ماه مبارک رمضان در نگاه امام رضا (ع) به میدان مسابقه ای برای پیروی از خدا و گام برداشتن به سوی بهشت برای بندگان خدا تشبیه شده است مسابقه ای که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد.
در روایات اسلامی رمضان ماهی که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم است معرفی شده و تصریح گردیده است که درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شوند و تا آخرین شب بسته نمی شوند؛ ماهی که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند. (1)
یکی از بافضیلت ترین ایام و لیالی ، دهه آخر ماه مبارک رمضان است . طبق روایات رسیده از اهل بیت (ع) پیامبر اکرم (ص) این دهه را به اعتکاف گذرانده و به عبادت و شب زنده داری مشغول بودند. امام رضا (ع) هم می فرماید: کانَ أَبى علیه السلام یَزیدُ فى الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فى کُّلِ لَیْلَةٍ عِشْرینَ رَکْعَةً؛ پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بیست رکعت به نمازهاى مستحبّى شبهاى ماه رمضان مىافزود.
همچنین امام رضا علیه السلام می فرماید: کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لایَنامُ ثلاثَ لیالٍ : لَیلةَ ثلاثٍ وعِشرِینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، ولَیلةَ الفِطرِ ، ولَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وفیها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما یَکونُ فی السَّنَةِ؛ امیر المؤمنین علیه السلام سه شب را نمىخوابید : شب بیست و سوم ماه رمضان ، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان ؛ در این شبها ، روزیها تقسیم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ،تعیین مىشود .(2)
یکی از اعمال مهمی که در طول ماه مبارک رمضان مورد تأکید قرار گرفته، افطارى دادن به روزه داران است. در این زمینه روایتی در عیون اخبار الرضا (ع) نقل شده که اهمیت این موضوع را می رساند. طبق این روایت پیامبر اکرم (ع) در خطبه معروف شعبانیه مى فرماید: «مردم بیدار باشید! کسى که از شما به روزه دار مؤمن در این ماه افطارى دهد،پاداش آزاد نمودن یک برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: اى رسول خدا! ما توان افطارى دادن نداریم.حضرت فرمود: بترسید از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهیزید! گر چه با دادن شربت آب باشد.»(3)
امام رضا (ع) در روز عید فطر از محلی عبور می کردند که عده ای مشغول خنده و سرگرمی بودند. امام (ع) در بیانی زیبا رمضان را به میدان مسابقه ای برای بندگان خدا تشبیه کرده به اصحاب خود فرمود: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش آفرید تا در این ماه با پیروی از خداوند به سوی بهشت پیشی گیرند. پس گروهی پیشی گرفتند و به پیروزی دست یافتند و کسانی دیگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از کسی که سرگرم خنده و بازی است (آن هم) در روزی که نیکوکاران ثواب و اجر می برند و کوتاهی کنندگان محروم می شوند. به خدا قسمت اگر پرده و حجاب ها کنار رود، هر آینه نیکوکار به کردار نیک خود و گناهکار به گناهش مشغول می شود. (4)
امام رضا علیه السلام همچنین عید فطر را روز تضرع و دعا به درگاه خداوند دانسته می فرماید: إنَّما جُعِلَ یَومُ الفِطرِ العِیدَ لِیَکونَ لِلمُسلِمینَ مُجتَمَعا یَجتَمِعُونَ فیهِ و یَبرُزونَ لِلّهِ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَیهِم ؛ بدان جهت روز عید فطر عید قرار داده شده است تا در آن روز مسلمانان جمع شوند و به خاطر خدای بزرگ به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمتهایش به شکوه و بزرگی یاد کنند تا هم روز عید باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگی باشد و هم روز زکات دادن، هم روز رغبت و توجه به نعمتهای الهی بادشد، هم روز تضرع و دعا به درگاه خدا. (5)
امام رضا(ع) همچنین فرا رسیدن عید فطر پس از یک ماه بندگی را هدیه ای به خداوند برشمرده می فرماید: در روز قیامت، چهار روز را به پیشگاه خداوند هدیه میبرند، گویی که عروس را به خانه بخت میبرند، پرسیدند: این چهار روز چه روزهایی است؟ حضرت رضا(ع) فرمود:روز عید قربان و عید فطر و روز جمعه و عید غدیر. (6)
و در مورد علت تکبیرهاى زیاد در روز عید فطر مىفرماید: تکبیر، تعظیم و بزرگداشت خداوند متعال است و نوعى تشکر از هدایتها و نعمتهاى پروردگار جهانیان مىباشد .(7)
پانوشتها:
1. بحارالانوار، ج 69، ص 043، ح 5
2. بحارالانوار : 97 / 88 15
3. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 230.
