سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بصیرت

در حضور امام باقر علیه السّلام صحبت از کسانی شد که با امام علی علیه السّلام جنگیدند، حضرت فرمودند:
أنَّهُ ذَکَرَ الَّذینَ حَارَبَهُم عَلِیُ علیه السّلام فقال أمَا إنَّهُم أعظَمُ جُرماً مِمَّن حارَبَ رسولَ الله صلی الله علیه و آله: قیل لَهُ وُ کَیفَ ذلِکَ یابنَ رَسُول الله ؟ قال لِأنَّ اُولئِکَ کانوا جاهِلیَّهِ و هؤلاءِ قَرَءُوا القُرآنَ وَ عَرَفُوا فَضلَ أهلِ الفَضَلِ فَأتَوا ما أتَوا بَعدَ البَصیِرَةِ؛
«آگاه باشید که ایشان جرم و گناهشان نسبت به کسانی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله جنگیدند بیشتر است! سؤال شد چگونه بیشتر است؟ حضرت فرمودند: زیرا کسانی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله جنگیدند در زمان جاهلیت می جنگیدند ولی اینان کسانی اند که قرآن خواندند و به برتری اهل فضیلت آشنا شدند اما بعد از بینش و آگاهی و بصیرت، همان کردند که آنان انجام دادند.»
مستدرک الوسائل، ج 11، ص 66.

امام علی علیه السّلام فرمودند:
إنّی لَعَلَی بَیَّنَهٍ مِن رَبَّی و َبَصیرهٍ مِن دینی و یَقینٍ مِن أمرِی؛
به درستی که من دارای دلیل روشنی از پروردگارم و صاحب بصیرت و بینائی در دینم و صاحب یقین در کارم هستم.
غررالحکم، ص 119.



      

نظام اسلامی از خداوند باگذشتتر نیست

مگر نظام اسلامی از خداوند بخشنده‌تر است که بدون توبه و عذرخواهی و جبران خسارات، بخواهد از جرم بزرگ فتنه‌گران بگذرد؟ چگونه می‌توان فتنه‌گرانی را که حتی یک‌بار از جرمشان ابراز ندامت نکرده‌اند و طلبکارانه سخن می‌گویند بخشید؟
مگر نظام اسلامی از خداوند بخشنده‌تر است که بدون توبه و عذرخواهی و جبران خسارات، بخواهد از جرم بزرگ فتنه‌گران بگذرد؟ چگونه می‌توان فتنه‌گرانی را که حتی یک‌بار از جرمشان ابراز ندامت نکرده‌اند و طلبکارانه سخن می‌گویند بخشید؟
 وبلاگ افاضات عقل کل نوشت : خداوند ارحم الراحمین است اما با همه گذشت و مهربانی و بخشندگی‌اش، تا بنده‌ای از جرمش ابراز پشیمانی و ندامت نکند و در پی جبران خطایش برنیاید او را نمی‌بخشد؛ شرط بخشش خداوند، عذرخواهی و استغفار و توبه به درگاه الهی و جبران گذشته است.
 
حال بگویید مگر نظام اسلامی از خداوند بخشنده‌تر است که بدون توبه و عذرخواهی و جبران خسارات، بخواهد از جرم بزرگ سران فتنه و فتنه‌گران بگذرد؟
چگونه می‌توان فتنه‌گرانی را که حتی یکبار از جرمشان ابراز ندامت و عذرخواهی نکرده‌اند و متکبرانه و طلبکارانه و حق به جانب، سخن می‌گویند بخشید؟
 
آیا تاکنون یکبار دیده‌اید موسوی بیانیه بدهد و بگوید: «ای مردم ایران! مرا عفو کنید که با لجبازی، برای شما و کشور هزینه سازی کردم و با اینکه قول داده بودم به قانون پایبند باشم و دروغ نگویم، همچون دیکتاتورها در مقابل قانون ایستادم و حتی به طرفداران خود نیز دروغ گفتم و با اینکه می‌دیدم دشمنان نظام دارند از من حمایت می‌کنند از آنها اعلام بیزاری نکردم».
 
آیا یکبار از کروبی شنیده‌اید که بگوید: «مردم ایران! بزرگواری کنید و مرا ببخشید که با وجود اینکه دیدم حتی معاون اولم هم مرا قال گذاشت و به من رأی نداد انتظار داشتم آراء من از آرای باطله بیشتر باشد! مرا عفو کنید که همیشه بی‌سند سخن می‌گفتم و ادعاهای گزاف داشتم».
 
