در قیامت اولین چیزی که از بنده سوال می شود نماز است، پس اگر آن را تمام انجام داده باشد که هیچ، و گرنه در آتش انداخته می شود. پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه واله) می فرماید: به راستی که محبوب ترین اعمال در نزد خدا، نماز و نیکی و جهاد است.
در قیامت وقتی از تارک الصلاه می پرسند که چه شما را در جهنم درآورد؟ در جواب گویند؛ ما از نماز گزاران نبودیم. خداوند در آیه 5 سوره ماعون می فرماید: پس وای بر نمازگزاران، آنان که از نماز خود به واسطه سبک شمردن و بی اعتنایی بی خبرند. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) روایت شده که فرمود: فرقی میان مسلمان و کافر نیست جز اینکه نماز را عمدا ترک می کند یا درآن سهل انگاری می نماید، پس نمی خواند آن را.
اولین چیزی که از بنده حساب می شود در روز قیامت نماز می باشد، اگر پذیرفته شد بقیه پذیرفته خواهد شد و چون نماز در وقت خود بالا رود، به سوی صاحبش برمی گردد در حالتی که سفید و نورانی است، می گوید؛ مرا حفظ کردی خداوند شما را حفظ کند و چون درغیر وقت آن بالا رود که حدود آن مراعات نشده باشد، به سوی صاحبش بر گردد در حالی که سیاه تاریکی است، می گوید؛ مرا ضایع کردی، خداوند تو را ضایع نماید.
از امام صادق(علیه السلام) از گناهان کبیره پرسیده شد، فرمود: ...گناهان بزرگ هفت است؛ کفر به خدا، قتل نفس، عقوق والدین، خوردن ربا بعد از بینه و روشن بودن آن، خوردن مال یتیم از راه ظلم، فرار از جنگ و تعّرب بعد از هجرت، برگشت از محل علم و ایمان به جایی که علمی درآن نیست و ازآنجا بیرون آمده. راوی می گوید؛گفتم این است معاصی بزرگ؟ فرمود؛ آری. گفتم؛ خوردن یک درهم از مال یتیم ظلم بالاتر است یا ترک نماز؟ فرمود ترک نماز، گفتم؛ پس شما ترک نماز را از کبائرنشمردی؟ فرمود؛ نخستین چیزی که برای تو گفتم چه بود؟گفت؛ کفر،فرمود؛ پس به راستی که تارک الصلاه یعنی بدون علت کافر است.
نماز بالاترین وسیله ارتباط مخلوق با خالق و سزاوار است بنده بکوشد آن را به طور مستمر و با شوق و اشتیاق بخواند و معنای کامل آن را بدست آورد و با توجه کامل و با حالت خضوع و خشوع، همراه با جماعت و با بدن و لباس خوشبو و پاکیزه به جا آورد و اولین شرایط نماز اول وقت بودن آن می باشد.
از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل شده؛ کسی که در نماز خود سستی کند، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا سازد؛ خداوند از عمر و روزیش بر دارد، هر عملی را که انجام می دهد برآن پاداش داده نشود، برای او در دعای افراد شایسته حظ و بهره ای نباشد، خوار و گرسنه و تشنه می میرد، از روی او سیمای صالحین را محو نماید، دعایش به آسمان برده نمی شود، قبرش بر او تنگ گردد، خداوند فرشته ای را در قبرش مامور کند که او را عذاب نماید، به حساب سخت محاسبه خواهد شد، خداوند به او نظر نمی کند و او را پاکیزه نمی فرماید، و برای اوست عذاب دردناک. خداوند فرشته ای مامور کند که در حالی که خلائق به سویش می نگرند، او را به صورت بر زمین بکشاند.
همچنین از پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) روایت شده که فرمود: از من نیست هر که نماز را سبک شمارد، و فرمود؛ شفاعت ما نمی رسد به کسی که نماز را سبک شمارد و فرمودند نماز خودتان را تباه نسازید، زیرا هر که نماز خود را ضایع کند، با قارون و هامان محشور خواهد شد و بر خدا حتم است که او را با منافقین درآتش داخل کند.
