سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از مسجد قطبی تا نماز خواندن روی آب

یک گوشه دنج برای عبادت... روزی که پیامبر اکرم(ص) مسجد قبا را به عنوان اولین مسجد رسمی اسلام بنا می‌کرد، مسجد گوشه دنجی برای عبادت‌های فردی و جمعی بود. جایی که مسلمانان مدینه نه فقط برای نماز و عبادت، که به عنوان اولین محل تجمع و قرارهای مذهبی از آن استفاده می‌کردند.
 حالا بعد از گذشت 14 قرن هزاران مسجد در گوشه و کنار دنیا بنا شده که امروز، 21آگوست روز جهانی آنها نام گرفته است. مساجد تاریخی، شگفت انگیز یا تاثیر گذار.
جایی که ابر سایه انداخت
شهرت مسجد غمامه مدینه نه به خاطر معماری و قدمتش، که به خاطر روایت تاریخی آن است. غمامه به معنی ابر است و اشاره به زمانی دارد که پیامبر اکرم(ص) در این مکان شروع به خواندن نماز کردند و ابرهایی روی سر ایشان را پوشاندند. گفته می شود ابرها بعد از دعای باران پیامبر آسمان منطقه را پوشانده اند. مسجد غمامه در فاصله 500 متری غرب مسجدالنبی، مقابل باب السلام در منطقه «مناخه» قرار دارد.
دروازه حج
مسجد شجره اما یکی از مهم ترین مساجد تاریخی دنیا است. جایی که زائران برای ورود به مکه و بیت الله الحرام چه ساکن باشند و چه مسافر، بدون احرام بستن در آن حق ورود به این شهر را ندارند. پیامبر اکرم در سه سفر عمره و یک سفر حج تمتع در این محل محرم شدند. همچنین روایت است که پیامبر اکرم در این مکان، کنار درختی به نام ‹‹سَمَره›› فرود آمدند.
دو قبله در یک زمین
مسجد ذوالقبلتین جایی است که در آن قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر کرد. پیامبر اکرم(ص) در رکعت دوم نماز ظهر بودند که فرمان تغییر قبله از سوی خداوند نازل شد و دو رکعت بعدی نماز ظهر جماعت آن روز به سمت کعبه خوانده شد. این مسجد در شمال غربی مدینه در فاصله 3.5کیلومتری مسجدالنبی قرار دارد و در تمام ساعات روز باز است.
پایگاه حکومت عدل
اگر قرار باشد یکی از 4مسجد بزرگ و تاثیرگذار جهان اسلام را بشناسید، مسجد کوفه یکی از آنها خواهد بود. جایی که امام علی(ع) آن را مرکز خلافت خود در نظر گرفت. مسجد کوفه در 12 کیلومتری شمال نجف قرار دارد که گفته می‌شود سنگ بنای آن را حضرت آدم(ع) گذاشته و بعد از مسجدالحرام قدیمی‌ترین مسجد جهان است. در مسجد کوفه حتی مسافرها هم نماز خود را کامل می‌خوانند.
هفت مقام نورانی
مسجد سهله؛ این نام مسجدی است که روایات متقن شیعی، آن را «مقام» و محل سکونت امام زمان(عج) در زمان ظهور معرفی کرده‌اند. مسجدی که در قرن اول هجری در شمال غربی مسجد جامع کوفه ساخته‌شد و تا مقبره امام علی(ع) 10 کیلومتر فاصله دارد. در صحن این مسجد 7محراب به نام 7نفر از پیامبران و اولیای الهی نامگذاری شده اند. مقام ابراهیم(ع)، مقام یونس(ع)، مقام ادریس(ع)، مقام صالح(ع)، مقام امام سجاد(ع)، مقام امام صادق(ع) و مقام امام زمان(عج) هفت مقام این مسجد هستند که هر کدام محل اقامت، عبادت یا سکونت یکی از این اولیای الهی بوده اند.
دو رکعت زیر سقف چوب
از مسجدهای معروف و روایت های تاریخی شان که بگذریم، مساجدی در دنیا هستند که جزو «ترین» ها قرار گرفته اند. مسجد چوبی با معماری متفاوتش یکی از زیباترین مساجد دنیا است که بنای اولیه اش در سال 1325 با دیوارهای کاه‌گلی و سقف چوبی در نیشابور ساخته شد اما در سال 1378 مسجدی تمام چوبی به جای آن ساخته شد. مسجدی که گفته می شود اولین مسجد چوبی مقاوم در برابر زلزله در جهان است و با سقف شیروانی و دو مناره 13متری در وسعت200متر مربع ساخته شده است. در مجموع 40تن چوب در بنای این مسجد استفاده شده است.
نماز خواندن روی برف و یخ
صعب العبورترین مسجد دنیا شاید مسجد قطبی شهر اینووریک کانادا باشد که نمازگزارانش برای رسیدن به آن باید از میان یخ و برف بگذرند و نماز جماعت شان را در هوای 6ماه آفتابی، 6ماه مهتابی بخوانند. این مسجد در 220 کیلومتری قطب قرار داد و محل اجتماع 180 مسلمانی است که در میان 3500 سکنه اینووریک زندگی می کنند.
مسجدهای شناور
مسجدهای ساحلی یا مسجدهای شناور در آب آنقدر جاذبه توریستی دارند که حالا کشورهای اسلامی زیادی به ساخت آنها رو آورده اند. نمونه این مساجد را در مالزی، ایتالیا و به تازگی در عربستان می توان دید. مسجد شناور عربستان که در جده ساخته شده، مسجد الرحمه نام دارد و معماری آن تلفیقی از معماری سنتی اسلامی و مدرن است.
مسجد تنگه مالاکا اما در سال 2006 در یکی از جزایر مصنوعی مالزی ساخته شده و به طور کامل بر آب بنا شده است. ایتالیایی ها هم در ونیز یک مسجد شناور بنا کرده اند که در آن به جای استفاده از سنگ و چوب و آجر، از توپ ژیمناستیک استفاده شده است.
منبع: مهر