آیا تاکنون از خاتمی که اغلب در مورد هر چیزی به اظهار نظر می‌پردازد شنیده‌اید که بگوید: «مردم ایران! من از شما عذرخواهی می‌کنم که به جای اینکه به رأی 40 میلیونی شما احترام بگذارم و آن رابپذیرم، چون رأی شما برخلاف میل من بود، قیم مآبانه پیشنهاد رفراندوم را مطرح کردم و توجه نکردم که این پیشنهاد، نوعی دهن کجی و به تمسخر گرفتن رأی شما ملت بود؛ نفهمیدم که پایه گذاری این بدعت باعث می‌شود در آینده به هیچ انتخاباتی نتوان اعتماد کرد».
 
فتنه‌گران هرگاه عذرخواهی کردند و توانستند خساراتی را که به نظام و مردم وارد کرده‌اند را جبران کنند نظام اسلامی بزرگوارانه از آنها خواهد گذشت.
هرگاه توانستند ده‌ها شهید فتنه را دوباره به آغوش خانواده‌هایشان بازگردانند؛ آن گاه شاید بتوانند فقط به عنوان یک شهروند با سابقه مجرمیت، در این کشور زندگی کنند.
 
این روزها بعضی‌ها دچار توهم شده‌اند و فکر می‌کنند اگر نام «فتنه» را عوض کنند و بگذارند «سوء تفاهم!»، قضیه حل می‌شود! آیا با این تغییر نام، شهید حسین غلام کبیری به خانواده‌اش بر می‌گردد؟ آیا با این تغییر نام، خسارت‌های جانی و مالی که به نظام و مردم وارد کردند جبران می‌شود؟
 
 اما کدام سوء تفاهم؟ سوء تفاهم وقتی رخ می‌دهد که درک و برداشت فعلی و گذشته فرد، با هم فرق داشته باشد؛ در حالی که فتنه‌گران اعتراف کردند که 4 سال پیش هم می‌دانستند که تقلب نشده بود پس حتی سوء تفاهمی هم در کار نبوده است بلکه می‌خواستند با دیکتاتوری و آشوبگری، رأی مردم را به نفع خود به سرقت ببرند؟
 
به کسانی هم که هنوز دارند از سران فتنه دفاع می‌کنند توصیه می‌کنیم اگر به قیامت اعتقاد دارند با دفاع از سران فتنه، خود را در جرم آنها شریک نکنند؛ مسلماً هیچ کسی دوست ندارد در قیامت در کنار مجرمان، پاسخگوی خون ده‌ها شهید فتنه هم باشد! این روزها مد شده است که همه دم از گذشت و بخشش می‌زنند و حتی می‌گویند بیایید از آمریکا هم بگذریم!
 
ما از آمریکا خواهیم گذشت اما نه در زمان حاضر! آن هنگام که همانند پیامبر(ص) در روز فتح مکه، آنقدر قدرتمند شدیم و توانستیم تمام بت‌های استکبار را بشکنیم ما نیز به پیروی از پیامبر رحمت للعالمین، فرمان عفو عمومی صادر می‌کنیم و از آمریکا نیز می‌گذریم.


      

اولین شهید فتنه 88 کیست؟


شهید حسین غلام کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال 1370 در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی 35501159 می باشد.
نگاهی به زندگی نامه شهید بسیجی حسین غلام کبیری
 
شهید حسین غلام کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال 1370 در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی 35501159 می باشد.

 شهاب 3 نوشت: شهید حسین غلام کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال 1370 در شهر ری تهران  و از بسیجیان فعال با  کد بسیجی 35501159 میباشد ، حسین غلام کبیری مانند دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه88 گمنام نیست و در محیط های  سایبری و فضای وبلاگ نویسی جمهوری اسلامی  نام او بیشتر از دیگر  شهدا و کشته شدگان فتنه88 به  چشم میخورد اما همین بازتاب ها نیز در شان و منزلت این شهید بزرگوار نیست. 

