تلاش بیوقفه تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان اگرچه درخور تقدیر است و همه شواهد حاکی از آن است تمامی آنچه را که در توان داشتهاند برای پایان دادن به چالش 10 ساله هستهای با حفظ منافع ملی ایران اسلامی به کار گرفتهاند و با اذعان به این نکته که توافقنامه ژنو خالی از دستاورد نبوده است ولی دستاوردهای لغزندهای که به دست آمده است با حجم انبوه تبلیغاتی که درباره اهمیت آن به جامعه پمپاژ میشود همخوانی ندارد و با عرض پوزش باید گفت؛ تعابیری نظیر «بزرگترین دستاورد هستهای»! «برجستهترین موفقیت در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی سیوچند سال گذشته»! و نمونههای مشابه دیگری از این دست را فقط میتوان نوعی «بزرگنمایی» تلقی کرد که با واقعیت فاصله نسبتاً زیادی دارد. بدیهی است که این «بزرگنمایی» در مراجعه ملت به متن توافقنامه و مقایسه میان «آنچه دادهایم» و «آنچه گرفتهایم»، رنگ میبازد و خدای نخواسته این تلقی را در افکار عمومی پدید میآورد که دولت محترم در گزارش به مردم، صادق نبوده است! این برداشت میتواند اعتماد مردم به دولت و دولتمردان را با آسیب جدی روبرو کند. از سوی دیگر؛ بزرگنمایی یاد شده درباره دستاوردهای توافق ژنو، بهطور طبیعی سطح انتظارات و توقعات اقشار مختلف و مخصوصاً تودههای محروم و تحت فشار گرانیهای افسارگسیخته را برای حل هر چه سریعتر و پرشتابتر مشکلات اقتصادی بالا میبرد و از آنجا که توافقنامه ژنو با توجه به متن و محتوای آن، ظرفیت چندانی برای پاسخگویی به این نیاز واقعی و انتظارات غیرواقعی برآمده از بزرگنمایی یاد شده را ندارد، فاز دیگری از احساس بیاعتمادی مردم نسبت به روند مذاکرات و دستاوردهای اعلام شده آن، قابل پیشبینی است.
دولت محترم طی چند ماهی که از آغاز به کار آن میگذرد، حداقل یک بار دیگر نیز به خطای مشابهی دست یازیده است و آن در آستانه سفر نیویورک بود که انگار تمامی دولت به یک وزارتخانه با عنوان «وزارت تعامل با آمریکا» تبدیل شده است و با تبلیغات پرحجم و گستردهای که آن روزها از سوی روزنامههای زنجیرهای انجام میگرفت و برخی از دولتمردان محترم نیز به آن دامن میزدند، این توهم به جامعه القاء میشد که گویی تمامی مشکلات اقتصادی کشور در گرو مذاکره و تعامل با آمریکاست و هیئت بلندپایه جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از سفر نیویورک، «کلید» حل مشکلات را از ینگهدنیا برای مردم به سوغات میآورند! ولی فقط چند ساعت بعد از آن که هیئت بلندپایه کشورمان فرودگاه نیویورک را ترک کرد و در حالی که هنوز در آسمان بود و به تهران نرسیده که آقای اوباما، رئیس جمهور آمریکا با این ادعا که همه گزینهها - از جمله گزینه نظامی- روی میز است! دبه درآورد و اظهاراتی بر زبان آورد که آقای ظریف در واکنش به آن گفت «اظهارات آقای اوباما ناامیدم کرد»! و...
گفتنی است که دیروز، مصاحبه آیتالله هاشمی رفسنجانی با روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» منتشر شد. ایشان در بخشی از این مصاحبه به «گشایش پدید آمده» اشاره کرده و میگوید «این گشایش به این علت بود که سخن گفتن با آمریکا، یک تابو بود. این تابو به راحتی شکسته نمیشد و مذاکرات هستهای بدون آمریکا به پیش نمیرفت.»
این بخش از اظهارات آقای هاشمی نیز در بستر خطای مورد اشاره همین وجیزه قابل ارزیابی است. ایشان به شکسته شدن تابو و گشایش حاصل از آن اشاره میکنند که باید گفت؛ «تابو» به معنای «تصور موهوم» است. مثلاً ترس از تاریکی یک «تابو» است و شکسته شدن آن هنگامی است که شخص تابو زده بعد از ورود به تاریکی متوجه میشود، تصورش درباره ترسناک بودن تاریکی یک تصور موهوم، یعنی «تابو» بوده است. حالا باید به ماجرا بازگشت. قبل از سفر نیویورک و یا مذاکرات هستهای دو «تصور» متفاوت در سطح جامعه وجود داشت. اول آن که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و تصور دوم متعلق به کسانی بود که «آمریکا را قابل اعتماد» میدانستند. اکنون جای این سؤال است که آیا مذاکرات اخیر در نیویورک و ژنو و اظهارات خصمانه اوباما و دولتمردان آمریکایی، که در پی آن شاهد بودیم، به وضوح نشان نمیدهد که آمریکا غیرقابل اعتماد است؟! مثلاً - و فقط به عنوان مثال- اوباما بعد از مکالمه با آقای روحانی میگوید گزینه نظامی رویمیز است، وندی شرمن با وقاحت اعلام میکند که فریبکاری جزو DNA ایرانیان است و بعد از توافق اخیر ژنو، جان کری میگوید در این توافقنامه حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته نشده است و...
خب! حالا باید پرسید کدام یک از دو تصور یاد شده موهوم یعنی «تابو» بوده است؟ تصور کسانی که آمریکا را قابل اعتماد نمیدانستند؟ یا تصور آنانی که آمریکا را قابل اعتماد معرفی میکردند؟! پاسخ روشن است. تصور کسانی که آمریکا را قابلاعتماد میدانستهاند موهوم بوده است. بنابراین اگر «تابو»یی شکسته شده است که شده است، «تابوی قابل اعتماد بودن آمریکا» بوده است و در مقابل تصور آنانی که آمریکا را غیرقابل اعتماد میدانستند، بار دیگر و برای چندمین بار تایید و اثبات شده است.
و بالاخره راهکار همخوان و همسو با منافع ملی و طریق همدلی با ملت آن است که واقعیات، آنگونه که واقعا هستند ارائه شوند تا اولا؛ زحمات و تلاش دولتمردان محترم-به هر اندازه که هست ،کم یا زیاد- کمرنگ جلوه نکند و ثانیا؛ اعتماد مردم نسبت به مسئولان محترم آسیب نبیند.