      

نظرات فقهی کمتر شنیده شده از رهبر انقلاب

 


نظرات فقهی کمتر شنیده شده از رهبر انقلاب 
غیبت آن است که پشت سر مسلمان، عیب مستور او (امرى که مستور عرفى است) گفته شود، مشروط به اینکه به قصد تنقیص باشد، یا در نزد عرف تنقیص به‌حساب آید.

 تبیین بایدها و نبایدهای سبک زندگی در جامعه ایرانی از جمله موضوعاتی است که پس از تشریح ضرورت‌های آن توسط  رهبر انقلاب در خراسان شمالی بیشتر مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

پایه تشکیل سبک زندگی در جامعه مسلمان ایران عمل به دستور العمل‌های تشریع شده دین مبین اسلام و مذهب تشییع است. عمل به احکام شرعی که علمای دین از متون اسلامی استنباط کرده و در قالب رساله و استفتائات به بیان آن می‌پردازند، مقدمه لازم در سبک زندگی اسلامی است که دیگر بایسته‌های فرهنگی بر آن بنا نهاده می‌شود.

روشن است که نمی‌شود دم از سبک زندگی اسلامی زد اما بی‌خیال احکام شرعی اسلام، خصوصا احکام اجتماعی آن شد یا آنها را تنها در بایگانی رساله‌های عملیه و کتاب‌های احکام نگه داشت. چندی پیش نظرات فقهی جدیدی از رهبر انقلاب منتشر شد که محور برخی از آن مسائل فرهنگی و اجتماعی بود که اگرچه عمل به آن بر مقلدین حضرت آیت الله خامنه‌ای واجب است بلکه می‌تواند محور سبک زندگی اسلامی در بخش‌‌های مختلف زندگی انسان باشد.

نظر به اهمیت مسائل مطرح شده که بسیاری از آن مورد ابتلای جامعه امروز ماست، تعدادی از نظرات فقهی رهبر انقلاب را در ادامه می آید.

* تعریف غیبت

429. غیبت آن است که پشت سر مسلمان عیب مستور او (امرى که مستور عرفى است) گفته شود، مشروط به اینکه به قصد تنقیص باشد، یا در نزد عرف تنقیص به‌حساب آید.

* اذن غیبت شونده به غیبت از او

430. اذن غیبت‌شونده در غیبت کردن او اعتبارى ندارد و در این صورت نیز غیبت او جایز نیست.

* ذکر ظلم بعضى از مسئولین

431. گزارش دادن ظلم مسئولین به مراکز و مراجع مسئول براى پیگیرى و تعقیب، بعد از تحقیق و اطمینان نسبت به آن اشکال ندارد و حتّى اگر از مقدمات نهى از منکر محسوب شود واجب مى‌‏گردد، ولى بیان آن در برابر مردم وجهى ندارد، بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامى‏ شود حرام است.

 

* قطع رحم

432. قطع رحم، حرام است ولى صله‌ى رحم منحصر در دید و بازدید نیست بلکه از طرق دیگر مانند تلفن، نامه و امثال آن نیز محقّق مى‌شود.

 

* قطع رحم با خویشاوند معصیت‌کار

433. قطع رحم با خویشاوند معصیت‌کار جایز نیست مگر اینکه احتمال داده شود که ترک معاشرت با او موقتاً موجب خوددارى او از گناه مى‌‌شود که در این صورت به عنوان نهى از منکر، قطع رحم واجب مى‌‌گردد.

* کمک به متکدّیان

434. اگر کمک به متکدیان، ترویج دروغ، بیکارى و تکدّى‌‌‌‌گرى و تخلف از قانون باشد باید از آن اجتناب شود. انسان مى‌تواند به مؤسسات مورد اطمینانى که در این زمینه فعال هستند کمک کند.

* سیگار کشیدن

435. حکم قلیان یا سیگار کشیدن تابع میزان ضرر آن است. اگر داراى ضرر قابل ملاحظه‌اى باشد یا موجب اذیّت و آزار دیگران گردد یا خلاف قانون باشد، جایز نیست.

* امر و نهى زبانى

436. با وجود شرایط و حفظ مراتب، وظیفه همگانى امر به معروف و نهى منکرِ زبانى مى‌باشد. و مراتب بالاتر از آن موکول است به مسئولین مربوطه.

* امر و نهى با احتمال ضرر

437. هر جا خوف آن باشد که در اثر امر به معروف یا نهى از منکر ضرر قابل ملاحظه‌اى متوجه انسان شود، انجام آن واجب نیست.

* جواب سلام

438. جواب سلام اشخاص بالغ و کودکانِ ممیّز واجب است.

* عیدالزهراء

439. هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام مؤکد است.

* کف زدن در مجالس مذهبى

440. به‌طور کلى کف‏زدن فى‌‏نفسه به نحو متعارف در جشن‌هاى اعیاد یا براى تشویق و تأیید و مانند آن اشکال ندارد، ولى بهتر است فضاى مجالس دینى به‌خصوص مراسمى که در مساجد و حسینیه‌‏ها و نمازخانه‏‌ها برگزار مى‌‏شود، به ذکر صلوات و تکبیر معطّر گردد تا انسان به ثواب آنها برسد.

* عید نوروز

441. هرچند نصّ معتبرى مبنى بر اینکه عید نوروز از اعیاد دینى یا ایام مبارک شرعى‏ باشد، وارد نشده است، ولى جشن گرفتن و دید و بازدید در آن روز، اشکال ندارد، بلکه از این جهت که صله رحم مى‌‌باشد مستحسن است.

* عزادارى

442. عزادارى به شیوه مرسوم و سنتى اشکال ندارد بلکه مُستحسن است، لکن از هرگونه کارى که موجب وَهْن مذهب باشد پرهیز شود. 

* تعزیه و شبیه‌خوانى

443.  تعزیه و شبیه‌خوانى اگر مشتمل بر دروغ و وَهْن مذهب نباشد، اشکال ندارد لکن بهتر است به جاى آن مجالس وعظ و خطابه برپا شود.

* پوشیدن لباس مشکى در عزاى اهل بیت (علیهم السلام)

444. کراهت آن ثابت نیست، بلکه اگر براى تعظیم شعائر باشد داراى اجر و ثواب نیز خواهد بود.

* ابزار موسیقى در عزا

445. استفاده از آلات موسیقى، مناسب با عزادارى سالار شهیدان (علیه السلام) نیست و شایسته است مراسم عزادارى، به همان صورت متعارفى که از قدیم متداول بوده، برگزار شود. البته استفاده از طبل و سنج به نحو متعارف، اشکال ندارد.

* استفاده از علم در عزادارى‌

446. استفاده از علم در عزادارى سیدالشهداء (علیه السلام) فى‌نفسه اشکال ندارد ولى نباید این امور جزء دین شمرده شوند.

* قمه‌زنى

447. الف) قمه زنى مطلقاً جایز نیست.

ب) قمه‌زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‌شود و سابقه‌اى در عصر ائمه(علیهم السلام) و زمان‌هاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصومین(علیهم السلام) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وَهْن و بدنام شدن مذهب مى‌شود، بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست.

* نقل مطالب بى‌‌مأخذ در عزادارى‌

448. نقل مطالب و وقایع در عزادارى‌‌ها بدون اینکه مستند به روایتى باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعى ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بیان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد.

 

* غلوّ در مداحى

449. گفتن جملات غلوآمیز جایز نیست و باید از ترویج مداحانى که اهل غلو هستند و نیز جلسات آنها پرهیز شود.

 

* استفاده از روزنامه‌هاى حاوى اسماء متبرکه

450. استفاده از روزنامه‌هایى که داراى آیات قرآنى و کلمات مقدسه است در امورى مثل سفره قرار دادن و نشستن بر آنها و یا انداختن در سطل زباله در صورتى که از نظر عرف، بى‌‌احترامى شمرده شود، جایز نیست.

* راه‌هاى محو اسماء متبرکه

451. دفن اسماء مبارک و آیات قرآنى یا تبدیل آنها به خمیر به وسیله آب، هنگام نیاز اشکال ندارد، ولى جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بى‌احترامى محسوب شود، جایز نیست، و نیز تقطیع آنها اگر بى‌‌احترامى محسوب شود، جایز نیست و در غیر این صورت نیز اگر تقطیع، موجب محو نوشته جلاله و آیات قرآنى نشود، کافى نیست.

* تمثال معصومین (علیهم السلام)

452. انتساب این عکسها به حضرات معصومین (علیهم السلام) ثابت نیست، اگر چه هتک حرمت هم جایز نیست.

* تراشیدن ریش

453. تراشیدن ریش و ماشین‌کردنى که مانند تراشیدن باشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست.

*  ریش پرفسورى

454. تراشیدن مقدارى از ریش حکم تراشیدن تمام آن را دارد و بنا بر احتیاط حرام است.

* اجرت تراشیدن ریش‌

455. بنا بر احتیاط، گرفتن اجرت در برابر تراشیدن ریش، حرام است.

* تعریف موسیقى و غناء حرام

456. هر نوع خوانندگى و نوازندگى که انسان را از خداوند متعال و معنویات و فضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بى‌بندوبارى، بیهودگى و گناه و شهوترانى سوق دهد لهوى مضل عن سبیل الله بوده و حرام مى‌باشد.

* ملاک حرمت موسیقى‌

457. هر موسیقى که به حسب طبیعت خود از نوع موسیقى لهوى مضلّ عن سبیل الله باشد، حرام است اعم از اینکه مهیّج باشد یا نباشد و موجب ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا نشود،  و در صورتى که موسیقى مناسب با مجالس لهو و گناه نباشد و مفسده‏اى هم بر آن مترتّب نگردد، دلیلى بر حرمت آن وجود ندارد.

* غنا در شب زفاف

458. در غنا و موسیقى حرام (که عبارت است از آواز لهوى مضلّ عن سبیل الله) فرقى بین عروسى و غیر آن نیست.

* مارش نظامى و سرود ملى

459. موسیقى ارتشى (مارش نظامى‌) و موسیقى سرود میهنى و امثال آن از مناسبات میهنى و اجرت گرفتن براى آن اشکال ندارد.

* گوش دادن به موسیقى بدون اختیار

460. اگر در جائى موسیقى حرام پخش شود، در صورتى که ترک آن محل یا آن مجلس ممکن نباشد و یا موجب مشقّت باشد انسان باید به آن اعتنا و توجه نکند، اگرچه بى‌اختیار به گوش او برسد.

* دف

461. حکم دف، بستگى به چگونگى استفاده از آن دارد، که اگر به نحو لهوى مناسب مجالس عیش و نوش و گناه زده شود، دف زدن حرام است.

و در مجالس  و مناسبت‌هاى مذهبى در هر صورت باید قداست و مقام اهل بیت (علیهم السلام) مراعات شود.

* آلات موسیقى

462. استفاده از آلات موسیقى فى‏نفسه براى اجراى سرودهاى انقلابى و برنامه‏‌هاى دینى و فعالیت‏هاى فرهنگى و تربیتى مفید، اشکال ندارد و نیز خرید و فروش آلات نوازندگى و یاد دادن و فراگیرى موسیقى براى استفاده در امور مذکور اشکال ندارد.

463. خرید و فروش آلات مشترک براى نواختن موسیقى غیر لهوى اشکال ندارد.

* ترویج موسیقى

464. بطور کلّى، ترویج موسیقى و تدریس آن و تشکیل کلاس‌هاى موسیقى، هر چند موسیقى حلال باشد، با اهداف عالیه‌ى نظام مقدس جمهورى اسلامى سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت با ارزش خود را صَرف یادگیرى علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم، پر نمایند.

 

* موسیقى براى معالجه

465. اگر طبق نظر پزشک متخصص و امین، معالجه بیمارى متوقف بر استفاده از موسیقى است، به مقدارى که معالجه بیمار اقتضا مى‏کند اشکال ندارد.

* شنیدن غنا و صداى زن

466. در حرمت شنیدن غنا فرقى بین غناى مرد و غناى زن نیست ولى شنیدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد مگر آن که به قصد ریبه و یا موجب ترتّب مفسده باشد ولى شنیدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست.

* گوش دادن به غناى همسر

467. گوش‌دادن به غناى حرام، مطلقاً حرام است حتى اگر غناى همسر باشد.

* مداحى بانوان

468. مداحى زن، در جایى که مى‌داند نامحرم صداى او را مى‌شنود اگر موجب جلب توجه و تهییج نامحرم و یا مفسده دیگرى‌ گردد، جایز نیست.

* تبدیل صداى مرد به صداى زن

469. اگر مردى صداى خود را تبدیل به صداى زن کند و یا صداى مردى را توسط دستگاهى شبیه صداى زن کنند خالى از اشکال نیست.

* رقص

470. رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل این‌که جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر این‌صورت هم اگر به‌گونه‏اى باشد که باعث تحریک شهوت شده و یا مفسده‏‌اى بر آن مترتب شود و یا همراه با فعل حرام (مانند موسیقى و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمى حضور داشته باشد، حرام است. و در حکم فوق تفاوتى بین مجلس عروسى و غیر آن نیست.

* شرکت در مجلس رقص

471. شرکت در مجلس رقص اگر به عنوان تأیید کار حرام دیگران محسوب شود و یا مستلزم کار حرامى باشد، جایز نیست و در غیر این صورت اشکال ندارد و در صورتى که ترک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، مصداق نهى از منکر محسوب شود، باید از آنجا خارج شود.

 

* رقص زن براى شوهر

472. اگر رقص زن براى شوهر همراه ارتکاب حرامى [مانند موسیقى و آواز حرام] نباشد، اشکال ندارد.

* ایجاد مراکز آموزش رقص

473. ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد و به احتیاط واجب جایز نیست.

* حضور در مجلس گناه

474. اگر حضور در مجلس گناه موجب ارتکاب گناه و یا تأیید آن باشد یا نهى از منکر متوقف بر خروج از آن مجلس یا شرکت نکردن در آن باشد، باید انسان در آن مجلس شرکت نکند و اگر در آن حضور دارد، آنجا را ترک کند.

* شرکت در مراسم خانقاه

475. از زمان بعثت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) و عصر ائمه‌ى اطهار (علیهم السلام) تا زمان حاضر، همیشه مسجد پایگاه اقامه‌ى نماز و شعائر دینى و تبلیغ معارف اسلامى بوده و خانقاه، اساس و جایگاهى نداشته است. بنابراین، باید از شرکت در این‌گونه جلسات و هرگونه عملى که باعث ترویج این‌گونه مراکز شود، اجتناب گردد.

* حضور در مجلس شراب

476. حضور در مجلسى که در آن شراب خورده مى‏شود جایز نیست و در صورت اضطرار واجب است به مقدار ضرورت اکتفا شود.

* پوشیدن لباس جنس مخالف و تقلید صداى او در نمایش

477. پوشیدن لباس جنس مخالف و تقلید صداى او هنگام بازیگرى و بیان خصوصیات شخص حقیقى، اگر سبب فساد نگردد، اشکال ندارد.

کراوات

478. الف: ترویج فرهنگ اجانب، جایز نیست.

ب: به‌طور کلّى، پوشیدن کراوات و دیگر لباس‌هایى که پوشش و لباس غیر مسلمانان محسوب مى‌شوند به‌طورى که پوشیدن آنها، منجر به ترویج فرهنگ منحطّ غربى شود، جایز نیست.

* ترویج فرهنگ بیگانه در پوشش و آرایش

479. پوشیدن لباسهایى که از نظر دوخت یا رنگ یا غیر آن تقلید و ترویج فرهنگ مهاجمِ غیر مسلمان باشد، جایز نیست. و همین‌طور استفاده از زیورآلاتى که استعمال آن تقلید از فرهنگ دشمنان اسلام و مسلمین محسوب شود، جایز نیست.

* ابرو برداشتن و آرایش مردان

480. در صورتى که ابرو برداشتن یا آرایش کردن مردان تشبّه مرد به زن محسوب شود و یا مفسده‌انگیز باشد و یا ترویج فرهنگ مبتذل غرب به حساب آید، جایز نیست.

* خالکوبى

481. خالکوبى اگر ضرر معتنابهى نداشته باشد حرام نیست.

* مشاهده فیلم‌هاى توهین‌کننده به مقدّسات جمهورى‌

482. واجب است از مشاهده فیلم‌هایى که به مقدسات جمهورى اسلامى اهانت مى‌‌کنند، اجتناب شود.

* فیلم و کتاب محرک شهوت

483. خواندن کتاب‌ها و دیدن فیلم‌هایى که  محرک شهوت باشد جایز نیست.

* دیدن فیلم مبتذل

484. دیدن فیلم‌هاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقویت هواهاى شیطانى نفس، تضعیف اراده و ایمان و زمینه‌ساز ترتّب مفاسد و گناهان بوده و به هیچ وجه جایز نیست.

* تحریک شهوت با دیدن فیلم‌هاى جنسى

485. برانگیختن شهوت توسط دیدن فیلم‌هاى جنسى جایز نیست، حتى براى زن و شوهر.

* معیار حرمت قمار

486. به‌طور کلى بازى با هر چیزى که مکلف تشخیص دهد از آلات قمار است و یا در آن شرط بندى شود به هیچ وجه جایز نیست، و بازى با هر وسیله‌اى که جزء آلات قمار به حساب نیاید بدون شرط بندى‌، اشکال ندارد.

* پاسور

487. بازى با ابزار قمار از جمله پاسور، حتى بدون برد و باخت هم حرام است.

* شطرنج

488. اگر به تشخیص مکلّف، امروزه شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده باشد، بازى با آن بدون برد و باخت اشکال ندارد.

* بیلیارد

489. بازى با بیلیارد اگر با برد و باخت همراه بوده و یا موجب ترتب مفاسد اخلاقى یا اجتماعى و یا همراه با محرّمى از محرّمات الهى باشد، جایز نیست.

* بازدید از سایتهاى تبلیغاتى و دریافت پول

490. اگر بازدید از سایت‌هاى تبلیغاتى، ترویج فساد از قبیل نشر اکاذیب و ارائه مطالب باطله نباشد و مبلغ دریافتى بعنوان هدیه باشد، بازدید از آنها و دریافت مبلغ مذکور اشکال ندارد.

* استفاده از ماهواره

491. آنتن‌هاى ماهواره‌اى اگرچه حکم آلات مشترک را دارد ولى چون این وسیله براى کسى که آن را در اختیار دارد زمینه دریافت برنامه‏‌هاى حرام را کاملاً فراهم مى‏‌کند و گاهى نگهدارى آن مفاسد دیگرى را نیز در بر دارد، خرید و نگهدارى آن جایز نیست مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمى‌‏کند و بر تهیه و نگهدارى آن در خانه‏اش مفسده‏‌اى هم مترتّب نمى‏‌شود. لکن اگر در این مورد قانونى وجود داشته باشد باید مراعات گردد.

* نصب و تعمیر آنتن‌هاى ماهواره‌اى‌

492. اگر از آنتن ماهواره‌اى براى امور حرام استفاده شود که غالباً همین‌طور است و یا تعمیر کننده و یا نصب کننده علم داشته باشد به اینکه کسى که قصد تهیه آنتن ماهواره‏اى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مى‌‏کند، خرید و فروش و نصب قطعات و راه‏‌اندازى و تعمیر و فروش قطعات آن جایز نیست.

* سرویس‌دهى کافى‌‌نت به مشتریان

493. اگر کسى‌‌کافى‌‌نت داشته باشد با علم به اینکه مشترى از ابزارى که در اختیار او قرار داده مى‌شود استفاده حرام مى‌کند، جایز نیست آن را در اختیار آنها قرار دهد و کسب درآمد از این طریق نیز اشکال دارد ولى در صورت شک در اینکه مشترى از آن بصورت حرام استفاده مى‌کند، اشکال ندارد.

منبع: رجا


      

درد دل چادر

وبلاگ نوشته است:

سلام
نام من  چادر است ..نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است …
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم …
 شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ، هیچ وقت یادم نمیرود … از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد ، خاکی شدم … وقتی سیلی خورد ،  در صورتش بودم ، وقتی بین در و دیوار محسنش سقط شد ، خونی شدم … خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد…
و شما با من چه کردید ؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که میخواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده  …
از شماست که برماست …
شنیدم که میگفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید !
اگر شمایی که خود را وارثان من میدانید درست رفتار میکردید و حرمتم را حفظ میکردید وضعیت من اینگونه نبود …
عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود …
 مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید …
مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من ، رنگی بودن کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان  بیشتر جلوه کند …
عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید …
مرا به هر جایی بردید … از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسر ها تا کافی شاپ و محیط های فاسدتر …
هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید …
به سیاهی رنگم ایراد گرفتند … و شما سعی کردید مرا عوض کنید !!!
عده ای از شما به من مدل دادید ، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم … مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید …
شما به میراث فرهنگیتان دست نمیزنید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید …
به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ، از زیر من روسری های رنگارنگ بیرون زدید و یادتان رفت برای چه چیز آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم زیبا به شما میرسیدم …
شکایت شما را خواهم کرد …
به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید ، به جای اینکه مرا به شوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد …



      

زیانکار و خسران زده واقعی کیست؟!

 


در قرآن کریم آیات متعددی درباره «خسارت خود» وجود دارد. در این نوشتار کوتاه در صدد درنگ کردن در این تعبیر قرآنی هستیم. خودباختگی از نظر قرآن کریم یعنی چه و چه کسانی خویشتن خود را می بازند.

 


خسران

تعبیر «خسروا انفسهم» در کتاب آسمانی ما هشت بار تکرار شده است. مثلاً قرآن در دو مرتبط در سوره انعام می گوید: «الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُ?ْمِنُونَ [1]»: خود باختگان کسانی اند که ایمان نمی آورند. یا می فرماید: «وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ [2]» و کسانی که کفه میزان (اعمال) شان سبک باشد، آنان به خویشتن زیان زده و همیشه در جهنم می مانند.

برای اینکه به اهمیت بحثی که می کنیم واقف باشیم، همین اندازه باید دانست کهاز دیدگاه قرآن خسارت واقعی و اصلی، خسارت مالی نیست بلکه ضرر زدن به خود است. در قرآن دو بار آمده که: إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ [3]»: زیان کاران در حقیقت کسانی اند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده اند. (یا می رسانند)

  

خسارت نفس چیست؟

برای اینکه بفهمیم خسارت نفس یا همان، خودباختگی چه معنایی دارد باید از دو مفهوم بحث کنیم:

یکی مفهوم خسران و دوم مفهوم نفس و خود.

در فارسی ما وقتی می گوئیم خودباختگی، مقصودمان ضعف نفس و یک جور کم آوردن در برابر دیگران است ولی در اینجا مسأله چیز دیگر است.

معنای خسارت، از دست دادن و زیان کردن مال است و واژه‌ای است که در رابطه با تجارت مطرح می شود.

راغب اصفهانی این واژه را مربوط به جائی می داند که این زیان در سرمایه باشد او می نویسد: «الخسر و الخسران انتقاص راس المال و نسیب ذلک الی الانسان فیقال خسر فلان و الی الفعل فیقال خسرت تجارته[4]»: یعنی معنای خسر و خسران کم شدن و کاهش سرمایه است که گاهی به انسان (مالک) نسبت داده می شود و گفته می شود فلانی ضرر کرد – و گاهی به خود کار تجاری نسبت داده می شود و گفته می شود تجارت فلانی ضرر کرده است.           

مهم‌ترین سرمایه ما روح ما است که باید در این دنیا و به وسیله بدن به کست معارف و فضایل مشغول باشد و اگر این طور نکرد و به جای خیر به شر رو آورد از دیدگاه قرآن کریم خود را تباه کرده و در برابر چیزی به دست نیاورده است

توضیح بیشتر این است که گاهی در یک معامله انسان سود نمی کند یا بخشی از سودش از دست می رود ، در این موارد تعبیر خسران به کار نمی رود اما گاهی در میان داد و ستد، انسان سرمایه خود را  از دست می دهد و ضرر به اصل سرمایه می خورد. اینجاست که تعبیر خسران و خسارت به کار می رود.

اگر این بیان راغب را برای تفسیر خود مبنا قرار دهیم باید توجه کنیم که نفس انسان که سرمایه تجارت معنوی او در این جهان است در برخی موارد مورد خسارت قرار می گیرد.

درباره نفس و خود مباحث فلسفی و عرفانی زیادی مطرح شده که اینجا جای طرح آن نیست. اجمالاً اینکه انسان از یک بدن تشکیل شده که موجودی مادی است و همانند همه موجودات مادی دیگر فانی می شود و در زیر خاک می پوسد و یک روح دارد که حقیقت و انسانیت انسان را تشکیل می دهد و درک واقعی آن جز به مدد شهود میسر نیست.

اما همین حقیقت را همه وجداناً و به صورت اجمالی درک می کنند و از آن – حتی با گذشت سال‌ها که اکثر یا همه سلول‌های بدن عوض شده است -من و خودم تعبیر می کنند. این من همان نفس و روح آدمی است که خوبی و بدی اعمال هر فرد هم به آن برمی گردد. «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ »

قیامت

حال به بحث خود بر گردیم.

گروهی در روز قیامت در مورد خودشان، حقیقت انسانی خود دچار خسارت می شوند و به اصطلاح خود را خواهند باخت. اینکه انسان مالش را در یک تجارت یا قمار ببازد مفهوم روشنی دارد. اما اینکه انسان خودش را از دست بدهد چه معنایی می تواند داشته باشد؟

مسلماً معنای خودباختگی، این نیست که انسان کشته شود و جانش از بین برود و یا آسیب ببیند چرا که قرآن بحث خودباختگی را در روز قیامت مطرح می کند و نیک می دانیم که در آن روز بحث مرگ وجود ندارد. «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ [5]»: و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است.

همچنین روشن است که مراد از خسارت نفس، آسیب‌هایی که مربوط به بدن وجسم انسان می شود، نمی باشد چرا که قرآن این موضوع را با ایمان نیاوردن مرتبط می کند الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُ?ْمِنُونَ.  

مراد از این تعبیر بلند قرآنی این است که گروهی از انسان‌ها در طول زندگی نه تنها سودی به دست نمی آورند بلکه به سرمایه اصلی که همان جان خویشتن باشد آسیب می رسانند.

قرآن مجید در جریان معامله باخدا-إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُ?ْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ [6]- مسأله خریدن جان انسان م?من را مطرح می کند و خدا را خریدار خود انسان که عبارت از همان روح اوست معرفی می کند.

اگر پذیرفتیم که همه در جریان یک تجارت بزرگ جهانی قراردادیم که «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ [7]»:  آیا شما را بر تجارتى راه نمایم که شما را از عذابى دردناک مى‏رهاند؟

گاهی در یک معامله انسان سود نمی کند یا بخشی از سودش از دست می رود ، در این موارد تعبیر خسران به کار نمی رود اما گاهی در میان دادوستد، انسان سرمایه خود را از دست می دهد و ضرر به اصل سرمایه می خورد. اینجاست که تعبیر خسران و خسارت به کار می رود

و راه موفقیت و کسب سود در این تجارت ایمان و عمل صالح است که «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ [8]»: واقعاً انسان دست خوش زیان است ، مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده؛ روشن می شود که کسانی‌که متاعی غیر از ایمان و عمل شایسته آورده‌اند در این تجارت ورشکست شده‌اند.

آن‌ها به بدن خود که ضرر و زیانی نرسانده اند بلکه روح و روان خویش را در اثر کفر و فساد، به تباهی کشانده‌اند و گفتیم که در معارف بلند قرآن کریم حقیقت انسان به جسم و بدن او نیست بلکه به روح اوست. مهم‌ترین سرمایه ما روح ما است که باید در این دنیا و به وسیله بدن به کسب معارف و فضایل مشغول باشد و اگر این طور نکرد و به جای خیر به شر رو آورد از دیدگاه قرآن کریم خود را تباه کرده و در برابر چیزی به دست نیاورده است.

