برتری انسان بر غیرانسان به نعمت عقل است. عقل یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند است و نزد پروردگار از ارزش و مقامی بالا برخوردار است تا جایی که خداوند خطاب به عقل میفرماید: «تنها تو را در میان کسانی که دوست دارم کامل می کنم» و تنها عقل این ارزش و این قابلیت را دارد که مورد خطاب خداوند قرار گیرد و باری تعالی خطاب به عقل فرمود: «أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَى وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ»(1)؛ ای عقل آگاه باش که تنها تو را امر میکنم و تنها تو را نهی میکنم تنها تو را عقاب میکنم و تنها تو را ثواب میدهم؛ لذا انسان به خودی خود ارزش امر و نهی ندارد چیزی که به انسان ارزش و بها میدهد عقل است از این رو است که خداوند میفرماید تنها تو را عقاب میکنم؛ زیرا عقل است که شرافت مخاطب واقع شدن اوامر و نواهی خداوند را دارا است. حیوانات و جانوران دیگر مورد خطاب امر و نهی خداوند نیستند؛ چراکه عقل ندارند و انسانهای مجنون و فاقد عقل نیز مورد خطاب دستورات خداوند قرار نمیگیرند و تکلیف ندارند.
عقل حجت الهی است
شرافت عقل به حدی بالا است که عقل را حجت درون نامیدند؛ و انبیا و رسولان را حجت ظاهری نامیدند. از این رو صرف اینکه انسان قوه «عقل» داشته باشد کافی نیست، بلکه باید این قوه و قدرت را استفاده کند و عقل را برای خود حجت قرار دهد و از عقل خویش پیروی نماید آنگاه انسانی که از عقل پیروی کند اشرف از حیوانات و مخلوقات خداوند خواهد بود و او را عاقل مینامند و اگر با وجود عقل آن را حجت و امام قرار نداد از حیوانات هم پستتر و پایینتر خواهد بود، «اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا».
از این رو است که تنها عاقلان و تعقل کنندگان وارد بهشت میشوند هر کس که عقل دارد دین دارد و هرکس که دین دارد وارد بهشت میشود. ابن سکیت از امام رضا میپرسد امروز که انبیا نیستند حجت خداوند کیست؟ امام رضا علیه السلام فرمود: « الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ قَالَ فَقَالَ ابْنُ السِّکِّیتِ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْجَوَابُ»(2)؛ عقل امروز حجت است؛ چراکه به وسیله عقل است که صادق شناخته میشود و تصدیق میشود و به وسیله عقل است که کاذب شناخته میشود و تکذیب میشود از این رو تعقل کردن یعنی شناختن امام صادق از کاذب و تصدیق یعنی تبعیت کردن از امام صادق و تکذیب یعنی برائت و بی زاری از امام کاذب هر گروهی از اهل جهنم که وارد دوزخ میشوند، ملائکه دوزخ از ایشان میپرسند آیا برای شما «نذیر» نیامد جهنمیان در پاسخ میگوید نذیر آمد، اما رسولان الهی را تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی را نازل نکرده است. اهل دوزخ میگویند اگر ما میشنیدیم یا تعقل میکردیم از اهل جهنم نبودیم. کسانی که تعقل میکنند حجت خدا را هیچ گاه تکذیب نمیکنند و هیچ گاه در فتنهها گمراه نمیشوند.
قرآن زنان پیامبر را به عذاب دو برار وعده می دهد
خداوند در قرآن کریم که همه مسلمانان آن را یکی از حجتهای خدا می دانند میفرماید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» (احزاب 30)؛ پس از آن به زبان پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله خطاب نموده میفرماید: اى زنان پیغمبر هر که از شما معصیت و گناه بسیار زشتى را که آشکار است بجا آورد براى او (در آخرت) عذاب و شکنجه دو برابر (آن گناه که کرده) افزوده شود و آن دو برابر کردن عذاب بر خدا آسان است (همسر پیامبر بودن مانع از عذاب نمیشود).
