هیس! تجاوز و خیانت
خیانت، تجاوز و .. تا چه میزان در جامعه ما نمود دارند؟ و چه کارهایی برای عدم رشد آن در جامعه انجام می پذیرد؟
سعادت آباد، هیس دختر ها فریاد نمی زنند، زندگی خصوصی آقا و خانوم میم، دعوت و... مدتی است که هر کدام به زبان خود در حال بازگو کردن این ناهنجاری ها به مخاطب هستند. ناهنجاری هایی که شبکه های ماهواره تا جایی که می توانند آنها را در جامعه مطرح می کنند و این وظایف رسانه های ما است که نگذارند قبح این مسائل میان افکار عمومی ریخته شود و سبک زندگی مردم دستخوش تغییر قرار گیرد.
اما رسانه ها هر کدام چه نقشی در این زمینه دارند و یا باید داشته باشند؟
در ابتدا باید توجه داشت به جای سانسور، آنچه از این ناهنجاری ها در جامعه وجود دارد را باید برای افکار عمومی بازگو کرد و پیامدهای منفی و نامطلوب آنها را نمایش داد و البته راهکار رفع و جایگزین آنها را نیز بیان نمود. چه بسا در این زمینه رسانه ها بیش از آنکه فضا برای چنین آسیب هایی در جامعه فراهم آید و بی اخلاقی ها رشد یابند آنان هستند که می بایست حرکتی پیشگام و پیشگیرانه داشته باشند هم به صورت ملی و هم بین المللی.
شاید ترس از تحریک اذهان اولین خود سانسوری باشد که هنرمندان در سیستم دولتی سینما با آن روبرو خواهند شد، برای بیان چیستی تحریک اذهان بدین مثال توجه کنید. فرض کنید خبری در روزنامه ها چاپ می شود مبنی بر اینکه عابرین نباید در صندوق های پستی آب بریزند! بیان این مسئله در کنار هشدار و فرهنگ سازی که خواهد داشت برای برخی از مخاطبین اثری معکوس دارد. این مخاطبین افرادی هستند که بارها از کنار صندوق های پستی رد شده اما تا به حال به این فکر نکرده بودند که می توان در این صندوق ها آب هم ریخت!
تحریک اذهان در رابطه با ناهنجاری ها اینگونه مصداق پیدا می کند که اذهانی که تا به حال در اینباره فکر نکرده بودند یا از وجود چنین آسیب هایی مطلع نبودند حال خود می توانند یک هنجار شکن باشند. در این زمینه باید یک هزینه فایده کرد و تامل دراینباره که بیان این موارد تا چه حد جامعه مخاطب را نسبت به آن آسیب و پیامدهای منفی آن هشیار می کند و تا چه حد دارای اثرات منفی بر روی مخاطبین خواهد بود. به طور غالب و هنرمندانه اگر فیلم ها پیام رسانی موفق و برنامه ریزی داشته باشند باید بتوانند بیش از تحریک اذهان، در هشیاری و هدایت مخاطبین نقش داشته باشند.
فیلم های سینمایی ما به طور غالب این تاثیرگذاری را دارند اما برخی از این فیلم ها نمی توانند به طور کامل در جزئیات، اصل برتری پیام سازنده را رعایت کرده و در بیان آسیب های اجتماعی دچار کج سلیقگی می شوند به طور مثال فیلم من مادر هستم می توانست در نشان دادن استفاده از مشروبات الکلی نمایش بهتری داشته باشد. علاوه بر این در آسیب هایی که مسائل حقوقی بر آن مترتب است در این فیلم ها اوج تاثیر گذاری در سکانس های دادگاه از روند هیجانی و تاثیر گذار نزول پیدا کرده و اکثرا صحنه های دادگاه سکانس هایی قوی نیستند و مخاطب را گاها از پیام اصلی دور می سازند.
ما نه تنها جایگزین خاصی در فیلم های خود نداریم بلکه با تک گویی در بیان آسیب هایی خاص با توجه به روند کنونی نمایش ها و سیستم اکران، نوعی سیاه نمایی را در دید مخاطب اشاعه می دهیم
از جانبی دیگر با گذر از جنبه تحریک اذهان، رسانه سینما در این موارد به نوعی تک گویی در بیان نابهنجاری ها دچار شده است. موضوع خیانت، تجاوز، و... موضوعاتی است که در میان همه ناهنجاری ها بیشترین فراوانی را در سینما دارد اما آیا این آسیب ها تنها ناهنجاری های جامعه ما هستند و درصد وقوع آنها تا این حد زیاد است؟
باید به آسیب های اجتماعی و اخلاقی چون دروغ، مصرف گرایی و... هم پرداخت البته بیان ناهنجاری ها هم به صورت یکجانبه صحیح نمی باشد این موضوعی است که باید در زمینه مدیریت فرهنگی سینما به آن دقت کرد. باید ابتدا به ساکن و در ادامه اینگونه ژانرها سبک زندگی جایگزین و مطلوب نیز معرفی و به بیان فرهنگ های متعالی نیز اشاره داشت.
ما نه تنها جایگزین خاصی در فیلم های خود نداریم بلکه با تک گویی در بیان آسیب هایی خاص، با توجه به روند کنونی نمایش ها و سیستم اکران، نوعی سیاه نمایی را در دید مخاطب اشاعه می دهیم. مخاطب در کنار زدگی که ممکن است در صورت تاثیر پیام از فیلم، نسبت به ناهنجاری های بیان شده در خود احساس کند؛ در ادامه در موجی از سیاه نمایی قرار می گیرد که شکاکیت منفی و دید سیاه نسبت به اطرافیان و جامعه را در او به وحود می آوریم که ممکن است هزینه های روانی و خانوادگی را برای او به بار آورد.
در فیلم هیس مخاطبان به این مورد اذعان داشتند که در مواردی به این فکر می کردیم که نکند این موارد گریبانگیر ما شود و چه تضمینی وجود دارد که ما راه درست را تشخیص دهیم.
در مجموع در رسانه ی سینما بیان اینگونه آسیب ها، ایجاد قبح نسبت به آنها، هشیاری افکار عمومی و معرفی مدل جایگزین وظیفه و آنتی تزی است در مقابل تز شبکه های ماهواره ای در جنگ نرمشان علیه سنت و ارزش های مردم ایران.
هیس و سکوت در بیان ناهنجاری های اجتماعی معنی نخواهد داشت بلکه رسانه های ما باید صدایی بلند در فرهنگ سازی و بیان قبح آسیب های اجتماعی داشته باشند
اما تنها شبکه های ماهواره ای به دنبال تهاجم فرهنگی نیستند. فضای مجازی، نشریات مکتوب، فیلم های ویدئویی، بلوتوث ها و .... هم در این تهاجم دارای گستره فعالیت هستند و سینما هم تنها رسانه ای نیست که در جبهه مقابله و فرهنگ سازی مثبت در مقابل رسانه های معاند قرار دارد بلکه هر رسانه ای بستگی به قابلیت تکنولوژیکی که دارد در اینباره می تواند ایفای نقش کند. رسانه ملی با توجه به گستردگی دایره مخاطبان و اثرگذاری ای که دارد، مهمترین نقش را دارد.
فضای آنلاین نیز که با رشد چشمگیر سایت ها و محتوای غیر اخلاقی روبروست در این زمینه وظایف مهمی را بر عهده دارد.
باید قبل از اینکه ناهنجاری ها در جامعه وارد شوند و رشد یابند، رسانه های داخلی به ارائه و اشاعه فرهنگ صحیح بپردازند و انزجار از آسیب ها را در مخاطب به وجود آورده باشند، نه اینکه برخوردی منفعلانه و دیر هنگام داشته باشند.
فقط در این زمینه باید با برنامه ریزی و کار مبتنی بر تخصص پیش روند. ترس های بی مورد و خود سانسورها را کنار بگذارند و در حرکتی هماهنگ بتوانند گام درست بردارند، نه رسانه ای باشند در کنار رسانه های نابهنجار.
هیس و سکوت در بیان ناهنجاری های اجتماعی معنی نخواهد داشت بلکه رسانه های ما باید صدایی بلند در فرهنگ سازی و بیان قبح آسیب های اجتماعی داشته باشند.
تبیان