علامه حلی(رحمةالله) در کتاب "المنتهی" می نویسد: تارک الصلاة در حالی که ترک آن را حلال بداند کافر است. اجماعا، و اگر آن را ترک کند در صورتی که به وجوب آن معتقد باشد کافر نیست، گرچه بعد از ترک سه نماز، و تعزیر در بین آنها، مستحق قتل خواهد شد. نظیر همین عبارت از سایر علما در کتب خود نقل گردیده است و درقرآن و روایات هم کیفر و مجازات آن بیان گردیده است.
زمانی که به حالات مردان و زنان ارزنده ای همچون پیامبران از جمله حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت ابراهیم(علیه السلام) و پیامبر بزرگ اسلام (علیه السلام) و اولیای خدا مانند امیرالمومنین (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، سایر ائمه اطهار (علیهم السلام)، حضرت مریم (سلام الله علیها) مالک اشترها، جعفر طیارها و هزاران فرد دیگر عاشق پروردگار که هر زمان دوست دارند با خدا صحبت کنند به جانب نماز حرکت کرده و هر وقت مایلند خدا با آنها هم کلام شود، قرآن می خوانند می نگریم این موضوع را در می یابیم که عاشقانه به نماز ایستاده و به سوی مقدماتش شتابان هستند که گویا جز معبود حقیقی در این جهان معشوق دیگری ندارند.
در وقت حساس و هنگام خطر و زمان بسیار سخت و پیشامدهای مهم و در اوقات مبارک، در محل های شریف و مکانهای محترم، بلکه در تمام اوقات به نماز سفارش شده مانند نماز آیات و نماز عید، نماز خوف، نماز شب های قدر، نماز میت، نماز حاجت، نماز زیارت، نماز استغاثه، نوافل، نماز شب و دهها نماز دیگر که از تمام اینها حس می شود که نماز مطلب ساده ای نیست و خیلی باید به آن اهمیت داد.
شارع مقدس در دین اسلام مجموعهای از بایدها و نبایدهایی را قرار داده است تا یک انسان مسلمان بتواند با استفاده از نسخه الهی راه سعادت و خوشبختی خویش را بپیماید، شاید در برخورد اول برخی از این دستورات الهی برای انسان بسیار سخت و مشکل باشد و به زعم خودش سد راهی برای آزادی و اختیار او تلقی شود، اما هنگامی که با تفکر به اصل و بنیان فلسفه احکام نگریسته شود، متوجه میشود که این دستور به ظاهر سختگیرانه بهترین راهبرد کمال و سعادت اوست.
یکی از این بایدهای دین اسلام، رعایت عفاف و حجاب در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی است، به گونهای که خداوند متعال به دفعات مختلف در کتاب آسمانیاش قرآن به این موضوع اشاره داشته است، با نگاهی در سورههایی نظیر «نور» آیات 30، 31، 33 و 60 و سوره «احزاب» آیات 35، 53، 55 و 59 متوجه میشویم که زنان جامعه اسلامی طبق نظر شارع مقدس ملکف به رعایت حجاب هستند.
البته ناگفته نماند که درباره نوع پوشش برای حجاب واجب، خداوند بر زنان سخت نگرفته است بلکه با اشاره به حداقل حجاب، بانوان را در استفاده از حجاب حداقلی و حداکثری آزاد گذاشته است تا مطابق خواست و اراده خود میزان قرب و رضایت الهی را دریافت کنند.
به این آیات توجه کنید:
1-«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ...»(نور/31)؛ و به زنان با ایمان بگو: چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است، آشکار نکنند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان و... .
2- «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»(احزاب/33)؛ اى پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند، این مناسبتر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نشوند و خدا آمرزنده و مهربان است.
در آیه 31 نور با اشاره به نوع حجاب حداقلی یا همان حجاب واجب از عبارتی به نام «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ» یاد میکند که یک بانوی مسلمان میتواند از «خمر» که به معنای لباسی است که زن با آن، سر و سینه خودش را بپوشاند، استفاده کند و لباس خاصی مطرح نیست، ولی پوشیدن لباسهای تنگ، چسبان و جلب توجه محل اشکال است.
با این وجود پروردگار عالم در آیه 33 احزاب از یک حجاب حداکثری یا همان حجابی که دارای فضیلت بیشتری است، برای بانوان مؤمن جامعه اسلامی که خواهان قرب الهی هستند، مطرح میکند که ما امروز از آن به عنوان حجاب برتر در جامعه یاد میکنیم، در این آیه واژهای به نام «جلباب» را مطرح میسازد که منظور همان پوشش سرتاسری است، تقریباً شبیه همان چادری که این روزها بانوان مسلمان بر سر دارند، بنابراین همان طور که بقیه واجبات الهی داراى مراتب مختلفى است، حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوبتر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مىشود.