کلام خداوند برای تمام کسانی که قرآن را قبول دارند یا ادعای قبول کردن آن را دارند حجت است. تفاوت مسلمان و کافر در قبول یا رد قرآن است کسانی که تعقل میکنند هرگز آیهای یا حرفی از قرآن را تکذیب نمیکنند. کسی که تابع عقل است و عاقل؛ کلام خداود را نصب العین خویش قرار میدهد.
این آیه شریفه با لحنی تند و صریح خطاب به زنان پیامبر میفرماید: اگر کسی از شما مرتکب فاحشهای (گناه بسیار زشت و آشکار) شود عذاب او دو برابر خواهد بود و دو برابر کردن عذاب زنان پیامبر برای خدا بسیار آسان است. خداوند متعال در این ایه شریفه برای زنان پیامبر به صرف اینکه همسر پیامبر هستند حریمی قائل نشده است، بلکه به صراحت زنان پیامبر را تهدید میکند که اگر فاحشه ای مرتکب شوند خداوند دو چندان، ایشان را عذاب میکند. آیه شریفه تخصیص و استثنائی ندارد. به طور مطلق ارتکاب فاحشه توسط زنان پیامبر نتیجهاش عذابی دو چندان است. توجیه اینکه زنان پیامبر مجتهد بودند و مجتهد اگر خطا کند مستحق یک ثواب است و اگر رای او صواب باشد مستحق دو ثواب است مخالف با این آیه شریفه است. این آیه شریفه هیچ گاه فاحشهای که از روی اجتهاد باشد را مورد استثناء قرار نداده است به طور مطلق اگر یکی از زنان پیامبر مرتکب فاحشه ای شود دو برابر عذاب خواهد شد.
بنابر آنچه که گذشت هیچ کدام از زنان پیامبر نباید از طرف مسلمانان صرفا به علت اینکه همسر پیامبر است مورد تبعیت و اطاعت قرار بگیرد؛ چراکه قرآن ارتکاب فاحشه توسط زنان پیامبر را ممکن میداند و این بدان معنا است که هیچ گاه زنان پیامبر حجت نخواهند بود.
فاحشه ای که خداوند نهی کرده است چیست؟
سئوالی که اینجا مطرح میشود این است که، آیا این فاحشه ای که خداوند بر آن وعید عذاب داده است فاحشهای خاص است یا هرگونه گناه بزرگ و آشکاری مورد اراده خداوند است؟ در پاسخ باید گفت هرچند که به نظر میآید که هر گناه بزرگ و آشکاری که بتواند مصداق فاحشه قرار گیرد منظور آیه است، اما دو فعل مصداق اتم فاحشه برای زنان پیامبر است که درآیات بعدی خداونند متعال بدان اشاره میکند: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه»(احزاب 33)
«قرن فی بیوتکن» ای زنان پیامبر در خانههای خود بمانید و از آن خارج نشوید؛ لذا خروج از خانه توسط زنان پیامبر مصداق فاحشه ای است که ممکن است ایشان مرتکب شوند. «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى» و زینت و آرایش خود را آشکار نکنید مانند زینت آشکار کردن زنان در ایّام جاهلیّت اولى و در دوران نادانى پیشین و این فاحشه دومی است که خداوند نسبت به آن هشدار داده است و در ادامه آیه نیز به نماز و زکات و اطاعت از رسول خدا ایشان را سفارش میکند.
زنان پیامبر از سفر نهی شدند
ماندن در خانه از وظایف مهم زنان پیامبر بوده است. هنگامی که به سوده همسر پیامبر گفته شد چرا مانند خواهرانت به حج و عمره نمیروی در پاسخ گفت: «من حج و عمره به جا آوردم و خداوند من را امر کرده است که در خانه بمانم و به خدا سوگند در خانهام خواهم ماند تا اینکه بمیرم» محمد بن سیرین میگوید: به خدا سوگند از در اتاق –خانه-خویش خارج نشد تا اینکه جنازه او را خارج کردند و زینب بنت جحش و سوده بنت زمعه دو تن از زنان پیامبر میگفتند: «به خدا سوگند ما سوار بر دابه ای نمیشویم بعد از اینکه امر بر در خانه ماندن را از پیامبر شنیدیم (3)
صریح و واضح است که سوده و زینب ازواج رسول خدا (ص) خروج خود را از بیت خودشان مخالف نص قرآنی و عصیان خدا میدانستند و ام سلمه میگفت: «پشت» هیچ چهار پایی مرا به حرکت در نمی اورد تا زمانی که پیامبر را ملاقات کنم.
عایشه بار سفر می بندد
عایشه یکی از همسران پیامبر نتوانست به این عهد پایبند بماند و به طمع خلافت از خانه خارج شد و سوار بر شتری که «عسکر» نام داشت فتنه جمل را به راه انداخت وی تنها به این فاحشه اکتفا نکرد و بعد از جمل نیز سوار بر استر شد و دستور تیر باران کردن بدن مطهر امام حسن(ع) را صادر کرد.
طبری به سند صحیح روایت نموده است که عمار یاسر خطاب به عایشه گفت چقدر دور بود این سفر تو از عهدی که عهد کرده شد به سوی تو (مرادش از این عهد قول خداوند بود «و قرن فی بیوتکن») عایشه گفت: «آیا گوینده این حرف ابوالیقظان (عمار) است؟ عمار گفت: بلی. عایشه گفت: به خدا سوگند من نمیدانستم که تو این کلمه حق را خواهی گفت عمار گفت: حمد و ثنا برای خدایی است که به نفع من بر زبان تو حکم کرد یعنی تو اقرار کردی که این مسیر تو خلاف عهد خدای تعالی بود. (4)
و سیوطی در الدر المنثور نقل میکند هنگامی که این آیه را برای عایشه خواندند «و قرن فی بیوتکن» به حدی گریه کرد تا اینکه خمار (مقنعه یا چادر) او مرطوب شد. ابوهریره میگوید: «پیامبر به زنان خویش پس از حجه الوداع فرمود: «از این پس حج از گردن شما ساقط است بعد از این باید حصیر خانه های خود را غنیمت شمارید و از خانه خود به عزم سفر هیچ جا نروید» (5) چگونه است که پیامبر زنان خویش را از هرگونه سفری حتی حج نهی میکند، اما عایشه نه تنها از مدینه به مکه سفر میکند، بلکه سوار بر شتری غائله جنگ و فتنه به راه میاندازد.
عایشه و صفراء
فاحشه دوم که زنان پیامبر از آن نهی شدند. «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى» و زینت و آرایش خود را آشکار نکنید مانند زینت آشکار کردن زنان در ایّام جاهلیّت اولى و در دوران نادانى پیشین منظور از دوران جاهلیت پیشین چیست؟ آیا ترس از این بوده است که زنان پیامبر آیات حجاب را نادیده بگیرند و مکشوف و بدون حجاب در میان مردان حاضر شوند؟ این احتمال بعیدی است؛ چراکه این احتمال درباره یک زن مسلمان عادی هم نمیرود چه رسد به کسانی که زنان پیامبر بودهاند مضافا اینکه بازگشت به زمانی که حجاب رعایت نمیشده توسط زنان پیامبر امری است که جامعه مسلمانان نیز آن را تحمل نمیکرده است.
در روایتی جاهلیت اولی را جنگی در زمان حضرت موسی دانسته است رسول خدا صلی الله علیه آله فرمود: «یوشع بن نون وصی موسی بعد از او سی سال زندگی کرد و بر علیه او صفراء دختر شعیب و همسر موسی خروج کرد و با او به جنگ پرداخت و ادعای صفراء این بود که من سزاوارتر هستم به این امر و یوشع بن نون با او جنگید و به درستی که دختر ابوبکر نیز بر علی علیه السلام خروج خواهد کرد و با او به جنگ خواهد پرداخت و در باره او این آیه نازل شده است «تَعَالَى وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى یَعْنِی صَفْرَاءَ بِنْتَ شُعَیْبٍ» و پیامبر میفرماید مراد از جاهلیت اولی صفراء بنت شعیب است. (6) و ابن عباس میگوید از آنجا که خداوند میدانست که عایشه جنگ جمل را بر پا میکند این آیه را نازل کرد.
مادری که بیست و شش هزار فرزندش را کشت
هر چند برخی ادعا کردهاند که عایشه این سفر را برای اصلاح بین مسلمانان انجام داده است! اما باید گفت این چه اصلاحی است که خروج عایشه باعث شد بیش از بیست هزار نفر از مسلمانان در یک جنگ کشته شوند. زنی از اهالی کوفه بر عایشه داخل شد و گفت «ای ام المومنین چه میگویی درباره مادری که فرزندش را عمدا به قتل رسانده است در حالی که مومن است؟» عایشه گفت: «آن مادر کافر است؛ چرا که خداوند متعال در قرآن میفرماید: «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً» هرکس مومنی را متعمدا بکشد پس جزای او جهنم است که درآن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او غضب میکند و او را لعن میکند و برای او عذابی عظیم مهیا کرده است». آن زن کوفی به عایشه گفت: «چه میگویی درباره مادری که بیست و شش هزار نفر از اولاد مومن خویش را کشته است؟» عایشه فهمید که منظور او چیست گفت: «خارج شو ای دشمن خدا!»(7)
قاتل فرزندان در چاه
سرانجام عایشه پس از اینکه در فتنه جمل شکست سختی خورد در خلافت یزید با معاویه درگیر شد و با توطئهای که معاویه برای او چیده بود به دام افتاد. او در چاهی که معاویه برایش حفر کرده بود سقوط کرد و در آنجا به دست معاویه کشته شد؛ چرا که بر سر خلافت یزید با معاویه به ستیز پرداخت و سر انجام مادری که بیست و شش هزار نفر از فرزندان خود را به کام مرگ فرستاد درون چاه افتاد.
عقل ملاک سنجش حقیقت
عقل موهبتی است که خداوند به همه انسان ها عطا کرده است. با توجه به احکام عقل فهمیده میشود که موقعیت اجتماعی اشخاص دلیل برای تابعیت از ایشان نیست. صحابی بودن و یا همسر پیامبر بودن حق اطاعت را به دنبال نمی آورد، عقل هیچ گاه تناقض عدالت صحابی و کشتار صحابی توسط صحابی را برنمی تابد، الا اینکه کسی عقل را تعطیل کند. ممنوعیت تفکر و تحقیق و تحلیل اعمال صحابی پیامبر و زنان پیامبر تعطیل کردن عقل است و پشت پا زدن به این موهبت الهی است.
چگونه می توان از زنی تبعیت کرد که نص صریح قرآن را عالما و عامدا زیر پا گذاشته است؟ چگونه می توان او را که باعث مرگ هزاران مسلمان شده است مقدس دانست؟ به جز اینکه عقل را تعطیل کرد و هر گونه تفکر و تعقل را در باره صحابی و همسران پیامبر را ممنوع و حرام اعلام کرد.
پی نوشت ها:
1_(کافی ج 1 ح 1)
2_(الکافی ج 1 ص 24 کتاب العقل و الجهل ... ص: 10)
3_(الدرالمنثورج 5 ص 196)
4_(فتح البلری فی شرح البخاری ج 13 ص 49 باب الفتن)
5_(روضه الاحباب ورق 180-181 به نقل از تشیید المطاعن 15 ص 30-31)
6_(بحارالأنوار 13 367 باب 12- وفاة موسى و هارون علیهما ...)
7_(الطرائف، سید بن طاووس ص 293)