سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امر به معروف و نهی از منکر در ترویج حجاب نقش بسزایی دارد

امر به معروف و نهی از منکر در ترویج حجاب نقش بسزایی دارد

آیت الله مجتهد شبستری در حاشیه ی گردهمایی زنان فرهیخته و فعالین فرهنگی،سیاسی، اقتصادی با بیان اینکه امر به معروف و نهی از منکر در ترویج فرهنگ حجاب موثر واقع می شود، گفت: اگر کسی از روی ناآگاهی به بد حجابی رسیده باشد و نه از روی عناد، با تذکراتی که از اطرافیان به او داده می شود، بلاخره به راه درست رهنمون می شود.

در حاشیه ی گردهمایی و تجدید میثاق با ولایت زنان فرهیخته ی استان با آیت الله مجتهد شبستری، نماینده ی ولی فقیه در پاسخ به سوال خبرنگار آناج مبنی بر نقش زنان فعال فرهنگی و اجتماعی در رابطه با ترویج فرهنگ حجاب گفت: با نوشتن مقاله های علمی و حضور مفید و موثر در جامعه، همچنین سخنرانی در صورت وجود زمینه می تواند گامی مهم در عرصه ی ترویج فرهنگ اسلامی حجاب باشد. گذشته از آن تذکر لسانی تا جایی که می توانند نیز توصیه می شود، آنچه مسلم است این است که کار فرهنگی همراه با استدال بهترین نتیجه را روی مخاطب دارد.

وی در پاسخ به تأثیر امربه معروف و نهی از منکر در اشاعه ی حجاب و جلوگیری از بد حجابی افزود: امر به معروف در ترویج فرهنگ حجاب  بسیار موثر است، اگر کسی از روی ناآگاهی به بد حجابی رسیده باشد و نه از روی عناد، با تذکراتی که از اطرافیان به او داده می شود، بلاخره به راه درست رهنمون می شود. همچنین امر به معروف و نهی از منکر یکی از فریضه های واجب است که اگر توسط مومنین به اجرا در آید می تواند  جلوی بسیاری از آفت های دین را بگیرد.

امام جمعه ی تبریز در خصوص اهمیت حضور و نقش زن در کانون خانواده توصیه هایی را متذکر شدند: زنان شاغل اگر بتوانند جمع بین حقین کنند، یعنی هم به کارهای خانه و امور خانه داری برسند و هم در جامعه حضور داشته باشند، بهتر است. اما وظیفه اولیه و اصلی زن همان تربیت اولاد و شوهرداری و رسیدگی به امور خانه و تحکیم بنیان خانواده است.

ماخذ: آناج



      

امر به معروف و نهی از منکر و حقوق بشر

به گزارش شیرازه به نقل از598، مقوله امر به معروف و نهی از منکر همواره با شانتاژهای سیاسی داخلی و خارجی همراه بوده است. حامیان این وظیفه الهی صرفا آنرا یک دستور دینی و لازم الاجرا معرفی کرده و مخالفان نیز برای توجیه نگرش خود به موضوع حقوق بشر و آزادی اشاره کرده اند اما در این میان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با همکاری برخی مراکز علمی و دانشگاهی کشور اقدام به برگزاری سلسه همایش های “رویکرد متعالی فقه اسلامی به حقوق بشر” کرده است.

نگاهی نو و ژرف به مسائل فقهی و نقش پررنگ آن در اصول، قوانین و حقوق لازم و رایج در جوامع انسانی که موضوع ” امر به معروف و نهی از منکر و حقوق بشر” موضوع یکی از این سلسله همایش ها می باشد. در همین راستا گفتگویی با حضرت آیت الله حائری شیرازی، امام جمعه سابق شیراز و عضو خبرگان رهبری صورت گرفته است که مشروح آن در ادامه تقدیم می گردد.

- مراد از امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ و جایگاه این فریضه در منظومه آموزه های دینی چگونه است؟

ما می گوییم امر به معروف و می گوییم نهی از منکر؛ یعنی ما نیاز به دوتا برنامه داریم و باید تقسیم کار کنیم عده ای بیایند واجبات ما را که معروفیت آنها فراموش شده است این معروفیت را دوباره شفاف کنند تا برای آنکه می خواهد امر به معروف کند جاده صاف شده باشد. پس گروه اول جاده صاف کن های امر به معروف هستند و آنها کسانی هستند که معروفیت واجبات را به وسیله کارهای فرهنگی و برنامه های مختلف دوباره زنده می کنند.

گروه دیگر این مواردی که معروفیتش احیا شده و می توانند امر کنند و زمینه تأثیر دارد چون معروف شده امر بکنند تا این معروفیت از کار نیفتد؛ رسالت مهم امر به معروف حفظ معروفیت معروف بوسیله امر است. احیای منکریت منکر است به وسیله نهی؛ ما راههای دیگری هم داریم برای احیاء منکریت منکر؛ یکی اجرای حدود است «واقامه الحدود تعظیماً للمحارم» تعظیم یعنی منکریت آن را شفاف و تشدید کنند یعنی بزرگ کنند در ذهن مردم این تخلف را؛ که این کار کوچکی نیست نمی شود از کنار آن رد شد.

پس خود اقامه حدود جزء بخش احیای معروفیت معروف و احیای منکریت منکر است. در حقیقت آن گروهی که معروفیت را احیا می کنند خمیر را به شکل نان در می آورند و آن کسانی که نهی از منکر و امر به معروف می کنند این خمیر را به تنور می زنند و تنور را داغ نگه می دارند چراکه تنور امر به معروف و نهی از منکر را نباید بگذاریم سرد شود.

وقتی معروفیت معروف و منکریت منکر از آن گرفته شود کار کردن روی آنها سخت است مثل آهنی است که سرد شده باشد آهن سرد را وقتی می کوبند می گویید آهن سرد کوبیدن است یعنی کار بی نتیجه است نمی توانید به آن شکل دهید مقاومت می کند. و دشمنان اسلام دقیقاً متوجه به این نکته هستند که بیشتر وقت شان را صرف از معروفیت انداختن معروف بلکه منکر کردن معروف و از منکریت انداختن منکر بلکه هم معروف کردن منکر کردند.

وقتی معروف شد یک منکر، آمر به معروف و ناهی از منکر در مقابل عمل انجام شده قرار می گیرد. مثلاً شما در مجالس عقد نمی توانید کراوات را حذف کنید؛ آمدند برای داماد و ارحام نزدیک او کراوات را مد کردند یعنی این منکر در شب عروسی معروف شد به وسیله اجانب. وقتی از یک نقطه شروع کردند بعد می آیند در جشن تولدها هم چنین رسمی ایجاد می کنند بعد می آیند دکترهای بزرگ دانشگاه را هم می گویند شما چون از خارج می آیید و آنجا کراوات می زدید اینجا هم باید باشد با این مصاحبه می کنند و به همین ترتیب به تدریج این چیزی که اول انقلاب در ذهن مردم منکر بود آرام آرام معروفش می کنند.

بی حجابی را هم همینطور. اول کاری می کنند که عدم حجابی که منکر هست منکریتش برطرف شود بخشی از منکریتش را از دست بدهد بعدش زمینه معروف شدن آن را فراهم می کنند. مثلاً رسم می شود که زنها قسمتی از موی خودشان را بیرون بگذارند. آنها می دانند چه باید بکنند. خدا هم میداند چه باید بکند به همین دلیل خداوند فرمود امر به معروف و نهی از منکر؛ می داند چه می گوید. حالا در این وسط خدا می داند شیطان هم می داند ما چرا ندانیم؟ ما هم باید در آموزه خدا دقت کنیم. جاهایی که دارند معروف را از معروفیت می اندازند اینجاها اساس نبرد ماست میدان های جنگ فرهنگی ماست.

پس شبهای عروسی میدان جنگ نرم است جشن تولدها میدان جنگ نرم است. این جنگ نرم را از اینجا آغاز می کنند و آرام آرام توسعه می دهند. حالا ما باید چه کنیم؟ ما باید برویم در مدارس و با بچه ها طوری صحبت کنیم که حجاب معروف شود و بعد بیایند راهپیمایی کنند بچه ها، دانشجویان و جوانان. اینکه سالخورده ها و انسانهای سالمند به تنهایی بیایند راهپیمایی حجاب برقرار کنند این تأثیری مثل اینکه دانشجوهای محجبه با حجاب برتر بیایند را ندارد.

به اینها دقت باید کرد. پس پاسخ به سوال اول این است که امر به معروف و نهی از منکر برای حفظ معروفیت معروف و حفظ منکریت منکر است و اگر ترک امر به معروف و ترک نهی از منکر شود این معروفیت و این منکریت از دست می رود. وقتی از دست رفت دیگر امر کردن سخت می شود تا این تنور داغ است باید به تنور زد بترسیم از روزی که این تنور سرد شود یعنی معروف از معروفیت افتاده و بدتر از آن اینکه معروف منکر شود یا منکر معروف شود.