اینکه چه اثراتی در واجب شدن حجاب بر جامعه بار میشود، میتوان علتهای زیادی را از جمله احترام و ارزش اسلام به زن، استحکام بنیان خانواده، جلوگیری از انحرافات اخلاقی، بالا بردن بهداشت روانی افراد و جامعه، رشد عشقهای پاک، متجلی شدن ارزشهای عالی انسانی و اخلاقی و ارتباط سالم میان افراد جنس مخالف و افراد هم جنس مطرح کرد، خلاصه اینکه آنچه اسلام به دنبال آن است، برقراری و ایجاد امنیت همه جانبه در جامعه و پاکسازی آن از لوث هر گونه مفاسد اجتماعی است.
حال با این اوصاف، توقع میرود که در یک جامعه اسلامی مسئولان و مردم برای احیای امر الهی درباره عفاف و حجاب پیش از پیش دغدغهمند باشند، هر چند که مسئولان فرهنگی گاهی با راهاندازی نمایشگاه مد و لباس یا نمایشگاههای عرضه محصولات حجاب سعی دارند به اشاعه این فرهنگ در جامعه سرعت بیشتری ببخشند، اما گرانی اکثر محصولات و طراحی مدهایی که بعضاً بدننما هستند، این مهم دستنیافتنی مینماید.
متأسفانه این روزها با گرمتر شدن هوا شاهد رواج نوعی بدحجابی در جامعه هستیم، وقتی علت آن را جویا میشویم به پارامترهایی برخورد میکنیم که جای بسی تأمل دارد، ابتدا اینکه عرضه مانتوهای بدننما در فروشگاهها با آستینهای کوتاه کجا با نوع حجاب حداقلی همخوانی دارد؟! همچنین تبلیغات گسترده مدها و لباسهای مخالف شرع اسلامی در فضای مجازی همراه با آرایشهای تند و به سر داشتن حداقل روسری که بیشتر شبیه حجاب مدل ترکیهای است تا حجاب واجب اسلامی گوی سبقت را از فعالیت فرهنگی نهادهای مسئول ربوده است.
در ادامه تعداد معدودی از این تصاویر منتشر میشود:
اگر قرار باشد که با دید تسامح و تساهل به این واجب الهی نگریسته شود، معلوم نیست که در آینده حجاب در جامعه ما به کدام سو کشیده میشود. آیا شبیخون دشمن در این میدان کارساز خواهد شد؟ این سؤالی است که باید از مسئولان پرسید.
در پی هتک حرمت 2 تن از خواهران آمر به معروف، نمازگزاران نمازجمعه تهران از در اصلی دانشگاه به سمت میدان انقلاب راهپیمایی کردند.
نمازگزاران تهرانی جمعه هفته گذشته، پس از اقامه نماز عبادی سیاسی جمعه تهران در پی هتک حرمت به دو تن از آمران به معروف و ناهی از منکر، با زبان روزه از مقابل در دانشگاه تهران به سمت میدان انقلاب راهپیمایی کردند.
راهپیمایان تهرانی شعارهایی همچون «اللهاکبر»، «امر به معروف ما راه شهیدان ما»، «آمرین به معروف تکریم باید گردند» «دیگر سکوت تا کی؟ ای ملت مسلمان چادر ز سر کشیدن در پایتخت ایران»، «نیروی انتظامی، اقدام انقلابی» و «ای قوه قضایی، اقدام انقلابی» سر میدادند.
مطالبه اصلی راهپیمایان، واکنش به موقع و مناسب مسؤولین در قبال چنین اتفاقات دلخراش و نگرانکننده بود.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) یکی از عارفان نامی معاصر کشورمان است که سالهای نه چندان دور سخنان و موعظههای او در سطح شهر تهران شنیده میشد و افراد بسیاری در کلاس درس اخلاق ویحاضر میشدند.