 
  طبق اخبار واصله ،  رسانه ملی نیز در این قضیه کارنامه بسیار ضعیفی دارد  و وبلاگ انسانم آرزوست درباره این مطلب این گونه مینویسد که : به راستی از ماست که بر ماست .وقتی در زمانی که ما باید از حسین غلام کبیری سخن بگوییم ، مرتبا درباره ی ندا مستند می سازیم ، نا خود آگاه ندای کو بزرگ کرده و بر یاد حسین گرد غفلت می افشانیم.اگر ما در رسانه ی ملی حسین را نشان داده بودیم،و اگر مظلومیت امثال او ،هیچ کس دل برای اشک و خون تمساح ها نمی سوزاند.اگر صدا و سیما پرده از دود جگر تفتیده ی مادران شهدای فتنه برمی داشت،ما از ترسمان ندا را شما و عزیزم خطاب نمی کردیم. و همان اوایل طوفان فتنه جرات می کردیم بگوییم او نیز یکی از فتنه گران بود که خود را به ثمن بخس فروخت. 
 
از حسین غلام کبیری با عنوان فردی بااخلاق و باایمان مطرح می شود و این را همسایگان و دوستان حسین نیز تایید می کنند که این در مستند " خیابان شهادت " به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان  که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می پردازد به وضوح دیده می شود ، پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی های او اینگونه میگوید : حسین خیلی مهربان بود ، خیلی بچه‌ی ساده ، با ایمان و خوبی بود . صبح‌ها می‌رفت مدرسه تا ساعت جهار و ساعت چهار هم می‌رفت پایگاه تا ساعت ده ‌و یازده شب؛ وقتی می‌آمد می‌گفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ می‌گفت خب مدرسه می‌روم پایگاه هم می‌روم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کارها خیلی فعال بود . 
 
شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد  و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که : او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشت و آنها را تماشا می کرد  حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم.... حسین همیشه یک روز قبل از شهادت هر یک از امامان پیراهن مشکی می پوشید و گاهی از اوقات در خیابان راه می رفت و "حسین حسین" می گفت و بر سینه می زد و وقتی ما به او هشدار می دادیم که زشت است و مردم فکر می کنند دیوانه ای او در پاسخ می گفت:من حسینم و عشقم نیز حسین است. 
 
والدین شهید غلام کبیری
 
از مادر شهید غلام کبیری اینگونه نقل شده است که : حسین مال ائمه بود، بیمه‌ی ائمه بود‌. حسین در کودکی یک مریضی‌ای گرفت، چهل روزش بود که دکترها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمی‌مونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیم‌اش، آوردیم بیمه‌ی امام زمانش کردیم‌، مریضی‌اش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگل‌تر شد. دکترها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمی‌ماند.
 
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران  در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید . نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او  رسیدیم ، یک ساعت بعدش تمام کرد  ...  پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آن‌قدر گریه کرد  ،  اکسیژن دهانش بود ،  سرم دستش بود ،  بلند شد نشست دست من را فشار داد ، گریه کرد اشک می‌ریخت مثل ابر بهار ،  نمی‌دانستم دیدم فقط پاهایش بسته است ،  نمی‌دانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته ،  گفتم عیبی ندارد ،  یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم ،  آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد .  حرفی به آن صورت برای من نزد ،  چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است ،  کجا رفته ،   برای چه رفته ؟  بسیجی بود دیگر ،  به او ماموریت داده بودند برود سعادت‌آباد ،  از این‌جا رفت سعادت‌آباد ، آن‌جا شهید شد.  
 
ماهنامه امتداد اینگونه از شهادت حسین غلام کبیری می گوید که : دکتر گفت: «دیگر دیر شده است. وقتی که بچه زردی می‌گیرد؛ آن هم به این شدت، زود باید جراحی شود ... » دلم شکست. ملحفه پیچیدم و بردمش خانه. گفتم: «یا صاحب‌ الزمان(عج)! این پسر هم‌نام جد بزرگوار شماست، او را بیمة موسی بن جعفر(ع) کرده‌ام ... » خیلی گریه می‌کرد. آرام زدم به پهلویش. برای معاینه که بردیم، گفتند: «همان ضربة کوچک، کار خودش را کرد، دیگر به عمل نیازی نیست » رئیس بیمارستان می‌گفت: « عکسش را بدهید، می‌خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم » 
 
به هر حال حسین غلام کبیری از شهدای مظلوم  بعد از انقلاب اسلامی می باشد که در راه جمهوریت و سلامیت نظام به شهادت رسید و از یاد نبریم قطعه55/ ردیف24/ شماره2  را برای این روزها که هنوز که هنوز است خون امثال شهدایی مثل غلام کبیری است که سران فتنه را رسوا می کند.


      
<      1   2