4. الکافی، ج 4، ص 181
5. من لا یحضره الفقیه، ج 1، 522
6. اقبال الاعمال، 464
7. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص122 .
به نقل از حوزه، این مرجع تقلید درباره میزان فطریه امسال، گفت: اگر قوت غالب مومنین و روزهداران گندم باشد، میبایست به ازای هر نفر مبلغ 3 هزار تومان معادل 3 کیلو گندم به عنوان زکات فطره پرداخت نمایند؛ البته زکات فطره ساکنین تهران به دلیل شرایط اقتصادی این منطقه و گرانتر بودن گندم، مبلغ 3500 تومان میباشد.
آیتالله مکارم شیرازی همچنین درباره میزان زکات فطره افرادی که قوت غالب آنان برنج است، یادآور شد: زکات فطره این دسته از مؤمنین و روزهداران، به ازای هر نفر مبلغ 15هزار تومان معادل 3 کیلو برنج متوسط میباشد.
درباره فلسفه وجود محراب در منابع اسلامی سخن گفته شده است. در تعابیر اهل معنا محراب؛ یعنی" محل حرب و جنگ"، بنابراین وقتی امام جماعت و یا هر انسان دیگری برای خود مکانی را به عنوان محراب انتخاب میکند و در آن به نماز میایستد در واقع با شیطان باطنی و ظاهری در جنگ است و با هر گونه شرک و کفر مبارزه میکند و تنها خدا را میپرستد و او را تسبیح و تقدیس میکند.
ریشه کلمه محراب
برخی بر این باورند که ریشه? محراب از فعل حرب به معنی «جنگیدن»، است و بنابراین محراب هم به معنی «میدان جنگ» است و اشاره به «محل جنگیدن با شیطان» دارد و برخی دیگر این توضیح را برای ارتباط این واژه و فعل کافی نمیدانند و به دنبال ریشه? آن در زبانهای دیگر هستند. البته هماکنون این تئوری نامحتمل دانسته میشود زیرا گفته میشود این واژه پیش از اسلام برای اشاره به نوعی بنا به کار میرفته است.همچنین به پرستشگاههای آیین مهرپرستی که در ایران و بین النهرین رواج داشته است مهرابه گفته میشده است.
گودی محراب نماز به خاطر چیست؟
گفته شد که محراب در تعابیر اهل معنا؛ محل حرب با شیطان و نفس اماره را گویند. به همین دلیل در مذهب شیعه آنرا گود میسازند؛ تا از بروز غرور در نفس امام جماعت جلوگیری کند. البته از منظر فقهی گودی محراب به این خاطر است که مکان ایستادن امام باید از محل ایستادن مامومین بالاتر نبوده و حداقل مساوی باشد؛ لذا در مسجد باید کف محراب عبادت از محل ایستادن ماموم پائینتر باشد.
همچنین گفته شده که گودی محراب تداعی کننده سنگر مجاهدین و مبارزین در جبهههای جنگ است و این خود به امام جماعت این معنا را القاء میکند که در چه جایگاه خطیری قرار داشته و وظیفه دفاع از حقانیت دین را بر عهده دارد و باید متوجه باشد که در سنگر تبیین معارف دین و احکام اسلام و قرآن ایستاده است.
چگونگی محراب در عبادتگاه سایر ادیان
یکی از جلوه گاههای معماری آیینی در مذهب یهود و نصاری و مسلمانان؛ محراب معابد است که در مساجد دور آنرا بهشکل قوسی آیات قرآن مینویسند. شریفترین محل نشستن و صدر مجلس را هم محراب میگویند.
گفته شده که در آیین مهرپرستی؛ مهرابه محل پرستش و راز و نیاز بوده است و در خانههای قدیمی قسمتی فرورفته در شبستانها بود که به آن « مهرابه » میگفتند و در طول زمان و استعمال زیاد مهرابه به محراب تبدیل شد.
در دین یهود و نصاری و اسلام، معبد و محراب از جایگاه خاصی برخوردار است. یهودیان محراب را به شکل اتاقک و بالاتر از زمین میساختند (آیه 21 سوره صاد دلالت بر این حقیقت دارد). روی همین حساب است که گویند کسانی که دو طرف محراب میایستند باید امام را ببینند والا نمازشان باطل است.
آیا محراب در زمان پیامبر(ص) بوده؟
اینکه محراب در زمان پیغمبر(ص) بوده یا خیر؛ مشخص نیست. به احتمال قوی جهتنمایی در دیوار وجود داشته که جایگاه امام جماعت و سمت قبله را به مامومین نشان میداده، قدر مسلم این است که محراب مقعر در زمان امویان ابداع شد.
البته در اخبار رسیده از طریق عامه در زمان پیامبر(ص) وجود محراب در مسجد تائید شده است. بیهقی در( سنن ج2ص30)نقل میکند که " رسول الله(ص) نهض الی المسجد فدخل المحراب ثم رفع یدیه بالتکبیر ".
آیه ذکر شده این می باشد : «فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین» : چون کار به اینجا رسید ما لوط و پیروان واقعی و خاندانش را که پاک دامن بودند نجات بخشیدیم جز همسرش که او را در میان قوم تبهکار رها ساختیم زیرا او هم از نظر عقیده و آئین و مذهب با آنان هماهنگ بود .
وقتی برای حفظ سلامت جنسی جامعه چشم می پوشی، بازهم نفعی هست که تو را به آن وا می دارد. اما راهی هست برای اینکه از حتی برای طمع به این نفع هم نباشد.
برای فرو بستن چشم هایم، بهانه ای زیباتر از اینکه خداوند گفته ای مومن به من! چشمت را از نگاه ناروا فرو بند، پیدا نکردم.
قُلْ لِلْمُ?ْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ?لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه مى کنند آگاه است.» سوره مبارکه نور – آیه 30
راه درمان (نگاه به نامحرم) چیست؟
راستی راه درمان این همه فساد و ابتذال و ناهنجاری و ولنگاری که در اجتماع ما مشاهده می شود،چیست؟!
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کلامی حکیمانه و برخاسته از منطق وحی،فرمودند:باعِدوا بین انفاسِ الرّجال والنّساء فاِنًَه اذا کانت المعاینةُ واللّقاء کان الداءُ الّذی لا دواء له.
بین مردان و زنان(نامحرم) فاصله و جدایی بیندازید (تا کمتر با یکدیگر برخورد داشته باشند) زیرا هنگامی که مردان و زنان با هم تماس داشته باشند و رو در روی یکدیگر قرار گیرند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند
نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟
اینکه ما به نا محرم نگاه نکنیم و چشم خود را از گناه حفظ کنیم علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :
اول ـ رهای قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.
دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.
وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.
چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.
چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
این شناخت و معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد ، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.
پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.
امام حسن علیه السلام می فرماید : پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.
ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند.
وقتی برای حفظ سلامت جنسی جامعه چشم می پوشی، بازهم نفعی هست که تو را به آن وا می دارد. اما راهی هست برای اینکه از حتی برای طمع به این نفع هم نباشد.
برای فرو بستن چشم هایم، بهانه ای زیباتر از اینکه خداوند گفته ای مومن به من! چشمت را از نگاه ناروا فرو بند، پیدا نکردم.
قُلْ لِلْمُ?ْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ?لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه مى کنند آگاه است.» سوره مبارکه نور – آیه 30
راه درمان (نگاه به نامحرم) چیست؟
راستی راه درمان این همه فساد و ابتذال و ناهنجاری و ولنگاری که در اجتماع ما مشاهده می شود،چیست؟!
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کلامی حکیمانه و برخاسته از منطق وحی،فرمودند:باعِدوا بین انفاسِ الرّجال والنّساء فاِنًَه اذا کانت المعاینةُ واللّقاء کان الداءُ الّذی لا دواء له.
بین مردان و زنان(نامحرم) فاصله و جدایی بیندازید (تا کمتر با یکدیگر برخورد داشته باشند) زیرا هنگامی که مردان و زنان با هم تماس داشته باشند و رو در روی یکدیگر قرار گیرند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند
نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟
اینکه ما به نا محرم نگاه نکنیم و چشم خود را از گناه حفظ کنیم علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :
اول ـ رهای قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.
دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.
وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.
چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.
چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
این شناخت و معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد ، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.
پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.
امام حسن علیه السلام می فرماید : پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.
ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند.
هر چیزی که شنیدن آن گمراه کننده باشد و یا سبب دوری از رحمت خدا شده، میان انسان و پروردگار حجاب گردد، علت تفرقه و تشتت شود، انسجام اجتماع را از بین ببرد سازد، رشته برادری و صلح و صفا را از هم بگسلد، برای جسم و جان بشر ضرر داشته باشد و فرمان دوری از آن از جانب خدا و پیامبران و اولیاء بزرگوار صادر شده باشد گوش دادن به آن حرام است و اگر خلاف آن، عملی گردد موجب خسران خواهد گردید.
غیبت از جمله امور گمراه کننده و مضر برای فرد و جامعه است و به این معناست که انسان غیر خود را به نحوی یاد کند که اگر او بشنود بدش آید. علامه مجلسی می گوید حرمت غیبت فی الجمله اجماعی است، بلکه آن از گناهان بزرگ هلاک کننده است. شیخ انصاری (ره) در مکاسب فرموده است: حرمت غیبت ثابت است بأدله اربعه قرآن، سنت، اجماع و عقل.
از جمله آیاتی که بر حرمت غیبت دلالت دارد آیه 12 سوره مبارکه حجرات می باشد که می فرماید: و نباید غیبت کند بعضی از شما بعضی را، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالی که مرده است بخورد؟! آیه یکم سوره همزه نیز می فرماید: وای بر هر غیبت کننده و طعنه زننده در خفا و آشکارا یا وای بر هر طعنه زننده و خورنده گوشت های مردم. نقل شده که امیة بن خلف، پیوسته با اشاره و کنایه پیامبر (ص) را اذیت می نمود، آیه یکم سوره همزه در حق او نازل شد.
روایات درباره غیبت بسیار است، از باب نمونه، به چند روایت اشاره می کنیم. از پیامبر اکرم(ص) به چند طریق نقل شده که فرمود: غیبت از زنا کردن شدیدتر است، زیرا فردی که زنا می کند سپس توبه نماید، خداوند توبه او را می پیرد و اما غیبت کننده آمرزیده نخواهد شد، تا او را صاحب غیبت آن که غیبت او را نموده اند ببخشد.
از حضرت علی(ع) روایت شده که فرمود: از غیبت دوری نما، به درستی که آن غذای سگ های جهنم است آنگاه فرمود؛ دروغ می گوید آنکه گمان می کند حلال زاده است و حال آنکه با غیبت گوشت های مردم را می خورد.
از پیامبر اسلام(ص) روایت شده که فرمود : روزه دار در عبادت و بندگی خداست، گرچه بر رختخواب خود خوابیده باشد، مادامی که غیبت مسلمانی را نکند.
از رسول خدا(ص) روایت شده،در قیامت فردی را می آورند، پرونده اش را به دستش می دهند، چیزی از حسنات در او نمی بیند، گوید خدایا این پرونده من نیست، درآن حسنات خود را نمی بینم! به او گفته می شود؛ براستی پروردگار تو، گمراه نبوده و فراموشکار نیست، عملت با غیبت کردنت رفته است. دیگری را می آورند و پرونده اش را به دستش می دهند درآن طاعت های بسیاری می بیند گوید، خدایا این پرونده من نیست، من چنین طاعت هایی را نداشتم! به او گفته می شود فلان شخص غیبت تو را کرده،حسنات او به سوی تو انتقال یافته.
باید توجه داشت که غیبت از دو رکن اساسی که غیبت کننده و غیبت شنونده باشد، تحقق می یابد و هیچگاه با یک نفر، عمل صورت نخواهد گرفت. پس حکم شامل طرفین می گردد و لذا روایات متعددی درباره شنونده غیبت وارد شده است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: کسی که در نزد او غیبت مسلمانی شود پس آن را رد کند خداوند هزار در، از بدی در دنیا و آخرت از او رد نماید، و اما اگر رد نکرد در صورتی که بر رد آن قدرت دارد، بر اوست مانند وزر و وبال کسی او را هفتاد بار غیبت نموده است.
پس روشن می شود که غیبت کننده و غیبت شونده، هر دو گناهکار بود و هر دو دسته، مشمول روایات و آیات حرمت غیبت خواهند شد. به علاوه فتوای تمام علما بزرگ بر حرمت آن، بر احدی پوشیده نیست و اگر کسی به حرمت غیبت اهمیت ندهد از بی مبالاتی او و ضعف ایمانش می باشد.
عوامل غیبت
انسان باید بکوشد تا عوامل غیبت را از خود دور سازد، چون تا وقتی عامل فساد وجود داشته باشد، بازار فساد رونق دارد آن عوامل عبارتند از؛
- غضب؛ که فرد می خواهد تشفی دل پیدا کند، شروع به غیبت می نماید.
- حسد؛ چون فرد نمی تواند در دیگران نعمتی را مشاهده کند، به بدگویی آنان می پردازد.
- ترس؛ انسان از رفقایش که اگر از غیبت جلوگیری کند، او را به باد مسخره می گیرند.
- مطایبات (شوخی ها) که با شوخی و هرزگی پشت سر این و آن غیبت می کند
و بالاترین دوای درمان مرض غیبت توجه به خدای بزرگ بصیر و آگاه و بزرگی اصل گناه غیبت و کیفرآن، و توجه به پرونده های اعمال می باشد که هر چه انسان می گوید نوشته می شود و باید روزی از عهده جواب گفته ها برآید و گاهی به عیوب خود بپردازد تنها غیر خود را نبیند و به کتاب نفس خویش هم بنگرد و از خدا طلب مدد کند.