سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرد ریش حنایی گردان تخریب

مرد ریش حنایی گردان تخریب
حسین، آلبومی از عکس‌های برادر شهیدش در قفسه مغازه نگهداری می‌کند، دست چپش را به پشت سر دراز می‌کند و می‌گوید: هر عکس محسن یک خاطره و یک لبخند است.

حسین دین شعاری؛ برادر شهید محسن دین شعاری فرمانده گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله(ص)، اکنون از پیشکسوتان بازار تهران است و حجره عرضه پوشاک دارد. وی با لهجه آذری در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری فارس روایتی از جانبازی برادر فرمانده و شهید خود را بازگو کرد.

* عزیز کرده خانواده

تازه از تبریز به تهران آمده بودیم که برادر بزرگم، حاج اصغر آقا من و برادرهایم را به کارخانه بافندگی برد. خانواده ما 13 نفره بود و 8 برادر و 3 خواهر بودیم که دوستانه و صمیمی در کنار هم درس می‌خواندیم و هم کار می‌کردیم. پدرم مداح بود و من به ذوق راه پدر و شوق اهل بیت مداحی می‌کردم. محسن فرزند آخر خانواده و عزیز کرده اهل خانه بود اما از بُعد معنوی از همه ما بزرگ‌تر بود.


* سرباز امام

شهید محسن دین شعاری جزء اولین سربازانی بود که به فرمان امام خمینی(ره) به پادگان‌ها برگشتند و خودشان را معرفی کردند. او همواره فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر را انجام می‌داد و برای سربازان پادگان به خصوص آن‌هایی که در انجام فرائض تعلل می‌کردند برنامه شناخت ایدئولوژی گذاشته بود.

حدود 5/1 سال در سال‌های 57 و 1358 خدمت مقدس سربازی را انجام داد و پس از آن در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به جبهه‌های نبرد شتافت و به عنوان مسئول گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول‌الله (ص) مشغول به خدمت شد و در سال 1363 به سفر حج رفت. در عملیات‌های طریق‌القدس و کربلای 1 یادآور دلاوری‌ها و رشادت‌های خالصانه او در راه دفاع از میهن است.


*از نوجوانی کربلایی بود

برادر شهید با بیان اینکه محسن متولد خونگاه تهران است می‌گوید: محسن پنجم مرداد ماه 1338 متولد شد و پس از انقلاب و در اوایل جنگ فرمانده گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله (ص) شد و زمانی که قرار بود برای بار دوم به سفر حج مشرف شود و به خاطر مسئولیت‌هایی که در جبهه داشت از تشرف به حج منصرف شد اما در همان سال در روز پانزدهم مردادماه سال 1366 درست مصادف با روز عید قربان به مسلخ عشق رفت و اسماعیل‌وار جان خویش را در حین خنثی‌سازی مین ضد تانک در قربانگاه ارتفاعات دوپازای سردشت فدای معبود ساخت و نام خویش را برای همیشه در قلب تاریخ زنده نگه داشت.

محسن از نوجوانی به اهل بیت (ع) علاقه زیادی داشت، 14 ساله بود که هیئت شهدای کربلا را ایجاد کرد و با سن کمش مسئولیت اجرایی آن را به عهده گرفت. سال 57 با اوج گیری مبارزات و افزایش چشمگیر شهدا از شهریور ماه به پزشکی قانونی رفت. حدود شش ماه در جابه‌جایی کسانی که در درگیری‌های خیابانی به شهادت رسیده بودند، کمک می‌کرد.


*او کلنگ خورده!

حسین، آلبومی از عکس‌های برادر شهیدش در قفسه مغازه نگهداری می‌کند، دست چپش را به پشت سر دراز می‌کند و می‌گوید: هر عکس محسن یک خاطره و یک لبخند است.

آلبوم را ورق می‌زند، عکس‌ها همراه یک یادداشت چیده شده‌اند و صاحب عکس با لبخندی در گوشه لب سخنی فراتر از توضیحات آلبوم برای گفتن دارد، به عکسی می‌رسد که امام خامنه‌ای در جمع رزمندگان لشکر 27 رسول ا... به یادگار گرفته‌اند، با اشاره دست عکس یکی از رزمنده‌ها را که محاسنی بلند و همان لبخند آشنای تصاویر قبلی را داشت نشان می‌دهد و با ذوقی در صدا و شکفتن لبخندی روی لب، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و می‌گوید: او جانباز نیست، کلنگ خورده! محسن در جبهه خیلی مجروح می‌شد، یک بار همان طور که خم شده بود تا از تیررس ترکش‌ها در امان باشد، از کمر به پایین مورد اصابت قرار گرفته بود. به مجروحیت‌های عجیب و غریب محسن عادت کرده بودیم اما آن رو عصر پنجشنبه که با عصا به خانه آمده بود، در پاسخ چه شده است اهالی خانه گفت: «این دفعه ترکش کلنگی خورده‌ام!» همه خندیدند و گفتند: ترکش کلنگی دیگر چیست؟ تیر خوردی؟ ترکش خوردی؟ گفت: چطوری بگویم؟ می‌گویم ترکش کلنگی خوردم! گفتیم: همه رقم شنیده بودیم؛ تیر کالیبر 50، کالیبر 45، ترکش خمپاره 60، 80 اما ترکش کلنگی نشنیده بودیم.



*عکس یادگاری با رییس جمهور

آن روز این عکس را درآورد و تعریف کرد: «در عملیات والفجر 8 آقای خامنه‌ای به قرارگاه ما آمدند. بعد از عملیات اعلام کردند فرماندهان جمع شوند، با ریاست جمهوری دیدار داریم، ایشان می‌خواهند از بچه‌ها تقدیر و تشکر کنند. شب جمعه ماه رمضان، کادر لشکر، افطار مهمان رئیس جمهور بود و با ایشان صحبت‌های دوستانه و خودمانی داشتیم. نماز جماعت را که خواندیم و در کنار ایشان افطار کردیم. آقای خامنه‌ای گفتند: آماده شوید با هم عکس یادگاری بگیریم. بچه‌ها جمع شدند. ایشان گفتند: اول جانبازها بیایند. با بچه‌های جانباز کنار آقا رفتیم، یکی از دوستانم بلافاصله گفت: آقا، این برادر جانباز نیست، کلنگ خورده میگه جانبازم! آقا گفتند: کلنگ برای خدا خورده؟ گفت: بله، شب بود، رفته بود کانال بکند. ایشان گفتند: پس جانباز است، بیا کنار من!» و محسن کنار آقا ایستاد و عکس ماندگار گرفت. از آن جراحت به بعد زانوی او دیگر 90 درجه خم نمی‌شد.

*پل صدام

وی واقعه مجروحیت برادر این‌گونه شروع می‌کند: در عملیات والفجر 8 نیروهای لشکر 27 روی جاده‌ای تا 200 متری پلی معروف به «پل صدام» پیشروی کردند که آب زیر آن پل از خور عبدالله می‌آمد و به سمت کارخانه نمک می‌رفت. بعد منطقه را به تیپ امام حسن (ع) خوزستان واگذار کردند. عراقی‌ها خیلی مقاومت می‌کردند که پل را از دست ندهند، چون برای پدافند جای خوبی بود. آن‌ها شب پاتک زدند که تا فردا ظهر آن شب ادامه داشت. دشمن خط را شکست و در حال پیشروی بود، سمت چپ و راست نیروهای باتلاق بود و نمی‌توانستند کاری کنند، سنگر و جان پناهی به رای تردد در محل نداشتند. محمد کوثری، فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) به محسن گفته بود: «2 کیلومتر عقب تر روی همان جاده کانال بزنید. مین‌های ضد تانک با قدرت انفجار بالا کار گذاشته‌ایم.»

*آسفالت جاده؛ 50 متر روی هوا!

این برادر شهید روایت می‌کند: هم‌رزم‌های محسن گفتند نیروهای تیپ عقب نشینی کرده بودند اما این باعث نشد که روحیه گردان تخریب ضعیف شد، دشمن هم در حال پیشروی بود اما محسن سریع مین‌ها را به هم وصل می‌کرد، انفجار عظیمی رخ داد که آسفالت جاده در حدود یک مترمربع به عمق یک متر و نیم گود شد و تکه‌های آسفالت حدود 50 متر به هوا رفت. کار محسن و گردان تخریب همراه با ابتکار و خلاقیت بود اما جواب نداد. رژیم بعث هم به سمت گردان پیش می‌آمد، باید کانال حفر می‌شد تا لشکر از داخل آن حرکت کنند چرا که عبور از روی جاده تلفات زیادی داشت.


*یک کامیون لوله پولیکا بخر

وی به نقل از کوثری بیان کرد: «شهید دین شعاری به من گفت: برو اهواز، یک کامیون» لوله پولیکا بخر تهیه کردم و برگشتم، 12 لوله شش متری را از پودر آذر پر کردیم؛ پودر آذر مواد منفجره‌ای شبیه به گندم است. همراه فرمانده و چند نفر از گردان تخریب وسایل را به خط بردیم، لوله‌ها را به هم وصل کردیم و روی زمین قرار دادیم. فتیله 50 سانتی متر بود و توانستیم 100 متر از محل انهدام دور شویم، در محل انفجار آزمایشی زمین حدود نیم متری گودبرداری شد، پیش بینی می‌کردیم که با دو یا سه انفجار به اندازه کافی کانال گود شود، نوع خاک و بستر زمین متفاوت بود و باعث شد که در منطقه مورد نظر بیش از 10 سانتی متر تخریب ایجاد نشود.

*با کلنگ بکنید

دین شعاری ادامه می‌دهد: نوری که از این انفجار به وجود آمد منظره را روشن کرد و عراق 4 ساعت بر سر رزمندگان گلوله‌های توپ، تانک و خمپاره بارید. پناهگاهی هم نبود، کوثری به بچه‌های گردان تخریب گفت: باید کاری کنیم، بروید با کلنگ بکنید، بالاخره باید کاری کنیم، اگر هم بخواهید خودم بروم...؟ با این حرف رفتند و شروع به کندن با کلنگ کردند.

لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بیشتر تهرانی و دانشجو یا دانش آموز بودند و در بین آن‌ها کمتر می‌شد کشاورز یا حتی کارگر دید، دست‌هایشان بر اثر کلنگ زدن اول می‌زد.

*کلنگ نشکست!

وی تعریف می‌کند: ناگهان کلنگی در بین سوسوی ستارگان بالا رفت و بر زانوی حاجی فرود آمد. هم زمان با صدای فریاد آخ! حاج محسن، صداها در هم پیچید که وای! فرمانده گردان را زدی! بلایی به سرت می‌آورند که کارت به کرم الکاتبین می‌افتد! حاجی وقتی ترس رزمنده را دید، بدون آه و ناله، چفیه‌اش را از گردن باز کرد و بر زانویش بست و شب در بیمارستان صحرایی اروندکنار پانسمان شد. وقتی صبح آمد، فردی که کلنگ زده بود، با دیدن حاجی زیر گریه زد و محسن او را در آغوش گرفت و بر سرش دسی کشید، او را بوسید وبا لبخند گفت: «بابا! چیزی نشده، کلنگ از آسمان افتاد و نشکست!»

*تیر و رکش می‌خوریم، کانال نمی‌کنیم!

به گفته برادر شهید، چون حاجی روحیه و تکیه گاه گردان محسوب می‌شد، عقب نرفت و پای لنگ کلنگ خورده در خط ماند. محسن لنگان اما بی عصا راه می‌رفت و بچه‌ها می‌گفتند: «حاضریم تیر و ترکش بخوریم اما کانال نکنیم! دین شعاری یک کلنگ به پایش زده تا مجروح شود و بگوید شرعاً نمی‌تواند کاری کند.» حاج محمد تعریف می‌کرد وقتی کانال به نتیجه نرسید به محسن گفتم: حالا که این اتفاق افتاد باید تا آخر عملیات در منطقه بمانی. تصور دوکوهه رفتن را از ذهنت پاک کن چون من نمی فرستمت. او هم با لبخند همیشگی‌اش پاسخ داد: من که هستم اما یادت باشد که من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام، حالا هرچه می‌خواهی، بگو.

*کانال به دست پدر شهدا به سرانجام رسید

وی اظهار می‌کند: برادرم دیگر نمی‌دانست چه کار کند، کوثری مسئولیت منطقه را به او داده بود و گفته بود بالاخره باید خودت قضیه راحل کنی و تا پایان کار جلو بروی. محسن هم پاسخ داده بود: «بابا چی کار کنم نمی شه» تا اینکه «هادی عبادیان» مسئول لجستیک به یاد پدر شهید معصومی و دو پدر از شهدای دیگر لشکر که مقنی بودند افتاد و یک نفر را به همدان فرستاد و این سه پدر شهید باجان و دل قبول کردند و 18 نفر دیگر هم همراه خود کرده بودند.

*تونل را عمیق حفر کردند

دین شعاری در ادامه می‌گوید: به گفته فرمانده لشکر، شب اول هماهنگ شد تا مقنی‌ها جلو بروند. از آن‌ها خواستیم تا کانال را 50 تا 70 متر عقب تر از پیشانی دفاعی خودمان بزنند تا حالت پوششی هم داشته باشد. به خوبی می‌دانستند که در خط، آتش بر سرشان می‌ریزد، اما احداث تونل را آغاز کردند، طبق اصول کاری خودشان تونل را عمیق حفر کردند طوری که صبح داخل تونل ایستادیم محور روبه رو دیده نمی‌شد. به آن‌ها گفتم ارتفاع نباید از یک متر و 10 سانتی‌متر بیشتر باشد. این‌گونه کانال زده شد و شهید دین شعاری همراه گردان تخریب جلوی آن را مین گذاری کردند تا مانع هجوم عراقی‌ها بشود.
 



وی از آخرین روزهای حیات دنیوی فرمانده تخریب می‌گوید: چند هفته قبل از شهادت حاج محسن، با برادرم به مزار پاک پدر و مادرمان رفته بود، محسن حال و هوای دیگری داشت از او خواست که با هم بر سر مزار شهدا نیز بروند، وقتی وارد قطعه شهدا شدند. برادرم تعریف می‌کند: حاجی انگار دنبال چیزی می‌گشت علت سرگردانی‌اش را پرسیدم گفت می‌خواهم مزار شهید نوری در قطعه 29 را پیدا کنم پس از کمی جستجو مزار شهید علیرضا نوری را پیدا کردیم در کنار مزار او یک قبر خالی بود حاج محسن با دیدن آن آرام نشست، دستش را بر روی مزار خالی گذاشت و گفت مرا اینجا دفن کنید، با تعجب پرسیدم، اشتباه نمی‌کنی اما محسن آرام گفت اینجا قبر من است، بعد از شهادت حاجی با اینکه ما در دفن او سهمی نداشتیم اما نمی‌دانم برنامه‌ها چطور ردیف شده بود که بچه‌های تخریب هماهنگ کردند و محسن را در همان جایی که پیش‌بینی کرده بود به خاک سپردند، محسن خانه آخرت خود را پیدا کرده بود.



      

توسل به حضرت زهرا(س) در میانه میدان

توسل به حضرت زهرا(س) در میانه میدان
همه آماده شروع عملیات بودند، اما پشت یک میدان مین گیر افتاده و مانده بودند. شهید مصطفی ردانی پور به حضرت زهرا(س) متوسل شد و لحظاتی بعد قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد.

 15 مرداد ماه سالروز شهادت روحانی محبوب جبهه‌های نبرد است. شهید مصطفی ردانی پور که  از موسسین لشکر 14 امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه فتح نیز بود، توانایی بسیاری در میدان جهاد از خود نشان داد و در کمتر از 3 سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد. در استانه سالگرد شهادتش، خاطره‌ای از این شهید والامقام را به روایت "یاران ناب 19" روایت می‌شود.
همه آماده شروع عملیات بودند، اما پشت یک میدان مین گیر افتاده و مانده بودند. جالب اینکه بچه‌های شناسایی سه ماه تمام روی این معبر کار کرده بودند و همه چیز شناسایی شده بود، اما معلوم نبود چرا آن شب همه چیز قفل شده بود.
 
شهید مصطفی ردانی پور به حضرت زهرا(س) متوسل شد و لحظاتی بعد قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد. پس از اینکه قرآن را بست گفت: «از این معبر نمی‌رویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم.» به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی حاج حسین خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد.
 
گردان‌ها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد. بعدا در بررسی‌ها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقی‌ها را دور زده بودیم.
 
شهید مصطفی ردانی پور، متولد اصفهان بود. او با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عده‌ای از همرزمان خود از«کردستان» وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه‌ 2) که در نزدیکی آبادان «جبهه‌ی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.
 
ایشان با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌نمود و در واقع وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید.
 
در عملیات شکست محاصره‌ آبادان و طریق‌القدس فرمانده گردان بود. در عملیات فتح‌المبین در کنار شهید خرازی ـ فرمانده‌ی تیپ امام حسین (ع) ـ بود. در همین عملیات برادر کوچکترش به درجه‌ی رفیع شهادت نایل آمد و خود او نیز بشدت مجروح و در اثر همین جراحت نیز یک دستش معلول شد. پس از آن در عملیات بیت‌المقدس و عملیات رمضان فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، که چند یگان رزمی سپاه را اداره می‌کرد، به طوری که شگفتی فرماندهان نظامی ـ اعم از ارتش و سپاهی ـ را از اینکه یک روحانی فرماندهی سه لشکر را عهده‌دار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شود و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پردازد را برمی‌انگیخت. او در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 نیز شرکت داشت. دو هفته پس از ازدواج، در  15 مرداد سال 1362 و در عملیات والفجر 2 به شهادت رسید و جسم پاکش در منطقه‌ حاج عمران بر زمین ماند و در زمره‌ شهدای مفقود‌الجسد محسوب شد.

منبع: تسنیم


      

با خانواده بیحجاب دوستی نکن!

با خانواده‌ بی‌حجاب دوستی نکن!
گر لباسی چرب شود یا آهنی زنگ بزند، با موادی آن لباس را می‌شویند یا زنگ آهن را برطرف می‌کنند، حال اگر قلبمان زنگ بزند، با چه چیز آن را اصلاح کنیم؟

 ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانی‌ها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و می‌توانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌‌داد که بر دل می‌‌نشست؛ به طوری که حتی هم ‌اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.

فلسفه روزه

در یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان از خداوند می‌خواهیم که ما را از کثافات گناهان پاک گردان. در ماه رمضان این شست و شوی از گناهان انجام می‌شود. استاد ما شیخ اکبر برهان، شصت یا پنجاه سال پیش بر روی منبر می‌فرمودند: آب حوض را که می‌کشند، همان لحظه حوض را پر از آب نمی کنند، بلکه چند روز آن را خالی می گذارند تا بوی تعفنش برود.

ما هم همینطور یک سال هر چه خواسته‌ایم خورده‌ایم، غذاهای شبهه‌ناک و غذاهای حرام، به همین خاطر می‌بایست روزه بگیریم و چند روزی معده‌مان خالی بماند تا بوی تعفن این غذاها از وجودمان برود.

البته ما غذای حرام نمی خوریم، ولی حلال واقعی هم نمی خوریم، غذاهای ما شبهه‌ناک است، چون نمی‌دانیم که آیا این مرغ یا گوسفند را رو به قبله و با گفتن بسم الله می‌کشند یا نه؟ ظاهراً حلال است. شخصی می‌گفت: در چهارراه مولوی دیدم که گوسفندی را رو به میدان اعدام سر می‌برند، جلو رفتم و گفتم: آقا، قبله این طرف است، قصاب گفت: اگر ما گوسفند را رو به قبله ذبح کنیم، خونش داخل جوی آب نمی‌رود و شهرداری ایراد می گیرد، پس ما هم مجبوریم که گوسفند را اینگونه سر ببریم.

«طهرنی» که در این بخش از دعا آمده صیغه امر است، اما چون امر را بزرگ‌تر به کوچک‌تر می کند و این جمله هم سخن ما به خداست، پس در اینجا طهرنی، صیغه دعایی می‌باشد نه امری، پس واقعاً در ماه رمضان از خداوند بخواهیم که ما را از دنس و اقذار پاک گرداند، دنس و اقذار یعنی کثافات گناه، چون گناه هم انسان را کثیف می کند و کثافت گناه بدتر از کثافت جسم است. بدن اگر کثیف شود با رفتن به حمام تمیز می‌شود، اما پاک کردن کثافت دل سخت است.

جلای قلب‌ها با چیست؟

چند سال پیش شخصی در مشهد به من گفت: اگر لباسی چرب شود یا آهنی زنگ بزند، با موادی آن لباس را می‌شویند یا زنگ آهن را برطرف می‌کنند، حال سئوال من این است که اگر قلبمان زنگ بزند، با چه چیز آن را اصلاح کنیم؟

من به او گفتم: سحرها برخیز و قرآن بخوان و نیز غیر از هفتاد استغفاری که در نماز وتر می‌کنی، مرتب استغفار کن که اگر این دو کار را بکنی، زنگ قلبت از بین می‌رود، زیرا در روایت آمده است که قلب‌های خودتان را با طول استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید.

البته روایت دیگری هم دیده‌ام که در آن آمده: قلب‌های خود را با دست نوازش بر سر یتیم کشیدن جلا دهید، منظور از دست بر سر یتیم کشیدن این است که اگر وضع مالی خوبی دارید، به کودکان یتیم کمک کنید.

اهمیت صبر بر مصایب روزگار

در این دعای ماه مبارک رمضان از خداوند می‌خواهیم که «صَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ» خدایا به من صبر برقضا و قدرت را بده. یعنی خدایا، اگر من مبتلا به داغ اولاد می‌شوم و پنج فرزندم در یک روز و در یک تصادف از بین می‌روند، یا خانه‌ام خراب می‌شود، یا ورشکست می‌شوم، یا همسایه‌ها اذیتم می کنند، یا در مقابل هر گرفتاری که در دنیا به من می‌رسد به من صبر بده.

«کائِناتِ الأقْدار»؛ یعنی قضا و قدر الهی که حتمی است. ما در لوح محفوظ قضا و قدری داریم که خودمان هم از آن آگاه نیستیم و نمی‌دانیم که صلاح ما در این است که به این بلا مبتلا شویم.

استاد ما آشیخ اکبر برهان (رحمه الله) می‌فرمودند: فرزند دو-سه ساله‌ای به نام علی‌اصغر داشتم که از دنیا رفت. من خیلی از فوت او ناراحت بودم تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم که بچه‌ام زنده است و بزرگ شده و پسری نا اهل گردیده و همه می گویند: این پسر، فرزند آشیخ اکبر برهان می‌باشد! و خلاصه در خواب می‌دیدم که این پسر، آبرویم را برده، وقتی از خواب برخاستم، ذوق کردم و دیگر به خاطر از دست دادن فرزندم ناراحت نشدم؛ چرا که فهمیدم قضا و قدر الهی اینگونه بوده که این فرزند در جوانی نااهل گردد و آبروی مرا بریزد.

بنابراین، هر اتفاق و پیشامدی که برایتان رخ داد، بدانید که از جانب خداست و صلاحتان در آن بوده، صبر کنید. همه مردم گرفتاری دارند و گرفتار هستند. دل بی‌غم در این عالم نباشد/ اگر باشد، بنی آدم نباشد.

باید حتماً یک غصه‌ای داشته باشیم، استاد من همیشه این روایت را می‌فرمودند که: اگر روزی گفتی که من دیگر غصه‌ای ندارم، بدان که اجلت رسیده و امروز و فردا می‌روی! همین که بگویی من فرزندان را سر و سامان داده‌ام و بدهکاری‌هایم را داده‌ام و دیگر غصه‌ای ندارم، غصه چیه، بدان که رفتنی هستی، سیدبن طاووس (رحمه الله) به پسرش می‌گفت: پسرجان، خانه هم که می‌سازی یک گوشه از آن را بگذار که خراب باشد تا غصه ساختنش را داشته باشی.

معنی تقوا و پرهیزگاری

در دعای ماه مبارک رمضان از خداوند می خواهیم که «وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى»؛ خدایا، مرا به موفق به تقوا بگردان. تقوا هم یعنی اینکه اگر زمانی فهمیدیم که مردم بر تمامی اعمال یک هفته یا یک روز ما مطلع و آگاه شده‌اند، هرگز ناراحت نشویم و با خود نگوییم که کاش فلان کار را نمی‌کردم یا این کار را می‌کردم.

تقوا، یعنی اینکه در مقابل حرام بایستیم و حلال را انجام دهیم، اصلاً فلسفه روزه این است که ما تقوا پیدا کنیم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» سوره بقره- آیه 183

یک ماه در مقابل حرام می‌ایستیم، به زن نامحرم نگاه نمی‌کنیم، غیبت نمی‌کنیم، دروغ نمی‌گوییم و حتی از خوردنی‌های حلال به این خاطر که خوردنشان در ماه رمضان حرام است چشم می‌پوشیم، تا تقوا به دست آوریم.

 تأثیر دوست در زندگی

یکی دیگر از چیزهایی که در دعای ماه مبارک رمضان از خداوند درخواست می‌کنیم این است که «وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ»، خدایا توفیق دوستی با نیکان و خوب‌ها را به من بده، طلبه‌ها حتی با افراد سیگاری هم رفیق نشوید. خانم‌ها به دخترانتان که به مدرسه می‌روند بگویید با دخترانی که چادری نیستند دوست نشوند چون آنها دختران شما را هم بی‌حجاب می‌کنند.

 همنشین تو از تو به باید/ تا تو را عقل و دین بیفزاید/ با بدان کم نشین که صبحت بد/ گرچه پاکی تو را پلید کند/ آفتاب به این بزرگی را/ لکه ابر ناپدید کند/ مار بد تنها همی بر جان زند/ یار بد بر جان و بر ایمان زند

کسانی که اینک می بینید معتاد شده‌اند به خاطر دوست بد بوده، در انتخاب دوست و رفیق دقت کنید. طلبه‌ای با شخصی هم‌ مباحثه شده بود روزی هم مباحثه‌ایش می‌خواست وارد مسجد شود طلبه دقت کرد دید که او با پای چپ وارد مسجد شد. دوستیش را قطع کرد و به او گفت: «چون به مستحبات عمل نکرده و با پای راست وارد مسجد نشدی، من با تو قطع رابطه می‌کنم.» دوست خیلی تأثیر دارد. شما هم مراقب باشید که هم حجره‌ایتان اهل نماز شب باشد. اگر دیدی که اهل نماز شب نیست، حجره‌تان را عوض کنید.

«بعونک یا قره عین المساکین»؛ به یاری تو، ای کسی که روشنی چشم فقرایی، روشنی چشم فقیران خداست،‌ آنها مرتب می‌گویند: خدا.
 
خدایا، در این ماه رمضان این چهار دعا را درباره ما مستجاب کن.
اول: ما را از کثافات گناه پاک گردان.
دوم:‌ صبر در مقابل قضا و قدر به ما بده.
سوم: به تقوا و پرهیزگاری موفقمان بدار.
چهارم: همنشینی با نیکان را نصیبمان کن.

آیت الله خوانساری در ایام محرم در منزلشان روضه داشتند، اما وسط روضه آقازاده‌شان را صدا می‌کردند و می‌گفتند: «بیا با هم به چهارراه مولوی، روضه آسید نقی برویم.» ایشان به همین علمشان امید داشتند که برای امام حسین (ع) گریه کرده‌اند.



      

فتوای آیت الله نوری همدانی درباره طواف در طبقه فوقانی کعبه

فتوای آیت الله نوری همدانی درباره طواف در طبقه فوقانی کعبه
آیت الله نوری همدانی از مراجع تقلید شیعیان در استفتایی دیدگاه خود را درباره طواف در طبقه فوقانی کعبه اعلام فرمود.

 عربستان سعودی در طرحی دست به توسعه مطاف در مسجدالحرام زده است و برای زائران ناتوان و مسن خانه خدا محلی برای طواف در ارتفاع 13 متری ایجاد کرده است.

اینکه طواف در طبقه فوقانی کعبه به لحاظ شرعی چه حکمی دارد را در استفتایی از دفتر آیت الله العظمی نوری همدانی جویا شده که در ادامه از نظر می‌گذرد.

پرسش: همانگونه که مستحضر هستید مکانی جدید برای طواف خانه خدا برای افراد دارای ناتوانی جسمی و مسن در ارتفاع 13 متری از سطح زمین در خانه خدا ساخته شده و هدف آن فراهم کردن مکانی امن و راحت برای طواف افراد ناتوان و مسن است. طواف در این سطح آیا جایز است یا خیر؟

پاسخ: طواف در طبقه فوقانی صحیح نیست و افراد نا توان باید نائب بگیرند.

منبع: حج


      

نه زن بی نقش شرقی و نه زن برهنه غربی

نه زن بی نقش شرقی و نه زن برهنه غربی
عصر روز گذشته همزمان 13 مردادماه سالروز بسیج جامعه زنان نشست صمیمانه موسسات فرهنگی حوزه زنان شب گذشته با حضور چندین تن از بانوان فرهیخته در عرصه های فرهنگی با حضور سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین و حسن رحیم پور ازغدی استاد حوزه و دانشگاه در محل ستاد مرکزی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد.

«زن مدرن»؛ کلفتی برای سرمایه داری

زنانی که نخواستند تماشاچی بمانند
 
حسن رحیم پور ازغدی در سخنان خود با اشاره به پیام استراتژیک رهبر انقلاب در کنگره 7 هزار شهید زن گفت: مخاطب این پیام نه فقط جامعه زنان بلکه کل جامعه ما و حتی کل جامعه جهانی است تا با توجه به آن بتوانند از حقوق و کرامت خود دفاع کنند. در آن پیام از ارتش چندهزار نفری زنان شهید سخن به میان آمده بود که مسیر تاریخ جهان را در دراز مدت تغییر دادند. این زنان مجاهد از جان مقدس خود برای دفاع از مکتب مایه گذاشتند و نخواستند تماشاچی بمانند و در عرصه سخت افزاری و نرم افزاری حضور مجاهدانه داشتند و معنای تام و تمام زن نه شرقی نه غربی را به منصه ظهور رساندند.
 
نه زن بی نقش شرقی و نه زن برهنه غربی

 
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: زن در تعریف شرقی عنصری در حاشیه تاریخ و بی نقش در تاریخ سازی است و در تعریف غربی که حدود 150 تا 200 سال از بروز آن می گذرد موجودی است که جنسیت او بر انسانیتش می چربد و ابزار جنسی در اختیار سرمایه داری غربی شده است. زن در غرب به شرط برهنگی پذیرفته شده و نقش آلی در خدمت مردان سفیدپوست اروپایی دارد.
 
زن مسلمان ایرانی دوقطبی جهان جدید را شکست
 
رحیم پور ازغدی تصریح کرد: زن در جهان جدید در یک دو قطبی گیر کرده بود که اگر بخواهد شرافت خود را حفظ کند باید عرصه عمومی را ترک کند و اگر بخواهد نقش اجتماعی، علمی و سیاسی ایفا کند باید از عفت و طهارت خود صرفنظر کند. زن مسلمان انقلابی در ایران معاصر ظهور کرد و این دو قطبی را شکست و نشان داد که زن برای ایفای نقش تاریخی خود لازم نیست ادای مردانه درآورد و در مجاهدت اجتماعی خود مجبور نیست از هیچ کدام از دو شرافت خود صرفنظر کند.
 
فتح عرصه عمومی بدون صدمه به عرصه خصوصی

 
وی خاطرنشان کرد: زن مسلمان ایرانی بهترین الگوی زن کمال یافته نه شرقی ـ نه غربی است و افق جدیدی در زنان جهان گشوده است. او نشان داد که می توان عفیف و محجبه بود و در عین حال در متن جامعه و تاریخ حضور داشت. او توانست در سنگر خانواده و در عین حال در عرصه سیاسی و اجتماعی فعالیت کند و فتوحات بزرگی در عرصه عمومی به ارمغان آورد، بدون اینکه عرصه خصوصی او آسیب ببیند.
 
فتح مردانه ترین میدان ها، اما با روشی زنانه
 
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: زن مسلمان ایرانی نشان داد که در اوج احساسات و لطف و رحمت زنانه در عین حال می تواند روح جهاد، شهادت و مقاومت را حفظ و این دو روح را ترکیب کند. او توانست مردانه ترین میدانها را با شجاعت و اخلاص و فداکاری، اما به روشی زنانه فتح کند.
 
بزرگترین صدمه ای که به نام فمنیسم به زن زدند
 
رحیم پورازغدی اضافه کرد: تمام کسانی که به دنبال وظایف و امتیازات مردانه برای زن هستند پذیرفته اند که مرد اصل و زن فرع است و با توجه به همین تفکر است که کم کم زن در مرد و تیپ مردانه جلوه می کند و این بزرگترین صدمه ای است که با عنوان فمنیسم و دفاع از حقوق زن به زن زده اند. در این دیدگاه مرد معیار و زن تابع است اما اسلام نشان داد که الگوی زن مرد نیست و الگوی زن هم مرد نیست و هیچ کدام از دو وجه تشبه زن به مرد یا بالعکس را نمی پذیرد؛ چرا که این امر برابر با متلاشی کردن نظام خانواده است.
 
اولین تظاهرات انقلاب اسلامی؛ 17 دی مشهد یا 19 دی قم
 
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حضور زنان در عرصه انقلاب عنوان کرد: گفته می شود که اولین تظاهرات برای انقلاب در 17 دی 56 در قم اتفاق افتاد اما واقعیت آن است که نخستین تظاهرات را در حمایت از انقلاب و دفاع از ساحت امام و زندانیان سیاسی، زنان مشهد در تاریخ 19 دی ماه ثبت کردند و از همین رو می توان گفت که زنان مجاهد جزو پیشگامان انقلاب اسلامی محسوب می شوند.
 
استاد حوزه و دانشگاه گفت: زن الگوی اسلامی معاصر نه شرقی و نه غربی در عین حفظ عفت و طهارت زنانه خود در همه صحنه های اجتماعی، سیاسی، جهاد و... و حتی اقتصاد حضور دارد. کسی که بخواهد جامعه را اصلاح کند اول باید خانه خود را اصلاح کند. جمع این دو ممکن اما جهاد است و باید در این مسیر اولویت ها را شناخت و دانست که زن می تواند میدان های مردانه را فتح کند، اما این فتح باید با روش زنانه انجام پذیرد.
 
چرا امام سفیر اسلام را به همراه یک زن به جهان کمونیسم فرستاد؟
 
وی خاطرنشان کرد: امام سفیر اسلام را به همراه یک زن به جهان کمونیسم فرستاد و این نشان از اهمیت مقام زن در نگاه امام دارد. در انقلاب ما زنانی ظهور کردند که تعریف زن را تغییر دادند و حضور زن را در دو عرصه خانواده و اجتماع به ثبت رسانده اند.
 
زن تکیه گاه روحی مرد و مرد تکیه گاه جسمی زن؛ ترکیبی که امروز به هم خورده است؟
 
رحیم پور ازغدی خانواده را مرکز اعتدال و پرهیز و افراط و تفریط برشمرد و گفت: زن تکیه گاه روحی مرد و مرد تکیه گاه جسمی زن است که به اقتدار اقتصادی و اجتماعی مردم تکیه می کند. آرامش خاص روحی را فقط زن می تواند به مرد بدهد و مرد اگر آرامش داشته باشد سخت ترین مشکلات را تحمل می کند. خداوند زن را محور عاطفی خانواده و مرد را عامل قوام بر زن قرار داده است و با این ترکیب است که کارها سامان می یابد، اما متاسفانه امروز این ترکیب در جهان به هم خورده است.
 
پروژه های ضد زن امروز؛ از تحجر تا ژست روشنفکری
 
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انواع پروژه های ضد زن اظهار کرد: امروز گاهی با رویکرد متحجرانه یعنی با بیان مذهبی و معنوی و گاهی با نگاه روشنفکرانه آکادمیک ادعای دفاع از حقوق زن می شود اما واقعیت آن است که طرح های کهنه و نو ضدزن هر یک به بعدی از ابعاد او لطمه می زند و تا وقتی که الگوی خدیجه، فاطمه و زینب است این طرح های ضدزن برای زن مسلمان هرگز قابل قبول نخواهد بود.
 
کسانی که «کلفتی مدرن» را تئوریزه کردند
 
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: عده ای با نگاه روشنفکرانه و با این بیان که زن سنتی «کلفت» است که برای همسر خود کار می کند، برای زن فریبی و عوامفریبی کلفتی مدرن را تئوریزه کردند و زن را به عنوان ابزاری در دست سرمایه داران قرار دادند. در جمهوری اسلامی الگویی از زن مطرح شد که خطوط سیاه تحجر و خطوط قرمز نگاه ابزاری به زن در دنیای مدرن را شکست.
 
زن مجاهد مسلمان ایرانی؛ معلم ثانی برای زنان جهان
 
وی ادامه داد: امروز در مسئله سبک زندگی و اصلاح آن در مسائلی چون اصلاح الگوی مصرف، ازدواج و طلاق و... سهم زنان به مراتب بیشتر از مردان است و اگر این الگو جهانی شود به تعبیر مقام معظم رهبری زن مجاهد مسلمان ایرانی معلم ثانی برای زنان جهان خواهد بود؛ پس از معلم اول که زنان صدر اسلامی بودند.
 
تفاوت انقلاب اسلامی با ولایت فقیه و انقلاب منهای آن را در نهضت های امروز ببینید
 
رحیم پور ازغدی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نهضت های بیداری اسلامی در منطقه گفت: امروز این نهضت ها با موانع نرم افزاری و سخت افزاری بسیار مواجهند و ما تفاوت انقلاب اسلامی با ولایت فقیه و انقلاب منهای آن را در نهضت های بیداری امروز مشاهده می کنیم. انقلاب ما با وجود تهدید ها و تحریم ها هنوز ادامه دارد و اگر کسی انقلابی اصیل باشد، می داند که دشمنی هنوز تمام نشده و اگر بخواهد انقلاب را حفظ کند و آزاد ببالد باید هزینه بدهد.
 
خطوط انحرافی اعتدال و اصولگرایی
 
وی ادامه داد: انقلاب های منطقه اگر مسیر واقعی خود را طی کنند و بحران فکری و ایدئولوژیک و مسئله رهبری خود را حل کنند و دچار توطئه نشوند خواهند دید که تازه در گام نخست هستند. امروز یکی به اسم اعتدال به سمت غربزدگی و سازش می رود و یکی به اسم اصولگرایی به سمت سلفی گری و افراط روی می آورد که هر دو خط انحرافی است و بدون ولایت فقیه عبور از این خطرات سخت است.
 
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: ملت های منطقه بیداری اسلامی باید بفهمند که چگونه یک عمر عقب افتادگی و وابستگی را با رعایت عقلانیت در کوتاه ترین زمان ممکن طی کنند، چگونه به آزادی منهای لیبرالیسم غربی برسند، چگونه به عدالت منهای مارکسیسم برسند، چگونه مستقل شوند اما منزوی نشوند و چگونه مدیریت علمی کنند اما سکولاریزه نشوند.
 
امروز دلارهای نفتی دو الگوی اسلام تکفیری و لائیک را تقویت می کنند
 
وی تصریح کرد: امروز دلارهای نفتی دو الگوی اسلام سلفی تکفیری و اسلام لائیک غربزده را تقویت می کنند تا اسلام ارزشی عقلانی انقلاب اسلامی ایران در انقلاب های منطقه رسوخ نکند. تکفیری های جهان اسلام زمینه را برای جریان سکولار آماده می کنند بدین معنا که می خواهند همه را از اسلام و نهضت و مبارزه متنفر و پشیمان کنند. اسلامی که غرب می خواهد (چه اسلام لائیک و چه اسلام متحجر) دو ویژگی مهم دارد نخست آنکه در هیچ کدام دشمنی با اسرائیل وجود ندارد و دوم اینکه دشمن درجه یک مسلمانان را حزب الله، شیعه و انقلاب اسلامی معرفی می کند.
 
هزینه ای که رهبران نهضت های بیداری اسلامی می پردازند

 
رحیم پورازغدی در پایان سخنان خود با اشاره به بخشی از سخنان رهبر انقلاب عنوان کرد: از همین رو بود که ایشان تاکید کردند که به اسلام آمریکایی و انگلیسی بدبین باشید. غرب می خواهد از دنیای اسلام انتقام همه جانبه بگیرد و اگر رهبران نهضت های حوزه بیداری اسلامی درست عمل کنند از این موانع سخت عبور خواهند کرد و اگر به جهان غرب باج دهند، هزینه این خیانت را خواهند پرداخت.

منبع: رجا


      

نماز عید فطر جماعت است یا فرادی؟

نماز عید فطر جماعت است یا فرادی؟
بررسی یک حکم شرعی
احتیاط واجب آن است که نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت با جماعت نخوانند، ولی به قصد رجا مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم میشود به جماعت خواند، مگر نماز استسقا را که برای آمدن باران میخوانند

همه ساله جمعیت زیادی از مسلمانان برای ادای نماز عید فطر گرد هم می آیند تا شکرانه یک ماه روزه داری را در کنار هم جشن بگیرند. نمازی که حمد و سپاس های زیبای آن در قنوت، دل و جان را طراوتی ویژه می بخشد. نماز عید سعید فطر، نمازی مستحب است که در زمان ظهور امام زمان (عج) واجب می شود. سوالی که در این باره مطرح می شود این است که خواندن نماز عید سعید فطر به صورت جماعت با وجود مستحب بودن چه حکمی دارد؟ در ادامه نگاهی به فتاوی مراجع می اندازیم:

حضرت امام خمینی (رحمه الله ) فرموده‏اند: نماز عید فطر و قربان در زمان غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام ) مستحب است و احوط این است که آنها را به صورت فرادا بخوانند، ولی خواندن آن دو به صورت جماعت به قصد رجا و امید ثواب اشکالی ندارد.

خواندن این دو نماز در زمان حضور ائمه معصومان واجب بوده است. در زمان غیبت اگر ولی فقیه‏ (مرجع تقلید) یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید اشکال ندارد.(1)
بقیه مراجع معظم تقلید به همین مضمون فتوا داده‏اند. اما این که چرا در این مورد نماز مستحبی را میتوان به جماعت خواند، دلیل آن روایاتی است که مضمون آنها این است: “لا صلاة فی العیدین الا مع الامام أو مع امام عادل؛ نماز عید فطر و عید قربان باید با امام عادل انجام شود(2)

فقهای عظام از این روایات استفاده کرده‏اند که این دو نماز با حضور امام عادل معصوم یعنی در زمان حضور امام به صورت جماعت واجب است و در زمان غیبت واجب نیست بلکه مستحب است و چون در برخی از روایات آمده “فان صلیت وحدک فلا بأس؛ اگر به تنهایی یعنی فرادا نماز عید را خواندی، اشکالی ندارد” استحباب آن را در زمان غیبت استفاده کرده‏اند.
مرحوم سید یزدی در عروه فرموده است: “لا تشرع الجماعة فی شیء من النوافل؛ در هیچ یک از نمازهای نافله و مستحبی جماعت مشروع نیست، چون بدعت است” و امام صادق و کاظم‏علیهماالسلام از پیامبرصلی الله وعلیه وآله نقل کرده‏اند: “واعلموا أنه لا جماعة فی نافلة؛ بدانید در نافله، جماعت مشروع و جائز نیست”.(3)

در توضیح المسائل مراجع آمده است: احتیاط واجب آن است که نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت با جماعت نخوانند، ولی به قصد رجا مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم میشود به جماعت خواند، مگر نماز استسقا را که برای آمدن باران میخوانند.(4)

در حقیقت باید گفت استحباب خواندن بعضی از نمازهای مستحبی به جماعت دلیل خاص دارد.


پی نوشت:

1.تحریرالوسیله، ج 1، ص 241؛ توضیح‏المسائل مراجع، ج 1، مسئله 1516؛ آیت اله خامنه‏ای اجوبة الاستفتاءات، س 644. 

2.وسائل الشیعه، ج 5، ص 95. 

3.مستمسک العروة الوثقی، ج 7، ص 170. 

4.توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 1407.



      

شهید بابائی

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-05/15/babaee%20abbas_0.jpg



      

عایشه چگونه و به دست چه کسی کشته شد؟

عایشه چگونه و به دست چه کسی کشته شد؟
زنی از اهالی کوفه بر عایشه داخل شد و گفت «ای ‌ام المومنین چه می‌گویی درباره مادری که فرزندش را عمدا به قتل رسانده است در حالی که مومن است؟»

 برتری انسان بر غیرانسان به نعمت عقل است. عقل یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند است و نزد پروردگار از ارزش و مقامی بالا برخوردار است تا جایی که خداوند خطاب به عقل می‌فرماید: «تنها تو را در میان کسانی که دوست دارم کامل می کنم» و تنها عقل این ارزش و این قابلیت را دارد که مورد خطاب خداوند قرار گیرد و باری تعالی خطاب به عقل فرمود: «أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَى وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ»(1)؛ ای عقل آگاه باش که تنها تو را امر می‌کنم و تنها تو را نهی می‌کنم تنها تو را عقاب می‌کنم و تنها تو را ثواب می‌دهم؛ لذا انسان به خودی خود ارزش امر و نهی ندارد چیزی که به انسان ارزش و بها می‌دهد عقل است از این رو است که خداوند می‌فرماید تنها تو را عقاب می‌کنم؛ زیرا عقل است که شرافت مخاطب واقع شدن اوامر و نواهی خداوند را دارا است. حیوانات و جانوران دیگر مورد خطاب امر و نهی خداوند نیستند؛ چراکه عقل ندارند و انسان‌های مجنون و فاقد عقل نیز مورد خطاب دستورات خداوند قرار نمی‌گیرند و تکلیف ندارند.

عقل حجت الهی است

شرافت عقل به حدی بالا است که عقل را حجت درون نامیدند؛ و انبیا و رسولان را حجت ظاهری نامیدند. از این رو صرف اینکه انسان قوه «عقل» داشته باشد کافی نیست، بلکه باید این قوه و قدرت را استفاده کند و عقل را برای خود حجت قرار دهد و از عقل خویش پیروی نماید آنگاه انسانی که از عقل پیروی کند اشرف از حیوانات و مخلوقات خداوند خواهد بود و او را عاقل می‌نامند و اگر با وجود عقل آن را حجت و امام قرار نداد از حیوانات هم پست‌تر و پایین‌تر خواهد بود، «اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا».
از این رو است که تنها عاقلان و تعقل کنندگان وارد بهشت می‌شوند هر کس که عقل دارد دین دارد و هرکس که دین دارد وارد بهشت می‌شود. ابن سکیت از امام رضا می‌پرسد امروز که انبیا نیستند حجت خداوند کیست؟ امام رضا علیه السلام فرمود: « الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ قَالَ فَقَالَ ابْنُ السِّکِّیتِ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْجَوَابُ»(2)؛ عقل امروز حجت است؛ چراکه به وسیله عقل است که صادق شناخته می‌شود و تصدیق می‌شود و به وسیله عقل است که کاذب شناخته می‌شود و تکذیب می‌شود از این رو تعقل کردن یعنی شناختن امام صادق از کاذب و تصدیق یعنی تبعیت کردن از امام صادق و تکذیب یعنی برائت و بی زاری از امام کاذب هر گروهی از اهل جهنم که وارد دوزخ می‌شوند، ملائکه دوزخ از ایشان می‌پرسند آیا برای شما «نذیر» نیامد جهنمیان در پاسخ می‌گوید نذیر آمد، اما رسولان الهی را تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی را نازل نکرده است. اهل دوزخ می‌گویند اگر ما می‌شنیدیم یا تعقل می‌کردیم از اهل جهنم نبودیم. کسانی که تعقل می‌کنند حجت خدا را هیچ گاه تکذیب نمی‌کنند و هیچ گاه در فتنه‌ها گمراه نمی‌شوند.
 
قرآن زنان پیامبر را به عذاب دو برار وعده می دهد
 
خداوند در قرآن کریم که همه مسلمانان آن را یکی از حجت‌های خدا می دانند می‌فرماید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» (احزاب 30)؛ پس از آن به زبان پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله خطاب نموده می‌فرماید: اى زنان پیغمبر هر که از شما معصیت و گناه بسیار زشتى را که آشکار است بجا آورد براى او (در آخرت) عذاب و شکنجه دو برابر (آن گناه که کرده) افزوده شود و آن دو برابر کردن عذاب بر خدا آسان است (همسر پیامبر بودن مانع از عذاب نمی‌شود).
کلام خداوند برای تمام کسانی که قرآن را قبول دارند یا ادعای قبول کردن آن را دارند حجت است. تفاوت مسلمان و کافر در قبول یا رد قرآن است کسانی که تعقل می‌کنند هرگز آیه‌ای یا حرفی از قرآن را تکذیب نمی‌کنند. کسی که تابع عقل است و عاقل؛ کلام خداود را نصب العین خویش قرار می‌دهد.
این آیه شریفه با لحنی تند و صریح خطاب به زنان پیامبر می‌فرماید: اگر کسی از شما مرتکب فاحشه‌ای (گناه بسیار زشت و آشکار) شود عذاب او دو برابر خواهد بود و دو برابر کردن عذاب زنان پیامبر برای خدا بسیار آسان است. خداوند متعال در این ایه شریفه برای زنان پیامبر به صرف اینکه همسر پیامبر هستند حریمی قائل نشده است، بلکه به صراحت زنان پیامبر را تهدید می‌کند که اگر فاحشه ای مرتکب شوند خداوند دو چندان، ایشان را عذاب می‌کند. آیه شریفه تخصیص و استثنائی ندارد. به طور مطلق ارتکاب فاحشه توسط زنان پیامبر نتیجه‌اش عذابی دو چندان است. توجیه اینکه زنان پیامبر مجتهد بودند و مجتهد اگر خطا کند مستحق یک ثواب است و اگر رای او صواب باشد مستحق دو ثواب است مخالف با این آیه شریفه است. این آیه شریفه هیچ گاه فاحشه‌ای که از روی اجتهاد باشد را مورد استثناء قرار نداده است به طور مطلق اگر یکی از زنان پیامبر مرتکب فاحشه ای شود دو برابر عذاب خواهد شد.
بنابر آنچه که گذشت هیچ کدام از زنان پیامبر نباید از طرف مسلمانان صرفا به علت اینکه همسر پیامبر است مورد تبعیت و اطاعت قرار بگیرد؛ چراکه قرآن ارتکاب فاحشه توسط زنان پیامبر را ممکن می‌داند و این بدان معنا است که هیچ گاه زنان پیامبر حجت نخواهند بود.
 
فاحشه ای که خداوند نهی کرده است چیست؟
 
سئوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که، آیا این فاحشه ای که خداوند بر آن وعید عذاب داده است فاحشه‌ای خاص است یا هرگونه گناه بزرگ و آشکاری مورد اراده خداوند است؟ در پاسخ باید گفت هرچند که به نظر می‌آید که هر گناه بزرگ و آشکاری که بتواند مصداق فاحشه قرار گیرد منظور آیه است، اما دو فعل مصداق اتم فاحشه برای زنان پیامبر است که درآیات بعدی خداونند متعال بدان اشاره می‌کند: «وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه‏»(احزاب 33)
«قرن فی بیوتکن» ای زنان پیامبر در خانه‌های خود بمانید و از آن خارج نشوید؛ لذا خروج از خانه توسط زنان پیامبر مصداق فاحشه ای است که ممکن است ایشان مرتکب شوند. «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى» و زینت و آرایش خود را آشکار نکنید مانند زینت آشکار کردن زنان در ایّام جاهلیّت اولى و در دوران نادانى پیشین‏ و این فاحشه دومی است که خداوند نسبت به آن هشدار داده است و در ادامه آیه نیز به نماز و زکات و اطاعت از رسول خدا ایشان را سفارش می‌کند.
 
زنان پیامبر از سفر نهی شدند
 
ماندن در خانه از وظایف مهم زنان پیامبر بوده است. هنگامی که به سوده همسر پیامبر گفته شد چرا مانند خواهرانت به حج و عمره نمی‌روی در پاسخ گفت: «من حج و عمره به جا آوردم و خداوند من را امر کرده است که در خانه بمانم و به خدا سوگند در خانه‌ام خواهم ماند تا اینکه بمیرم» محمد بن سیرین می‌گوید: به خدا سوگند از در اتاق –خانه-خویش خارج نشد تا اینکه جنازه او را خارج کردند و زینب بنت جحش و سوده بنت زمعه دو تن از زنان پیامبر می‌گفتند: «به خدا سوگند ما سوار بر دابه ای نمی‌شویم بعد از اینکه امر بر در خانه ماندن را از پیامبر شنیدیم (3)
صریح و واضح است که سوده و زینب ازواج رسول خدا (ص) خروج خود را از بیت خودشان مخالف نص قرآنی و عصیان خدا می‌دانستند و ام سلمه می‌گفت: «پشت» هیچ چهار پایی مرا به حرکت در نمی اورد تا زمانی که پیامبر را ملاقات کنم.
 
عایشه بار سفر می بندد
 
عایشه یکی از همسران پیامبر نتوانست به این عهد پایبند بماند و به طمع خلافت از خانه خارج شد و سوار بر شتری که «عسکر» نام داشت فتنه جمل را به راه انداخت وی تنها به این فاحشه اکتفا نکرد و بعد از جمل نیز سوار بر استر شد و دستور تیر باران کردن بدن مطهر امام حسن(ع) را صادر کرد.
طبری به سند صحیح روایت نموده است که عمار یاسر خطاب به عایشه گفت چقدر دور بود این سفر تو از عهدی که عهد کرده شد به سوی تو (مرادش از این عهد قول خداوند بود «و قرن فی بیوتکن») عایشه گفت: «آیا گوینده این حرف ابوالیقظان (عمار) است؟ عمار گفت: بلی. عایشه گفت: به خدا سوگند من نمی‌دانستم که تو این کلمه حق را خواهی گفت عمار گفت: حمد و ثنا برای خدایی است که به نفع من بر زبان تو حکم کرد یعنی تو اقرار کردی که این مسیر تو خلاف عهد خدای تعالی بود. (4)
و سیوطی در الدر المنثور نقل می‌کند هنگامی که این آیه را برای عایشه خواندند «و قرن فی بیوتکن» به حدی گریه کرد تا اینکه خمار (مقنعه یا چادر) او مرطوب شد. ابوهریره می‌گوید: «پیامبر به زنان خویش پس از حجه الوداع فرمود: «از این پس حج از گردن شما ساقط است بعد از این باید حصیر خانه های خود را غنیمت شمارید و از خانه خود به عزم سفر هیچ جا نروید» (5) چگونه است که پیامبر زنان خویش را از هرگونه سفری حتی حج نهی می‌کند، اما عایشه نه تنها از مدینه به مکه سفر می‌کند، بلکه سوار بر شتری غائله جنگ و فتنه به راه می‌اندازد.
 
عایشه و صفراء
 
فاحشه دوم که زنان پیامبر از آن نهی شدند. «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى» و زینت و آرایش خود را آشکار نکنید مانند زینت آشکار کردن زنان در ایّام جاهلیّت اولى و در دوران نادانى پیشین‏ منظور از دوران جاهلیت پیشین چیست؟ آیا ترس از این بوده است که زنان پیامبر آیات حجاب را نادیده بگیرند و مکشوف و بدون حجاب در میان مردان حاضر شوند؟ این احتمال بعیدی است؛ چراکه این احتمال درباره یک زن مسلمان عادی هم نمی‌رود چه رسد به کسانی که زنان پیامبر بوده‌اند مضافا اینکه بازگشت به زمانی که حجاب رعایت نمی‌شده توسط زنان پیامبر امری است که جامعه مسلمانان نیز آن را تحمل نمی‌کرده است.
در روایتی جاهلیت اولی را جنگی در زمان حضرت موسی دانسته است رسول خدا صلی الله علیه آله فرمود: «یوشع بن نون وصی موسی بعد از او سی سال زندگی کرد و بر علیه او صفراء دختر شعیب و همسر موسی خروج کرد و با او به جنگ پرداخت و ادعای صفراء این بود که من سزاوارتر هستم به این امر و یوشع بن نون با او جنگید و به درستی که دختر ابوبکر نیز بر علی  علیه السلام خروج خواهد کرد و با او به جنگ خواهد پرداخت و در باره او این آیه نازل شده است «تَعَالَى وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏  یَعْنِی صَفْرَاءَ بِنْتَ شُعَیْبٍ» و پیامبر می‌فرماید مراد از جاهلیت اولی صفراء بنت شعیب است. (6) و ابن عباس می‌گوید از آنجا که خداوند می‌دانست که عایشه جنگ جمل را بر پا می‌کند این آیه را نازل کرد.
 
مادری که بیست و شش هزار فرزندش را کشت
 
هر چند برخی ادعا کرده‌اند که عایشه این سفر را برای اصلاح بین مسلمانان انجام داده است! اما باید گفت این چه اصلاحی است که خروج عایشه باعث شد بیش از بیست هزار نفر از مسلمانان در یک جنگ کشته شوند. زنی از اهالی کوفه بر عایشه داخل شد و گفت «ای ‌ام المومنین چه می‌گویی درباره مادری که فرزندش را عمدا به قتل رسانده است در حالی که مومن است؟» عایشه گفت: «آن مادر کافر است؛ چرا که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً» هرکس مومنی را متعمدا بکشد پس جزای او جهنم است که درآن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او غضب می‌کند و او را لعن می‌کند و برای او عذابی عظیم مهیا کرده است». آن زن کوفی به عایشه گفت: «چه می‌گویی درباره مادری که بیست و شش هزار نفر از اولاد مومن خویش را کشته است؟» عایشه فهمید که منظور او چیست گفت: «خارج شو ای دشمن خدا!»(7)
 
قاتل فرزندان در چاه
 
سرانجام عایشه پس از اینکه در فتنه جمل شکست سختی خورد در خلافت یزید با معاویه درگیر شد و با توطئه‌ای که معاویه برای او چیده بود به دام افتاد.  او در چاهی که معاویه برایش حفر کرده بود سقوط کرد و در آنجا به دست معاویه کشته شد؛ چرا که بر سر خلافت یزید با معاویه به ستیز پرداخت و سر انجام مادری که بیست و شش هزار نفر از فرزندان خود را به کام مرگ فرستاد درون چاه افتاد.
 
عقل ملاک سنجش حقیقت
 
عقل موهبتی است که خداوند به همه انسان ها عطا کرده است. با توجه به احکام عقل فهمیده می‌شود که موقعیت اجتماعی اشخاص دلیل برای تابعیت از ایشان نیست. صحابی بودن و یا همسر پیامبر بودن حق اطاعت را به دنبال نمی آورد، عقل هیچ گاه تناقض عدالت صحابی و کشتار صحابی توسط صحابی را برنمی تابد، الا اینکه کسی عقل را تعطیل کند. ممنوعیت تفکر و تحقیق و تحلیل اعمال صحابی پیامبر و زنان پیامبر تعطیل کردن عقل است و پشت پا زدن به این موهبت الهی است.
چگونه می توان از زنی تبعیت کرد که نص صریح قرآن را  عالما و عامدا زیر پا گذاشته است؟ چگونه می توان او را که باعث مرگ هزاران مسلمان شده است مقدس دانست؟ به جز اینکه عقل را تعطیل کرد و هر گونه تفکر و تعقل را در باره صحابی و همسران پیامبر را ممنوع و حرام اعلام کرد.
 
پی نوشت ها:
1_(کافی ج 1 ح 1)
2_(الکافی ج 1 ص 24 کتاب العقل و الجهل ... ص: 10)
3_(الدرالمنثورج 5 ص 196)
4_(فتح البلری فی شرح البخاری ج 13 ص 49 باب الفتن)
5_(روضه الاحباب ورق 180-181 به نقل از تشیید المطاعن 15 ص 30-31)
6_(بحارالأنوار 13 367 باب 12- وفاة موسى و هارون علیهما ...)
7_(الطرائف، سید بن طاووس ص 293)
منبع: خبرگزاری دانشجو


      

حجاب واقعا حق چه کسی است؟

حجاب واقعا حق چه کسی است؟
حجاب حقی الهی
تبیین حجاب در بینش قرآن به این معنی است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بتواند از حق خود صرف نظر کند و نیز حجاب زن مربوط به مرد هم نیست تا با رضایت مرد از حجاب صرف نظر کند. حجاب زن مربط به خانواده هم نیست تا اعضا خانواده رضایت بدهند. بلکه بر این اساس حجاب حقی الهی است. از این رو کسی حق ندارد بگوید به نداشتن حجاب رضایت دادم.
 کلمه حجاب مصدر از ریشه (ح ج ی) است. لغویون معانی مختلفی برای حجاب آورده اند، از جمله: پرده، حاجب و پوشیدن. به طور خلاصه حجاب به معنای چیزی است که میان دو شیء حائل می‌شود. اما در مفهوم، حجاب پوشش و ساتری است که فرد را از طمع نامحرم مصون و محفوظ بدارد.
 
  حجاب و عفاف در ایران قدمتی چند هزار ساله دارد. سال‌ها قبل از ظهور دین مبین اسلام مردم ایران زمین پیرو دین و آیین زرتشت پیامبر ایران زمین بودند که در این آیین به حجاب و عفاف توجه شده بود. چنانچه در خرده اوستا می‌خوانیم: « نامی زت واجیم، همگی سر واپوشیم و همگی نماز واکریم بردادار هورمزد» (1)
بدین معنا که: «همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود می‌پوشیم و آنگاه به درگاه دادار اهورامزدا نماز می‌کنیم.» همچنین در جاهای دیگری در این فرهنگ نیز به پوشش توجه شده که ذکر آن در این مجال نمی‌گنجد.
 
  مساله پوشش فقط مربوط به دین مبین اسلام نیست هرچند که کامل‌ترین و بهترین پوشش را در مکتب حقه اسلام شاهد هستیم اما در دیگر ادیان هم به پوشش و حجاب توجه شده است که به صورت مختصر بدان می‌پردازیم.
 
  ویل دورانت تاریخ نویس بزرگ غرب در مورد عدم رعایت حجاب در دین یهود می‌نویسد: «نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق می‌ساخت.» (2)
 
  انجیل (کتاب مقدس مسیحیت) نیز در موارد فراوانی بر حجاب و پوشش تاکید کرده  است. از جمله در عهد جدید بر لزوم پوشش موی سر به ویژه در مراسم عبادی(3) با وقار و امین بودن زن(4) تذکر داده است.
 
   اما حجاب و عفاف در اسلام:
 در قرآن کریم داریم که :
   « یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً »(5) 
 اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرى‏هاى بلند بر خود بیفکنند، این (عمل) مناسب‏تر است، تا (به عفّت و پاکدامنى) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
 
   و همچنین در جای دیگر آمده است که : 
   «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ .وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَت أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِینَ غَیرِ أُولی الارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظهَرُوا عَلی عَوْرَتِ النِّساءِ وَ لا یَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» (6)
 
  «به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان اجنبی باز گیرند و فرج‌های خویش را نگهدارند این برای ایشان پاکیزه‌تر است که خدا از کارهایی که می‌کنید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبی فرو بندند و فرجهای خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش هایشان را به گریبان‌ها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر برای شوهرانشان ، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان و یا آنچه مالک آن شده‌اند یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند و یا کودکانی که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پای خویش را به زمین بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود ای گروه مؤ منان همگی به سوی خدا توبه برید شاید رستگار شوید»
 
  سفارش ادیان ابراهیمی به ویژه دین مبین اسلام به حفظ حجاب و عفاف در جامعه را می‌توان به گونه‌های مختلفی تحلیل کرد، یکی از دلایل حفظ این حجاب و عفاف در جامعه توجه به بهداشت روانی جامعه است. رعایت این مسائل باعث محدود شدن روابط به محیط خانواده و ایجاد صمیمیت بین زوجین می‌شود و از آنجا که جامعه از اجتماع خانواده‌ها تشکیل شده این سلامت به سلامت جامعه کسترش خواهد یافت.
 
  از حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایت شده که:
« خداوند تقرب زن را از ناحیه حجاب و رعایت حجاب و رعایت حریم محرم و نا محرم قرار داده، زن هرچه بیشتر به مسئله حجاب خود مقید باشد به خداوند نزدیک‌تر خواد بود.» (7)
 
نکته مهم اینکه تبیین حجاب در بینش قرآن به این معنی است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بتواند از حق خود صرف نظر کند و نیز حجاب زن مربوط به مرد هم نیست تا با رضایت مرد از حجاب صرف نظر کند. حجاب زن مربط به خانواده هم نیست تا اعضا خانواده رضایت بدهند. بلکه بر این اساس حجاب حقی الهی است. از این رو کسی حق ندارد بگوید به نداشتن حجاب رضایت دادم. (8)
 
  نظر علما و بزرگان  اسلامی بر آن است که  بهترین نوع حجاب چادر است، چرا که باعث تکریم مقام زن می‌شود.  یعنی چادر باعث توجه به شخصیت زن می‌شود و نه اندام وی.چنانچه در کشور‌های غربی شاهد هستیم زن به عنوان ابزاری جهت تبلیغات کالاها و گاهی از آن بدتر  مستقلا به عنوان کالا استفاده می‌شود. عمق این فاجعه آنجاست که تمام این شیطان صفتی‌ها با نام آزادی اتفاق بیافتد آن هم با دکوراسیونی شیک و مجلسی و  برای فریب دادن پاکان دیندار !
 
   پیر جماران می‌فرمودند که:
 
    « و گمان نشود که آن جنایات با اسم آزاد زنان و آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنایت کاران بین المللی بود. یکی از نقشه‌های آنان کشیدن جوانان به مراکز فحشا بود که موفق شدند و کشور ما را از جوانان که عضو فعال جامعه اند تهی کردند و مغز آنها را از قوه‌ی تفکر خلع . اگر روزی باید روز زن باشد چه روزی والاتر و افتخار آمیز‌تر از روز ولادت با سعادت فاطمه سلام الله علیهاست. زنی که که افتخار خاندان وحی چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می‌درخشید زنی که فضایل او هم طراز فضایل بی نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت بود.» (9)
سال 89 رییس گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور ساری آماری را اعلام کرد که بسیار وحشتناک بود، آمار این گونه بود که علت 49 درصد طلاق‌ها بد حجابی است. به راستی که اینها نتیجه‌ی فاصله گرفتن از آموزه‌های اصیل دینی است.
 
پی نوشت ها:
1- اوستا،مترجم:هاشم رضی،بخش هشتم،خرده اوستا آفرینگان ص403
2- ویل دورانت ،تاریخ تمدن،ج 1،ص552
3- رساله‌ی اول پولس رسول به فرنتیان،باب یازدهم،فقره 1_6
4- رساله پولس رسول به تیموناؤس،باب سوم فقره 11
5- آیه 59 سوره احزاب
6- سوره نو ر آیات 30 و 31
7- وسایل الشیعه ج 14 ص123
8- زن در آیینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی ص 350 

9- صحیفه‌ی امام ج 12 ص274



      

منجر شدن لغزشهای فردی به نفاق

منجر شدن لغزش‌های فردی به نفاق
به مناسبت  ماه مبارک رمضان، پایگاه خبری تحلیلی ایران فردا مجموعه ای از درس گفتارهای روزانه از قرآن کریم در بیان امام خامنه ای (مد ظله) را به شما مخاطبان گرامی تقدیم می‌کند: درس‌گفتار قرآن کریم روز بیست و یکم | منجر شدن لغزش‌های فردی به نفاق
 مجموعه ای از درس گفتارهای روزانه از قرآن کریم در بیان امام خامنه ای (مد ظله) را به شما مخاطبان گرامی تقدیم می‌کنیم:
 
سوره مبارکه روم آیه 10
ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأى? أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِ‌ها یَستَهزِئونَ?10?
سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!
  
 خطر بزرگ جامعه اسلامی
قرآن مى‌فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأى ان کذّبوا بایات اللَّه»؛ (1) آن کسانى که کار بد کردند، بد‌ترین نصیبشان خواهد شد. آن بد‌ترین چیست؟ تکذیب آیات الهى. (...) خطر بزرگ براى جامعه اسلامى این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ مى‌بینید جامعه اسلامى منحرف شده، از این‌جا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجى بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمى‌تواند نابود کند بالاخره ایمان مى‌ماند و در جایى سر بلند مى‌کند و سبز مى‌شود. اما آن‌جایى که این لشکرِ دشمن درونى به انسان حمله کرد و درون انسان را تهى و خالى نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است.(2)
 
 اثر متقابل رفتار و اخلاق بر یکدیگر
اغلبِ گمراهیهایى که وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است که از ما سر مى‌زند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است که در وجودِ ما نهفته است. «ثمّ کان عاقبة الذین اساؤا السواى‌ ان کذّبوا بایات اللَّه.» گناه، عاقبتش گمراهى است؛ مگر این‌که نور توبه در دل انسان بدرخشد. این‌که مدام به ما مى‌گویند «اگر یک گناه کردید، پشت سرِ‌‌ همان گناه توبه کنید. از تکرار گناه، پشیمان شوید و تصمیم بگیرید که دیگر گناه نکنید» براى این است که فرو رفتن در باتلاق گناه، کار خطرناکى است و گاهى انسان به جایى مى‌رسد که دیگر راه برگشتى ندارد.
 
یکى گناه است که وسیله گمراه شدن مى‌گردد و یکى هم خصلتهاى ناپسند است. خصلتهاى زشت، بیشتر از گناهان فعلى به گمراهى انسان مى‌انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده‌اى، خودپرست و خودرأى باشیم، همدیگر را تخطئه کنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل مى‌کنم»، آن‌گاه به هیچ مشورت واستدلال و منطقى اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقّى گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانى را در جایى تصدیق کنیم؛ اگر حبِ‌ّ شهرت، حبِ‌ّ مقام و حبِ‌ّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این‌جاست که پذیراى صفات خطرناکِ گمراه کننده شده‌ایم.(3)
 
رفتار‌ها و خلقیات و تربیت‌ها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر می‌گذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر می‌گذارد. کار بد که می‌کنیم، روى دل ما اثر می‌گذارد، روى اخلاق ما اثر می‌گذارد، گاهى روى برداشت‌ها و تلقى‌هاى ما اثر می‌گذارد؛ دلبستگى که پیدا می‌کنیم، این دلبستگى روى ذهنیات ما اثر می‌گذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ این‌ها تأثیر متقابل دارند.(4)
 
 لغزشهای کوچک به انحراف در عمل و عقیده منتهی می‌شود
نکته‌‌‌اى که فعالان سیاسى، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهاى گوناگون و متنفذین بشدت بایستى مراقب آن باشند، مسئله‌‌‌ى انحراف و فسادپذیرى شخصى است؛ همه‌‌مان باید مراقبت کنیم. انسان‌ها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهى لغزشهاى کوچک، انسان را به لغزشهاى بزرگ و بزرگ‌تر و گاهى به پرتاپ شدن در اعماق دره‌‌‌هائى منتهى می‌کند؛ خیلى باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا می‌فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّوأى ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضى از کار‌ها این است که انسان به آن خانه‌‌‌ى بد‌ترین می‌رسد که تکذیب آیات الهى است.
 
یک جا می‌فرماید: «فأعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ (5) خلف وعده‌‌‌ى با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دل‌هایشان به وجود بیاید. یعنى انسان گناهى انجام می‌دهد، این گناه انسان را به وادى نفاق می‌کشاند؛ که نفاق، کفر باطنى است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیه‌‌‌ى دیگر می‌فرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا» (6) اینى که مى‌‌‌بینید یک عده‌‌‌اى در مقابل دشمن منهزم می‌شوند، طاقت نمى‌‌‌آورند، نمی‌توانند ایستادگى کنند، به خاطر آن چیزى است که قبلاً از این‌ها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کرده‌‌‌اند. لغزش‌ها انسان را فاسد می‌کند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهى به انحراف در عقیده منتهى می‌شود. این هم بمرور پیش مى‌‌‌آید؛ دفعتاً پیش نمى‌‌‌آید که ما فکر کنیم یک نفرى شب مؤمن می‌خوابد، صبح منافق از خواب بیدار می‌شود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش مى‌‌‌آید. (7) ما بایستى کارى کنیم که اخلاق اسلامى در جامعه رائج شود. وقتى می‌گوئیم انقلاب اسلامى، خب، اسلام یک بخشش اخلاق است. پس بایستى رسالت اخلاقى انقلاب در جامعه تحقق پیدا کند.
 
یک بخش هم مربوط به عقاید و باورهاست. این عقاید و باور‌ها باید در عمق جان مردم ما رسوخ و نفوذ کند. همین عقاید است که ما را به میدان مى‌آورد و در میدان نگه می‌دارد. این عقاید باید روى رفتارهاى ما اثر بگذارد. جامعه‌ى ما باید جامعه‌ى گناه نباشد. گناه باید در جامعه روزبه‌روز کم شود. گناه موجب می‌شود که ما نتوانیم در مقابل دشمن بزرگ خودمان - که شیطان انس و جن، دشمن ماست - مقاومت کنیم؛ «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»، یا در آیه‌ى دیگر: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّواى ان کذّبوا بأیات اللَّه». عمل بد، به عدم استقامت در میدان منتهى می‌شود. عمل بد، به تغییر باور‌ها منتهى می‌شود؛ «ان کذّبوا بأیات اللَّه». ما تعجب می‌کنیم گاهى اوقات وقتى مى‌بینیم عقاید افراد دگرگونى پیدا می‌کند. حالا به عامه‌ى مردم و به متن جامعه خیلى کارى ندارم؛ انسان گاهى روى نخبگان نگاه می‌کند، وقتى یک خرده تفحص می‌کند، مى‌بیند که این مربوط می‌شود به همین آیه‌ى شریفه‌ى «انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». یک پوسیدگى در دندان به وجود مى‌آید، به آن نمی‌رسیم، یک وقت مى‌بینیم زیر یک چیز سختى دندان شکست؛ می‌فهمیم ظاهر خوبى داشته، اما پوک بوده. انسان یک شکستگى‌هاى اینجورى را مشاهده می‌کند. خب، این‌ها همه‌اش مربوط به فرهنگ است.(8)
 
 لغزش نخبگان و راه علاج آن
خیلی‌ها بودندکه در رکاب پیامبر (ص) شمشیر‌ها زدند؛ ولى نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین (ع) درباره‌ى شمشیر کسى که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولى پس از ایشان در جنگى کشته شده بود، فرمود: این شمشیر، چه روزهایى که در جنگ‌ها، غبار کدورت را از چهره‌ى پیامبر سترد.‌‌ همان شمشیر، شمشیرى بود که روى على‌بن‌ابى‌طالب کشیده شده بود! (9) سوابق را باید نگهداشت.
پرونده‌ى الهى، این‌طور نیست. ما حبط هم داریم، «اولئک حبطت اعمالهم» (10) حبطت، یعنى چه؟ حبط، یعنى اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت. خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبى انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدى هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقى است. نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طورى است که کار خوب را از بین مى‌برد. گاهى کار و حرکت بد، طورى است که اصل ایمان را هم از انسان مى‌گیرد.
 
ما الان این‌گونه افراد را داریم. من کسانى را مى‌شناسم که چند صباحى کار خوب انجام دادند، بعد بر اثر یک لحظه غفلت و یک اشتباه و یک توقع زیادى و چیزى را که خیال مى‌کرده حقش است و به او نداده‌اند، در دل گرفته و فاصله‌یى پیدا کرده است. این زاویه باز شدنِ از صراط مستقیم، چیز خیلى خطرناکى است. هرچه هم زاویه کوچک باشد، بتدریج این شکاف باز مى‌شود و هرچه جلو‌تر مى‌رود، از خط دور‌تر مى‌شود. امروز کارشان به جایى رسیده که علیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامى کار مى‌کنند؛ یک روز هم در خدمت همین اسلام و همین انقلاب بودند.(11)
 
این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنى همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زن‌ها از شوهر‌هایشان، شوهر‌ها از زن‌هایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر» (12) از یکدیگر مراقبت کنیم، براى اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهى کنند، بنویسند براى آن‌ها، بگویند براى آن‌ها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم براى نظام، براى کشور و براى مردم بیشتر است. انسان گاهى در بعضى از حرف‌ها، در بعضى از اقدام‌ها و تحرکات، این را احساس می‌کند؛ نشانه‌‌‌هاى یک چنین انحرافى را انسان مشاهده می‌کند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.(13)
 
پی‌نوشت:
1) روم: 10
2) بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه? تهران‌ 1380/02/28
3) بیانات در خطبه‌هاى نمازجمعه 1373/11/14
4) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 1388/04/03
5) توبه: 77
6) آل عمران: 155
7) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران 1388/06/20
8) بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 1390/03/23
9) الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج ‌3، ص 83. «فطعنه عمیر بن جرموز طعنة أثبتته فوقع. فاعتوروه و أخذوا سیفه و أخذ ابن جرموز رأسه فحمله حتى أتی [به و بسیفه علیا فأخذه علی و قال: سیف و الله طال ما جلا به عن وجه رسول الله. ص. الکرب و لکن الحین و مصارع السوء. و دفن الزبیر. رحمه الله. بوادی السباع. و جلس علی یبکی علیه هو و أصحابه‌].» عمیر بن جرموز نیزه‌اى به او زد که از پاى در آوردش، آن‌گاه او را برهنه کردند و شمشیرش را هم برداشتند و ابن جرموز سر او را برید و با شمشیر او به درگاه على (ع) آورد، على (ع) آن شمشیر را به دست گرفت و گفت: به خدا سوگند چه مدت طولانى که این شمشیر غم و اندوه از چهره رسول خدا زدوده است ولى مرگ و سرنوشت و کشتارگاه بد او را چنین کرد، زبیر را در وادى السباع دفن کردند و على (ع) و یارانش نشستند و بر او گریستند.
10) بقره: 217
11) سخنرانى در دیدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران سپاه 1369/11/29
12) عصر: 3

13) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران 1388/06/20



      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >