سفارش تبلیغ
صبا ویژن

« مرزهای حیات ایران »

بعد از گذشت بیش از دو سال از بحران سوریه، گویا این منطقه راهبردی (و در عین حال تاثیر گذار در خاورمیانه و در نتیجه در جهان) روی آرام شدن ندارد ، در این مدت بارها صحنه نبرد در سوریه بحرانی و کفه پیروزیها در میدان به سوی یکی از طرف های درگیر سنگینی کرده است ، در عین حال دولت سوریه در تمام این مدت به طور کامل از طرف ایران و حزب الله و تا حدودی روسیه و چین مورد حمایت قرار گرفت .

همه منتظر بازگشت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) بودند اما امام در حیاط قدم می‌زد و چهره‌اش ناراحت به نظر می‌رسید. یکی از مهمانان که حضرت را در این حال دید، علت را جویا شد. امام سیبی را نشان داد و گفت: این میوه را چه کسی این گونه خورده است؟


 

شاید در ذهن بسیاری این پرسش پیش آمده باشد که چرا موضوع سوریه برای ایران تا این حد حساس و جدی است و خود را تا آن اندازه درگیرش کرده که حتی حاضر است به خاطر آن هزینه های نه چندان کمی، از جمله هزینه های مادی و معنوی اش را هم بدهد؟!
اگر به مسائل پیرامونی ایران در فاصله سالهای پس از انقلاب اسلامی دقیق شویم شاید بتوانیم یک جواب قاطع و قانع کننده دریافت کنیم، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب درگیری های تجزیه طلبان در کردستان و سپس در خوزستان ، گنبد ، سیستان و بلوچستان، درگیری خلق مسلمان در آذربایجان، درگیری با اتحادیه کمونیست ها در جنگل های شمال و در نهایت گروه های تروریستی مانند منافقین و فرقان و پیکار و ...شروع و عملا مدت ها (بعضا تا امروز) ادامه پیدا می کند.
اگر بخواهیم دیدمان را به دستان عروسک گردان این بلوا ها بدوزیم، باید سئوال کنیم: براستی هدف از این همه آشوب آفرینی و فتنه در یک کشور انقلابی که می خواهد مستقل باشد چیست؟
پاسخ این پرسش روشن است. تضعیف و در نهایت چند تکه کردن دوباره ی ایرانِ یکپارچه یِ قدرتمند که در جایگاه بسیار مهمی در جهان (و به تعبیر بعضی هارتلند یا قلب زمین) قرار گرفته و بازگرداندنش به دوران ماقبل حکومت صفوی.
چرا؟ چون به قول برنارد لوییس در کنفرانس بیلدربرگ تنها راه چیرگی بر ایران اینست که ایران را به چند کشور کوچکتر و نوپا تقسیم نمود تا بتوان بر آنها تسلط یافت ، حال اگر این پروژه را بخواهیم در ابعاد وسیعتر آن( که حتی طرح خاورمیانه بزرگ هم بخشی از آن است) ببینیم باید بگوییم که از مغرب اسلامی تا سینگ کیانگ (ترکستان شرقی) و همین طور هند را شامل می شود.
اگر به شواهد حاکی از اجرای این طرح از جمله سه تکه شدن عراق در عمل که اتفاقا همسایه ما نیز هست، تجزیه سودان که هنوز هم ادامه دارد، مسائل مشابه در مالی ، سه پاره شدن لیبی، تلاش های مشابه در الجزایر و ... بنگریم به یقین در خواهیم یافت که:
« توهم ، تروریسم مورد ادعای غرب است نه توطئه آشکار استکبار جهانی علیه امت های اسلامی » که هر کسی که حتی از نعمت بینایی هم محروم باشد می تواند آن را درک کند.
حال پیاده نظام اجرای این نقشه ی شوم چه کسانی هستند؟ روشن است که اجرای عمده این طرح بر دوش القاعده و گروه های همکار و همسوی آن در تمام جهان اسلام، در سوریه جبهه النصره ، در عراق دولت اسلامی ، در سومالی الشباب،در مالی القاعده مغرب اسلامی و... یعنی در همه این کشورها ردپای سلفیون دیده می شود.
در واقع بایدپذیرفت که عمده این گروه ها نتیجه تلاش های مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در زمان جهاد علیه شوروی در افغانستان است، این افراد که پیرو افکار سلفی- تکفیری هستند عمده سازماندهی و آموزش های خود را مدیون مربیان غربی و علی الخصوص امریکایی و کمک های بی دریغ پاکستان (به عنوان لنگرگاه این نیروها) و دلارهای نفتی شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس هستند که در افغانستان رشد و نمو پیدا کرده و از آن جا به سایر کشورهای اسلامی سرایت کردند.
پس باید پذیرفت که سقوط سوریه برای ایران مثل سقوط خوزستان بماند و علت آن علاوه بر موارد فوق یکی اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه ( به عنوان پلی بین ایران و دیگر اضلاع مقاومت علیه استکبار در منطقه) عمل می کند و دیگری اینکه به جهت نزدیکی این کشور به ایران بهم خوردن توازن قوا در آن بر ایران نیز اثر گذار است کما اینکه جنگ افغانستان در سه دهه اخیر اثرات مخربی بر ایران نیز داشته است ، پس بسیار کودکانه است که فکر کنیم بعد از سوریه تکفیری ها در سوریه شاد و خرم خواهند زیست و بالاخره سراغ ما نخواهند آمد.
این را همه ی ما می دانیم که سوریه در واقع مهمترین دولت هم پیمان ما در منطقه از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون بوده است و این اتحاد به واقع یک اتحاد استراتژیک است، اگر در زمان جنگ با کمک سوریه (و با استفاده از خاک این کشور) بر علیه رژیم صدام عملیات می کردیم، اگر در زمان انتفاضه شعبانیه علاوه بر خاک خودمان از مرزهای عراق و سوریه به مجاهدان عراقی کمک می کردیم و اگر در این مدت از طریق سوریه به گروه های مقاومت کمک می کردیم (که موجب افزایش جایگاه ایران در معادلات منطقه ای شد) همه در سایه همین پیمان راهبردی بود ، حال از دست رفتن سوریه چه معنایی می تواند برای ما داشته باشد؟
فراموش نکنیم بعد از مستقر شدن طالبان در افغانستان نا امنی ها و نا آرامی های بسیاری در شرق ایران پدید آمد که ما را حتی تا لبه ی جنگ نیز سوق داد.
کاملا بدیهی است که هدف آنها فقط سوریه نیست ، این را حتی روس ها و چینی ها هم درک کردند و حضور تروریست هایی از سرتاسر جهان مهر تاییدی است برای آنان ، پس طبیعی است که ایران احساس خطر کند حداقل در گیری با قتالی های کردستان و سلفیون سیستان و بلوچستان و ...درد آن را برای ایران کاملا ملموس ساخته.
حال وظیفه ما در قبال این میدان نبرد تمام عیار که در حوزه زیستی ما ایجاد شده است چیست؟ بیاید همانند عده ای ساده لوح که با بلاحت ترحم برانگیزی درباب قوانین بین المللی و جامعه جهانی و حقوق بشر افاضه می کنند نباشیم ، بهتر است کمی سرمان را از زیر برف بیرون کنیم و به رخدادهای پیرامونی مان با چشمانی باز و قلبی سالم نگاه کنیم و اجازه ندهیم که غبار عصبیت های جاهلی بر قضاوت هایمان اثرگذارد.
غیر از وظیفه انسانی و شرعی مان که ما را مکلف به حمایت از جبهه حق در سوریه در برابر مجموعه استکباری نظام به اصطلاح بین المللی می کند ، مجموعه ای از دلایلی که مربوط به استمرار حیات خودمان است نیز وجود دارد که هرکسی که اندک بهره ای از نعمت خرد داشته باشد آنها را به خوبی می تواند از اوضاع جاری در منطقه دریافت کند.
پس تجاوز غرب چه از طریق غیر مستقیم (گروه های تکفیری) و چه مستقیم به سوریه در حقیقت حمله به ایران است ، ما اگر مسلمان هم نباشیم و اگر دنبال انسانیت موهوم هم نباشم، حداقل از غریزه حب استمرار حیات برخورداریم، پس باید از حق حیاتمان پاسداری کنیم.

 

منبع: سایت شهید آوینی



      

پیامک ( اس ام اس ) شهادت امام جواد (ع)

 

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.
*******
شهادت غریبانه ی امام مسموم، جواد مظلوم(ع) بر شما تسلیت باد.
*******
شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، امام جواد(ع) تسلیت و تعزیت.
*******
غروب شفق¬گون نهمین آفتاب ولایت را تسلیت عرض می¬کنیم.
*******
ای باب الحوائج، یا جواد الائمه! ای بهارِ نُهُم، تو را شهید کردند؛ در حالی که هنوز بیش از 25 گُل در باغِ عمرت شکوفا نشده بود.
*******
ستاره جوان آسمان ولایت، با غروب سرخش، زمین را از داغ فراق پیر خواهد کرد.



سلام بر امام جواد(ع) که 25 سال، خورشید فضیلت را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان تر از خورشید تابید و درخشید.
*******
سلام بر امام جواد(ع) که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش.
*******
سلام ما به رخ انور امام جواد
درود ما، به تن اطهر امام جواد
غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود
کسى به وادى غم، یاور امام جواد
*******
خورشید سپهر عدل و داد است جواد
سر لوحه دفتر رشاد است جواد
در جود و سخا کسی به پایش نرسد
چون مظهر جود حق جواد است، جواد
*******
ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت آن غریب کن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا
در حجره ی در بسته ی بغداد امشب



ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
*******
گشته عالم غرق ماتم در عزاى جوادالائمه
کرده زهرا ناله بر پا از براى جوادالائمه
یوسف زهرا به سن نوجوانى گشته مسموم
مى‏ دهد جان در میان حجره ‏ى در بسته مظلوم
*******
یاجواد الائمه! ای خورشید عشق
ای مولای جوان من
چه زود غروب کردی!
*******
گشته عالم، غرق ماتم
در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا
در عزای جواد الائمه
شد ز بیداد، شهر بغداد
کربلای جواد الائمه



امام جواد(ع):
بدان که از دید خداوند پنهان نیستی
پس بنگر که چگونه هستی!
*******
در میان حجره یا رب کیست غوغا میکند
شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا میکند
همسرش از فرط شادی و شعف کف میزند
زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا میکند



می زنم امروز در کوی توَلاّیت قدم
تا بگیری دست این افتاده را فردا جواد
در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا
میوه قلب علی، ریحانه زهرا جواد
*******
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت
آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
می خواست که فریاد کند تشنه لبم
از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت



      

وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد...

-عنصر اصلى و اساسى در تشیع و جریان تشیع، جریان عاطفى متکی به منطق و حقیقت است. خدشه‌دار کردن این محبت به هر شکلى و به هر صورتى، خیانت به جریان عظیم محبت اهل‌بیت و پیروى اهل‌بیت است. 
عنصر اصلى و اساسى در تشیع و جریان تشیع، جریان عاطفى متکی به منطق و حقیقت است. خدشه‌دار کردن این محبت به هر شکلى و به هر صورتى، خیانت به جریان عظیم محبت اهل‌بیت و پیروى اهل‌بیت است.

 از اولِ تاریخ تشیع تا امروز، یک عنصر اصلى و اساسى در تشیع و جریان تشیع، جریان عاطفى است؛ عاطفه‌ متکى به منطق، عاطفه‌ متکى به حقیقت، نه عاطفه‌ پوچ. خدشه‌دار کردن این محبت به هر شکلى و به هر صورتى، خیانت به جریان عظیم محبت اهل‌بیت و پیروى اهل‌بیت است. این محبت باید حفظ شود. شاعران بسیاری در سال‌های مختلف تاریخ با سرودن ابیات فراوانی ارادت خود را به ساحت ائمه اطهار(ع) نشان داده‌اند. سرودن اینگونه اشعار که در آن عشق به اهل بیت(ع) موج می‌زند به نوعی همان پیروی از آئین ائمه اطهار است. در سال‌های اخیر نیز این روال حفظ شده و هنوز هم شاعران بسیاری در جهت بازگویی ارادت به ساحت اهل بیت و خاندان نبوت، اشعار آئینی می‌سرایند.

به مناسبت 30 ماه ذی‌القعده و شهادت امام جواد(ع) چند سروده از شاعران آئینی کشور به ساحت مقدس این امام و دوستداران اهل بیت تقدیم می‌شود:

«علی‌اکبر لطیفیان»

خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد

یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد

از روی خاک حجره سر خاکی تو را

بر دارد و به گوشه دامن مکان دهد

می‌خواهی آب آب بگویی نمی‌شود

گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟

چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد

می‌خواست دست و پا زدنت را نشان دهد

تا بام می شود سر سالم‌تری رسید

با شرط این که این لبه در امان دهد

بالا نشسته‌ای و جهان زیر پای توست

وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد

***                 ***               ***

مرهم حریف زخم زبان‌ها نمی‌شود

اصلا جگر که سوخت مداوا نمی‌شود

گریه مکن بهانه به دست کسی مده

با گریه‌هات هیچ مدارا نمی‌شود

خسته مکن گلوی خودت را برای آب

با آب گفتن تو کسی پا نمی‌شود

اینقدر پیش چشم کنیزان به خود مپیچ

با دست و پا زدن گره‌ات وا نمی‌شود

گیسو مکش به خاک دلی زیرو رو شود

در این اتاق عاطفه پیدا نمی‌شود

باور کنم به در نگرفته است صورتت

این جای تنگ و این قدو بالا نمی‌شود

***                  ***                  ***

«حسن لطفی»

سر را ز خاک حجره اگر بر نداشتی

تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی

خواهر نداشتی که اگر بود می‌شکست

وقتی که بال می‌زدی و پر نداشتی

از طوس آمدم که بِگِریَم در این غمت

یاری به غیر چند کبوتر نداشتی

وقتی که زهر بر جگرت چنگ می‌کشید

جز یا حسین(ع) ناله دیگر نداشتی

ختمی گرفته‌اند برایت کبوتران

لبخند می‌زدند و تو باور نداشتی

تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت

چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی

کف می‌زدند دور و برت تا که جان دهی

کف می‌زدند و تاب به پیکر نداشتی

کف می‌زدند ولیکن به روی دست

دست ز تن جدای برادر نداشتی

شکر خدا که پیرهنی بود بر تنت

یا زیر نیزه‌ها تن بی سر نداشتی

شکر خدا که لحظه از هوش رفتنت

خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی

منبع: تسنیم


      

سایه روشن نرمش قهرمانانه

-انعطاف و نرمش در حوزه دیپلماسی به چه معناست و چه ابعادی را شامل می‌شود؟ به نظر می‌رسد این بحث با سایه روشن‌هایی مواجه است و باید از آن ابهام‌زدایی شود.
یادداشت کیهان/ محمد ایمانی
انعطاف و نرمش در حوزه دیپلماسی به چه معناست و چه ابعادی را شامل می‌شود؟ به نظر می‌رسد این بحث با سایه روشن‌هایی مواجه است و باید از آن ابهام‌زدایی شود.

 انعطاف و نرمش در حوزه دیپلماسی به چه معناست و چه ابعادی را شامل می‌شود؟ به نظر می‌رسد این بحث با سایه روشن‌هایی مواجه است و باید از آن ابهام‌زدایی شود. البته اصل موضوع در جای خود نیازمند تحلیل و تبیین است اما شاخ و برگی که در حوزه عملیات روانی به آن داده می‌شود، ضرورت تبیین را دو چندان می‌کند. پرسش می‌شود که آیا این نوعی عقب‌نشینی است؟ آیا تابو شکسته و پایان شعار مرگ بر آمریکا فرا رسیده است؟ آیا می‌توان ماجرای اخیر را با ماجرای پذیرش قطعنامه 598 در سال 1367 یا با حوادثی نظیر صلح حدیبیه و صلح امام حسن (ع) مقایسه کرد؟ نقشه و تدبیر مهندسی شده از سوی رهبر معظم انقلاب کدام است؟ و آیا آنچه در عمل اتفاق می‌افتد عمل به اجزاء این تدبیر است؟

افق نگاه در تحلیل این بحث مهم، اولویت دارد. به یقین می‌توان گفت شرایط امروز انقلاب و نظام اسلامی ما با شرایط روزگار پذیرش قطعنامه 598 یا صلح امام حسن (ع) و صلح حدیبیه تفاوت‌های مهمی دارد اما حتی درباره همین مقاطع نیز یک قانون کلی الهی وجود دارد و آن اینکه به تعبیر آیه 49 سوره طور «ام یریدون کیداً فالّذین کفروا هم المکیدون. آیا [دشمنان] می‌خواهند مکر کنند و برای تو نقشه بچینند؟ پس کافران در دام و مکر الهی قرار دارند». این افق نگاه بالا‌تر چنان طمأنینه و آرامشی به جامعه دینی می‌دهد که بتواند حتی در سخت‌ترین شرایط ضمن کار بست بهترین تدبیر‌ها، سوراخ دعا را گم نکند و بداند که اصل اسباب و تدبیر‌ها از آن پروردگار است. حکمتی در این میان وجود دارد و آن منطق آیه 104 سوره نساء است که می‌فرماید «و در تعقیب دشمن سستی نکنید که اگر رنجی به شما رسید پس به آن‌ها نیز مانند شما رنجی رسید و شما چیزی را از خدا امید دارید که آن‌ها امید ندارند و خداوند دانا و حکیم است». انسان و جامعه مومن در کار بست انواع تدبیر‌ها کوتاهی نمی‌کند اما باور او‌‌ همان منطق امام سجاد علیه‌السلام در دعای هفتم صحیفه سجادیه است. «یا من تُحَلُّ به عقد المکاره...‌ای خدایی که گره ناگواری‌ها به دست او گشوده می‌شود و تند و تیزی سختی‌ها با او کُند می‌گردد. ذلّت لقدرتک الصّعِاب و تسببّت بلطفک الاسباب. دشواری‌ها با قدرت تو نرم می‌شود و اسباب تأثیر به لطف تو اثر گذار وکارگر می‌شوند».

مدل «امت- امام» با همین تلقی بود که معجزه پیروزی انقلاب اسلامی و پیروزی‌های زنجیره‌ای پس از آن را رقم زد. اگر نه، با حساب‌های عادی و مادی کجا می‌شد با رژیم پهلوی معارضه کرد چه رسد اعلام استقلال از ابرقدرت‌ و کدخدای جهان؟ تلقی ملت ما از آمریکا و مرزبندی با این رژیم استکباری آن‌گونه که القا می‌شود صرفا یک تابو - ترس موهوم - نیست و صرفا هم به 35 سال گذشته برنمی‌گردد. البته عملکرد آمریکا در این 35 سال پس از انقلاب، انزجار ملت ایران از رژیم آمریکا را رو به تصاعد برده اما این دروغ القایی است که گفته شود روابط ایران و آمریکا صرفا به خاطر انقلاب اسلامی در سال 1979 و به ویژه ماجرای گروگان‌گیری رو به تیرگی نهاد. تاریخ ظلم‌های دولت آمریکا علیه ملت ایران 60 ساله است و نه 35 ساله. 60 سال ستم، توهّم نیست بلکه رنج تاریخی جاری علیه ملت عزیز و ستم‌ناپذیر ایران است. شعار مرگ بر آمریکا شعار فطری و انسانی و اسلامی ملتی است که در این 6 دهه جز جنایت، خیانت، گردن‌کشی و زورگویی از رژیم آمریکا ندیده است. چنین رنجی فراموش‌شدنی است؟ آیا فریاد مرگ بر آمریکا یک بخشنامه است که امروز باشد و فردا لغو شود؟ می‌گویند همان‌گونه که مرگ بر شوروی نمی‌گویید مرگ بر آمریکا هم نگویید و پاسخ این است که شعار مرگ بر شوروی مستجاب و بنابراین سالبه به انتفای موضوع شد. ان‌شاءالله هر وقت هم استکبار آمریکا فرو پاشید یا به تعبیرحضرت امام (ره) آمریکا آدم شد، شعار مرگ بر آمریکا نیز سالبه به انتفای موضوع می‌شود اما تا استکبار و ستم کاخ‌سفید هست، شعار مرگ بر آمریکا نیز در اقصا نقاط عالم جاری خواهد شد که این یکی از انسانی‌ترین شعارهای ملل دنیاست.

اما درباره تاکتیک نرمش قهرمانانه باید گفت در جریان اجرای آن قرار نیست از حقوق و اصول ملت ایران عقب‌نشینی شود. البته «نرمش قهرمانانه» یک نقشه راه و یک مدل کلان است که می‌تواند عالی، ضعیف یا بد به اجرا درآید، مانند نقشه مهندسی یک بنای بلند که ممکن است درست یا آمیخته با اشتباه اجرا شود. دشمن هنوز نمی‌داند در عمق فکر و تدبیر رهبر حکیم انقلاب چه می‌گذرد؟ به همین دلیل در برابر مهندسی حضرت آیت‌اله خامنه‌ای منفعل شده است. اواخر فروردین سال 1391 روزنامه نیویورک‌تایمز به درماندگی سازمان سیا در این زمینه اذعان کرد و نوشت «سازمان سیا دائما بیانات رهبر عالی ایران را رصد می‌کند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن می‌گوید و تحلیل این مطالب برای تحلیل‌گران سرویس جاسوسی آمریکا دشوار است». انتشار این تحلیل مقارن با‌‌ همان ایامی بود که هفته‌نامه فرانسوی نوول ابزرواتور در گزارشی تصریح کرد «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبرایران قرار دارد؛ مردی که براساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد». مسئله اتاق فکرهای اطلاعاتی آمریکا، تدبیر مردی الهی است که تیرماه 1390 نشریه نشنال ریویو درباره هنرنمایی و ابتکارات وی اذعان کرد «آمریکا در چند جبهه از جمله لبنان و عراق و افغانستان در حال باختن به ایران است... و بهار انقلاب‌های عربی، بهار آیت الله خامنه‌ای است.»

اشراف وسیع و افق نگاه گسترده‌‌ همان ویژگی‌ای بود که باعث شد نقشه مهندسی شده دشمن برای انتخابات خرداد 92 ایران - که از میانه سال 1390 به اجرا گذشته شده بود و می‌خواست ملت ایران را فلج کند تا به تعبیر هیلاری کلینتون در برابر آمریکا زانو بزنند - به سرانجام نرسد و «حماسه سیاسی» با مشارکت 73 درصدی مردم رقم بخورد. در 8-7 ماه منتهی به انتخابات این رهبر حکیم انقلاب بود که فرا‌تر از رقابت‌های تند و تیز احزاب و گروه‌ها، به مهندسی حماسه سیاسی پرداخت تا یک ملت بزرگ در روز 24 خرداد سیلی جانانه به صورت دشمن بزند. پس از سیاه‌نمایی زنجیره‌ای معاون و وزیر خارجه آمریکا علیه انتخابات ایران، «شورای امنیت ملی آمریکا» نیز احساس وظیفه کرده بود 22 خرداد به میدان بیاید و اعلام کند «آمریکا انتخابات ایران را آزاد نمی‌داند و به رسمیت نمی‌شناسد». در آن فضای تبلیغاتی سنگین، مقتدای انقلاب به تقویت انسجام در جبهه داخلی در برابر جبهه دشمنان و بیگانگان اهتمام داشتند و از همه دعوت کردند پای صندوق‌های رأی بیایند و حتی فرمودند «ممکن است بعضی‌ها حالا به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که می‌خواهند حمایت کنند آن‌ها هم باید بیایند پای صندوق رأی... کشور ما دشمن دارد، معارض دارد. در عرصه بین‌المللی، دشمن بین‌المللی دشمنی نیست که با رودربایستی و با من بمیرم تو بمیری کنار بکشد، در دنیای سیاست این جوری نیست که با رودربایستی بگوییم، طرف را خجالت زده کنیم مثلا عقب بکشد.

نه خیر، هر چه شما ضعف نشان بدهید، او می‌آید جلو، هر چه شما عقب بکشید او جری‌تر می‌شود. این را ما تجربه کردیم، یک جاهایی عقب کشیدیم دشمن ما جری‌تر شد. یک چیزی او گفت، ما به خیال مصلحتی حرف او را قبول کردیم، دیدیم پایش را گذاشت روی آن حرف؛ یک قدم آمد جلو؛ دشمن این جوری است. در مقابل دشمن بین‌المللی با اراده خود، با احساس عزت، با اعتماد به این ملت و با توکل به خدای بزرگ و با حسن خلق به وعده الهی بایستی راه را انتخاب کرد...». آن مشارکت 73 درصدی اولین سیلی به دشمنان 60 ساله - و بعضا 150 ساله - ملت ایران بود. البته کینه چنین ملتی از دل دشمنان او بیرون نمی‌رود، همان‌گونه که سیاستمدار اطلاعاتی در قواره رابرت گیتس سال‌ها پیش گفت «ایرانی میانه‌رو و معتدل وجود ندارد. ایرانی معتدل، ایرانی مرده است»! بنابراین دولت- ملت ایران در اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه فراموش نمی‌کند که نگاه آمریکا قبل از انقلاب به دموکراسی در ایران چه بود- که آن را پیش پای مطامع نامشروع خود قربانی کرد - و بعد از انقلاب در برابر تحقق مردم سالاری چه دشمنی‌هایی‌ با اصل این حاکمیت ملی (فارغ از گرایش سیاسی صاحب‌منصبان در ادوار مختلف) نشان داد.

هدف از نرمش قهرمانانه، از یک سو خلع سلاح تبلیغاتی دشمن در حوزه بهانه‌جویی و از سوی دیگر گشودن مسیر حرکت به جلو (پیشرفت) است. معلوم است که اگر 3 سال پیش سوخت 20درصد رآکتور تهران را به ما می‌فروختند ما نیازی نمی‌دیدیم رأسا به غنی‌سازی 20درصد و تولید سوخت مربوطه مبادرت کنیم و اگر تهدید به نقض قوانین بین‌المللی و بمباران تاسیسات اتمی ما نمی‌کردند، ضرورتی نداشت تاسیسات فردو را در اعماق زمین ایجاد کنیم. در واقع بد ذاتی و بدعهدی‌های غرب به ویژه رژیم آمریکا بود که باعث شد طیفی از توافقات در تهران (سعدآباد)، بروکسل، ژنو و اسلامبول به سرانجام نرسد اکنون نیز همین امر طرف ایرانی را دچار تردید می‌کند که چرا باید غنی‌سازی 20 درصد را متوقف یا تاسیسات فردو را تعطیل کند؟ نرمش قهرمانانه در حقیقت راستی‌آزمایی مشخص غرب و آمریکا در حوزه چالش هسته‌ای است. ما با اعتمادسازی مشکلی نداریم اما این اعتمادسازی جاده دو طرفه است. «سلاح اتمی برای هیچ‌کس، استفاده صلح‌آمیز از فناوری اتمی برای همه» شعار بی‌تبعیض جمهوری اسلامی است. پای رژیم جعلی صهیونیستی با این شعار گیر است همان‌گونه که برخی رژیم‌های غربی. اگر طبق ان‌پی‌تی، غنی‌سازی حق همه اعضای آژانس است، جمهوری اسلامی پای این حق خود می‌ایستد و اگر ساختن و داشتن بمب‌اتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد.

در ذیل چنین بحث راهبردی است که می‌توان وارد جزئیات شد اما باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و ثانیا توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه آمریکا و غرب، تعطیلی تمام برنامه هسته‌ای ایران بوده است. بنابراین اکنون نه غنی‌سازی 20 درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی نمی‌تواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و تعهدات معاهده ان‌پی‌تی به عنوان تنها مکانیزم توافق‌ساز متعهدند تا سپس بتوان توافق محتمل را مرحله‌بندی کرد و البته این توافق به هیچ‌وجه نمی‌تواند به حقوق‌اساسی ایران لطمه بزند.

و سرانجام اینکه مراقب باشیم توپی که با تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب در زمین دشمن افتاده، با بد‌فهمی و سوءرفتار به زمین ملت ایران باز گردانده نشود. همچنین باید مراقب تقسیم کار آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و در زمین آن‌ها بازی نکرد. جدایی و اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی افسانه است و آخرین شاهد، سخنان جوزف بایدن معاون اوباماست که در نشست هفته گذشته جی استریت تأکید کرد «هیچ یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکرده‌اند. اگر اسرائیل وجود نداشت آمریکا برای حمایت از منافع خود ناچار به ایجاد آن می‌شد و ما اسرائیل را باید می‌ساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد».



      

دولت یازدهم و مدیران همیشه در حج

-این روزها به هر اداره و نهاد و مؤسسه‌ای سر بزنید خواهید دید یک یا چند نفر از مدیران و افراد کلیدی آنها حضور ندارند.
سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی/
این روزها به هر اداره و نهاد و مؤسسه‌ای سر بزنید خواهید دید این روزها به هر اداره و نهاد و مؤسسه‌ای سر بزنید خواهید دید یک یا چند نفر از مدیران و افراد کلیدی آنها حضور ندارند. در پاسخ به این سؤال که علت غیبت چیست؟ خواهید شنید حضرات به حج مشرف شده‌اند.در نظر اول، این پاسخ بسیار جالب و خوشحال کننده است و از زبان شنونده، دعائی را هم بدرقه راه این حضرات به حج رفته می‌کند،‌ ولی بعد از آنکه اندکی پرس و جو کنید مشخص می‌شود اکثر آنان نه برای انجام حج واجب بلکه به عنوان کارگزار یکی از دستگاه‌های مربوط به حج عازم مکه شده‌اند و البته برای چندمین بار است که مشرف می‌شوند! اگر از خودشان بپرسید چرا کارتان، که وظیفه اداری یا علمی و آموزشی و یا خدمت رسانی از نوع دیگر به مردم است، را رها کرده‌اید و برای چندمین بار به مکه مشرف شده‌اید؟ در جواب می‌گویند به عنوان یک واجب عینی این مأموریت را پذیرفته‌ایم و اگر نمی‌پذیرفتم این کار مهم زمین می‌ماند و کار حج لنگ می‌شد.

توجیه جالبی است و با همین توجیه، هر ساله کارهای بسیاری از وزارتخانه‌ها، ادارات، نهادها و مؤسسات آموزشی و فرهنگی به مدت بیش از یکماه معطل می‌ماند تا حضرات به حج غیر واجب مشرف شوند و از نظر خودشان این واجب عینی را به انجام برسانند. علاوه بر این، بسیاری از افراد توانائی که اشتغال خاصی ندارند و سفر آنها به مکه هیچ مشکلی برای کارهای جاری کشور و مردم ایجاد نمی‌کند، به کار گرفته نمی‌شوند و این روند هر ساله در کشور تکرار می‌شود...در دولت‌های گذشته بارها بخشنامه‌هائی برای جلوگیری از این اقدام غیرمنطقی صادر شد و مسئولان دولتی وعده‌هائی برای جلوگیری از آن دادند، اما به این دستورالعمل یا هرگز عمل نشد و یا بعد از مدت کوتاهی به فراموشی سپرده شد. نمی‌توان دولت‌های گذشته را به عدم تمایل به جلوگیری از این روش نادرست متهم کرد ولی قطعاً می‌توان از آنها این گلایه را داشت که چرا اراده‌ای جدی در اجرای بخشنامه‌های خود نشان ندادند و پیگیر اجرای آن نشدند.

البته این واقعیت تلخ را هم باید در بررسی علت عدم اجرای بخشنامه‌ها در نظر گرفت که مجریان بخشنامه‌ها معمولاً خودشان از همان مدیرانی هستند که برای هر ساله به حج رفتن احساس تکلیف می‌کنند و چون موضوع به خودشان یا به اطرافیان و بستگان و نور چشمی‌هایشان مربوط می‌شود طبیعی است که بخشنامه‌ها را پشت گوش بیاندازند و احساس تکلیفشان بر احساس وظیفه عمل به بخشنامه غلبه کند.این وضعیت برای کشوری که قانون مداری باید در آن محور همه کارها باشد، نه زیبنده است و نه قابل تحمل. شاید از دولت‌های نهم و دهم که قانون گرائی در آنها جایگاهی نداشت، انتظار برخورد با این روش غلط انتظاری غیرمنطقی بود، ولی دولت یازدهم که عمل کردن بر محور قانون را از شعارهای محوری خود قرار داده، می‌تواند در این زمینه اقدام کند و برای همیشه به این روش نادرست خاتمه دهد.

درخصوص حج امسال از این دولت انتظاری نیست، چرا که تمام تصمیمات در زمینه سفرها قبلاً گرفته شده بود و اقدامات نیز صورت گرفته و بخش عمده‌ای از سفرها انجام شده و لغو کردن بقیه سفرها نیز امکان پذیر نیست. دولت یازدهم برای اعمال قانون و نظم و نسق بخشیدن به این موضوع فرصت خوبی دارد و از هم اکنون می‌تواند ضمن انجام بررسی‌های لازم، به تصمیم مطلوبی برسد و مقدمات اجرای آن تصمیم را برای سال آینده فراهم نماید و تکلیف پدیده مدیران همیشه در حج را برای همیشه روشن کند.این را هم می‌دانیم که سفر به خانه خدا برای بسیاری از افراد یک سفر مطلوب و محبوب است که هر قدر تکرار شود نه تنها تشنگی و علاقه به آن کاهش نمی‌یابد بلکه موجب تشنگی بیشتر می‌شود. عده‌ای نیز نه برای علاقه و عشق به خانه خدا و سرزمین وحی، بلکه با اهدافی از جنس مادی به این سفر علاقمند هستند. همین انگیزه هاست که مانع قانونمندی و جلوگیری از سفرهای تکراری می‌شود. عده‌ای هر طور شده حتی به قیمت معطل ماندن بسیاری از کارها به این سفر می‌روند و به واقعیت‌هائی که اشاره کردیم بی‌اعتنائی می‌کنند. دولت یازدهم نیز مجموعه‌ای از انسان‌ها را در خود دارد که همین انگیزه‌ها قطعاً در آنها هم یافت می‌شوند. بنابر این، خطر بی‌اعتنائی به بخشنامه‌ها و بی‌توجهی به واقعیت‌های برشمرده شده در این مقوله، دولت یازدهم را نیز تهدید می‌کند.

به همین دلیل، باید از هم اکنون به دولتمردان جدید یادآور شویم که درصحنه عمل مشخص خواهد شد شما چقدر به شعارهائی که داده‌اید پای‌بند هستید.اجتناب خود مسئولان دولتی از سفر تکراری به حج، بهترین و مؤثرترین عامل برای مقابله با مسافرت‌های تکراری مدیران دستگاه‌ها، ارگانها، نهادها و مؤسسات مختلف به حج است. امور حج قطعاً باید توسط افرادی که تجربه و اطلاعات لازم را دارند اداره شود، اما این تجربه و اطلاعات نباید در انحصار افراد خاصی باشد. گردش مدیریت‌ها و عمومیت پیدا کردن تجربیات به افراد مختلف، یک اصل اجتناب ناپذیر است. مهم‌تر اینکه اصولاً این امور نباید برعهده مدیرانی که در دستگاه‌های دیگر مشغول به کار هستند گذاشته شود. آنها اگر در مسئولیت‌های خود مفید نیستند چرا مسئولیت دارند؟ و اگر مفید هستند چرا هر سال بیش از یکماه مسئولیت خود را ترک می‌کنند و کار مردم را لنگ می‌گذارند؟اراده و عزم دولت یازدهم برای مقابله با این پدیده غیرمنطقی می‌تواند مشکل را حل کند و به این روش زیان بخش خاتمه دهد.



      

پزشکان بداخلاق بخوانند

-

بسیاری از پزشکان ما در شهرها و بخصوص کلانشهرها، رفتار زشت و زننده‌ای با مردم دارند که اصلا قابل تحمل نیست و از انسانیت به دور است.»اینها بخشی از گفته‌های وزیر بهداشت است که در کنگره پزشکان عمومی کشور مطرح شد. 
بسیاری از پزشکان ما در شهرها و بخصوص کلانشهرها، رفتار زشت و زننده‌ای با مردم دارند که اصلا قابل تحمل نیست و از انسانیت به دور است.»اینها بخشی از گفته‌های وزیر بهداشت است که در کنگره پزشکان عمومی کشور مطرح شد.

 البته روی سخن وزیر بهداشت با همه پزشکان نبوده و بدیهی است که پزشکان زیادی در گوشه و کنار کشور، رابطه اخلاقی و انسانی با بیمار دارند.

اما واقعا کم هم نیستند پزشکانی که با وجود درآمدهای میلیونی در ماه، کمترین وقت را صرف معاینه بیمار می کنند و با تجویز نسخه های فوری، گویی می خواهند فقط هر چه زودتر بیمار را از مطب خود بیرون کنند.

خیلی از آنها هم حوصله شنیدن پرسش ها و دغدغه های بیماران را ندارند و اگر بخواهید درباره بیماری تان چند پرسش ساده بپرسید، خیلی زود از کوره درمی روند، اخم هایشان در هم می رود و با بیمار با دید یک شهروند محترم برخورد نمی کنند.

این مشکل در بیمارستان های دولتی حادتر است و بسیاری از پزشکان با بیمارشان اصلا سلام و احوالپرسی هم نمی کنند.

معمولا کمبود وقت را دلیل رفتار پزشکان بداخلاق می دانند، اما واقعیت این است که نه کمبود وقت، توجیهی برای بی حرمتی به بیمار است و نه شرایط روحی و جسمی بیمار ایجاب می کند که علاوه بر تحمل بیماری اش، ترشرویی و بی محلی پزشک را هم تحمل کند.

جالب تر آن که عمده منبع درآمد پزشکان، همین مردم هستند؛ چراکه بر اساس آمارهای رسمی، بیماران بیش از 70 درصد هزینه های درمان را پرداخت می کنند، ولی معلوم نیست چرا پزشکی که حتی از بیمارش زیرمیزی هم می گیرد، حاضر نیست وقت بیشتری برای بیمار بگذارد، به حرف هایش گوش کند و با لبخندی بی خرج، به مریضش روحیه بدهد.

از سوی دیگر، این کم محلی به بیمار از بُعد تشخیص و درمان هم روی کار پزشک تاثیر منفی می گذارد و ضریب اشتباه های پزشکی را بالا می برد، زیرا وقتی بیمار جرات نکند با پزشکش راحت باشد و پزشک هم حوصله ای برای وقت گذاشتن روی بیمار نداشته باشد، طبیعی است که تشخیص های پزشکی غلط هم محصول همین معاینه های فوری و کم دقت خواهد بود.



      

پیشگویی های نوسترآداموس

 

 پیشگویی های نوسترآداموس

نویسنده: رسول نیمروزی

 مقدمه هنگامی که پل ترنر(1) تهیه کننده ی معروف استرالیایی در طی برنامه ای ماهواره ای تحت عنوان: نوستر آداموس: مردی که فردا را پیش بینی می کند. خطر روز افزون ایران و انقلاب اسلامی ایران برای غرب و تمدن غربی مطرح کرد و در طی این برنامه تمام آنچه را که نوسترآداموس در بیش از 390 سال پیش از آن تاریخ «آگوست 1989 م» پیشگوئی کرده بود منتسب به ایران کرد؛ هیچ سیاستمداری حرف وی را چندان جدی نگرفت؛ چرا که موقعیت ایران در سال 1989، نه تنها به هیچ وجه مناسب نبود؛ بلکه به واسطه ی جنگ تحمیلی و عواقب ناشی از آن و تحریمهای شدید اقتصادی بسیار شکننده و حساس بود. لیکن پس از به واقعیت پیوستن واقعه ی یازدهم سپتامبر در آمریکا که اتفاقاً در فیلم به صراحت به آن اشاره می شود (وقوع دو انفجار مهیب و عظیم در New City) همگان شگفت زده و نگران شدند؛ به نحوی که رئیس جمهور نه چندان باهوش آمریکا، پس از وقوع این حادثه به تبعیت از نوسترآداموس، ایران را هم یکی از «محورهای شرارت» در جهان معرفی کرد و از این طریق بر وحشت و ترس عمیق هیأت حاکمه ی آمریکا از ایران (پرشیا) صحّه گذاشت.
در این مقاله سعی نگارنده بر آن نیست که بر پیشگوییهای نوسترآداموس صحه بگذارد یا از آن دفاع کند و یا به هر طریق ممکن آن را خزعبلاتی هذیان گونه جلوه دهد؛ بلکه حداکثر کوشش نگارنده بر آن است که دیدگاه غرب و تمدن غربی نسبت به پیشگوییهای شگفت آور نوسترآداموس را مورد بررسی و مداقه قرار داده و این پیشگوییها را که اغلب درباره ی ایران یا کشورهای اسلامی بوده؛ مورد بررسی قرار دهد. البته بایستی در نظر گرفت که بدون شناخت این پیشگوی کبیر نمی توان حساسیتهای انسان غربی نسبت به انسان شرقی را شناخت؛ چرا که اغلب سیاستمداران و متفکران غربی عمیقاً به ستاره شناسی، طالع بینی و آینده نگری همراه با ادبیات رمزی(2) معتقدند و حتی نظریه پرداز معروف هاروارد؛ یعنی ساموئل هانتینگتون نیز تئوری برخورد تمدنها(3) را از نوسترآداموس به عاریت گرفته است. پیشگویی نوسترآداموس درباره ی واقعه یازدهم سپتامبر و تأثیر شگرفی که بر نگرش و فرهنگ آمریکایی گذاشت می تواند منجر به تحولی اساسی نسبت به دیدگاه غرب درباره ی انقلاب اسلامی ایران شود، همانکه نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
....آسمان، در چهل و پنج درجه (مختصات جغرافیایی نیویورک؟!) خواهد سوخت، آتش به شهر جدید(4)، نزدیک می شود.(5)
جالب ترین نکته در مورد پیشگوییهای نوسترآداموس آن است که وی به ندرت نام کشوری را به صراحت و آشکارا ذکر می کند، حال آن که در مورد ایران (Parsia) به صراحت عنوان می کند که ایران، جهان را تسخیر خواهد کرد. ایران از طریق آناتولی، فرانسه و ایتالیا را فتح خواهد کرد و بالاخره ایران باعث وقوع جنگ جهانی سوم خواهد شد.(6) بنابراین، درگام نخست بایستی نوسترآداموس را بیشتر و بهتر بشناسیم و راز و رمز تأثیرگذاری وی بر تمدن غربی را از این طریق دریابیم.
میشل دونوسترادام(7) که بیشتر با نام لاتین خود؛ یعنی نوسترآداموس(8) شناخته شده است؛ در روز چهاردهم دسامبر سال 1503 م. در ناحیه ی سن رمی فرانسه متولد شد.
خانواده ی وی از شجره ی پزشکی یهودی و ایتالیایی الاصل بود. پدر بزرگ وی در شکل گیری و تربیت نوسترآداموس نقش اساسی داشته و آموزه های اشراقی مکتب کابالیست ها را مستقیماً به وی تعلیم داده است. نوسترآداموس در سن 22 سالگی از دانشگاه بسیار معتبر آن روزگار فرانسه؛ یعنی مون پلیه در رشته ی پزشکی فارغ التحصیل شد و برای نجات بیماران از بیماری مرگ سیاه یا طاعون، بلافاصله مشغول به کار شد. شاوینی، پیرو و مفسر معروف نوسترآداموس می نویسد که وی سه سال تمام بر روی نخستین اشعار وحی آمیز خود که از آینده و رویدادهای آن خبر می آورد کار کرد و در سال 1555 م. دفتری را - که در برگیرنده ی بیش از سیصد پیشگویی شعرگونه بود - به پسرش سزار هدیه کرد. سپس در سالهای بعد مجموعه ی کاملی از شعر واره های نوسترآداموس در 1000 قطعه؛ یعنی 10 سانتوری که هر سانتوری مشتمل بر 100 قطعه بود، منتشر شد.
نوسترآداموس برخلاف شایعات واهی و عبثی که پیرامون شیطان پرستی و خداستیزی به وی نسبت داده اند؛ فردی عمیقاً مؤمن و پای بند به مذمت کاتولیک بود و در نامه ای به پسرش صریحاً متذکر می شود که:
«.... و از زمانی که اراده ی ذات خداوند متعال بر این قرارگرفته که تو فقط در نور طبیعی و در این نقطه ی زمین به دنیا بیایی... از آنجایی که برایم ممکن نیست نوشته ای را به صورت رسمی و کامل برایت به ارث بگذارم؛ چون بر اثر بی عدالتی و گذشت زمان نابود خواهد شد...؛ چون که همه چیز تحت اختیار و سلطه ی قادر متعال و خداوند یکتا قرار دارد.
در واقع او با این عبارات، صریحاً اشاره به عدم اصالت ادبیات رمزی علم اخترشناسی و طالع بینی نموده است و همه ی اراده ها را موکول به خواست و اراده ی خداوند متعال می نماید.
پیشگوییهای نوسترآداموس درباره ی «جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران»
«شاهزاده ی عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پای درخواهد آورد، از جانب ایران (پرشیا) بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس و مصر، به سوی شمال هجوم خواهند آورد.»(9)
«از کشور عربی خوشبخت (در منطقه ی غنی و ثروتمند اعراب) شخصی قدرتمند و مسلط بر شریعت [حضرت] محمد (ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به دردسر انداخته و برگرانادا (غرناطه) مستولی می شود. از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت.»(10)
«مرد مشرقی از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، برای دیدار فرانسه از کوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برف ها، دریاها و کوهها گذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد...»(11)
ادبیات رمزآلود، واژه ای است که به بهترین نحو می تواند عمق معانی شعرواره های نوسترآداموس را بیان کند؛ چرا که طبق نظر اغلب مفسران معروف نوسترآداموس؛ یعنی اریکاچیتهام، گی بوحک و ژان شارل دو فن برون، حداقل وقایع ذیل را می توان بدون هیچ شک و تردیدی از میان شعرواره های رمزآلود نوسترآداموس برشمرد:
آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666م. اعدام چارلز اول، روی کار آمدن حکومت مذهبی کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، رویارویی استالین و تروتسکی پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروی، اعدام لویی شانزدهم و ماری آنتوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون و انتخاب لقب امپراتور توسط وی، به قدرت رسیدن هیتلر و رژیم نازی، به قدرت رسیدن موسولینی در ایتالیا و ژنرال فرانکو در اسپانیا، ترور کندی، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامی در ایران، رهبری امام خمینی (ره) از فرانسه- او دقیقاً عنوان می کند که رهبر ایران از فرانسه باعث سقوط شاه ایران می شود- ، وقوع حادثه ی یازدهم سپتامبر و آتشی که در برجهای دوقلوی شهر جدید (نیویورک) ایجاد می شود و بسیاری از حوادث تاریخی دیگر از سالهای 1555 میلادی به بعد که حدوداً 450 سال را در بر می گیرد.
دومحاصره،
در گرمایی سوزان، انجام می گیرد.
آن مرد،
از فشار تشنگی،
به خاطر دو فنجان مملو از آب،
کشته می شود
دژ نظامی، مملو می شود،
و یک آرمانگرای کهنسال [امام خمینی (ره)]
نشانه های نیرا(سرزمین ایران) را
به اهالی ژنو [سازمان ملل متحد]
نشان خواهد داد.»(12)
رهبر پاریس،
اسپانیای بزرگ را اشغال می کند،
کشتیهای جنگی
در برابر مسلمانان [محمدی ها] که از پارتیا [ناحیه ای در ایران] و مدیا [ناحیه ای در ایران] برخاسته اند، می ایستند. آن مرد، سیکلاد [اروپا] را تاراج می کند، و آنگاه انتظاری بزرگ در بندر یونان حمفرما می شود.
در مجموع نوسترآداموس به این موضوع به صراحت اشاره می کند که ایران (پارت، نیرا، پرشیا، مدیا) با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهای عربی و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودی و لیبی حکومت مقتدری را تشکیل می دهند و پس از جنگی مذهبی که هسته ی آن از لبنان شروع می شود و عمدتاً بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود در می آورند و سپس جنگی جهانی و عظیم رخ خواهد داد و جهان نابود خواهد شد.(13)
در هنگامه ی دمیدن خورشید،
آتش بزرگ، دیده خواهد شد؛
صدا و روشنایی؛
در امتداد شمال، ادامه خواهد یافت.
در میانه ی کره ی خاک،
مرگ و آوای مرگ، شنیده خواهد شد؛
مرگ از درون سلاحها،
آتش و خشکسالی
آنان را به انتظار خواهند نشاند.
در خاتمه، این سرزمین به واسطه ی جنگ جهانی سوم نابود و نامسکون خواهد شد.(14)
سرزمین مسکونی،
از سکنه خالی خواهد شد؛
برای به دست آوردن سرزمینها،
جدال و اختلاف شدیدی در می گیرد؛
قلمروها به مردانی سپرده خواهد شد؛
که از غرور و سربلندی تهی خواهند بود.
سپس، برای برادران بزرگ،
نفاق و مرگ
پیش خواهد آمد.
و چنین بر می آید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه ( و مقدونیه) به تصرف خود در خواهد آورد:
شب در آسمان، مشعلی رو به خاموشی، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشکسالی به بار می آید، کمک خیلی دیر می رسد. پرشیا (ایران) حمله آورده و ماگدونیا و در جای دیگر می گوید: (مقدونیه) را به محاصره در می آورد.(15)
تو ای فرانسه!
اگر،
از آبهای لیگوریاگذرکنی؛
خود را،
در میانه ی دریا و جزایر،
در محاصره خواهی یافت؛
و پیروان محمد،
در برابر تو خواهند ایستاد.
و همچنین
تو، ای دریای آدریاتیک!
استخوان خران و اسبان را
خواهی جوید.(16)
و باز می گوید:
آن مرد،
با سلاحها و آتش درخشان،
در نزدیکی دریای سیاه،
از پرشیا برای تسخیر ترابوزان
خواهد آمد.
فاروس و میتیلن به لرزه در خواهد آمد؛
خورشید،
دریای آدریاتیک را که مملو از اجساد اعراب است؛
روشن خواهد کرد.(17)
و سپس نوسترآداموس، عواقب جنگ اتمی و نابودی تدریجی جهان به واسطه ی جنگ جهانی سوم را شرح می دهد:
«کسوفی در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتی تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتی به خود ندیده است...»(18)
که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره ی قیامت به ذهن انسان تداعی می شود:
فإذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الانسان یومئذ أین المفرّ.
هنگامی که بینایی خیره می گردد، و ماه فرو می رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان می گوید: به کجا فرار کنم؟
«مرد والامقامی از تبار عرب به زودی پیش خواهد تاخت. از سویی اهالی بیزانس به او خیانت خواهد شد. از شهر قدیمی رودس به پیشواز او خواهند آمد، از جانب هانگری [مجارستان] متحمل آزار بسیار خواهد شد.»(19)
«در حوالی دریای آدریاتیک بر اثر توفانی عظیم، کشتی غرق می شود و زمین به لرزه در آید و به سوی آسمان پرتاب می شود و دوباره فرو می افتد؛ در مصر جنبش پیروان محمد افزایش می یابد و پیکی به (آن سوی مرزها) فرستاده می شود تا خبر را اعلان کند.»
«...شهرها آلوده و کثیف گشته، باعث اعتراض و شرمساری زیادی خواهد شد، و تاریکی و جهل فقط با درخشش نور از بین می رود و با تغییراتی حکومت جهل و ظلمت پایان خواهد یافت...»
رهبری اصلی مشرق زمین با شورشهای زیادی روبرو خواهد شد، که اکثراً از طرف شمالی ها و غربی های مغلوب شده است، که عده ای کشته و برخی مورد آزار قرار گرفته اند و بقیه در حال گریزند و فرزندانشان که از زنان متعددی هستند، زندانی شده اند.(20)
م. پ. ادوارد در کتاب خود در باب پیشگوییهای نوسترآداموس نقل می کند که سانتوری هشتم، قطعه ی 6 مربوط به وقوع جنگ جهانی سوم است:
«...جنگ و خونریزی برای مرتبه ی سوم حتمی است؛ آتش به حدی است که دریاها به جوش می آید و از دولت ها فقط دو دولت و از جهان فقط نیمی باقی می ماند...»(21)
شاهزاده لیبیایی [که نماینده ی حکومت ایران است] در غرب به قدرت خواهد رسید، یک فرانسوی از اعراب به شدت مکدر خواهد شد، دانشمند ادیب [ادبا] خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب بر فرانسه پیشی می گیرد...»(22)
در نزدیکی سوربن جهت حمله به مجارستان
قهرمانی از اهالی برودها [سیاه پوستان] به آنان هشدار خواهد داد. رهبر بیزانس، سالون از اسلاوینا،
آنان را به شریعت محمد [(ص)] در خواهد آورد.
همچنین نوسترآداموس در چنین می سراید که:
«امپراتوری مقدس به آلمان خواهد آمد؛
پیروان اسماعیل جایگاه بی مانع خواهند یافت.
آدمهایی نادان همچنان خواستار کارمانی [شریعت کهنه] هستند. تمامی حمایت کنندگان [(محمد «ص»] سراسر گیتی را خواهند پوشاند.»(23)
بنابراین، نوسترآدامس در اغلب سانتوری ها از جمله سانتوری 5 نسبت به فتح جهان به وسیله ی شریعت حضرت محمد(ص) به غرب و تمدن غربی هشدار می دهد و به جهانیان اعلام می کند که روزی مسلمانان به رهبری ایران و تمدن ایرانی بر جهان مسلط خواهند شد که این بی شک در پیوند با گسترش و جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران است.

پی نوشت ها :

1. paul Turner.
2. Occult.
3. The crash of civilizations.
4. New City.
5. سانتوری های ( 5/25 ، 10/75، 2/29 و 10/31).
6. (قطعه ی 5/25).
7. Michel De Nostradame.
8. Nostr Adamus.
9. (قطعه ی 5/55).
10. (قطعه ی 2/29).
11. (سانتوری 4/ قطعه ی 59).
12. (3/63).
13. (سانتوری 2/ قطعه ی 91).
14. (سانتوری 2/ قطعه 95).
15. سانتوری 2/ قطعه ی 96.
16. (سانتوری 3/ قطعه ی 23).
17. (5/27).
18. سانتوری 5/ قطعه ی 47.
19. سانتوری 2/ قطعه 86.
20. نوسترآداموس، نامه به فرزند، ص 274.
21. سانتوری 3/ قطعه 27.
22. سانتوری 10/ قطعه ی 62.
23. سانتوری 10، قطعه ی 31.

منبع :پیشگویی ها و آخر الزّمان(جلد 1و2)، (1385)، تهران: نشر موعود عصر(عج)، چاپ دوم1387.


      

نرمش قهرمانانه از نگاه قرآن

نرمش قهرمانانه از نگاه قرآن  از زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان سپاه واژه «نرمش قهرمانانه» را به کار بردند، بازار تحلیل ها و برداشت ها رونق گرفته است. عده ای، این تعبیر را - بدون توجه به سابقه آن در کلام رهبر معظم انقلاب- ناشی از استیصال تفسیر کردند و عده ای تغییر تاکتیک نظام.
جدای از این تحلیل ها، در ابتدای امر، باید به این سوال پاسخ داده شود که در شرایطی که دشمن دست دوستی دراز می کند، وظیفه رهبر مسلمین در این زمان چه خواهد بود؟
«وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ» (انفال/ 62-61)
بنا به آیات فوق، شاید بتوان این گونه استنباط کرد که اگر یقینی بر وجود خدعه و فریب در پیشنهاد دشمن وجود نداشته باشد، تکلیف رهبر مسلمین، نرمش در مقابل پیشنهاد آنان است. البته اگر به یقین شواهدی دال بر نیرنگ و فریب در این پیشنهاد دیده شد قطعا ماجرا متفاوت خواهد بود. مروری بر صحبتهای رهبر معظم انقلاب نیز موید همین معناست. آنجا که ایشان فرمودند به این گفتگوها خوشبین نیستند اما مخالفتی هم ندارند. و این یعنی که برمبنای تحلیل ایشان، در رفتار آمریکایی ها، نشانه ای از حسن نیت واقعی دیده نمی شود اما تجربه شرایط جدید نیز خالی از فایده نیست.
نکته دیگر این که در همین سوره و در آیه 60 (وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ ...)، قرآن دستور بر تجهیز مسلمین و تقویت ساخت درونی و بنیه دفاعی می¬دهد و پس از آن بر پذیرش درخواست صلح دستور می دهد. شاید تعبیر نرمش قهرمانانه نیز ناظر به همین منطق باشد.
تفسیر شهید مطهری در مورد این آیات نیز قابل توجه است:
این آیه مسئله ی صلح و سَلم با آنها را بیان می کند. صورت مسئله این است... اگر [دشمنان] اعلام صلح کنند یعنی تمایل به صلح نشان بدهند، برای پیغمبر چه وظیفه ای است؟ البته اختصاص به پیغمبر ندارد؛ برای رهبر مسلمین که می خواهد با اصول اسلامی عمل کند چه وظیفه ای است؟ می فرماید اگر آنها تمایلی به صلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزیستی و متارکه جنگ نشان دادند تو هم مضایقه نکن، تو هم تمایل نشان بده: وَ اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ اگر تمایل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنین کن، یعنی تو هم حاضر شو.
اینجا کلمه ی «جَنَحَ» آمده است که لغت «جناح» که به معنی بال مرغ است از همین کلمه است. این لغت به معنی متمایل شدن است. «جَنَحَ» یعنی تمایل نشان داد.
در اینجا وقتی می فرماید: جَنَحوا لِلسَّلْمِ کأنّه این جور تشبیه شده است که مرغ وقتی پرواز می کند اگر بخواهد به طرفی گردش کند قهراً بالش به آن طرف کج می شود.
همین طور است هواپیما. پس کأنّه اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ یعنی اگر اینها بال خودشان را به سوی صلح و سلامت کج کردند تو هم همین کار را بکن. سپس می فرماید: وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ، چون مردمی که ایمان ندارند فرض این است که به قول و پیمانشان اعتمادی نیست. آنها اعلام صلح کرده اند، ما هم می خواهیم صلح و سلامت باشد، اما از کجا بشود به اینها اعتماد کرد؟ تکلیف چیست؟ در اینجا قرآن می فرماید: نترس و به خدا توکل کن؛ به خدا اعتماد کن اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ که خدا هم شنوا و هم داناست؛ یعنی تو کارت را بر اساس حق و بر مُرّ حق قرار بده، خدا خودش با اسباب و وسائلی که دارد شما را حفظ می کند؛ شما مطابق اصول رفتار بکنید دیگر باقی اش را به خدا توکل کنید.
آیه ی بعد مربوط به همین قسمت است که به خدا توکل کن و از مکر و خدیعه هم نترس وَ اِنْ یُریدوا اَنْ یَخْدَعوکَ فَاِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ اگر بخواهند تو را بفریبند یعنی اگر این اظهار صلح و سلامشان خدعه و فریب باشد خدا تو را کافی است. اینها همه برای این گفته می شود که نمی شود به قول دشمن اعتماد کرد هر چند انسان جستجو و تحقیق کند. البته اینها معنایش این نیست که لازم نیست در این زمینه تحقیق کنی که آیا دشمن قصد خدعه دارد یا ندارد؛ نه، سخن این است که یک چیزهایی مخفی می ماند، ولی تو به خاطر این احتمال که نکند خدعه و نیرنگ باشد، اگر دست صلح و سلام به سوی تو دراز شد این دست را رد نکن. این جمله که به خدا توکل کن، اگر بخواهند تو را بفریبند تو خدا را داری، نترس، همه برای این است که می خواهد به پیغمبر (و نه تنها به پیغمبر بلکه پیغمبر مخاطب است؛ بیشتر، مقصود دیگران هستند که زمامدار مسلمین می شوند) بگوید اگر دشمن دست صلح و سلام به سوی تو دراز کرد تو تحت تأثیر این افکار و اندیشه ها که نکند دروغ باشد، نکند خدعه و مکر باشد، امتناع نکن، تو هم دست صلح و سلام به سوی او دراز کن. در این نگرانیها که برای هرکسی پیدا می شود که هیچ کس نمی تواند صد درصد مطمئن بشود که دشمن راست می گوید، تو به خدا توجه کن، به خدا اعتماد کن. فَاِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ خدا تو را بس است.
هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ ؛ خدا همان است که تو را با آن نصرتی که از آسمان نازل کرد (ظاهراً مقصود از نصرت آسمانی، نزول فرشتگان [در جنگ بدر] است) و به وسیله ی نیروهای زمینی که مؤمنین بودند یاری کرد، یعنی خدا تو را از آسمان و زمین یاری کرد؛ بنابراین جای این نیست که ترس و بیمی در کار باشد.( شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج 3. صص 165-163)
منبع: مشرق



 


      

نابودسازی سلاح های شیمیایی چگونه است؟

-سوریه تا اواسط سال 2014 زمان دارد تا سلاح‌های شیمیایی خود را نابود کند. اما فرایند نابودسازی مشکلات زیادی دارد.این فرایند چگونه است؟ 
سوریه تا اواسط سال 2014 زمان دارد تا سلاح‌های شیمیایی خود را نابود کند. اما فرایند نابودسازی مشکلات زیادی دارد.این فرایند چگونه است؟

 فنون متفاوتی برای نابودی مهمات و عوامل شیمیایی به‌کار می‌رود، اما بیشتر روش‌ها شامل یکی از این دو حالت است: سوزاندن در دمای بسیار بالا برای نابود کردن مسمومیت‌زایی مواد شیمیایی یا خنثی‌سازی مواد شیمیایی با افزودن آب و محصولی مانند هیدروکسید سدیم.

نابود کردن سلاح‌‌های شیمیایی که دارای مواد منفجره باشد، با مخاطرات بیشتری همراه است. یک راه‌حل، استفاده از یگان‌های نابودسازی متحرک است که می‌توان با سرعت نسبتاً‌ زیادی به محل منتقل و در نتیجه از مخاطرات انتقال این تسلیحات در منطقه جنگی پرهیز کرد.

برخی از این یگان‌های متحرک مواد منفجره را دور سلاح‌های شیمیایی می‌گذارند و آن را در اتاقکی از جنس زره قرار می‌دهند. سپس با انفجار، مهمات و عامل شیمیایی را از بین می‌برند. ارتش آمریکا یک یگان متحرک به نام سامانه نابودسازی انفجاری تولید کرده است که از مواد شیمیایی برای خنثی کردن عامل سمی استفاده می‌کند. این سامانه تا به حال بیش از 1700قلم سلاح شیمیایی را در آمریکا از سال2001 نابود کرده است که می‌تواند در آن واحد 6سلاح را از بین ببرد. سامانه دیگری که ممکن است در سوریه به‌کار گرفته شود، فناوری انفجار داغ نام دارد. این سامانه مهمات داخل اتاقک انفجار را تا حدود 550درجه گرم می‌کند که برای منفجر کردن سلاح و محتویات شیمیایی آن کافی است.

وضعیت عوامل شیمیایی که روی سلاح‌ها گذاشته نشده‌اند، ساده‌تر است. دمای بالای آتش‌دان عامل شیمیایی را به محصولاتی کمتر مضر تبدیل می‌کند که می‌توان در تصفیه‌خانه صنعتی آن را ‌مانند نوعی ماده خطرناک تصفیه کرد؛ اما نگرانی‌های زیست‌محیطی نسبت به سوزاندن سبب شده است که تمایل بیشتری به خنثی‌سازی وجود داشته باشد.در این روش، عامل شیمیایی داخل مخزن ریخته و سپس آب و هیدروکسید سدیم به آن اضافه می‌شود. ماده حاصله را که خاصیت سمی کمتری دارد، می‌توان تصفیه کرد یا در مخزن دیگری سوزاند.

نابود‌سازی سلاح‌های شیمیایی کجا انجام می‌شود؟

سلاح‌های شیمیایی را می‌توان در محل استقرار آنها در یگان‌های متحرک نابود کرد یا این کار را در مقیاس وسیع‌تر در نقطه‌ای دیگر انجام داد، اما کارشناسان معتقدند این روش‌ها در جایی به‌کار گرفته می‌شود که زمان کافی در اختیار است؛ عنصری که در سوریه به اندازه کافی وجود ندارد. به گفته آنان، شاید در سوریه ابتدا خرج سلاح‌های شیمیایی جدا و سپس در سلاح‌ها بتن ریخته شود یا آن را در بتن دفن کنند.

براساس معاهده سلاح‌های شیمیایی، دفن کردن عوامل شیمیایی در دریا یا در زمین مجاز نیست. این معاهده نابود کردن این سلاح‌ها را با انفجار کنترل‌شده در گودال‌های عمیق نیز مجاز نمی‌داند. این روشی بود که در دهه1990 در عراق به‌کار گرفته شد. زرادخانه سلاح‌های شیمیایی عراق و لیبی در سال‌های گذشته منهدم شد.

در عراق، بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل مکان‌های نگهداری این سلاح‌ها را یافتند و مهر و موم کردند. زرادخانه سلاح‌های شیمیایی لیبی بسیار کوچک‌تر بود و کارخانه‌ای برای نابودکردن آن ایجاد شد، هر چند پس از سرنگونی رژیم قذافی، زرادخانه دیگری از گاز خردل پیدا شد. براساس مفاد معاهده سلاح‌های شیمیایی، سوریه 9‌ ماه وقت دارد سلاح‌های شیمیایی خود را از بین ببرد. بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه گفته است به طرح نابود کردن سلاح‌های شیمیایی متعهد است اما این کار حدود یک سال طول می‌کشد. آمریکا و روسیه بزرگ‌ترین انبار سلاح‌های شیمیایی را در جهان دارند.

آمارها نشان می‌دهد 81درصد از ذخایر اعلام‌شده سلاح‌های شیمیایی در جهان تا تیر امسال نابود شده است. آمریکا حدود 90درصد و روسیه 74درصد از ذخایر سلاح‌های شیمیایی خود را از بین برده‌‌اند. روسیه وعده کرده است نابودسازی سلاح‌های خود را تا سال2015 به پایان برساند. آمریکا سال 2023 را برای این منظور معین کرده است. آمریکا و روسیه از امضاکنندگان معاهده سلاح‌های شیمیایی هستند که سازمان ممنوعیت سلاح‌های شیمیایی بر حسن اجرای آن نظارت می‌کند.

کارشناسان همین سازمان بازرسی‌های تسلیحاتی اخیر را در دمشق انجام دادند و ممکن است بر نابودسازی سلاح‌های شیمیایی سوریه نیز نظارت کنند. اکه سلستروم بازرس ارشد تسلیحاتی سازمان ملل گفت، یافتن و نابود کردن تمام سلاح‌های شیمیایی سوریه دشوار است، اما به اعتقاد وی این کار شدنی است.

دولت سوریه قبل از پایان یافتن مهلت یک هفته‌ای که آمریکا و روسیه به این کشور داده بودند تا اطلاعات مربوط به تسلیحات شیمیایی‌اش را به سازمان ملل ارائه کند، این اطلاعات را طی گزارش مفصلی به این سازمان ارائه کرد. دولت سوریه همچنین برای همکاری کامل با سازمان ملل در روند خلع سلاح و نابودی تسلیحات شیمیایی‌اش اعلام آمادگی کرده‌ است.

سلاح‌های شیمیایی سوریه به‌نوعی عامل بازدارندگی این کشور در مقابل تسلیحات هسته‌ای رژیم صهیونیستی است که همسایه دیوار به دیوار سوریه است و بلندی‌های جولان سوریه را هم تحت اشغال خود دارد. رژیم صهیونیستی علاوه بر کلاهک‌های هسته‌ای احتمالا از سلاح‌های شیمیایی هم برخوردار است اما داشتن این نوع سلاح را هم نه تأیید می‌کند و نه تکذیب.

منبع: همشهری آنلاین


      

نماز 40 فایده دنیوی دارد/ نماز نخستین واجب در اسلام است

 

- قائم‌‌مقام ستاد اقامه نماز کشور با بیان اینکه نماز 40 فایده دنیوی دارد، گفت: نماز نخستین واجب در اسلام است.
قائم‌‌مقام ستاد اقامه نماز کشور با بیان اینکه نماز 40 فایده دنیوی دارد، گفت: نماز نخستین واجب در اسلام است.

 حجت‌الاسلام سیدجواد بهشتی در همایش سراسری مسئولان دفتر نمایندگی ولی‌فقیه بنیاد مسکن کشور، اظهار کرد: ماموریت ائمه جماعات اقامه نماز است.

وی با بیان اینکه نماز پشتوانه ملت است، افزود: برگزاری نماز با آداب و شرایط اقامه نماز است و باید برای اقامه نماز ایستادگی و شتاب کرد.

قائم‌‌مقام ستاد اقامه نماز کشور، اقامه نماز را بر عهده یکایک مومنان و حکومت دانست و گفت: تمهید، تبلیغ، تعلیم و تعمیق چهار رکن اشاعه نماز در جامعه است.

بهشتی با اشاره به اینکه نخستین خونی که در اسلام ریخته شد، برای اقامه نماز بود، تصریح کرد: پیامبر اکرم(ص) نخستین اقدامش بعد از ورود به مدینه ساخت مسجد بود.

وی با تاکید بر اینکه تبلیغ نماز باید در جامعه به عنوان دغدغه‌ای جدی مطرح باشد، اظهار کرد: شهید مطهری 17 ویژگی برای مبلغان برشمرده‌اند.

قائم‌‌مقام ستاد اقامه نماز کشور با بیان اینکه نماز مخالفانی دارد، افزود: ریاکاران، تاریکین، مانعین و مسخره‌کنندگان از مخالفان نماز هستند.

بهشتی اضافه کرد: تا کنون 100تحقیق درباره نمازخوانی و نماز نخوانی انجام شده است و نمازنخوان‌ها 12دلیل آورده‌اند که یکی نماز نخواندن اولیاءشان است.

وی با بیان اینکه نماز نخستین واجبی است که از آسمان آمده است، گفت: نمازی که خداوند از انسان‌ها خواسته است، 15 ویژگی دارد.

قائم‌‌مقام ستاد اقامه نماز کشور، آگاهی، اخلاص و حضور قلب در نماز را ضروری دانست و  تصریح کرد: در جامعه فقدان آگاهی درباره نماز وجود دارد.

بهشتی با بیان اینکه یاد معاد در نماز خوشی می‌آورد، گفت: با عمل خوب خودمان، پاسخ به چرایی نماز، بیان فایده و ارفاق از راه‌های مهم اشاع نماز در جامعه است.

وی با اشاره به اینکه تا کنون 500 عنوان کتاب در مورد نماز نوشته شده و بنده بیش از 400جلد آن را مطالعه کرده‌ام، اظهار کرد: نماز در دنیا 40فایده دارد.

منبع: تسنیم


      
<   <<   6   7   8   9      >