- تعریف شما از حقوق بشر چیست؟

ما یک حقوق بشر سیاسی داریم یک حقوق بشر واقعی داریم در حقوق بشر واقعی اولین حق بشر سعادت است و هیچ کس نباید مانع سعادت یک انسان شود. از حقوق انسانها این است که با خدای خودشان ارتباط داشته باشند هیچ کس نباید مانع ارتباط انسان با خدا شود. چون انسان به امر خدا به وجود آمده، نشاط او و حیاتش به این ارتباط با خداست این حق اوست. وقتی آیت الله العظمی بهجت می گوید اگر می دانستند این نماز چه لذتی دارد سراغ عشرتکده ها نمی رفتند این حق بشر است که نماز لذت بخش داشته باشد.

یک حقوق بشر سیاسی هم داریم و آن این است که سازمان مللی درست کنند و در سازمان ملل مصوباتی درست کنند برای اینکه وقتی می خواهند منکریت را در جامعه اشاعه بدهند؛ معروفیت معروف را از بین ببرند اگر کسی خواست مانع این راه شود به او بگویند در زندگی خصوصی دیگران دخالت کردی. اگر کسی مریض است من بگذارم بمیرد که دخالت در زندگی دیگران است؟ کسی وسط خیابان ایستاده من می دانم الان ماشین با او تصادف می کند این دخالت در زندگی شخصی طرف است که من بگذارم او زیر ماشین برود؟ یا اینکه چاهی در راهی است و انسان دارد به سمت آن می رود … اگر بینی که نابینا و چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است.

حقوق بشر این نیست که ما اگر خواستیم کسی را از سقوط در جهنم نجات دهیم بگوییم در زندگی خصوصی او دخالت کردیم؟ حق بشر این است که سعادتمند شود حق بشر این است که هدایت شود حق بشر این است که از سرگردانی بیرون بیاید این حق طبیعی بشر است. این حق بشر فطری است اما حق بشر سیاسی که سازمان ملل درست کرده برای این است که می گوید آقای سلمان رشدی یک کتابی نوشته و این مخالفت با حقوق بشر است که شما آزادی بیان او را محدود کنید.

ایشان چیزی به ذهنش آمده می گوید شما هم بروید جواب بدهید. امام راحل آمد گفت چی؟ گفت ما برخورد می کنیم با این شخص و بر هر مسلمانی واجب است که این فرد را از بین ببرد این حقوق بشر از دیدگاه امام خمینی است که شما سوال کردید. امام می گوید حق بشر هست که از عقیده اش دفاع کند پس در مورد آقای سلمان رشدی هم این حق مردم است که او را از بین ببرند چون دارد ضلال پراکنی می کند و لجن پراکنی می کند باید با او برخورد شود.

- امر به معروف و نهی از منکر چه نقشی در احیای حقوق بشر دارد؟

خیلی سوال خوبی است وقتی شما به یک فردی راه خیر را نشان دادید دارید حقوق او را به او یادآور می شوید.از حقوق تو هدایت شدن توست من این حق را باید به تو ادا کنم، این حق بشری توست که باید وقتی من می بینم این کار برای آینده تو ضرر دارد من قبل از اینکه تو به آن مبتلا شوی امروز به تو بگویم. یک وقتی از من دعوت کردند جامعه کلیمی ها که بروم در مسجدشان شب بیست و دوم بهمن ماه؛ اول به خودم گفتم جا قحط است که من در مسجد کلیمی ها بروم؟ بعد به خودم گفتم تو اصلاً برای چه آخوند شدی؟

این کلیمی گفت من در همسایگی تو زندگی می کردم او بشر است یک حق بشری بر من دارد که اگر در اشتباه است اشتباه او را برطرف کنم اگر او احساس می کند قرآن دین کهنه، مرده، سوخته یا جعلی است من باید او را از این اشتباه دربیاورم؛ این حق آن بشر است. گفتم من می آیم صحبت می کنم. گفتند شما هیچ محدودیتی ندارید. من رفتم آنجا؛ بیوگرافی و زندگی نامه موسی علیه السلام را از زبان قرآن نقل کردم خب اینها عاشق حضرت موسی هستند و دیدند چقدر زیبا قرآن نحوه پیدایش موسی را بیان می کند.

مادر موسی شرایط نداشت که بتواند حتی شیر به موسی بدهد می گفت وقتی این بچه را لحظه ای دیگر خفه می کنند چرا من به او شیر بدهم؟ قرآن می گوید « و اوحینا الی ام موسی ان ارضعی » اینقدر طرف مأیوس بود از اینکه این بچه بماند که به کمک وحی ما او حاضر شد به بچه اش شیر بدهد. این را کلیمی ها وقتی بداند و به این قرآن حسن ظن پیدا می کنند این حق بشری آنهاست که من ادا کردم. پس تمام انسانها بر ما حق هدایت دارند و ما باید خودمان این حق را ادا کنیم و امر به معروف و نهی از منکر یک نوع ادای حق بشر است که ما داریم انجام می دهیم.

- رابطه امر به معروف و نهی از منکر با آزادی های عمومی که نقش محوری در حققو بشر دارند چگونه است؟

قرآن می گوید» «لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی » اول انسانها را از اکراه خارج کنیید که دین مجبوری نداشته باشند آمیرکا اهل عالم را به فرهنگ خودش اکراه می کند. ما نهی از منکرمان برای این است که جلوی این کار را بگیریم جلوی اکراه آمریکا را بگیریم حتی اگر آمریکا را براندازیم تا انسانها آزاد شوند ارزش دارد. پس ما به وسیله امر به معروف و نهی از منکر جو لا اکراهی فراهم می کنیم جو لا اکراهی اساس آزادی است.

آزادی عقیده ازادی دین همه بعد از خروج از لا اکراهی تحقق پیدا می کند. و ما می گوییم انسان اگر آزاد شود به وسیله فطرتش به سمت دین حرکت می کند نمی خواهد شما این انسان را به سمت دین ببرید زیر سنگ هم که باشد می رود دین را پیدا می کند. چرا؟ چون سلامت خودش را در آن میداند. اینکه من ندانم آمدم به دنیا و رفتم چه خاصیتی داشتم و این آمدن و رفتن من چه فایده ای داشت حقوق بشر این است که من این بنده خدا را از تحیر دربیاورم.

پس امر به معروف و نهی از منکر است که انسان را آزاد می کند و از اکراه خارج می کند وقیت لا اکراه واقع شد قد تبین الرشد من الغی یعنی زمینه آموزش فراهم می شود. وقتی رشد و غی مشخص شد آن موقع کفر به طاغوت را خودش انتخاب می کند به عنوان غی. و خودش ایمان بالله را پیدا می کند و وقتی ایمان بالله بعد از کفر به طاغوت حاصل شد بین خودش و خدا ارتباط پیدا می شود.

فقد استمسک بالعروه الوثقی. اما زمینه اولی آن امر به معروف و نهی از منکر است. مسئله لانه جاسوسی را امام تأیید کردند برای چی؟ برای اینکه به اهل عالم جرأت بدهد و زمینه لااکراهی را در آنها فراهم بیاورد. اینها به اندازه ای از آمریکا متوحش بودند که خیال این را هم نمی کردند که می شود خلاف راه او را هم بروند اصلاً در اکراه غرق شده بودند. امام آمد گفت این خبرها نیست ما اینها را می گیریم 400 روز هم نگه داشتیم اگر اینها می خواستند غلطی بکنند می کردند. این آزادی هایی که الان است و شما ملاحظه می فرمایید نتیجه آن امر به معروف و نهی از منکرهاست.

- نظر به فریضه امر به معروف و نهی از منکر جایگاه حریم خصوصی در فقه اسلامی چیست؟

کسی در خانه خودش کاری انجام می دهد کسی حق ندارد از دیوار خانه او بالا برود و نگاه کند که ایشان دارد چه می کند؟ کسی حق ندارد شنود بگذارد کسی حق ندارد دوربین مداربسته بگذارد که این در خانه اش تریاک می کشد یا مشروب می خورد یا نمی خورد. اسلام این حقوق بشر را در زندگی خصوصی طرف محترم می دارد می گوید شما به این کارها چه کار دارید؟

مأمورین رفتند برای امری مجرمی را تعقیب می کنند در خانه او وسایل تریاک یا مشروب دیدند به آنها ربطی ندارد باید مأموریت خودشان را انجام دهند و آن مدارکی را که آمدند ببرند، ببرند. اتفاق افتاده و شما آنها را دیدید دیگر نباید تعقیب کنید. بله وقتی که این تجاهر می کند و تظاهر می کند و می خواهد بگوید من حریم را می شکنم و من توانا هستم مثلاً به زن و شوهر در شب عروسی دوتا شیشه مشروب الکی دادند ما با این برخورد می کنیم این زندگی خصوصی نیست این عفت عمومی را جریحه دار کرده است ما برخورد می کنیم زندگی خصوصی جایش مشخص است در حقوق بشر.

- به نظر شما آیا ترک امر به معروف و نهی از منکر با نقض حقوق بشر در جامعه رابطه دارد؟

کاملاً رابطه دارد اما نه حقوق بشر سیاسی؛ حقوق بشر طبیعی و فطری؛ وقتی شما نگفتید آقا شما اتاق تان چرا جارو نمیکنید ای همسایه، چرا آشغال هایتان را بیرون نمی ریزید وقای ایشان آشغال هایش را بیرون نریخت عفونت کرد، عفونت به خانه او محدود می شود یا به همه جا می رود؟ میکروب و بوی آن به همه جا می رود؟ اینهایی که مریض می شوند به خاطر این میکروب چوب ترک امر به معروف را می خورند.

پس همه اینهایی که مریض شدند یقه این کسی که ترک امربه معروف کرده را می گیرند که شما این حق ما را ضایع کردی با ترک امر به معروف و اگر شما یک پشت دستی به او زده بودی و جلویش را گرفته بودی امروز ما بیمار نمی شدیم. مثلاً من از کنار مارال می گذشتم دیدم فاضلابش را رها کرده در جاده، به رئیس محیط زیست گفتم و به مسئولش هم گفتم که پیگیری کنند.

نگویم؟ کسانی به خاطر این هوای کثیف بیمار شوند به ما می گویند ما بشر بودیم این حق بشری ما بود که شما برای سلامت ما جلوی این منکر را بگیرید کاملاً طبیعی است که بشرها به ما اعتراض می کنند. من حتی گفتم آن جامعه کلیمی به ما اعتراض می کند در قیامت که ما در همسایگی تو بودیم چرا ما را بیدار نکردی؟ این حق بشر است کاملاً همه چیز به هم مربوط است.



      

یکی از بهترین و مؤثرترین موارد امر به معروف (برگرفته از کلام شهی

شما اگر بخواهید به شکل غیرمستقیم امر به معروف کنید، یکی از راه های آن این است که خودتان صالح و باتقوا باشید، خودتان اهل عمل و تقوا باشید. وقتی خودتان این طور بودید مجسمه ای خواهید بود از امر به معروف و نهی از منکر. هیچ چیز بشر را بیشتر از عمل تحت تاثیر قرار نمی دهد.” (همان- ص 238) اگر قبل گفتن عمل کنیم عمیق تر و سریع تر می توانیم در مخاطب خود اثر گذاشته و او را به پذیرش پیام خود متقاعد سازیم. علی (ع) می فرماید: “هرگز شما ندیدید که شما را به چیزی امر کنم مگر اینکه قبلاً خودم عمل کرده ام و من هرگز شما را از چیزی نهی نمی کنم مگر اینکه قبلاً خودم آن را ترک کرده باشیم” (نهج البلاغه- خطبه 175)
بنابراین هر مصلحی اول باید صالح باشد تا بتواند مصلح باشد- “در مکتب انبیاء و اولیاء این را می بینیم، همیشه می گویند ما رفتیم (شما هم بیایید)” (همان- ص 239)
در جنگ بدر رسول گرامی اسلام اول عزیزترین افراد خود را به میدان می فرستد علی (ع) و حمزه ی سیدالشهدا.
در روز عاشورا حسین بن علی (ع) قبل از همه نزدیکترین خویشان خود را ابتداء به سوی شهادت به میدان نبرد و جهاد می فرستد. آیا اگر امام، عزیزانش را در مدینه می گذاشت کسی معترض آنها می شد؟ ابداً. (همان- ص 240) ولی اگر چنین می کرد، آیا امروز این چنین در ایجاد حرکت و حیات در بین مسلمانان و انسان های آزاده موثر بود؟ این اوج عمل بود، و اوج تأثیرگذاری
مرز امر به معروف و نهی از منکر کجاست؟
وقتی بخواهیم امر و نهی کنیم ولی جان و مال و آبرویمان در خطر باشد چه کنیم؟ پاسخ بطور اجمال این است: باید دید که آیا فساد و ضرر کدام بیشتر است.
رسول گرامی اسلام در این باره فرموده اند: وقتی دو حرمت با یکدیگر تزاحم و اجتماع پیدا می کنند، لزوماً باید حرمت کوچکتر را فدای حرمت بزرگتر کنیم.
مثلاً اگر برای پوست میوه ای که کسی در کوچه انداخته نهی از منکر کنید و بعد آن فرد فحش و ناسزا به شما بگوید و … اینجا لازم نیست. اما در یک وقت هم هست که موضوع امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است، می بینید قرآن به خطر افتاده است …. (همان- ص 251) اینجا دیگر باید از جان و مال و آبرو گذشت و اسلام و قرآن را از خطر نجات داد.
بنابراین باید دید موضوع امر به معروف و نهی از منکر چیست، اینجاست که می بینیم … حسین بن علی، فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می رسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند…” (همان- ص 251)
بین منافع شخص و منافع اسلام باید اسلام را ترجیح داد. در امور شخصی اهل تساهل و گذشت در امور دینی اهل صلاحیت و سختی.
راز انقراض خوارج همین بود که در امر به معروف و نهی از منکر، مُنکِر منطق بودند. می آمدند در حضور یک جبّار گردنکش در حالی که شمشیرش را کشید بود یقین داشت که در اینجا حرفش کوچکترین اثری ندارد، ولی می گفت. او هم آناً او را معدوم می کرد. به اصطلاح تاکتیک نداشتند، منطق و حساب در کارشان نبود.
آمریکا و شوروی، هیچ غلطی نمی توانند بکنند
اگر اصل امر به معروف و نهی از منکر با تأکید به مراحل و شیوه های آن و با توجه به مؤلفه های آمران به معروف و ناهیان از منکر (آنچنان که قبلاً توضیح داده شد) در جامعه اسلامی مورد عنایت قرار گیرد، مسلمانان را زنده، قدرتمند و توانا، دشمنان اسلام و قرآن را ناتوان عاجز خواهد ساخت. در این صورت “محال است که آمریکا روی چنین قدرتی (قدرت مسلمین) حساب نکند و مرتب سرزمین های آنها را بمباران کند، محال است که شوروی روی چنین قدرتی حساب نکند. اما به شرط آنکه این قدرت به صورت یک قدرت متشکل در بیاید نه به صورت آحاد پراکنده، ملت های پراکنده، ملت هایی که دائماً در میان آنها موجبات تفرّق و اختلاف تبلیغ می شود، ملت هایی که به چیزی که نمی اندیشند شخصیت واقعی و معنوی خودشان است”. (همان- ص 266)
امر به معروف و نهی از منکر به سبک خوارج
“در فقه خوارج امر به معروف و نهی از منکر تعقلی نیست، تعبدی است. یعنی به نتایج آن کاری ندارند. “یعنی انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد کند. او باید کورکورانه و چشم بسته امر به معروف و نهی از منکر کند ولو یقین دارد که در اینجا سرمایه را مصرف می کند و سودی هم نمی برد. می گوید به ما مربوط نیست خدا به ما گفته تو باید به هر حال امر به معروف و نهی از منکر کنی.” (همان- ص 285)
“راز انقراض خوارج همین بود که در امر به معروف و نهی از منکر، مُنکِر منطق بودند. می آمدند در حضور یک جبّار گردنکش در حالی که شمشیرش را کشید بود یقین داشت که در اینجا حرفش کوچکترین اثری ندارد، ولی می گفت. او هم آناً او را معدوم می کرد. به اصطلاح تاکتیک نداشتند، منطق و حساب در کارشان نبود.” (همان- ص 286)
امر به معروف و نهی از منکر به سبک اسراء
“خدا رحمت کند مرحوم آیتی (رضوان الله علیه) را، چه مرد بزرگواری بود، چه عالم متقی ای بود که از دست ما رفت. ایشان کتابی دارد به نام “بررسی تاریخ عاشورا” که شاید خیلی از شما دیده باشد. کسانی هم که ندیده اند، ببینید و بخوانند، مجموعه سخنرانیهایی است که ایشان ایراد کرده است. بعد از فوت ایشان این سخنرانی ها را چاپ کردند. در میان کتاب هایی که به زبان فارسی در این زمینه شده است اگر نگوییم بهترین آنهاست. قطعاً از بهترین آنهاست. حالا اگر از نظر تجزیه و تحلیل نگوییم در درجه ی اول یا فرد اول است ولی از جنبه ی استناد یعنی از جنبه ی اینکه مطالبش مستند به تواریخ معتبر است، قطعاً بی نظیر است. در آنجا این مرد روی این مطلب خیلی تکیه کرده است که اصلاً تاریخ کربلا را اسرا نگهداری کردند و بزرگترین اشتباهی که دستگاه امری کرد مسئله اسیر گرفتن اهل بیت و سیر دادن آنها به کوفه و بعد به شام بود و اگر آنها این کار را نکرده بودند، شاید می توانستند تاریخ این نهضت را محو کنند یا لااقل یک مقدار از اثر و قدرت بیندازند ولی به دست خودشان کاری کردند که برای اهل بیت پیغمبر فرصت ایجاد کردند و آنها این تارخ را در دنیا مسجّل نمودند. آنها باور نمی کردند که یک عده زن و بچّه خرد شده مصیبت دیده حداکثر استفاده را از این فرصت ها ببرند، و چه کسی باور می کرد، و چطور این ها تبلیغ کردند … (همان- ص 292)
هر مصلحی اول باید صالح باشد تا بتواند مصلح باشد- “در مکتب انبیاء و اولیاء این را می بینیم، همیشه می گویند ما رفتیم (شما هم بیایید)”در جنگ بدر رسول گرامی اسلام اول عزیزترین افراد خود را به میدان می فرستد علی (ع) و حمزه ی سیدالشهدا. در روز عاشورا حسین بن علی (ع) قبل از همه نزدیکترین خویشان خود را ابتداء به سوی شهادت به میدان نبرد و جهاد می فرستد.
امر به معروف و نهی از منکر به سبک زینب (س)
“روز یازدهم جلّادهای ابن زیاد می آیند اهل بیت را سوار شترهای بی جهاز می کنند و حرکت می دهند و اینها شب دوازدهم را شاید تا صبح یکسره با کمال ناراحتی روحی و جسمی طی طریق می کنند، فردا صبح نزدیک دروازه تا کوفه می رسند. دشمن مهلت نمی دهد. همان روز پیش از ظهر اینها را وارد شهر کوفه می کنند. ابن زیاد در دارالاماره ی خودش نشسته است یک مشت اسیر، آنهم مرکّب از زنان و یک مرد که در آن وقت بیمار بود …. معمولاً وقتی می خواهند از یک نفر به زور اقرار بگیرند یا اعصابش را خرد کنند، اراده اش را در هم بشکنند یک بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت به او غذا نمی دهند، نمی گذارند بخوابد، مرتب زجرش می دهند. در چنین شرایطی اگر افراد مستأصل می شوند، می گویند، هر چه می خواهی بپرس تا من بگویم، شما ببینید اینها وقتی که وارد مجلس ابن زیاد می شوند، بعد از آن همه شکنجه های روحی و جسمی چه حالتی دارند! زینب (س) را وارد مجلس ابن زیاد می کنند. سلام نکرد، اعتنا نکرد. ابن زیاد از اینکه او احساس مقاومت کرد، ناراحت شد، سلام نکردن زینب معنایش این است که هنوز اراده ی ما زنده است.
هنوز ما به شما اعتنا نداریم. هنوز هم روح حسین بن علی در کالبد زینب می گوید: هیهات منّا الذّله”. هنوز می گوید: لااُعطیکم بیدی اِعطاءَالذّلیل وَ لا افِرًّ فِرارَ العَبید (لااًقِرُّ اِقرارَ العبید) (ارشاد مفید ص 235) ابن زیاد از این بی اعتنایی، سخت ناراحت شد. می فهمید این کیست. همه گزارش ها به او رسیده بود. این مرد دَنّی کیست لعین که یک جو شرافت نداشت شروع کرد به سخت ترین وجهی زخم زبان زدن(1). گفت: …. خدا را شکر می کنم که شما را رسوا و دروغتان را آشکار کرد. زینب در کمال جرأت و شهامت گفت: الحمدالله الذی اَکّرمنا بالشهاده خدا را شکر می کنیم که افتخار شهادت را نصیب ما کرد خدا را شکر می کنم که این تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت، خدا را شکر می کنیم که ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد. بعد در آخر گفت: … رسوایی مال فاسق هاست (ما در عمرمان دروغ نگفتیم و حادثه دروغ هم به وجود نیاوردیم)، دروغ مال فاجرهاست. فاسق و فاجر هم ما نیستیم، غیر ماست، یعنی تو، رسوا تویی، دروغگو هم تویی … این مقدار شهادت و شجاعت و ایمان عملی! این امر به معروف و نهی از منکر (به سبک زینب (س) است. (همان- ص 284)
و باز زینب در مجلس یزید چه کرد؟ و چگونه قیام عاشورا را زنده کرد و امر به معروف و نهی از منکر را در منتها درجه خود قدر و قیمت نهاد”. آن خطابه بسیار غرّا به زینب (س) در مجلس یزیدبن معاویه … در آنجا دیگر صحبت 24 ساعت و 48 ساعت نیست، نزدیک یک ماه است که زینب در چنگال اینها اسیر است و حداکثر زجری را که به یک اسیر می دهند به او داده اند. ولی ببینید در مجلس یزید چه کرده … چگونه شام را زیر و رو کرد. (همان- ص 285)
کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را به خاطر خطرات و زحماتش ترک می کنند، کسانی هستند که اگر در نماز و روزه هم خطر و مانعی ببینید زحمت و ریاضتی ببینید، آنرا هم ترک می کنند. عبادتی را می خواهند که بی درد و سر باشد.” دنبال آن عبادتهایی هستند که نه به جان، نه به مال، و نه به حیثیتشان ضرر می زند. (مثل نماز و روزه) اما اگر وظیفه ای ضرری به جایی می زند، دیگر آن را قبول ندارند”. (همان- ص 289)
1- از یک طرف یک آدم شریف به خودش اجازه نمی دهد که نمک به زخم کسی که این همه مصیبت دیده است بپاشد و از طرف دیگر، زن به اصطلاح جنس لطیف است، در هیچ قانون جنگی، مردمی که یک ذره شرافت دارند متعرض زن نمی شوند، به هیچ شکلی زخم زبان به او نمی زنند، جراحت به او وارد نمی کنند، زن را اسیر می گیرند و در عین حال احترام می کنند.

