انجام نداده باشند.
- ما در این فضایی که واقعاً فضای حساسی است، باید چه کار کنیم؟ از یک سو، نه افراطیگری معنوی تحت لوای دین داشته باشیم و نه افراطیگری مادی تحت لوای زندگی آزاد و پوسید? غربی داشته باشیم که متاسفانه دارد ترویج میشود و البته دروهاش هم، دیگر گذشته است.
- شما تصور میکنید چرا امکانات ماهواره و اینترنت و موبایل و ... برای انواع هرزگیها روز به روز بیشتر میشود؟ درست است که تکنولوژی دارد روز به روز پیشرفت میکند و درست است که برخی عوامل سودجو پشتِ سر توسع? ابزارهای هرزگی قرار دارند اما هیچ یک از اینها خارج از تدبیر کلان و حکمت الهی اتفاق نمیافتد. حکمتِ دسترسی آسانتر به انواع ابزارهای هرزگی چیست؟ چرا حکمت خداوند اقتضا کرده است که اینهمه توسعه در ابزار فساد و هرزگی پدید بیاید؟
- خداوند متعال که الان و در این شرایط دارد از ما امتحان میگیرد، میداند که ما باید بتوانیم از پسِ این امتحان بربیاییم و الا خداوند اجازه نمیدهد امتحان سختی که فوق ظرفیت ما باشد، از ما گرفته شود. معنایش این است که جوانان ما علیالقاعده میتوانند از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که از پس این امتحانات بر بیایند.
- زمانی بود که مثل امروز اینقدر فساد ترویج نمیشد، ولی در آن زمان، اینقدر عقلها رشد نکرده بود و امکانات برای خوب شدن فراوان نشده بود، و الگوهای خوب، زیاد دیده نشده بود و آخر راهِ تمدن پوسیده و فرهنگ منحوس غربزدگی و کفر و الحاد، خودش را نشان نداده بود. آبی که در فوّاره بالا میرود هرچقدر به نقط? اوج خود نزدیک میشود در واقع به لحظ? برگشت خود نزدیک میشود. و ما داریم لحظ? برگشت این فوّار? فرهنگ پوسید? غرب را میبینیم. پس ما امکانات زیادی داریم برای اینکه از پسِ این امتحانات بربیاییم.
- اگر از این امتحانات سربلند برنیاییم برخی کج اندیشان همین فساد جاری در جامع? ما را دلیل بر عدم حقانیت راه حسین(ع) میگیرند. مثلاً میگویند: عزاداران امام حسین(ع) همانهایی هستند که خیلی از مسائل شرعی را رعایت نمیکنند. لذا امروزه درست دینداری کردن یک ضرورت حیاتی شده است.
- یک دلیل دیگر برای این ضرورت این است که امروز خوب بودن ما دشمنان زیادی پیدا کرده است و یکسری از دشمنان ما کسانی هستند که خودشان ادعای دینداری دارند؛ البته از نوع «افراطیگری تحت پوشش دین». امروز دیگر اینطور نیست که فقط ما مخالفِ هرزگی باشیم. بلکه بعضیها پیدا شدهاند که اتفاقاً با هرزگی هم مخالفند ولی همینها به خاطر چند مورد بیدینیای که از ما دیدهاند میخواهند سرِ ما را ببُرند!
- حالا که درست دینداری کردن، اینقدر ضرورت دارد، باید ببینیم اولیت در درست دینداری کردن، دیندار بودن جامعه است یا دیندار بودن فرد است؟ در واقع اولیت با هیچیک از این دو نیست، بلکه اولیت با دینداری خانواده است، چون هم فرد و هم جامعه اسیرِ خانواده هستند و برای اصلاحِ دینداری، سبک زندگی، کنترل هرزگی و ... برای هم? اینها باید اول خانواده درست شود. یعنی یک زن و شوهر باید تصمیم بگیرند با هم درست شوند و در این راه همدیگر را یاری کنند؛ همانطور که امیرالمؤمنین(ع) دربار? حضرت فاطمه(س) فرمود: «ایشان بهترین یار و یاورِ من در طاعت خداوند است؛ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ»(مناقبآلابیطالب/3/356)
- امروز راهِ معقول رسیدگی به وضعِ دینداریِ فردی و اجتماعی، رسیدگی به وضع دینداری خانواده است. در مقابل فرد و جامعه، باید اصالت به خانواده داده شود. چون در واقع واحد اصلی یک جامعه، خانواده است. لذا وقتی بدانیم در یک جامعه، خانوادهها چگونه هستند، میتوانیم دربار? وضعیت آن جامعه اظهار نظر کنیم.
- به عنوان مثال کسانی که در عرص? اقتصاد و سیاست بیانصافی میکنند، میشود حدس زد در چه خانوادهای بزرگ شدهاند. کاسبی که دستکجی میکند یا کارمندی که رشوه میگیرد، یا مدیر و مسئولی که بیش از کار کردن و خدمت به مردم، دنبال تسویه حساب با دیگران است، و هنوز نیامده، به فکر نرفتن است، یا برخی اهالی رسانه که منفیبافند و مدام سیاهنمایی میکنند و سعی میکنند برای هر چیز مثبتی در جامعه، یک بعد منفی پیدا کنند، شما فکر میکنید اینها در چه خانوادهای رشد کردهاند؟ گرچه هم? عیوبشان، تقصیر خانوادههایشان نیست، ولی ریشه در آنجاست. لذا قدیمها وقتی کسی میخواست از خودش دفاع کند، میگفت: «من سرِ سفر? بابام بزرگ شدهام» یعنی من دارای خانواد? اصیل هستم و یک نجابتی دارم که هر کار بدی را انجام نمیدهم.
- ما یک «واحدِ اصلی» داریم که باید تکلیف خودش را با دین مشخص کند و آن واحد خانواده است. خانواده برای خودش مختصاتی دارد. همانطور که مثلا «هیات» که یک واحد اجتماعی است برای خودش مختصاتی دارد: مراسمش صبحها برگزار میشود یا شبها؟ عزاداریاش چند ساعت طول میکشد؟ سخنرانی دارد یا ندارد؟ هفتگی است یا موسمی؟ خانوادهها نیز برای خودشان مختصاتی دارند. مثلاً اینکه بچهها جلوی پدر و مادر با احترام رفتار میکنند یا نه؟ آیا جلوی پای پدر و مادرشان بلند میشوند یا نه؟
- در خانوادهای که مادر جلوی بچهها به پدر خانواده احترام لازم را نگذارد، معمولاً بچهها هم به پدرشان احترام لازم را نمیگذارند. اگر مادر همیشه جلوی بچه به پدر احترام بگذارد، این بچه به طور خودکار به پدرش احترام خواهد گذاشت. از سوی دیگر اگر پدر جلوی بچهها راحت دلِ مادرِ خانواده را بشکند، بچهها هم راحت دلشان میآید که این مادر را اذیت کنند. و الا اگر پدر خانواده لااقل جلوی بچهها دلِ مادرِ خانه را نشکند و به او محبت کند، بچهها هم دلشان نمیآید دل مادرشان را بشکنند. در این صورت اهرم تربیت در خانه این خواهد بود که مادر به بچهاش بگوید: «من دوست ندارم فلان کار را انجام دهی» همین کافی خواهد بود که بچه به دنبال آن کارِ بد نرود.
- چرا پدر و مادرها این حرمت را ندارند؟ چون مادرها باید این حرمت را برای پدر نگه دارند که وقتی پدر به خانه آمد همه در مقابلش محترمانه (مثلاً دو زانو) بنشینند و به پدر احترام بگذارند. پدرها هم باید دل همسرشان را نشکنند و به او محبت کنند تا بچهها هم یاد بگیرند که دلِ مادرشان را نشکنند. اینها پایههای تربیت در خانواده است. اگر پایههای تربیت را در خانه خراب کنیم، دینداری فردی هم درست نخواهد شد و اگر هم کسی علیرغم خانوادهاش، آدم خوبی بشود، زیاد آدم خوبی نخواهد شد.
- وقتی به شما میگویند آمریکاییها هست? اولی? یک گروهی از تروریستها را از یک شیرخوارگاه درست کردند، یعنی نوزادهای بیسرپرست را بردند و از بین آنها طلبههای منحرفی درست کردند که حاضر شوند مثل آبخوردن آدمکشی کنند، نشان میدهد که فقدان خانواده است که تروریست درست میکند.
- حالا اگر یک خانواده بخواهد دیندار باشد چه اتفاقی باید در آن بیفتد؟ آیا اینکه در خانواده هر کسی به تنهایی آدم خوبی باشد، آن خانواد? خوب یا دینداری است؟ پس این آی? کریم? قرآن چه میشود که میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صبر کنید و با هم صبر کنید و همافزایی کنید (نیروهای خود را روی هم بگذارید)؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آلعمران/200) این فایده ندارد که هر کسی برای خودش آدم خوبی باشد، باید «باهمدیگر آدمهای خوبی باشیم».
- «با هم خوب بودن» عبارتی است که معمولاً برای ما ناآشناست چون اخلاقی که معمولاً به ما درسداده میشود اخلاق سکولار است. یکی از ویژگیهای اخلاق سکولار، فردی خوب شدن است. در حالی که «فردی خوب شدن» ثمر? کمی دارد، باید خانوادگی خوب بشویم. خوب شدن در اسلام، خانوادگی است.
- ما یک خانواده سراغ داریم که جهان را تحت تأثیر قرار داده است. وقتی میخواهیم به آنها سلام بدهیم، در ابتدا به صورت خانوادگی به آنها سلام میدهیم و میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ» اصلاً این خانواده، پروژ? دین ما را به صورت خانوادگی اجرا کردند، یعنی این خانواده آمدند و با هم، همپیمان شدند و خانوادگی در راه دین فداکاری کردند. پدر، مادر، داماد، پسر و دختر همگی خودشان را در راه دین فدا کردند. دین ما، هم خانوادگی شروع شده و هم خانوادگی حفظ شده است.
- سؤالی که هنوز هم جواب دادن به آن سخت است، این است که میپرسیدند: یا اباعبدالله الحسین! شما که میخواهید به این سفر پرخطر بروید که احتمال جنگ وجود دارد، چرا خانواد? خود را همراه میبرید؟ چرا خواهر و دختربچهها را میبرید؟...
اگر وقت تان اندک است و می خواهید نکات کلیدی برای خوشبخت بودن و خوشبخت ماندن کنارهمسرتان را بخوانید ،تبیان یک پیشنهاد ویزه برای تان دارد. یک کتاب 80 صفحه ای مشتمل بر مهم ترین نکات لازم برای یک زندگی زناشویی آرام.
کتاب “بروید باهم بسازید” توصیه های رهبر معظم انقلاب به زوج های جوان است که به کوشش محمدرضا حدادی گرد آوری شده است. (در واقع مجموعه162تایی از صحبت ها و نصایح در خطبه های عقدی است که قرائت کردند.)
در ابتدای این کتاب از قول معظم له آمده است:
من یکوقت خدمت امام رفتم، ایشان مىخواستند خطبهى عقدى را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما - که طول و تفصیل مىدهیم و حرف مىزنیم - عقد را اول مىخواندند، بعد دو، سه جملهى کوتاه صحبت مىکردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف مىزنیم، اما کلام امام در همین یک جملهى «بروید با هم بسازید»، خلاصه مىشود!
تمام بخش های این کتاب صحبت های مقام معظم رهبری است برای زوج هایی که نزد ایشان امده اند تا خطبه ی عقدشان جاری شود به همین دلیل سبک و سیاق روان و کاربردی دارد.
لیلا حبیب پور ،یکی از خوانندگان این کتاب در گفتگو با تبیان دلیل پیشنهاد این کتاب را به زوج های جوان اینگونه بیان می کند:
این کتاب سرشار از نکات طلایی است که زوج های جوان برای ادامه ی زندگی به آن نیاز دارند، لحن شیرین و صمیمانه ی ان باعث می شود بعد از خواندن چند بخش احساس کنید که یک خیرخواه دانا مقابل تان نشسته و فوت کوزه گری همسرداری را به شما آموزش می دهد.
چند نمونه ی کوتاه از کتاب بروید با هم بسازید:
ساده زیستی و میانه روی
زندگی را ساده بردارید، البته ما خیلی هم اهل زهد و تقوا نیستیم. خیال نکنید، آن سادگی که ما می گوییم، آن سادگی زُهّاد و عبّاد و اینها نیست. سادگی به نسبت این کارهایی است که مردمِ امروز می کنند. والاّ نه، سادگی ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بیایند نگاه کنند شاید هزار تا ایراد هم به آنچه که ما سادگی می دانیم بگیرند.
زندگیتان را بر پایه ی اسراف قرار ندهید، زندگی را ساده قرار دهید. زندگی را آن طوری که خدای متعال می پسندد قرار دهید و از طیبات الهی بهره مند شوید بر حسب اعتدال و عدالت. هم اعتدال و میانه روی و هم عدالت. یعنی ملاحظه انصاف را بکنید، ببینید دیگران چطوری اند. خیلی بین خودتان و دیگران فاصله درست نکنید.
یکی از موجبات سعادت خانواده ها و اشخاص، این است که تقیّدات زاید و تجملات زیادی و پرداختن بیش از اندازه لازم به امور مادی، از زندگی ها دور شود. لااقل بخش اصلی زندگی محسوب نشود. یک چیز حاشیه ای یک کنار باشد. زندگی را از اول باید ساده برداشت و محیط زندگی را باید محیط قابل تحمّلی کرد.
ساده زندگی کردن منافاتی با رفاه هم ندارد. آسایش هم که اصلاً در سایه ی ساده زندگی کردن است.
آزادی جنسی، فروپاشی خانواده
اگر انسان ها رها بودند که غریزه ی جنسی را هر طور می خواهند اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی شد یا یک چیز سُست و پوچ و تهدید پذیر و ویرانی پذیری می شد هر نسیمی آن را به هم می زد. لذا در هر جای دنیا که می بینید آزادی های جنسی هست، به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند. اما در آن جاهایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، همه چیز برای مرد و زن هست، لذا این کانون خانواده حفظ و نگه داشته می شود.
هم زن و هم مرد؛ هر دو با هم
خانواده یک قرارداد است، یک امر طبیعی نیست که دو چیز را به هم وصل کرده باشند. نه! یک قرارداد است. یک امر اعتباری است. ماندن او بسته به این است که طرفین قضیه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بی اعتنایی کردند، باقی نمی ماند.
از هر چیزی که محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجان های بی مورد نماید، اجتناب کنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و همزیستی و همراهی بگذارند. آنچه در خانواده خیرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است، مال یک طرف نیست. اگر خدای ناکرده در محیط خانواده بی محبتی و عدم اطمینان و صمیمیت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.
در استحکام بنیان خانواده، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاری خود، با مهربانی و محبّت و اخلاق خوب خودشان- که از همه مهمتر هم محبّت است- می توانند این بنا را ماندگار و این سازگاری را همیشگی بکنند.
موجود درجه ی دو نداریم. هر دو مثل هم هستند، هر دو از حقوق برابری در زمینه ی امور زندگی- مگر در جاهایی که خدای متعال بین زن و مرد فرقی گذاشته که آن هم روی مصلحتی است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نیست- برخوردارند. باید مثل دو نفر شریک، مثل دو نفر رفیق، در خانه با هم زندگی کنند...
امیدواریم خواندن این کتاب بتواند به تقویت روابط شما و همسرتان کمک کند.
منبع: تبیان
تلاش بیوقفه تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان اگرچه درخور تقدیر است و همه شواهد حاکی از آن است تمامی آنچه را که در توان داشتهاند برای پایان دادن به چالش 10 ساله هستهای با حفظ منافع ملی ایران اسلامی به کار گرفتهاند و با اذعان به این نکته که توافقنامه ژنو خالی از دستاورد نبوده است ولی دستاوردهای لغزندهای که به دست آمده است با حجم انبوه تبلیغاتی که درباره اهمیت آن به جامعه پمپاژ میشود همخوانی ندارد و با عرض پوزش باید گفت؛ تعابیری نظیر «بزرگترین دستاورد هستهای»! «برجستهترین موفقیت در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی سیوچند سال گذشته»! و نمونههای مشابه دیگری از این دست را فقط میتوان نوعی «بزرگنمایی» تلقی کرد که با واقعیت فاصله نسبتاً زیادی دارد. بدیهی است که این «بزرگنمایی» در مراجعه ملت به متن توافقنامه و مقایسه میان «آنچه دادهایم» و «آنچه گرفتهایم»، رنگ میبازد و خدای نخواسته این تلقی را در افکار عمومی پدید میآورد که دولت محترم در گزارش به مردم، صادق نبوده است! این برداشت میتواند اعتماد مردم به دولت و دولتمردان را با آسیب جدی روبرو کند. از سوی دیگر؛ بزرگنمایی یاد شده درباره دستاوردهای توافق ژنو، بهطور طبیعی سطح انتظارات و توقعات اقشار مختلف و مخصوصاً تودههای محروم و تحت فشار گرانیهای افسارگسیخته را برای حل هر چه سریعتر و پرشتابتر مشکلات اقتصادی بالا میبرد و از آنجا که توافقنامه ژنو با توجه به متن و محتوای آن، ظرفیت چندانی برای پاسخگویی به این نیاز واقعی و انتظارات غیرواقعی برآمده از بزرگنمایی یاد شده را ندارد، فاز دیگری از احساس بیاعتمادی مردم نسبت به روند مذاکرات و دستاوردهای اعلام شده آن، قابل پیشبینی است.
دولت محترم طی چند ماهی که از آغاز به کار آن میگذرد، حداقل یک بار دیگر نیز به خطای مشابهی دست یازیده است و آن در آستانه سفر نیویورک بود که انگار تمامی دولت به یک وزارتخانه با عنوان «وزارت تعامل با آمریکا» تبدیل شده است و با تبلیغات پرحجم و گستردهای که آن روزها از سوی روزنامههای زنجیرهای انجام میگرفت و برخی از دولتمردان محترم نیز به آن دامن میزدند، این توهم به جامعه القاء میشد که گویی تمامی مشکلات اقتصادی کشور در گرو مذاکره و تعامل با آمریکاست و هیئت بلندپایه جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از سفر نیویورک، «کلید» حل مشکلات را از ینگهدنیا برای مردم به سوغات میآورند! ولی فقط چند ساعت بعد از آن که هیئت بلندپایه کشورمان فرودگاه نیویورک را ترک کرد و در حالی که هنوز در آسمان بود و به تهران نرسیده که آقای اوباما، رئیس جمهور آمریکا با این ادعا که همه گزینهها - از جمله گزینه نظامی- روی میز است! دبه درآورد و اظهاراتی بر زبان آورد که آقای ظریف در واکنش به آن گفت «اظهارات آقای اوباما ناامیدم کرد»! و...
گفتنی است که دیروز، مصاحبه آیتالله هاشمی رفسنجانی با روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» منتشر شد. ایشان در بخشی از این مصاحبه به «گشایش پدید آمده» اشاره کرده و میگوید «این گشایش به این علت بود که سخن گفتن با آمریکا، یک تابو بود. این تابو به راحتی شکسته نمیشد و مذاکرات هستهای بدون آمریکا به پیش نمیرفت.»
این بخش از اظهارات آقای هاشمی نیز در بستر خطای مورد اشاره همین وجیزه قابل ارزیابی است. ایشان به شکسته شدن تابو و گشایش حاصل از آن اشاره میکنند که باید گفت؛ «تابو» به معنای «تصور موهوم» است. مثلاً ترس از تاریکی یک «تابو» است و شکسته شدن آن هنگامی است که شخص تابو زده بعد از ورود به تاریکی متوجه میشود، تصورش درباره ترسناک بودن تاریکی یک تصور موهوم، یعنی «تابو» بوده است. حالا باید به ماجرا بازگشت. قبل از سفر نیویورک و یا مذاکرات هستهای دو «تصور» متفاوت در سطح جامعه وجود داشت. اول آن که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و تصور دوم متعلق به کسانی بود که «آمریکا را قابل اعتماد» میدانستند. اکنون جای این سؤال است که آیا مذاکرات اخیر در نیویورک و ژنو و اظهارات خصمانه اوباما و دولتمردان آمریکایی، که در پی آن شاهد بودیم، به وضوح نشان نمیدهد که آمریکا غیرقابل اعتماد است؟! مثلاً - و فقط به عنوان مثال- اوباما بعد از مکالمه با آقای روحانی میگوید گزینه نظامی رویمیز است، وندی شرمن با وقاحت اعلام میکند که فریبکاری جزو DNA ایرانیان است و بعد از توافق اخیر ژنو، جان کری میگوید در این توافقنامه حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته نشده است و...
خب! حالا باید پرسید کدام یک از دو تصور یاد شده موهوم یعنی «تابو» بوده است؟ تصور کسانی که آمریکا را قابل اعتماد نمیدانستند؟ یا تصور آنانی که آمریکا را قابل اعتماد معرفی میکردند؟! پاسخ روشن است. تصور کسانی که آمریکا را قابلاعتماد میدانستهاند موهوم بوده است. بنابراین اگر «تابو»یی شکسته شده است که شده است، «تابوی قابل اعتماد بودن آمریکا» بوده است و در مقابل تصور آنانی که آمریکا را غیرقابل اعتماد میدانستند، بار دیگر و برای چندمین بار تایید و اثبات شده است.
و بالاخره راهکار همخوان و همسو با منافع ملی و طریق همدلی با ملت آن است که واقعیات، آنگونه که واقعا هستند ارائه شوند تا اولا؛ زحمات و تلاش دولتمردان محترم-به هر اندازه که هست ،کم یا زیاد- کمرنگ جلوه نکند و ثانیا؛ اعتماد مردم نسبت به مسئولان محترم آسیب نبیند.
به نقل از فرهنگ نیوز ، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: وقتی نام دولت خود را میگذاریم «راستگویان» همان به سخن بر مدار «صدق» بگوییم و الا «براساس آنچه بیان داشتهایم» یک چیز است و «براساس آنچه واقعا اتفاق افتاده» یک چیز دیگر.
لااقل منباب «شفافیت» خوب است بعضیها توضیح دهند که به «حق غنیسازی» دقیقا در کجای توافق هستهای اشاره شده؟! آخر ما با ذرهبین هم متوجه چنین حقی در توافق ژنو نشدهایم! باز اگر حق غنیسازی توسط 1+5 به رسمیت شناخته میشد، یک چیزی! عاقبت، صفحات توافقنامه چنین مسالهای را نشان نمیدهد؛ مگر همین که دلخوش کنیم به آنچه آقایان روحانی و ظریف میگویند! یعنی دلخوش کنیم که رئیسجمهور خودمان و وزیر امور خارجه خودمان، حق غنیسازی را برای ملت ایران به رسمیت شناختهاند، گور بابای توافق! اینکه دیگر نیاز به مذاکره نداشت! خودمان که برای خودمان حق غنیسازی را به رسمیت میشناختیم! آن همه رفتیم و آمدیم و زدیم و چرخیدیم که به اینجا برسیم؟! دوستان دستاندرکار! ظاهرا اشتباه شده. قرار بود منباب حق غنیسازی 1+5 را مجاب کنیم، نه خودمان را! خودمان که انشاءالله از قبل هم قبول داشتیم حق غنیسازی را.
بحث بر اذعان به این حق، در متن توافقنامه بود یا سخنان خودمان؟! معالاسف باید بنویسیم بدتر از «اقتصاد صدقهای»، «دیپلماسی صدقهای» است. دیپلماسی صدقهای یعنی همین که امتیازات بزرگ را نقد بدهیم و در عوض، امتیازات کوچک را بهصورت صدقهای، نسیه و در اقساط طولانیمدت دریافت کنیم! بینی و بینالله متن توافق هستهای عنوانی غیر از «دیپلماسی صدقهای» هم میتواند داشته باشد؟! ما البته هرگز «توافق هستهای» را «عهدنامه ترکمانچای» نمیدانیم، چرا که اولا بیانصافی بزرگ در حق زحمات مسؤولان دیپلماسی کشور است، ثانیا نقدهای وارده بر این توافق در ظاهر و باطن از جنس نقدهای وارده بر آن معاهده ننگین نیست، ثالثا این توافق، در صورت ناراستی دیدن از دشمن، قابل برگشت است.
صرفنظر از این 3 نکته مهم، ایضا صرفنظر از دولتهایی که میآیند و میروند، نظام مقدس جمهوری اسلامی، اصولا، اساسا و ذاتا، پای همه حقوق ملت ایران ایستاده و خواهد ایستاد. آنچه اما مسبب نقد ما به توافق هستهای است، در وهله اول عدم اشاره به حق غنیسازی در آن است. جز این، بندهایی از توافقنامه کاملا ضدامنیتی و ضدملی است، بهگونهای که براساس آن هیچ بعید نیست گرای قلب دانشمندان هستهای کشور بهراحتی آب خوردن توسط بازرسان آژانس به آژانسهای ترور صهیونیستی داده شود. از این غفلت، از این ظلم و از این نمیدانم چه ... آیا میتوان گذشت؟! آیا چرخ دیپلماسی، نه به هزینه عدم اشاره به حق غنیسازی در توافق هستهای، بلکه بدتر، به قیمت جان نخبگان جوان وطن باید بچرخد؟! خوب است کسانی که «سرهنگ» نیستند و «حقوق» خواندهاند، بیشتر مراعات کنند این بدیهیات را. من از آقایان روحانی و ظریف سوال میکنم؛ معنای مشخص، نتیجه معین و خروجی وحشتناک این جملات در توافق اخیر چیست؟
دسترسی هدایتشده بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به:
-کارگاههای مونتاژ سانتریفیوژ
- کارگاههای تولید روتورسانتریفیوژ و محلهای نگهداری
و به راستی خوب بود بند فوق، این را هم مشخص میکرد که آیا اندیشمندان هستهای کشور احیانا هنگام نفس کشیدن لازم است از بازرسان آژانس اجازه بگیرند یا نه؟ واقعا با چه اطمینانی جرأت کردیم آمار محرمانهترین مهندسان هستهایمان را به ماموران آژانس ـ بخوانید عاملان موسادـ بدهیم؟
به توافقنامه البته نقدهای دیگری هم وارد است، منتها باور ما حقیقتا این بود که جناب دکتر ظریف میتوانست توافق بهتری با 1+5 داشته باشد. تعاریفی که دوست و دشمن از قدرت چانهزنی وزیر امور خارجه داشتند و تسلط ایشان بر زیر و بم مذاکره و پیچ و خم دیپلماسی حقا که توافق دستبالاتری میطلبید. حال این سوال مطرح میشود «پس چرا همچین؟» نکند که بعضیها در تهران گیر گزارش 100 روزهشان بودند؟ نکند جور دست خالی در اقتصاد را، هستهای بنده خدا کشید؟ نکند «حق غنیسازی» وجهالمصالحه مسائل سیاسی شد؟ و اصلا نکند از تهران به ظریف فشار آورده بودند که مهم گزارش 100 روز است زودتر با 1+5 ببند.
کاش به ظریف، فرصت چانهزنی بیشتری میدادیم؛ ظاهرا ما هر چه میکشیم از این «100 روز» است.
|
آیتالله احمد جنتی خطیب موقت نماز جمعه امروز تهران، با اشاره به 13 آبان و حضور گسترده ملت در تظاهرات این روز مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا، اظهار داشت: واقعاً دست ملت ایران درد نکند، خداوند خیرشان بدهد و امیدوارم خداوند به شما اجر مضاعفی عطا کند چون شما مانند همیشه به اسلام و نظام آبرو دادید و با این اقدامات، دشمن را ناامید میکنید.
ملت ایران گسترده و باشکوه، مراسم یومالله 13 آبان را برگزار کرد و پاسخ بسیاری از افراد را که در خارج از کشور مطالبی را مطرح میکردند، داد. کسانی که گویا عقد خواهر و برادری با آمریکا بستند و همواره دلشان پیش آمریکاست و به مناسبتهایی مطلبی میگویند و چراغ سبزی به آمریکا نشان میدهند مبنی بر اینکه بدانید همه مردم اینگونه نیستند که بگویند مرگ بر آمریکا و ما در اینجا حضور داریم. اما ملت ایران با حضور گسترده در راهپیمایی 13 آبان در دهان این افراد زد و با شعار مرگ بر آمریکایی که در تظاهرات 13 آبان سر داد، اعلام کرد که پایبند میثاق خود هستند و روی حرفهایشان ایستادند و از سخنی که از ابتدای انقلاب تاکنون مطرح کردیم باز نمیگردند.
شما در راهپیمایی 13 آبان اعلام کردید که امامتان پیشوای شماست و پیرو راه او هستید و نشان دادید که مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر زور، مرگ به ظلم، مرگ بر استکبار و مرگ بر گردنکشی.
مقام معظم رهبری شاخصهایی را برای آمریکاییها و شما بیان کردند که این شاخصها و معیارها در نظر شما بود. ایشان ویژگیهای آمریکا را فریبکاری، برتری طلبی و توسل به خشونت و خود بزرگبینی دانستند.
آمریکاییها خودشان را قیم دنیا و ولی امر مردم دنیا میدانند اما ملت ایران در راهپیمایی 13 آبان مشت محکمی به دهان آمریکا زد و قدرت خود را به رخ آنان کشید و امیدوارم روزی بیاید که مرگ بر آمریکای شما عملی شود.
انفجاری که طی روزهای گذشته در بیروت پایتخت لبنان و مقابل سفارت ایران در این کشور رخ داد، حادثه بسیار حاد و ناراحتکنندهای بود و نمیتوانم بگویم رژیم صهیونیستی در این زمینه سهمی نداشته است.
اسرائیل در لبنان و غزه شکستهای متعددی را متحمل شده است، نیروهای انقلابی و اسلامی توانستند با اسرائیل مقابله و او را ذلیل کنند به همین دلیل بالاخره او باید در جایی خودش را نشان دهد و انتقامش را بگیرد، این احتمال اول است و توجیه هم دارد که آنان خواستند شاید مذاکرات ژنو را تحتالشعاع قرار دهند و بعد هم اگر توانستند سفارت جمهوری اسلامی ایران را منفجر کنند تا برگ برندهای در دستشان باشد که خداوند این را نخواست. هرچند متاسفانه تعدادی در این انفجار شهید شدند.
البته این دفعه اول نیست که ما این همه شهید میدهیم، راه ما راه شهداست و این راه هم ادامه دارد.
یادآوری حرمتشکنی فتنهگران در آن روز در عاشورا، بسیار به جاست. آنان در عاشورای 88 هتک حرمت کردند و خودشان را به خوبی نشان دادند و مشخص شد که چه کاره هستند، باطن خودشان را ظاهر کردند، نشان دادند که نه به اسلام عقیدهای دارند و نه نظام اسلامی را قبول دارند. نشان دادند که نظام جمهوری ایرانی میخواهند نه جمهوری اسلامی.
آنان علناً گفتند که امام حسین (ع) را هم قبول ندارند و پرچمهای امام حسین (ع) را هم آتش میزنند، به عزاداران امام حسین (ع) هم حمله میکنند، امام خمینی (ره) را هم قبول ندارند و عکس امام را هم پاره میکنند، آنان ماهیت خودشان را نشان دادند و بلوا بر پا کردند
این فتنه، فتنه بزرگی بود که اگر لطف خداوند و درایت مقام معظم رهبری نبود، این فتنه، نظام را از پا درمیآورد و پشت سر آنها آمریکاییها کف و سوت میزدند و پیشتر هم میگفتند که اتفاقاتی قرار است در روز عاشورا رخ دهد.
فعلا این روسیاهان در خانههایشان محسوب شدند، در خانه خودشان امکانات و وسایل زندگیشان را دارند، تلویزیون شان را دارند، رفاهیاتشان را دارند ولی در خانه خودشان محبوس هستند که اگر رأفت فوقالعاده اسلامی نبود، آنان باید اعدام میشدند.
میخواهم یک جملهای بگویم تا افرادی که از این روسیاهان دفاع میکنند پاسخ آن را بدهند، یکی از عناوینی که در فقه اسلام و قرآن آمده و مجازات آن اعدام است، فساد فیالارض است. یک نمونه کوچک این جرم این است که اگر یک چاقوکشی در یک محله چاقویش را به دست گیرد و محله را ناامن کند، به او محارب و مفسد فیالارض گفته میشود و به حکم اسلام اعدامش میکنند.
آیا این افراد که 8 ماه کشور را ناامن کردند و چقدر افراد و جوانها را کشتند، چه آتشسوزیهایی راه انداختند و چه تخریبهایی را موجب شدند، مفسد فیالارض نیستند که شما از آنان دفاع میکنید و خجالت هم نمیکشید؟
اجمالا باید بگویم نظام خیلی منت بر سر این افراد گذاشته و گفته زنده بمانید و در خانه خودتان هم باشید و هر وقت خواستید شما را پیش پزشک هم میبرند و امکانات لازم را در اختیار شما قرار میدهند و در عین حال آنان حاضر نیستند اظهار ندامت کنند.
امام بزرگوار در موضوع منافقینی که دستگیر شده و زندان بودند فرمودند هر کدام از این منافقین اگر سر موضعشان هستند، اعدام کنید.
هنوز این روسیاهان که در خانههایشان محبوسند سر موضعشان هستند و اگر سر موضعشان نبودند و یک کلمه میگفتند ما اشتباه کردیم، ممکن بود یک راه فرجی باشد.
امام راحل (ره) پایه گذار بسیج بودند و جملات زیبایی در مورد آن دارند و تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی یقینا از برکات و الطاف خداوند است.
بسیج شجره طیبه، درخت تناور و پرثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل، طراوت یقین و حدیث عشق میدهد. بسیج مدرسه عشق، مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سر دادند.
خطیب نماز جمعه تهران در ادامه توصیف بسیج اذعان داشت: بسیج میقات پا برهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی و لشکر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را مجاهدان از اولین تا آخرین نفر امضا کردند.
باید بسیجیان جهان به فکر ایجاد حکومت اسلامی باشند چرا که امام(ره) برای بسیج به بسیج جمهوری اسلامی قناعت نمیکرد و میگفت این بسیج باید در سراسر جهان برپا شود، این شدنی است چرا که بسیج تنها منحصر به ایران نمیتواند باشد، باید هسته مقاومت را درتمام جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.
امام در سخنان خود فرمودند من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را میبوسم و میدانم که اگر مسئولین نظام از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت و این هم تهدیدی است برای مسئولینی که از بسیج غافل میشوند.
مقام معظم رهبری نیز مثل همیشه سنگ تمام گذاشتند و تقویت دینمداری، تقوا، عفت، پاک روح، علم، نشاط، امانت و خدمات اجتماعی را وظایف بسیج دانستند و بعد هم فرمودند کسی که برای خدمات بسیج ارزش قائل است، بسیجی است ولو اینکه در دفاتر بسیج ثبت نام نکرده باشد.
درباره بسیج هرچه گفته شود آدم احساس شرم میکند و این شرم برای این است که با این جملات نمیتواند دین را به بسیج ادا کند چرا که بسیج افتخار ما است و در حال سرایت به خارج نیز هست و من از همین جا میگویم در سوریه، عراق و هر نقطه دیگری که بخواهد حرکتی اسلامی و یا انقلابی شکل بگیرد، باید یک حرکت بسیجی باشد.
بسیج یعنی مردم و بسیج یعنی نیروهای مخلص و پاکدل. بسیجیان نیروهایی هستند که توقع و طمعی ندارند، چیزی نمیخواهند و به دنبال پست و مقام نیستند، آنها فقط به دنبال خدمت هستند و در همه عرصهها نیز خدمات میدهند. هر جایی که فراخوانی اعلام شود، بسیجیان سربازان آمادهای هستند که اجابت میکنند و این برای نظام کم ارزش نیست.
به شما(بسیجیان) توصیه میکنم که در عرصههای سیاسی نیز بیتفاوت نباشید و اگر جایی انحرافی دیدید، اظهار نظر کنید. همین طور که برادران شما در سازمان بسیج اساتید نامهای امضا کردند و به انتصابات صورت گرفته در وزارتخانهها اعتراض داشتند.
در حال حاضر عدهای با داس مشغول دروی نیروهای انقلابی هستند و روزنامهها نیز بارها از این دوروییها نوشتند حال سوال من از رئیس جمهور این است که آیا شما این مسائل را میدانید یا خیر؟
اگر از این مسائل با خبر هستید که وا اسفا اما اگر نمیدانید که وا حسرتا. من به رئیس جمهور توصیه میکنم حرف هایی که روزنامهها میزنند و خطبای جمعه نیز میگویند اگر درست است که اقدامی کنید اما اگر درست نیست، جوابی به این صحبتها بدهید.
صحبتهایی در ژنو صورت گرفته که هنوز اطلاعی از جزئیات آن نداریم اما مقام معظم رهبری اجمالا فرمودند که به این مذاکرات امیدی ندارند اما باز هم فرمودند چندان ناامید هم نیستند.
مسئله در این ناامیدی اینجاست که ما با سوابقی که از آمریکاییها واروپاییها داریم متوجه شدیم که آنها مرد حق و حق طلب نیستند، اینها به دنبال منافع خودشان هستند. این بار نیز آنها میخواهند امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند و این روحیه همیشگی انها است.
در شرایطی که آمریکاییها با این روحیه سر میز مذاکره نشستهاند، آدم چطور میتواند به آنها اطمینان کند. سوابق اینها معلوم است و کاملا مشخص است که آنها در طول مدت انقلاب، چه بلایی بر سر مردم آوردهاند.
پس از انتخابات سال 88 بود که شکل گیری فتنه ای با رمز تقلب در انتخابات ریاست جمهوری و با همپوشانی جریان اصلاح طلبان رادیکال و اپوزیسیون خارج نشین، فضای سیاسی کشور را تیره و تار کرد و منجر به ورود خسارت های ملیاردی به اموال عمومی، کشته شدن ده ها انسان بیگناه و تنزل جایگاه نظام جمهوری اسلامی در حوزه بین المللی شد. براندازی نرم از سوی معاندین و مخالفین نظام جمهوری اسلامی به قدری جدی ، عمیق ،گسترده و از قبل طراحی شده بود که سران و طراحان پشت پرده آن، نه تنها پس از گذشت 8 ماه از انتخابات ریاست جمهوری به آغوش ملت باز نگشتند بلکه بر بیانیه های سریالی خود اصرار ورزیدند و پس از هتک حرمت ساحت اباعبدالله الحسین ، هتاکان را « مردان خداجو» نامیدند .
پس از حماسه نهم دی ماه 88 بود که ملت غیور ایران با شعار "مرگ بر موسوی" و "مرگ بر کروبی" و... محاکمه و اعدام سران فتنه را به یکی از مطالبات اجتماعی و سیاسی جامعه انقلابی و اسلامی ایران تبدیل کردند . از اینرو بود که روند محاکمه علنی برخی عوامل میدانی وقایع پس از انتخابات 88 از صدا و سیمای جمهوری اسلامی منتشر شد و محاکمه آنان در ترازوی افکار عمومی نیز قرار گرفت .
پس از آن بود که دستگاه قضایی کشور به حکم قوانین مصرحه در قانون مجازات اسلامی و در نظر گرفتن ایفاد تخفیف مجازات ، به صدور حکم حصر خانگی سران فتنه ( مهدی کروبی و میرحسین موسوی ) بسنده کرد. علاوه بر آنکه متصدیان دستگاه قضایی کشور ، حفظ امنیت جانی سران فتنه را اصلی ترین دلیل برای حصر خانگی آنها و محافظت از جانشان بیان کرد.
اکنون پس از گذشت 4 سال از فتنه 88 ، بازهم مطالبه افکار عمومی و خانواده های مقتولان محاکمه علنی و اعدام سران فتنه است در حالیکه همچنان به حکم دستگاه قضایی ، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حصر خانگی به سر می برند .
اما در این بین واکش عده ای در داخل کشور قابل تامل به نظر می رسد چه آنکه با وجود مطالبه اجتماعی مبنی بر محاکمه سران فتنه، برخی از اصلاح طلبان رادیکال در رسانه هایشان از آزادی سران فتنه سخن می گویند .
جالب انکه از ابتدای دولت یازدهم جریان ضدانقلاب در داخل و خارج کشور به دولت تدبیر و امید ؛ امید بسته و هر از گاهی در تحرکات رسانه ای شان ، آزادی زندانیان و خروج سران فتنه از حصر خانگی را جزو اصلی ترین انتظارات سیاسی خود می دانند.
این جریان حتی در برهه پیش از عید غدیر با تحریف سخنان وزیر اطلاعات، «آزادی میرحسین و کروبی؛ عیدی عید غدیر» را تیتر روزنامه های خود نهادند. رسانه های حامی جریان فتنه در آن ایام نوشتند: « پس از آزادی چهرههایی همچون عرب سرخی، امینزاده و ستوده، وزیر اطلاعات دولت تدبیر و امید در حاشیه هیئت دولت در جمع خبرنگاران با اشاره به این موضوع که این آزادیها ادامه دار خواهد بود از خبر ویژه ای پرده برداشت که در آستانه عید غدیر خم به عنوان عیدی به مردم اعلام میشود. پیگیریهای خبرنگار ما نشان از این دارد که پیش بینی شده این خبر و عیدی مهم، آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی پس از 3 سال است» اما کمتر از چند ساعت این خبر تکذیب شد.
کارشناسان و تحلیلگران سیاسی معتقدند ؛ از آنجایی که فتنه گران و براندازان نظام جمهوری اسلامی به بن بست رسیده اند ؛ غبار فتنه از میان رفته و موج مطالبات اجتماعی مبنی بر محاکمه سران فتنه روز به روز گسترده تر شده است مطرح کردن آزادی این افراد برای رسانه ای شدن جریان مرده اصلاحات و یارگیری افراطیون دستاویز خوبی شده است.
آیت الله جنتی ، خطیب موقت نمازجمعه تهران که در طول سه دهه و نیم از حیات نظام جمهوری اسلامی ایران همواره نشان داده یار و یاور نظام و رهبری بوده و در مقابل دشمنان نظام جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است؛ روز گذشته در خطبه های نماز جمعه قاطعانه در خصوص فتنه گران موضع گیری کرد و گفت : « فعلا این روسیاهان در خانههایشان محبوس شدند، در خانه خودشان امکانات و وسایل زندگیشان را دارند، تلویزیونشان را دارند، رفاهیاتشان را دارند ولی در خانه خودشان محبوس هستند که اگر رأفت فوقالعاده اسلامی نبود، آنان باید اعدام میشدند »
خطیب موقت نمازجمعه تهران در ادامه سخنانش تصریح کرد: «میخواهم یک جملهای بگویم تا افرادی که از این روسیاهان دفاع میکنند پاسخ آن را بدهند، یکی از عناوینی که در فقه اسلام و قرآن آمده و مجازات آن اعدام است، فساد فیالارض است. یک نمونه کوچک این جرم این است که اگر یک چاقوکشی در یک محله چاقویش را به دست گیرد و محله را ناامن کند، به او محارب و مفسد فیالارض گفته میشود و به حکم اسلام اعدامش میکنند.»
آیتالله جنتی روز گذشته گفت: «آیا این افراد که 8 ماه کشور را ناامن کردند و چقدر افراد و جوانها را کشتند، چه آتشسوزیهایی راه انداختند و چه تخریبهایی را موجب شدند، مفسد فیالارض نیستند که شما از آنان دفاع میکنید و خجالت هم نمیکشید؟ ... اجمالا باید بگویم نظام خیلی منت بر سر این افراد گذاشته و گفته زنده بمانید و در خانه خودتان هم باشید و هر وقت خواستید شما را پیش پزشک هم میبرند و امکانات لازم را در اختیار شما قرار میدهند و در عین حال آنان حاضر نیستند اظهار ندامت کنند .... امام بزرگوار در موضوع منافقینی که دستگیر شده و زندان بودند فرمودند هر کدام از این منافقین اگر سر موضعشان هستند، اعدام کنید... هنوز این روسیاهان که در خانههایشان محبوسند سر موضعشان هستند و اگر سر موضعشان نبودند و یک کلمه میگفتند ما اشتباه کردیم، ممکن بود یک راه فرجی باشد»
سخنان آیت الله جنتی در نماز روز گذشته با تکبیر های پیاپی نمازگزاران همراه بود . گفتنی است برخی از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی نیز پس از سخنان خطیب موقت نماز جمعه تهران؛ در مصاحبه با رسانه های داخلی با تایید سخنان وی، رأفت اسلامی را تنها دلیل عدم اعدام سران فتنه دانستند.
قابل تامل آنکه تنها ساعاتی پس از مواضع خطیب موقت نماز جمعه تهران در قبال فتنه گران، جریان ضدانقلاب و اصلاح طلبان رادیکال در رسانه های افراطی و اپوزیسیونی خود، به تخریب شخصیت آیت الله جنتی و تکدیر مواضع وی پرداختند حتی آنکه یکی دو تن از سیاسیون ساده اندیش در داخل نیز مواضع آیت الله جنتی را مورد انتقاد خود قرار دادند. به نظر می رسد نسبت اظهارات آیت الله جنتی مبنی بر رأفت اسلامی و واکنش فتنه گران مصداق ضرب المثل «در ِدیزی» و« حیای گربه» است.
علی مطهری در وبسایت شخصی خود در انتقاد به مواضع آیت الله جنتی نوشت : «جناب آقای جنتی، امام جمعه موقت تهران بار دیگر افاضاتی درباره فتنه سال 88 کردند و مانند همیشه بر طبل تفرقه و خشونت و افراط کوبیدند. خلاصه حرف ایشان این است که آقایان موسوی و کروبی محارب و مفسد فیالارض هستند و مجازات آنها اعدام است و نظام خیلی منت بر سر اینها گذاشته که به جای اعدام، آنها را حصر خانگی کرده است ».گفتنی است که امروز؛ انتقادات علی مطهری در رسانه های افراطیون منتشر شده است
از طرفی یکی از روزنامه نزدیک به هاشمی رفسنجانی در ستون جهت اطلاع خود نوشت :« آیتالله جنتی، دیروز در خطبه نماز جمعه تهران با پرداختن به انتصابات دولت جدید گفت: "آیا آقای رئیسجمهور خبر دارد که وزارتخانهها با داس، نیروهای انقلابی را درو میکنند؟" این سخن را امام جمعه موقت تهران درحالی به زبان میآورد که بسیاری از مردم به خاطر باقی ماندن مهرههای دولت قبلی در پستهای کلیدی و عدم ایجاد تحول در این پستها به دولت یازدهم اعتراض دارند. ضمناً آیتالله جنتی، این سؤال مهم را در سخنان دیروز خود بیپاسخ گذاشتند که چرا به درو شدن نیروها و مدیران شایسته و انقلابی دولتهای گذشته توسط دولتهای نهم و دهم اعتراضی نکردند؟ »
اگرچه حمایت عموم جامعه از سخنرانی دیروز آیت الله جنتی همچنان ادامه دارد اما هجمه به آیت الله جنتی نیز از سوی ضد انقلاب ادامه داشته است. محمد تقی کروبی پسر مهدی کروبی که این روزها در انگلستان به سر می برد بلافاصله بعد از نطق انقلابی آیت الله جنتی علیه سران فتنه نتوانست عصبانیت خود را از این موضوع پنهان کند و طی گفتگو با یکی از سایت های ضد انقلاب به اهانت به آیت الله جنتی پرداخت.وی در گفتگو با رادیو فرانسه ضمن حمله به دولت روحانی، آن را به انفعال در عرصه داخلی متهم کرده و گفته است: «متأسفانه دولت روحانی مدتی است که در حوزه داخلی منفعلانه عمل می کند.»
پسر کروبی در ادامه و سخنانی مضحک، اراذل و اوباش هتاک در روز عاشورا را عزاداران امام حسین علیه السلام دانسته و گفته است: «آقای جنتی به کسانی که در عاشورای سال 88 به خیابانها آمدند توهین کرد و تهمت زد!» وی در بخش دیگری از سخنانش نیز با اهانت به آیت الله جنتی گفت: «امثال آقای جنتی باید این آرزو را به گور ببرند که فکر کنند کسانی مثل پدر من از راه حق خود عقب نشینی کنند.»
اگرچه ضدانقلاب دست و پای بسیاری برای خلاصی میرحسین موسوی و مهدی کروبی می زند و از آنها بعنوان بهانه ای برای مطرح شدن خود استفاده می کند اما افکار عمومی همچنان منتظر محاکمه سران فتنه است.