در ادامه و به مناسبت فرا رسیدن پنجاه و یکمین سال رحلت شیخ رجبعلی خیاط به نکاتی درباره جلسات اخلاق این عارف نامی اشاره میشود که توسط یکی از شاگردان به رشته تحریر در آمده است. این یادداشت توسط خانواده نکوگویان برای نخستین بار در فضای رسانهای کشور منتشر میشود:
از سلسله دروسی که شیخ رجبعلی خیاط میفرمودند:
شیخ رجبعلی نکوگویان را با خدایش پیمانی بود که هر چه میخواست به او عطا میکرد؛ این پیمان چنان درست و در راه خدا اجرا شد که منجر به این شد که افقی تازه برای درک و مفهوم خداشناسی چهره بنماید و خواننده یا بیننده را سرمست عشق الهی گرداند، «غیر از خدا هر آنچه بخواهی شکست توست» که سر فصل دنیای مفهوم را جلوهگر و انسان به اصل خود واقف میسازد و نور خدا را در رسیدن به کمال و دیدار معشوق سالک مشتاق و رهروی خستگی ناپذیر در گذشتن از قلل خداجویی و خدا خواهی میبیند.
چشم حرص و آز دنیا دار/ یا قناعت پر کند یا خاک گور
چند جمله که همواره مورد اشاره شیخ بود:
1. زنده باش و زندگی کن و بدان که حیات در حرکت و ممات در سکون است.
2. میداند شما و دنیای شما از مجموع ذراتی خلق شدهاند و خالق برای هر ذره جهان به این عظمت وظیفه خاصی قرار داده تا این نظم و شکوه را بیان کند و انسان از آن و گاهی در اثر غرور جزیی از آن است.
3. هستی به سرعت غیر قابل باوری در حرکت است و همین حرکت در اندام شما وجود دارد و کل عالم با این شتاب به سوی خدا روانند، در نتیجه چنان بیاندیشید و حرکت کنید که از میدان وسیع این مغناطیس خارج نشوید که خالق را بشناسید و به عظمت خود پی ببرید و این خلقت حیرت انگیز نامش انسان است، را از دست ندهید.
4. انسان الهی در وجود خویش خوی حیوانی را دربند میکند تا نیروی وجودی او پاک و سالم به کمال برسد، از نظر جهانبینی شیخ خشم و غضب و تندی و سرکشی انسانها را غافلگیر میکند، از تغییر این راه که ره سنان بیشماری در آن خفتهاند، آن است که نیکی و محبت را در وجود خود بیدار نگهدارید که اساس خوشبختی در همین عمل و اجرای آن است.
5. نیکی و احسان سختترین دشمن را دوست و دوستان را به سوی خداوند رهبری میکند.
6. ندای غیبی در درون دل مشتاق؛ مسیر الهی میافکند و به آرامش ابدی میرساند، لذا لطف و احسان به دیگر بندگان خدا در درجه اول به خود عامل باز میگردد که انسان بنده احسان است.
7. از خداوند جز کرامت و احسان و خیر و رحمت و محبت و بندهپروری و امور سازنده عملی صادر نمیشود.
8. خداوند خدای خیر و رحمت است، آن که شر میسازد، شیطان است.
9. انسان به توفیق خالق و خیر خداوند معنی زنده بودن و رحمانیت و ترحم و هر نوعی از دشمنی را درک و با آن مقابله میکند.
10. راهیان راه الهی با عشق و محبتی که در اعماق وجود دارد، میدانند که هر چه غیر خدا بخواهند موجب شکست و ناکامی آنان میشود.
11. شما خیال نکنید خالق کائنات را باید بیرون از دلتان پیدا کنید، بلکه او در وجود شما جلوه و مکان دارد، لذا خدا را در اعماق وجود خویش بیابید، از یکی از سالکان اهل عرفان و سیر و سلوک را پرسیدند: «خدا را در کجا بیابیم؟»، آن عارف بدو پاسخ داد: «در کجا گشتی که او را نیافتی؟!»
12. شیخ میگفت: «بر میخیزید و خود را برای نماز آماده میکنید، حمد و سوره را درست میخوانید، بدون اینکه متوجه مفاهیم و معانی کلمات شوید، پس معلوم است این نماز، نماز وظیفهای است و فقط کلمات را ادا میکنید».
13. فراموش نکنید که به قول سعدی هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون باز میگردد مفرح ذات! در واقع سعدی مفهوم رحمت خداوند و راه رسم شکرگزاری را برای ما گفته است، ولی ما خوانده و نخوانده به راحتی از این جمله معرفتی و سلوکی گذشتهایم و کسی آن را برایمان معنی و تفسیر نکرده است.
14. به نظر میرسد از این پس غیر از شما شاگردان شخص دیگری با این مباحث معرفت شناسی و خداجویی به این نحو آشنا نشود، شما از رحمت و لطفی که در حقتان شده از جان و دل شاکر باشید، سعادت را به این آسانی به کسی نمیدهند، ایمان، خلوص، عاشقی و دنیای محبت لازم است تا خود را سالک این راه ببینید و ارزش خود را بدانید، بنگرید که مبدا خلقت چه عظمتهایی در وجود شما نهاده و شما از آن بیخبرید.
15. ایشان مطالبشان را یک بار میگفتند، آنها که اهل دل بودند، به خوبی درک میکردند و در پایان گفتند: برای شما نگفته و ندیدهای باقی نگذاشتم، ان شاءالله خدا یاری و راهنماییتان کند، مطمئن باشید هر چه از واجبالوجود طلب کنید، به شما با شرایط فوق خواهد رسید.
حدیث (1) امام على علیه السلام :
اَلثَّناءُ بِاَکثَرَ مِنَ الستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصیرُ عَنِ الستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛
تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسى و کمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و یا حسد است.
(نهج البلاغه، حکمت 347)
حدیث (2) امام صادق علیهالسلام :
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مىکند، روبه رو تملّق مىگوید و از گرفتارى دیگران شاد مىشود.(خصال، ص121)
حدیث (3) امام على علیهالسلام :
الْمُنافِقُ وَقِحٌ غَبىٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقىٌّ؛
منافق، بىشرم و کودن، چاپلوس و بدبختاست.
(غررالحکم، ح 1852)
حدیث (4) امام هادی (ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:
أقبل علی شأنک، فإن کثرة الملق یهجم علی الظنة، و اذا حللت من أخیک فی محل الثقة فاعدل عن الملق الی حسن النیة؛
از این کار خودداری کن که تملق بسیار، بدگمانی به بار آورد و اگر برادر مؤمنت مورد اعتماد تو واقع شد، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده.
(مسند الامام الهادی، ص 302)
معنای غیبت
حرمت غیبت اجماعی است
غیبت حق الناسی است که ...
راه درمان غیبت
کلامی از شهید ثانی
نوزدهمین حدیث از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص غیبت، راههای ترک این گناه و گناه شنیدن غیبت است.
این مبحث با روایتی از امام صادق علیه السلام شروع می شود: امام به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند:" غیبت در دین مرد مسلمان سریع تر از مرض اکله در درونش اثر می گذارد و رسول خدا(ص) فرمود:
نشستن در مسجد در انتظار خواندن نماز عبادت به حساب می آید، تا زمانی که از او چیزی سر نزند. از آن حضرت سوال شد چه چیز از او سر نزند؟ حضرت فرمود: غیبت از او سر نزند."
مرض اکله، دردی است که وقتی در عضوی از اعضای بدن پیدا می شود، آن عضو را می خورد و نابود می کند. منظور حدیث این است که همان طور که وقتی مرض اکله در بدن پیدا شود، عضو مبتلا را می خورد و نابود می سازد، غیبت کردن هم همین تاثیر را نسبت به دین شخص دارد.
فقها تعاریف فراوانی برای غیبت داشته اند و معیارهایی در این خصوص ارائه کرده اند. شیخ شهید در کتاب کشف الریبه ملاک غیبت را اینگونه معنا کرده است که:
" هرگاه کسی در غیاب دیگری سخنی نسبت به او بگوید که عرفاً و در نزد مردم نقص و عیب به حساب می آید و قصد وی از این کار سرزنش و یا برملا کردن نقص او باشد، مرتکب غیبت شده است."
همچنین ابوذر می گوید: از رسول خدا(ص) پرسیدم که غیبت چیست؟ حضرت فرمودند:" غیبت عبارت است از اینکه نسبت به برادرت چیزی بگویی که او از آن خوشش نمی آید.
ابوذر پرسید: حتی اگر این صفت و ویژگی در او باشد؟- باز هم غیبت، به حساب می آید؟- حضرت فرمود:" اگر- آن صفت- در او باشد، غیبت است؛ والا تهمت به حساب می آید."
روشن است که منظور برادر در این روایت تنها برادر نسبی نیست، بلکه برادر ایمانی را هم شامل می شود. منظور از اکراه نیز چیزی است که عرفا عیب و نقص به حساب می آید و قصد مذمت و گفتن نقص هم در روایت مستتر و تلویحا آمده است؛ والا اگر از راه لطف و مرحمت چیزی در خصوص او بگوید، غیبت صورت نگرفته است.
نکته قابل توجه اینکه غیبت کردن تنها با لفظ شکل نمی گیرد، بلکه در بسیاری از موارد غیبت کردن با حرکات اعضا هم مصداق می یابد، چنان که عایشه می گوید:" زنی نزد ما آمد. چون روی خود برگرداند با دست اشاره کردم که کوتاه قد است. رسول خدا(ص) فرمودند: غیبت این زن را کردی."
از روایات درک می شود که افشای آنچه از عیب های مومن پوشیده شده است حرام می باشد؛ چه شخص راضی باشد و چه راضی نباشد، چه قصد برملا کردن نقص در میان باشد و چه نباشد، اما از ملاحظه مجموع روایات برمی آید که قصد، برملا کردن نقص است که این افشاگری را حرام می کند مگر این که اصل مورد از مواردی باشد که اظهار آن حرمت شرعی داشته باشد مثل معصیت که خود معصیت کننده هم نمی تواند اظهار کند.
حتی اگر مومن نسبت به برملا کردن مسائل پنهان خود راضی باشد و قصد برملا کردن نقص و عیب هم در میان نباشد، غیبت به حساب می آید.
حرمت غیبت اجماعی و بلکه از ضروریات فقه است. مهم ، توجه به پیامدهای آن است که امید است با اندیشیدن در این پیامدها به آن مبتلا نشویم و اگر مبتلا هستیم، به زودی برگردیم که اگر با این صفت از دنیا برویم، رسوایی در قیامت را به دنبال دارد و صورت ملکوتی آن همان است که در سوره مبارکه حجرات آیه 12 آمده است:" ... آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را بخورد، در حالی که مردار است...؟!"
از آن جا که غیبت کننده در دنیا آبروی مردم را دریده است- مانند حیوانی که بدن مردم را پاره می کند- در قیامت صورت ملکوتی این عمل- خوردن مردار- به او برمی گردد.
در روایت آمده است که رسول خدا(ص) مردی را به خاطر ارتکاب زنا سنگسار نمود. یکی از حاضران به رفیقش گفت:" این مرد در جایگاه خود مثل سگ کشته شد." سپس رسول خدا(ص) با آن دو نفر از مرداری عبور کردند. پیامبر(ص) به آنها فرمود: " با دندان های خود از این مردار بکنید." آنها گفتند: یا رسول الله؛ آیا از گوشت مردار بخوریم؟
پیامبر(ص) فرمود: آنچه از برادر خود به شما رسید تعفن آن بیش از این است.
در برخی روایات هم آمده است که در روز قیامت غیبت کننده گوشت خود را می خورد.
مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی(ع) نقل می کند که در ضمن موعظه های خود به نوف البکالی فرمود:"...
از غیبت دوری کن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است. ای نوف! دروغگوست کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که گوشت های مردم را با غیبت کردن می خورد." در روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) آمده است که :" کسی که فرد مسلمانی را غیبت کند، روزه اش باطل گردد و وضویش شکسته شود و در قیامت در حالی محشور می شود که از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می رسد، به طوری که اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود."
همچنین انس بن مالک به نقل از رسول خدا(ص) می گوید:" در شب معراج بر قومی گذر کردم که روی خود را با چنگال خویش خراش می دادند. از جبرئیل پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند و آبروی مردم را می بردند."
کسی که تلاش می کند عیب های پوشیده مردم را برملا کند، خداوند او را رسوا خواهد کرد. چنان که امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود:"
ای کسانی که به زبان اسلام آورده اید و ایمان به قلب شما وارد نشده است! مسلمانان را سرزنش نکنید! و عیب های پوشیده آنها را جستجو نکنید! زیرا کسی که پوشیده های آنها را جستجو کند، خداوند پوشیده هایش را جستجو کند، افتضاح نماید، اگر چه در خانه اش باشد."
فردی که عیب های پوشیده مردم را افشا می کند؛ چون مردم ناموس الهی اند، هتک حرمت الهی کرده است. پس در این عالم و آن سرا رسوا خواهد شد.
در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که رسول خدا(ص) در معراج از خداوند پرسید:
" ای پروردگار! حال مومن نزد تو چگونه است؟ فرمود، ای محمد! کسی که دوستی از من را اهانت کند، پس همانا به محاربه با من اقدام کرده است..."
در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است که غیبت کردن سبب خروج از ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان می شود.
غیبت از جمله گناهانی است که علاوه بر جنبه حق اللهی، جنبه حق الناسی هم دارد.
رسول خدا(ص) در ضمن سفارشات خود به ابوذر فرمود:" از غیبت کردن بترس که آن از زنا شدیدتر است؛ پرسیدم: ای رسول خدا! به چه علت؟ حضرت فرمود: چون زنا کننده اگر توبه کند، خداوند او را می آمرزد، اما غیبت آمرزیده نشود مگر این که صاحبش( غیبت شونده) را راضی کند."
پس چه بسیار افرادی که گرفتار حق الناس شوند و در قیامت شخصی از او راضی نگردد!
روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) گویای تاثیرغیبت در از بین بردن نیکی های بنده است. آن حضرت فرمود:" آتش در سوزاندن و از بین بردن چیز خشک از غیبت در نابودن کردن نیکی های بنده سریع تر نیست؛ چنان که در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که در روز قیامت شخصی در نامه عمل خود نیکی های خود را نمی بیند. چون از این امر سوال می کند به او گفته می شود چون غیبت کردی، عمل تو از بین رفت.
گناه غیبت نه تنها موجب فساد در ایمان و اخلاق شخص و رسوایی او در دنیا و آخرت می گردد، بلکه مفاسد اجتماعی و بشری را هم به دنبال دارد.
از مقاصد بزرگ انبیاء علیهم السلام تشکیل مدینه فاضله و جامعه ای نیکوست، و این مهم زمانی به وجود می آید که مردم با یکدیگر الفت و محبت داشته باشند، به طوری که افراد همگی به منزله یک شخص باشند و در این صورت چنین طایفه و ملتی بر طوایف و ملتهای دیگر پیروز خواهند شد، همان طور که مسلمین صدراسلام بر اثر همین اتفاق و وحدت بر حکومتهای بزرگ آن پیروز شدند. بر اساس آنچه گفته شد و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، مسلمین مامور و موظفند که با یکدیگر دوستی و مودت ورزند؛ و طبعاً آنچه این دوستی را می افزاید مطلوب و پسندیده است و هر چه از این دوستی و مودت کم کنند، ناپسند است و واضح است که غیبت کردن موجب کینه و دشمنی و بغض می شود و از این رهگذر وحدت اجتماع از بین می رود، و این از آسیب های اجتماعی غیبت است و لازم است برای پرهیز از این ضرر بزرگ از این عمل زشت دور شوند.
برای درمان این بیماری از دو راه علم و عمل باید استفاده نمود.
درمان علمی: درمان علمی این گناه آن است که شخص در پیامدهای این گناه بیندیشد و این پیامدها را با آنچه از این گناه عایدش می شود، مقایسه کند، از این مقایسه وی تشویق می شود که این عمل را ترک کند؛ زیرا او با این گناه از چشم مردم می افتد، رسوای دو عالم می گردد، بغض و کینه و دشمنی ایجاد می کند.هرگاه این پیامدها را با چند لحظه یاوه سرایی و بذله گویی مقایسه کند، پی خواهد برد که با غیبت کردن چه خطای بزرگی مرتکب شده است.
ای عزیز! با بندگان خدا که مورد دوستی خداوند هستند، محبت قلبی داشته باش! مبادا با محبوب حق، دشمنی ورزی که خداوند در این صورت ترا از رحمت خود دور می سازد. قدری در آثار دنیایی و اخروی غیبت اندیشه کن و در صورت های وحشتناک این گناه در قبر و قیامت تأمل نما و به اخبار و احادیثی که در این زمینه وارد شده است دقت کن و میان چند دقیقه بذله گویی و نتایج این گناه مقایسه ای به عمل آور. در این صورت از این گناه پرهیز خواهی کرد.
وانگهی اگر کسی غیبت دیگری می کند به این انگیزه که با او دشمن است، چگونه حاضر می شود نیکی هایش را به دشمنش منتقل کند و گناهان دشمن را به نامه عمل خود وارد کند؟ چنان که در روایات به این پیامد غیبت اشاره شده است.
درمان عملی:آنست که به هر زحمتی هم که شده، عنان نفس زبان را به دست بگیری تا به مرور زمان به راحتی از غیبت کردن پرهیز نمایی. و سعی کنیم که خوبیهای مردم را ببینیم و به دنبال معایب آنها نباشیم.
آورده اند که حضرت عیسی(ع) با عده ای از حواریون از جایی عبور می کردند که به مردار سگی برخوردند. همراهان گفتند: چه مردار بدبویی! حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد.
آنها نقص مردار را دیدند و حضرت عیسی کمال آن را گوشزد کرد.
چقدر خوب است بیش از آنچه به عیب های دیگران توجه کنیم به دنبال کشف عیبهای خود باشیم. چنان که رسول خدا(ص) فرمود:
" خوشا به حال کسی که مشغول بودن او به عیبش، او را از عیب جویی دیگران باز دارد."
همانطور که غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت هم گناه به حساب آمده و حرام می باشد.
از برخی روایات استفاده می شود که گوش کننده غیبت همانند غیبت کننده است؛ چنان که امام علی(ع) فرمود:" گوش کننده به غیبت، نیزغیبت کننده است."
از برخی روایات استفاد می شود که رد کردن غیبت واجب است و در روایتی از رسول اکرم(ص) رد کردن غیبت را باعث دفع شر و بدی از غیبت کننده عنوان نموده اند. امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا فرمود:" آگاه باش کسی که بر برادر خود منت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره او شنیده است رد کند، خداوند متعال هزار باب از بدی در دنیا و آخرت از او رد می کند و اگر با وجود توانمندی از این کار خودداری ورزد، برای او مثل گناه کسی است که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد، خواهد بود."
روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) آمده است. آن بزرگوار فرمود:
" ای علی! کسی که نزد او برادر مسلمانش غیبت شود و بر یاری کردن برادرش- دفع غیبت او- توانا باشد و او را یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت رسوا می کند."
نکته ظریفی را مرحوم شیخ انصاری در تفسیر این روایات آورده و آن این است که مقصود از یاری رساندن غیبت شونده غیر از نهی از غیبت است؛ بلکه منظور آن است که هرگاه غیبت کننده عیبی دنیایی را مطرح کرد، شخص در جواب بگوید اینها که عیب نیست؛ بلکه گناه کردن عیب است؛ و اگر عیبی اخروی مطرح کند، برای یاری کردن برادر دینی اش بگوید: بالاخره افراد گاهی مرتکب خطا می شوند بهتر است برای او طلب آمرزش شود نه عیب جویی و غیبت.
نکته دیگر این که گاه شنونده غیبت با برخی حرکات مشوق غیبت کننده می شود، مثلاً وقتی غیبتی می شود مکرر" استغفار" کند یا کلامی مثل " عجب" و... بگوید.
این حرکات غیبت کننده را به ادامه کار تشویق می کند و طبعا حرمت آن محرز و مسلم است.
شهید ثانی کلامی در این زمینه دارد و آن این که از بدترین انواع غیبت، غیبتی است که اهل علم با برخی جمله ها مرتکب می شوند؛ مثلاً وقتی سخن از کسی به میان می آید، او می گوید: الحمدلله که ما اهل ریا و خودنمایی نیستیم این شخص در حقیقت مرتکب غیبت شده، زیرا به طرف فهمانده است که شخص مورد نظر اهل ریا و خودنمایی است. یا گاهی کسی صفت بدی را به خود نسبت می دهد تا دیگری را به این صفت مطرح کند؛ مثلاً می گوید فلانی آدم خوبی است؛ ولی به دلیل کم تحملی که همه ما به آن مبتلا هستیم، در عبادات سست است.
یا بگوید: برای فلان دوست ما فلان حادثه اتفاق افتاد، خداوند او و ما را بیامرزد.
او با این کار در حقیقت سرپوشی بر باطن پلید خود قرار داده است. اینها نیز از مصادیق غیبت هستند.
آنچه گفته شد برخی از پیامدهای غیبت و نیز راههای مقابله با آن و مصادیق این گناه بود. به خداوند متعال پناه می بریم از نفس اماره و بدی هایی که رها کردن عنان زبان ما را به آنها دچار می سازد.