سید صالح زاهدی

گروه دین و اندیشه تبیان

www.tebyan.net/newindex.aspx



      

نمایندگان امام زمان (ارواحنا لتراب مقدمه فداه)چگونه امر به معروف

 امر به معروف و نهی از منکر در سیره علما و بزرگان دین

استدلالی که باعث شد شاه سعودی به حجاج اجازه تبرک اماکن مقدس را بدهد / امر به معروف آیت‌الله بهجت با دست کشیدن به محاسن خود

سید شرف‌الدین در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد و از علمایی بود که به دعوت شاه، به کاخ وی رفت تا عید قربان را به وی تبریک گوید…

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروز واجبی فراموش شده است، در صورتی که امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به عمل به این واجب الهی داریم. در همین راستا و در ادامه پرونده‌ای که از چند هفته قبل در این زمینه گشوده‌ایم در این شماره خاطراتی را از امر به معروف و نهی از منکر در سیره علمای اسلام ذکر می‌کنیم.

من به کسی اجازه نمی‌دهم به زعیم مسلمین اهانت کند

شخصی به خانه آیت‌الله بروجردی رفت و آمد داشت، خیلی هم به ایشان نزدیک بود. حضرت امام بر این نظر بودند که وجود این شخص برای مرجعیت آیت‌الله بروجردی نه تنها مفید نیست، بلکه ضرر هم دارد و صلاح می‌دیدند که این فرد در اطراف آقای بروجردی نباشد؛ اما از طرف دیگر، این شخص به دلیل نزدیکی به آقای بروجردی، افرادی را تحریک کرده بود تا از امام نزد مرحوم بروجردی سعایت و سخن‌چینی کنند و چنین بنمایانند که امام با مراجعیت و موقعیت آیت‌الله بروجردی موافق نیست.

طبعاً این سخن‌چینی‌ها بی تأثیر نبود و بدین ترتیب، احترام از جانب آیت‌الله بروجردی کم شد. امام هم رفت و آمد خود را خیلی کم کردند، اما این تنها ظاهر امر بود؛ زیرا عقیده حضرت امام نسبت به آقای بروجردی هیچ تغییر نکرده بود. امام حفظ موقعیت آیت‌الله بروجردی را شرعاً لازم می‌دانستند. شاهد بر این مدعا، ماجرایی است که مرحوم آقای اشراقی برایم نقل کردند.

گفتند: «تازه با خانواده امام وصلت کرده بودم. تابستان بود و حضرت امام برای ییلاق به همدان رفته بودند. در همان زمان، روابط ایشان در ظاهر با آیت‌الله بروجردی خوب نبود، من برای دیدن حضرت امام به همدان رفتم. با خودم فکر کردم حالا که امام قدری از آیت‌الله بروجردی رنجش خاطر دارد، بد نیست انتقادی از آیت‌الله بروجردی بکنم. تا شروع به صحبت درباره ایشان کردم. امام قیافه شان را درهم کشیدند و سرشان را پایین انداختند. بعد سرشان را بلند کردند و فرمودند: «آقای اشراقی! من به کسی اجازه نمی‌دهم به زعیم مسلمین اهانت کند؛ هر کس و در هر مقامی که باشد.» (1)

- البته، ذکر این نکته لازم است که کدورتی که برای آیت‌الله بروجردی نسبت به امام پیش آمده بود نیز به دراز نکشید. ایشان فهمیده بودند که برای امام سخن چینی شده و آن طور که برخی گفته بودند، نبوده است. به این ترتیب، برخورد آیت‌الله بروجردی هم فرق کرد (همان، ج5، ص102-103 به نقل از: حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی). همچنین شایان ذکر است که مراتب حفظ احترام حضرت آیت‌الله بروجردی و امام به صورتی متقابل بود. حکایت زیر به روشنی گویای این واقعیت است.

«آیت‌الله بروجردی دستور داده بودند که منشی معمّم و خوش خطی را برایشان پیدا کنند. پس از جستجوی بسیار، فردی را پیدا کرده و خدمتشان معرفی کرده بودند. مرحوم آیت‌الله بروجردی فرموده بودند: بیاید تا من از نزدیک او را ببینم. روزی که این شخص به خدمت آقای بروجردی می‌رسد، امام نیز در آنجا حضور داشتند. این آقا، در این جلسه بالا دست امام می‌نشیند. بعد از رفتن او، آقای بروجردی فرموده بودند: من این منشی را نمی‌خواهم. وقتی علت پرسیده شده بود، فرموده بودند: کسی که بالا دست حاج آقا روح الله بنشیند، به درد من نمی‌خورد.» (همان، ص102)

توصیه امام به صرفه‌جویی

یک بار آقای رضوانی که مسئول امور مالی و دیگر کارهای امام بود، پشت یک پاکت چیزی نوشته و برای امام فرستاده بود. ایشان در یک کاغذ کوچک جواب داده و زیر آن نوشته بودند: شما در این کاغذ کوچک می‌توانستید بنویسید. از این رو، آقای رضوانی کاغذهای خرده را جمع و جور می‌کرد و در کیسه‌ای می‌گذاشت و وقتی می‌خواست برای آقا چیزی بنویسد بر روی آن کاغذ پاره‌ها می‌نوشت. (2)

مکالمه علامه مجلسی با رئیس اوباش

زمانی که مرحوم ملا محمد تقی مجلسی به شهرت نرسیده بود، یکی از ارادتمندان او به نزدش شکایت آورد که از آزار همسایه به تنگ آمده‌ام. شب‌ها دوستان نا اهل خود را جمع می‌کند و تا صبح به شراب‌خواری و لهو و لعب مشغولند و آسایش ما را از بین برده‌اند. ایشان فرمودند: امشب آنها را میهمان کن و من هم می‌آیم، شاید خدای تعالی او را هدایت کند.

او همسایه‌اش را که رئیس اشرار بود، به همراه دوستانش دعوت کرد و ملا محمد تقی مجلسی هم زودتر به منزل او رفت و در گوشه‌ای نشست. وقتی رئیس اوباش و دوستانش وارد شدند و چشمشان به آن عالم دینی افتاد، ناراحت شدند؛ زیرا با وجود او، عیش آنها به هم می‌خورد، ولی در هر صورت نشستند. رئیس آنها به ملامحمد تقی گفت: چه شد که تو هم به جرگه ما وارد شدی؟ در پاسخ گفت: فعلاً که چنین پیش آمده است.

او سپس برای آنکه ملا محمدتقی را از مجلس بیرون کند و آزاد شوند، سر سخن را بازکرد و گفت: راهی که شما در پیش گرفته‌اید بهتر است یا شیوه‌ای که ما داریم؟ پاسخ داد: ‌باید آثار و خواص کار خود را بیان کنیم تا معلوم گردد کدام بهتر است. رئیس اوباش گفت: این حرف منصفانه است و ادامه داد: یکی از اوصاف ما این است که اگر نمک کسی را خوردیم، نمکدان نمی‌شکنیم. ملا محمدتقی فرمود: این طور نیست و قبول ندارم که شما این گونه باشید.

او پاسخ داد: انکار شما بی‌مورد است؛ زیرا این از امور مسلّم ما جوانمردان است. ملا محمد تقی فرمود: اگر چنین است می‌پرسم آیا شما هرگز نمک خدا را خورده‌ای؟ او سر به زیر انداخت و پس از اندکی، از مجلس برخاست و رفت و همراهان او هم رفتند. صاحب منزل گفت: بدتر شد، قهر کردند و رفتند.

ملامحمد تقی فرمود: تا ببینیم چه می‌شود! صبح روز بعد رئیس اوباش به در منزل ملا محمد تقی آمد و با شرمساری تمام عرض کرد: سخن دیشب شما سخت در دل من اثر کرد و خواب را از چشمم ربود. (3)

امام (ره) و نهی از غیبت

موقعی که امام بحث ولایت فقیه را شروع کرده بودند، در نجف جلساتی بر ضد این بحث به وجود آمده بود، خلاصه زمینه مشکلات از هر جهت برای ایشان فراهم بود و گاهی عکس‌العمل‌هایی هم ابراز می‌کردند. در عین حال، ایشان در طول این مدت، یک کلمه راجع به این موضوعات و درباره کسی حرف نزدند.

پس از سال 1390هجری قمری، در حوزه نجف اشرف دگرگونی‌ها و انقلاب‌هایی رخ داد که در بعضی از مجالس علما حرف‌هایی زده می‌شد. در همان ایام، حضرت امام پیغام دادند که: در بیرونی من کسی حق ندارد یک کلمه راجع به دیگری صحبت کند.» (4)

عکس‌العمل آیت‌الله سعیدی در مقابل زن بد حجاب

یکی از شاگردان شهید آیت‌الله سعیدی می‌گوید: مدتی بود که کسبه و معتمدین محل با مشکلی برخورد کرده بودند و آن ظاهر شدن زنی جذاب و زیبا با لباس‌های زننده بود. او در آخر محله بود و هر روز به صورت زننده‌ای طول مسیر خیابان و محله را تا سر ایستگاه اتوبوس پیاده طی می‌کرد و نظر جوانان را به خود جلب می‌نمود.

از آنجایی که محله غیاثی با نفوذ آن شهید بزرگوار و همکاری مردم از خودنمایی زنان به این صورت زشت در امان مانده بود این حرکت که تا حدودی حساب شده به نظر می‌رسید قابل تحمل نبود. از این رو بعضی از مردم موضوع را با آیت‌الله سعیدی در میان گذاشتند. او آنان را از هر گونه عکس‌العملی باز داشت و منتظر ماند تا خود به امر به معروف اقدام نماید. روز بعد شهید با بعضی از اهل محل راه را بر این زن گرفتند و با لحنی پدرانه شروع به موعظه او کرد و گفت: خواهرم دارند شما را گول می‌زنند. چرا شخصیت خود را فراموش کرده‌ای؟ جواب خدا را چه می‌دهی؟ سخنان آیت‌الله سعیدی چنان در روح آن زن اثر کرد که هیچ‌گاه او را در محله غیاثی بی حجاب ندیدم. (5)

استدلالی که باعث شد شاه سعودی به حجاج اجازه تبرک اماکن مقدس را بدهد

سید شرف‌الدین در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد و از جمله علمایی بود که به دعوت شاه، به کاخ وی رفت تا عید قربان را به وی تبریک گوید. وقتی نوبت به وی رسید، شاه را گرفت و قرآنی را که در جلدی پوستی بود، به وی هدیه داد. ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانی خود گذاشت.

سید اشرف الدین گفت: این جلد پوست بز است چطور شما آن را می‌بوسید؟! گفت: غرض من از قرآن است نه این جلد. سید گفت: احسنت، ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیغمبر را می‌بوسیم می‌دانیم که آهن هیچ کاری نمی‌تواند بکند، غرض ما تعظیم رسول خداست. همانطور که شما با بوسه زدن بر پوست بز می‌خواستی قرآن را تعظیم کنی که در جوف آن پوست قرار دارد.

اقدام سید، که بهترین روش برای کشف حقیقت و روشنگری بود، شگفتی حاضران را به همراه داشت، مردم یکپارچه الله اکبر گفتند و ملک عبدالعزیز که با برهانی به این آشکاری روبرو بود به حجاج اجازه داد با آثار رسول خدا تبریک جویند. اما حاکمی که بعد از وی روی کارآمد دوباره به قانون گذشتگان برگشت. (6)

وفات سید اشرف الدین: 8 جمادی الثانی 1327 ق. نجف اشرف.

اگر مارتین کار جدی دارد می‌تواند به دیدارم بیاید

برخی اروپاییان و طرفداران کیش مسیح، پیوسته در راه اجرای برنامه‌های استعماری گام بر می‌داشتند. دادن کتاب مقدس و مبادله آن با سرزمین‌ها نیازی به نیروی جنگی نداشت بلکه هجوم و فرهنگی و اجتماعی شیوه ای بود که مورد بهره برداری کلیسا قرار گرفت. یکی از این ماموران استعمار هنری مارتین از نخستین نمایندگان جنبش بیداری مسیحی‌گری غرب بودکه به ایران آمد و درصدد بود ترجمه «عهد جدید» به فارسی را به کمک ایرانیان به فارسی شیوا بازنویسی و چاپ کند.

او همزمان با بازنویسی، مناظراتی با روحانیان ایران در شیراز و تهران و دیگر شهرها انجام داد و ترجمه عهد جدید را نیز توسط سفیر انگلیس به فتحعلی شاه تقدیم کرد. پخش و چاپ رساله‌ها و نوشته‌های تبلیغی به نفع مذهب مسیحیت از فعالیت پایدار مارتین بود و وی کینه عمیقی نسبت به مسلمانان داشت و می‌گفت: «من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسان، در پست‌ترین جلوه خود یک مسلمان است!»

او مدت 16 ماه در ایران ماند. در شیراز جدل‌های مذهبی به راه انداخت و با ده‌ها تن از بزرگان و عالمان مجادله کرد، به این قصد که آنها را درگیر مباحثی پیرامون نبوت بکند و همین که آنان فرض تشکیک در نبوت را پذیرفته و به جواب آن درگیر باشند را موفقیتی بزرگ برای خود می‌دانست.

میرزای قمی که پر آوازه‌ترین مجتهد در مقابل مارتین بود با بی تفاوتی و بی اعتنایی به وی سعی در ناکام گذاشتن او کرد؛ لذا وقتی هنری مارتین در راه خود به تهران در شهر قم درنگ کرد خواست با میرزای قمی ملاقات کند. میرزا پاسخ داد: اگر مارتین کاری جدی دارد می‌تواند به دیدن وی برود و گرنه به سبب ناتوانی و پیری از دیدارش پوزش می‌خواهد.

با این حال رساله‌ای ناتمام از میرزای قمی در دست است که نشان می‌دهد وی بعدها بر ضد باورهای هنری مارتین دست به قلم برد و سخنان وی در مورد اسلام و مسیحی‌گری را بارها رد کرد. (7)

امر به معروف آیت‌الله بهجت با دست کشیدن به محاسن خود

فیلمی را از مرحوم آیت‌الله بهجت دیدم که حاج آقا دارند از منزل خارج می‌شوند تا سوار ماشین شوند، چند نفری هم حاج آقا را مشایعت می‌کنند. کنار در جوانی ایستاده که محاسنش را خیلی کوتاه کرده؛ حاج آقا نزدیک ماشین که می‌رسند برمی‌گردند سمت جوان و فقط یک دستی به محاسن خودشان می‌کشند… این امر به معروف و نهی از منکر ایشان است. (8)

دکانی که با نهی از منکر بسته شد

خدا رحمت کند مرحوم آقای شاه آبادی را ایشان به من فرمود که: «در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‌فروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی یکی صبح رفتند: سلام علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست. این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.

این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان تأثیر می‌کند. یکی بگوید، ممکن است، خوب، تأثیر کمی بکند. دنبالش یکی دیگر برود بگوید: «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. این مردم خونشان را داده‌اند و حالا شما دارید آنها را در مضیقه‌ می‌گذارید. این بیچاره‌ها نمی‌توانند اینطور اجناس بخرند.» (9)

حربه آیت‌الله شاه‌آبادی برای رفع مزاحمت موسیقی همسایه

در نزدیکی منزل مرحوم شاه‌آبادی در خیابان امیر کبیر، دکتری بود به نام ایوب که برای دخترانش معلم موسیقی آورده بود و صدای موسیقی بلند بود، به گونه‌ای که از صدای آن‌ها، همسایه‌ها ناراحت بودند. ایشان برای دکتر پیغام فرستاد و از او خواست که از این کار دست بردارد، اما دکتر جواب داده بود که من این کار را ترک نمی‌کنم و شما هر اقدامی که می خواهید بکنید.

مرحوم شاه آبادی تا روز جمعه صبر کردند و آن گاه در جلسه روز جمعه که در مسجد شاه سابق تشکیل شده بود، به مردم گفتند: خوب است از این به بعد هر کس از این خیابان عبور می‌کند چون به مطب این دکتر رسید، داخل مطب شده و سلام کند و آن گاه با خوشرویی از او بخواهد که آن عمل خلاف خود را ترک کند. از آن پس، هر کس از جلو مطب عبور می‌کرد، برای انجام وظیفه شرعی خود، داخل مطب می‌شد و سلام کرده، موضوع را با زبان خوش در میان می‌گذاشت و خارج می‌شد.

چند روز به این منوال گذشت و دکتر هر روز با صدها مراجعه کننده مواجه می‌شد که همگی یک مطلب را به او تذکر می‌دادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل کند، بلکه مجبور است از آن خیابان هم کوچ کند. از این رو دست از ایجاد مزاحمت برداشته، جلسه آموزش دخترانش را تعطیل کرد.

در یکی از روزها که ایشان به طرف مسجد در حرکت بود، دکتر ایوب را دید که به طرف او می آید. وقتی نزدیک شد، از شدت خنده نمی‌توانست سلام کند و بالاخره پس از سلام و احوال‌پرسی گفت: آقای شاه آبادی، با قدرت ملت کار را تمام کردی و من گمان می‌کردم شما به مراجع قانونی و محاکم قضایی مراجعه می‌کنید که من به سادگی می‌توانستم جواب آن‌ها را بدهم و هرگز درباره این روش مردمی نیندیشیده بودم. (10)

پی‌نوشت‌ها:

1? سایت راه بهشت: برگرفته از کتاب امر به معروف و نهی از منکر، مهدی بخت‌آور.

2? سایت راه بهشت: پا به پای آفتاب، ج3، ص152-153؛ به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری؛ برگرفته از کتاب امر به معروف و نهی از منکر، مهدی بخت‌آور.

3? سایت راه بهشت: برگرفته از کتاب « قطره زلال امر به معروف و نهی از منکر»، محمدرضا اکبری ص 78?

4? سایت راه بهشت: پا به پای آفتاب، ج5، ص260، به نقل از آیة الله موسوی اردبیلی.

5? سایت راه بهشت: برگرفته از کتاب «معجزه تذکر زبانی»، محمد رضا اکبری.

6? سایت معروف یاران.

7? کتاب «میرزای قمی، احیاگر علم اصول»، ص 54?

8? وبلاگ معروف، به نقل از سایت جنبش دانشجویی حیا.

9? وبلاگ معروف.

10? وبلاگ معروف: از حکایات زندگی آیت الله شاه آبادی، کتاب عارف کامل، ص 45?

منابع:

- سایت راه بهشت: www.rahebehesht.org

- وبلاگ معروف: www.maaruf.blogfa.com

- سایت معروف یاران: www.MaroofYaran.com



      

وظایف آمران به معروف وناهیان از منکر



وظایف آمران به معروف وناهیان از منکر

از آیات قرآن استفاده می شود که کسانی در امر به معروف موفق ترند که :

1- اهل توبه وسجده و رکوع وقیام باشند .

2- هر گز توقع مادی نداشته باشند.

3- گفتار وبیانشان؛



وظایف آمران به معروف وناهیان از منکر از آیات قرآن استفاده می شود که کسانی در امر به معروف موفق ترند که : 1- اهل توبه وسجده و رکوع وقیام باشند . 2- هر گز توقع مادی نداشته باشند. 3- گفتار وبیانشان؛ الف : حق ودلپسند باشد ( الیه یصعد الکلم الطیب) ب: به بهترین بیان باشد ؛ مخاطب مسلمان باشد یا غیر مسلمان ؛ ( قولوا لناس حسنا) درقرآن ، از ناسزا گفتن به مشرکین نهی شده است ؛ زیرا آنان نیز ممکن است به مقدسات ما ناسزا بگویند ؛ ( لاتسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا) 4- سخنشان منطقی باشد ؛ در سراسر قرآن ، کلمات برهان وبینه بارها به چشم می خورد ؛ حتی از کفار می خواهد تا اگر منطقی دارند، عرضه کنند. 5- از تحقیر دیگران بپرهیزند وبه خاطر انجام منکر توهینی نکنند. 6- از کلمات عاطفی ، نرم ومحبت آور استفاده کنند. قرآن ،انبیا را برادر مردم معرفی می کند واین تعبیر ،بهترین اهرم برای جذب مردم است. خداوند به موسی وهارون (ع) می فرماید ، هنگامی که نزد فرعون رفتید ، با او به نرمی سخن بگوئید. دوری از قضاوت عجولانه امام صادق (ع) برای مهمان خود خرمای مرغوبی آورد. مهمان این آیه از قرآن راخواند: ( ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم ) از این نعمت ها در قیامت ، مورد بازخواست قرارخواهید گرفت. گویا به نظرش آمد که خرمای به این خوبی،چرا در منزل امام است . امام فرمود : مراد از نعمتی که در قیامت موردبازخواست واقع می شوند ،نعمت رهبری و ولایت است نه خرما. میانه روی بر اساس روایات ، باید در امر ونهی میانه رو بود واز هرگونه خود کم بینی وضعف یا خشونت و تندری پرهیز نمود. محبوبیت ونفوذ کلام از امام صادق (ع) سوال شدکه آیا امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب است؟ امام فرمود: این کار بر شخصی واجب است که مورد احترام واطاعت دیگران باشد ونسبت به معروف علم وبصیرت داشته باشد ،نه بر کسانی که خود درانتخاب راه متحیرند. کسب آگاهی حضرت علی (ع) می فرماید : هیچ تلاش وحرکتی نیست ، مگر اینکه انسان در آن محتاج به شناخت باشد. ابوحنیفه با امام صادق (ع) هم غذا شد .امام فرمود : خداوندا !این نعمت ها از تو و پیامبرت می باشد . ابو حنیفه گفت: نعمت ها از خداست . چرا رسول را اضافه می کنید؟ آیا این نوعی شرک نیست؟ امام فرمود : خداوند درقرآن می فرماید: ( اغناهم الله ورسوله من فضله ) خداوند وپیامبرش مردم را بی نیاز کردند. روزی یک صوفی زاهدنما به امام صادق (ع) گفت: چرا شما لباسهای نرم ولطیف پوشیده اید ؟ به خدا سوگند که پیامبر این گونه لباسها را نمی پوشید. امام لباس خود را کنار زد وفرمود : من زیر این لباس ، لباس خشن پوشیده ام .لباس خشن زیر را برای خدا و اینکه نفس من رفاه طلب نباشد ، ولباس رو را برای آراستگی میان مردم پوشیده ام . در اینجا حدیث جالبی را نقل می کنیم تا بدانیم که امر به معروف ونهی از منکر کار ساده ای نیست و هر کسی نمی تواند با هر شناختی که دارد و با هر شیو های که می پسندد ، این کار را انجام دهد. در حدیث حسینی می خوانیم : (صاحب الامر بالمعروف یحتاج الی ان یکون عالما بالحلال والحرام) ( کسی که ا مر به معروف می کند ، باید دین شناس باشد وحلال و حرام را بداند ). (فارغاً من خاصه نفسه ) ( گرفتار نفس خودنباشد) .اگر حرفی می زند ویا گامی برمی دارد ، برای اصلاح جامعه و رضای خداباشد ونه مطرح کردن خود. (ناصحاً للحق) ( خیر خواه مردم باشد وانگیزه او ، سوز درونی وغیرت دینی باشد) . ( رحیماً رفیقاً بهم ) ( با مردم مهربان و رفیق باشد وتا ضرورت پیش نیاید ، خشونت نکند). ( داعیاً لهم باللطف) ( با لطافت ومحبت ، مردم را به کار خیر وخوبی دعوت کند). ( حسن البیان ) (گفتارش نیکو باشد). (عارفاً بتفاوت اخلاقهم ) ( بداند که هر کس خلق وخوبی دارد وبا هر کس باید طور خاصی سخن گفت). (بصیراً بمکر النفس) ( از حیله های نفسانی آگاه باشد) تا مبادا در قالب امر به معروف ونهی از منکر به اهداف شومی کشیده شود. ( صابراً ) ( اگر در راه امر به معروف ونهی از منکر ضربهای دید مایوس نشود وپشتکار داشته باشد.) ( لایکا فیهم ولایشکو منهم ) ( اگر ازمردم آزاری دید انتقام نگیرد و شکایتی نکند). (لایستعمل الحمیه) ( در کار تعصب قومی وقبیله ای نداشته باشد). ( لایغتاظ لنفسه ) ( غیظ او برای نفس نباشد )، بلکه برای خدا و ارتکاب کار زشت توسط دیگران باشد. نه اینکه چرا شان ومقام مرا مراعات نکرد. باعمل خود ، مردم را دعوت کنیم درقرآن ، بارها از کسانی که مردم را به حق دعوت می کنند ولی خود را فراموش کرده اند ، انتقاد شدید شده است . (لم تقولون ما لاتفعلون) در روایات می خوانیم : با عمل خود مردم را به راه حق دعوت کنید. ( کونو دعاه الناس باعمالکم) برای مثال مسئولان مملکتی باید در صف اول نماز جمعه وجماعات حاضر باشند ،تا نماز خانه ها و مساجد پر شود سوال : فقها می گویند: امربه معروف ونهی از منکر واجب است گرچه انسان به آنچه می گوید ، عمل نمی کند . ولی در آیات و روایات از کسانی که به گفتار خود عمل نکنند ،انتقاد شدید شده است؟ پاسخ : انتقاد قرآن و روایات ازکسانی است که به طور کلی میان گفتار وکردارشان تفاوت است ؛ یعنی برنامه زندگی و رفتار آنان خلاف است، ولی درجامعه قیافه مصلح و آمر به معروف دارند. فتوای فقها این است که لازم نیست به تمام فرامین خدا عمل کنید تا واجدشرایط امر به معروف باشید. گروهی نزد پیامبر (ص) آمدند وگفتند: تا ما به همه احکام عمل نکنیم امر به معروف نمی کنیم. حضرت فرمود: امر به معروف کنید ؛ گرچه به همه آنچه می گویید عمل نمی کنید و نهی ازمنکر کنید گرچه از همه منکرات دوری نمی کنید . سوال : اگر مردم مخالفت کردند ،چه کنیم؟ پاسخ : اولاً : سنت وبرنامه خداوند بر آزاد گذاشتن مردم است لذا پیامبر می فرماید : من وکیل شما نیستم. بنابر این ، معنای تذکر شما ، قبول حتمی مردم نیست. ثانیا : باید به مردم فرصت داد . زیر کسانی که مدت ها در راهی رفته اند ، یک دفعه نمی توانند از راه خود دست بردارند. ثانیاً : گاهی بایدصبر کنیم تا حساسیت طرف از بین برود ، درست مثل دندانپزشکی که اگر دندان درد کند، آن را نمی کشد. رابعاً : ممکن است اگر شیوه را عوض کنیم ، او بپذیرد. وفراموش نکنیم که اگر مردم اعتنایی نکنند ، پاداش ما در نزد خداوند محفوظ است. از کار خلاف انتقاد کنیم ، نه از شخص در قرآن می خوانیم که پیامبران به مردم می گفتند ( انی لعملکم من القالین ) ( من با عمل شما مخالف هستم ) ، نه با خود شما. اگر خلاف کار احساس کند که انسانی منفور ، مردود ومطرود است ، هر روز یاران شما شراب خورده است . آیا از او تبرّی جوییم؟ امام فرمود :از کارش تبرّی جوئید (نه از خودش). به حداقل اکتفا کنیم رسول خدا (ص) در روزهای اول دعوت خود ، مردم را تنها به یک جمله سفارش می فرمود: (قولو لا اله الاالله تفلحوا) بگویید جز خدای یکتا معبودی نیست ، تا رستگار شوید. حکم روزه ،زکات وجهاد دراسلام ،بعد از گذشت پانزده سال از بعثت نازل شد. در قرآن می خوانیم : چون خداوند مردم را ضعیف دید ،قانون خود را تخفیف داد. در روایات آمده است که یک نفر مسیحی ،مسلمان شد . رفیق مسلمانش سحرگاه به منزل او رفت وگفت: الان وقت نماز شب است. او را از خواب بیدار کرد وبه مسجد برد ونماز شب واداشت . همین که اذان صبح شد گفت: اکنون وقت نماز صبح است. وبعد ،نماز ظهر وعصر را خواندند؛ در حالی که می گفت، نباید از نمازها ودعای نافله ومستحبات غافل شد این مسلمان چنان با نماز ودعا ، وقت مسیحی تازه مسلمان را پر کرد که روز بعد گفت : اگر اسلام این است همان بهتر که مسیحی باشم. به سراغ کشف منکرنرویم بعضی به سراغ کشف عیوب وگناهان دیگران می روند تا او را نهی ازمنکر کنند ، در حالی که قرآن با کمال صراحت ، تجسس را تحریم کرده است . امام صادق (ع) می فرماید : لغزشهای مومنان را پیگیری نکنید که هر کس این گونه باشد خداوند علاوه بر آخرت ، در همین دنیا او را افتضاح خواهد کرد. نهی از منکر نه حسادت ریشه برخی انتقادها ، عقده ها وحسادت ها ست. قرآن خطاب به پیامبر می فرماید : بعضی ازمردم درباره تقسم زکات به تو انتقاد می کنند ؛ ولی اگر مقداری از زکات به خود آنان بدهی ، راضی می شوند وانتقادی نمی کنند ؛ اما در صورتی که ندهی عصبانی می شوند.


      

28 سوال درباره سبک زندگی از دیدگاه مقام معظم رهبری



      

خصلت های خوب



      

آیات امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیات امر به معروف و نهی از منکر

 

 

وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (164)

و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مى‏دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: « (این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)

قرآن

آل عمران: امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگانی و عمومی همه مردم و وظیفه اختصاصی گروهی خاص (!!)

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (104)

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (110)

یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحینَ (114)

توبه: ویژگی منافقان و مؤمنان

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ (67)

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (71)

التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ (112[A1] )

اعراف: صفات پیامبر ص / جواب دسته‏اى از امت موسى (ع) که نهى از منکر مى‏کردند به دسته دیگرى که سکوت پیشه کرده بودند

الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)

وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (164[A2] )

فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (165[A3] )

حج: ویژگی اهل بیت(ع) و امام زمان و یاران امام زمان (عج)

الَّذینَ[A4]  إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)

لقمان: سفارش لقمان به پسرش:

یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (17)

طه:

وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏ (132)

نساء: اخلاص (فقط برای رضای خدا)

لا خَیْرَ فی‏ کَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً (114)

نحل: نهی از منکر کار خداست.

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (90)

نور: امر به منکر کار شیطان است.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (21)

عنکبوت: نماز واقعی

اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (45)

مائده : لعنت بر کافرین بنی اسرائیل

کانُوا لا یَتَناهَوْنَ[A5]  عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ (79)

هود:

فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ (116)

 

 [A1]صفات مؤمنان مجاهد

 [A2]تا هم نزد پروردگارتان معذور باشیم و هم شاید ایشان از گناه دست بردارند".

پروردگارتان      شما هم سکوت کرده اید      مسئولید

 [A3]فقط ناهیان از منکر اهل نجات اند.

 [A4]مؤمنین

سربازان امام زمان (عج) باید اینطور باشند.

قال: «هذه الآیة لآل محمد المهدی (علیه السلام) و أصحابه، یملکهم الله مشارق الأرض و مغاربها، و یظهر الدین، و یمیت الله عز و جل به و بأصحابه البدع و الباطل کما أمات السفهة الحق، حتى لا یرى أثر من الظلم، و یأمرون بالمعروف، و ینهون عن المنکر، و لله عاقبة الأمور».

 [A5]بازنمی داشتند. همدیگر را نهی از منکر نمی کردند.

 



      

کربلا را باید نگریست، آنگاه گریست

این روزها که به لطف خدا و به برکت انقلاب، شور حسینی در سرتاسر کشور به چشم می خورد و همه در عزای حسین علیه السلام گریه می کنند و نوحه سر می دهند، چقدر خوب است که این شور با شعور حسینی و این گریستن ها با نگریستن همراه باشد و شعور حسینی یعنی عمل به نهضت اباعبدالله و رسالتی که ایشان بر دوش شیعیان و رهروان گذاشتند. رسالتی که اگر به آن عمل شود خیلی از مشکلات در جامعه رفع می شود.

آن رسالت چیست؟ اجازه بدهید که این سوال را از خود امام حسین علیه السلام بپرسیم.

چرا شما قیام کردید؟

 

قال الحسین علیه السلام: أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ‏ لِطَلَبِ‏ الْإِصْلَاحِ‏ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِوَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏(بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج‏44 /ص 329 )

 

جمله ای که در بالا مشاهده می کنید، جمله ای است معروف از امام حسین علیه السلام که در بیان هدف از قیام خویش می فرمایند.

قیام برای اصلاح امت.....امر به معروف و نهی از منکر.....

همه ما می دانیم که امامت یکی از اصول دین یا یکی از شاخه های اصل نبوت است  و امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین محسوب می شوند. سوالی که در اینجا به ذهن می رسد این است که چه اتفاقی می افتد که اصل دین یعنی امام حسین فدای فرع دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر می شود؟

پاسخ این سوال را باید در ماهیت امر به معروف و نهی از منکر و نتیجه آن جست و جو کرد.

 

امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

چگونه می توان به این فریضه الهی عمل کرد؟

 

اگر به دنبال پاسخ این سوالات هستید و می خواهید به رسالتی که امام حسین علیه السلام برای رهروان تبیین فرموده اند عمل کنید، با ما باشید و این مطالب را دنبال کنید.



      

جایگاه امر به معروف در قرآن

در هفته های گذشته قدری پیرامون ضرورت عقلی و شرعی امر به معروف و نهی از منکر سخن گفتیم و در این هفته در باب جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در قرآن کریم نکاتی را تقدیم می کنیم.

مسأله امر به معروف از همان روزهاى اول بعثت در مکّه مورد عنایت اسلام بوده است. بعنوان مثال در سوره والعصر که شعار مسلمانان به هنگام جدایى از یکدیگر بود و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است، در جمله: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ و تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»، اشاره به امر به معروف میکند.

 

اولین وظیفه انبیا

قرآن، اولین وظیفه همه انبیا را امر به معروف و نهى از منکر می‏داند و میفرماید:

 

و لقد بعثنا فى کلّ امة رسولًا ان اعبدواالله و اجتنبواالطاغوت‏ (نحل، 36)

«ما در میان هر امّتى، پیامبرى را مبعوث کردیم که مهمترین وظیفه آنان دو چیز بود: یکى امر به یکتاپرستى که بزرگ‏ترین معروف‏هاست‏(انِ اعْبُدُوااللَّه)، و دوم نهى از اطاعت طاغوتها که بزرگ ترین منکرهاست‏ (اجْتَنِبُوا الطَّاغوتَ)»

 

درسوره اعراف‏ نیز میخوانیم: پیامبر اسلام که نام و نشانش در تورات و انجیل آمده، اوّلین وظیفه‏ اش امر به معروف و نهى از منکر است. ( اعراف، 157)

 

نشانه بهترین امت‏

کُنْتُمْ خَیْرَ امَّةٍ اخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران/ 110)

قرآن خطاب به مسلمانان میفرماید، «شما بهترین امتى هستید که بر مردم ظاهر شده‏ اید؛ به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید.

 

قرآن با آنکه بارها از اهل کتاب به خاطر تعصبات نابجا و تحریف‏هاى نامشروع و توقعات بیهوده انتقاد کرده، اما از گروهى از آنان به خاطر ایمان و تلاوت آیات الهى و امر به معروف و نهى از منکر ستایش کرده است: «لَیْسُوا سَواءً مِنْ اهْلِ الْکِتَابِ امَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّه ... وَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ و یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران/ 112 و 113)»

امر به معروف کارى است که خداوند انجام میدهد: «انَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالعَدْلِ و اْلِاحْسانِ ‏(سوره نحل، آیه 90)» همانا که امر به منکر کار شیطان است: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ و یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشاء (سوره بقره، آیه 268)»

 

امر به معروف وظیفه عمومى است که قرآن میفرماید:

الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بَعْضُهُمْ اوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَر (توبه/ 71)

تمام مردان و زنان با ایمان نسبت به یکدیگر حق ولایت دارند که یکدیگر را به معروف وادار کنند و از منکر باز دارند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند.

 

آنچه در این آیه جلب توجه میکند، چند نکته است:

1)از آغازِ تکلیف، همه مردم از هر سن و صنف و نژادى که باشند، بر دیگر مؤمنان حق ولایت دارند؛ یعنى امر و نهى آنان بر اساس حق ولایتى است که خداوند قرار داده است و هرگز نام دخالت بى جا، مزاحمت و فضولى بر این کار روا نیست.

 

2)مقام ایمان است که به مسلمانان این حق را میدهد و این حق براى سایر مردم وجود ندارد.

 

3)همیشه امر به معروف، مقدم بر نهى از منکر به کار رفته است تا به ما بفهماند که کارها را از راه مثبت پیگیرى کنید و در جامعه، تنها انتقاد کننده نباشید.

 

4)در این آیه، امر به معروف و نهى از منکر قبل از نماز و زکات مطرح شده است، زیرا اقامه نماز و اداى زکات نیاز به یک سلسله تبلیغات دارد که همان امر به معروف است؛ براى مثال، در مقدمه نماز وقتى با بهترین و رساترین صدا مى‏گوییم:«حَىّ على الصّلوة»، این کلام خود امر به معروف است که بر نماز مقدم شده است. قرآن، خود اقامه نماز را نهى از منکر میداند؛ آنجا که میفرماید: «انَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و الْمُنکَرِ (عنکبوت،45)»

 

5)گرچه باید به اولویتها توجه داشت، اما آنچه مورد پسند اسلام است، سفارش به تمام معروف‏ها و جلوگیرى از همه منکرات است.

 

به عبارت دیگر، زمانى ما به جامعه دلخواه میرسیم که:

1) مرد و زن هر دو قیام کنند.

2) بر اساس ولایت و محبت امر و نهى کنند.

3) از خوبیها شروع کنند.

4) به همه نقاط مثبت و منفى توجه کنند.



      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >