15 مرداد ماه سالروز شهادت روحانی محبوب جبهههای نبرد است. شهید مصطفی ردانی پور که از موسسین لشکر 14 امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه فتح نیز بود، توانایی بسیاری در میدان جهاد از خود نشان داد و در کمتر از 3 سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد. در استانه سالگرد شهادتش، خاطرهای از این شهید والامقام را به روایت "یاران ناب 19" روایت میشود.
همه آماده شروع عملیات بودند، اما پشت یک میدان مین گیر افتاده و مانده بودند. جالب اینکه بچههای شناسایی سه ماه تمام روی این معبر کار کرده بودند و همه چیز شناسایی شده بود، اما معلوم نبود چرا آن شب همه چیز قفل شده بود.
شهید مصطفی ردانی پور به حضرت زهرا(س) متوسل شد و لحظاتی بعد قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد. پس از اینکه قرآن را بست گفت: «از این معبر نمیرویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم.» به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی حاج حسین خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد.
گردانها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد. بعدا در بررسیها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقیها را دور زده بودیم.
شهید مصطفی ردانی پور، متولد اصفهان بود. او با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عدهای از همرزمان خود از«کردستان» وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه 2) که در نزدیکی آبادان «جبههی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.
ایشان با تجربهای که از کار در جبهههای کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا مینمود و در واقع وی را میتوان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید.
در عملیات شکست محاصره آبادان و طریقالقدس فرمانده گردان بود. در عملیات فتحالمبین در کنار شهید خرازی ـ فرماندهی تیپ امام حسین (ع) ـ بود. در همین عملیات برادر کوچکترش به درجهی رفیع شهادت نایل آمد و خود او نیز بشدت مجروح و در اثر همین جراحت نیز یک دستش معلول شد. پس از آن در عملیات بیتالمقدس و عملیات رمضان فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، که چند یگان رزمی سپاه را اداره میکرد، به طوری که شگفتی فرماندهان نظامی ـ اعم از ارتش و سپاهی ـ را از اینکه یک روحانی فرماندهی سه لشکر را عهدهدار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی میشود و به طرح و توجیه نقشهها میپردازد را برمیانگیخت. او در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 نیز شرکت داشت. دو هفته پس از ازدواج، در 15 مرداد سال 1362 و در عملیات والفجر 2 به شهادت رسید و جسم پاکش در منطقه حاج عمران بر زمین ماند و در زمره شهدای مفقودالجسد محسوب شد.