از امیرالم?منین (علیه السلام) روایت است که فرمود: «لیس لانفسکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها[9]» برای نفس شما بها و قیمتی جز بهشت نیست مبادا خود را به کمتر از آن بفروشید. 

شبیه همین تعبیر خودباختگی را ما در قرآن در مورد دیگری هم داریم و آن مسأله خود فراموشی است.

«وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ [10]»: و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خود فراموشی کرد.

تحقیق بیشتر در این بحث متوقف بر مقدمات بیشتری است که انشالله در مجال دیگر به آن می پردازیم.

امید است که مختصر برای اهالی قرآن مفید باشد.[11]

 

پی نوشت ها:

[1] -انعام 12 و 20 تمام ترجمه آیات در این نوشتار از مرحوم فولادوند است.

[2] - م?منون 103

[3] - زمر 15 و شوری 45

[4] - مفردات قرآن الکریم 281

[5] - عنکبوت 64

[6] - توبه 111

[7] - صف 10

[8] - عصر 2 و 3

 نهج البلاغه حکمت 456

[10] - حشر 19

[11] - برای مطالعه بیشتر: مجموعه آثار علامه مطهری 3/550

  تبیان 



      

ارزیابی نقش رسانه ها در پرداخت به آسیب های اجتماعی

هیس! تجاوز و خیانت

 


خیانت، تجاوز و .. تا چه میزان در جامعه ما نمود دارند؟ و چه کارهایی برای عدم رشد آن در جامعه انجام می پذیرد؟
هیس!دخترها فریاد نمی زنند
هیس!دخترها فریاد می زنند فیلمی است که در سری فیلم هایی قرار دارد که آسیبی اجتماعی در جامعه را روی پرده سینما به نمایش درآورده است. هیس برای اولین بار است آسیب اجتماعی تجاوز به کودکان را مطرح می کند و توانسته است در سکانس های خود تاثیر گذاری خوبی را برای مخاطب به ارمغان بیاورد اما اولین فیلمی نیست که سراغ آسیب و نابهنجاری های اجتماعی میرود که تا چندی پیش بیان آنها به نوعی خط قرمز محسوب می شد.

سعادت آباد، هیس دختر ها فریاد نمی زنند، زندگی خصوصی آقا و خانوم میم، دعوت و... مدتی است که هر کدام به زبان خود در حال بازگو کردن این ناهنجاری ها به مخاطب هستند. ناهنجاری هایی که شبکه های ماهواره تا جایی که می توانند آنها را در جامعه مطرح می کنند و این وظایف رسانه های ما است که نگذارند قبح این مسائل میان افکار عمومی ریخته شود و سبک زندگی مردم دستخوش تغییر قرار گیرد.

اما رسانه ها هر کدام چه نقشی در این زمینه دارند و یا باید داشته باشند؟

در ابتدا باید توجه داشت به جای سانسور، آنچه از این ناهنجاری ها در جامعه وجود دارد را باید برای افکار عمومی بازگو کرد و پیامدهای منفی و نامطلوب آنها را نمایش داد و البته راهکار رفع و جایگزین آنها را نیز بیان نمود.  چه بسا در این زمینه رسانه ها بیش از آنکه فضا برای چنین آسیب هایی در جامعه فراهم آید و بی اخلاقی ها رشد یابند آنان هستند که می بایست حرکتی پیشگام و پیشگیرانه داشته باشند هم به صورت ملی و هم بین المللی.

شاید ترس از تحریک اذهان اولین خود سانسوری باشد که هنرمندان در سیستم دولتی سینما با آن روبرو خواهند شد،  برای بیان چیستی تحریک اذهان بدین مثال توجه کنید. فرض کنید خبری در روزنامه ها چاپ می شود مبنی بر اینکه عابرین نباید در صندوق های پستی آب بریزند! بیان این مسئله در کنار هشدار و فرهنگ سازی که خواهد داشت برای برخی از مخاطبین اثری معکوس دارد. این مخاطبین افرادی هستند که بارها از کنار صندوق های پستی رد شده اما تا به حال به این فکر نکرده بودند که می توان در این صندوق ها آب هم ریخت!

هیس!دخترها فریاد نمی زنند

تحریک اذهان در رابطه با ناهنجاری ها اینگونه مصداق پیدا می کند که اذهانی که تا به حال در اینباره فکر نکرده بودند یا از وجود چنین آسیب هایی مطلع نبودند حال خود می توانند یک هنجار شکن باشند. در این زمینه باید یک هزینه فایده کرد و تامل دراینباره که بیان این موارد تا چه حد جامعه مخاطب را نسبت به آن آسیب و پیامدهای منفی آن هشیار می کند و تا چه حد دارای اثرات منفی بر روی مخاطبین خواهد بود.  به طور غالب و هنرمندانه اگر فیلم ها پیام رسانی موفق و برنامه ریزی داشته باشند باید بتوانند بیش از تحریک اذهان، در هشیاری و هدایت مخاطبین نقش داشته باشند.

فیلم های سینمایی ما به طور غالب این تاثیرگذاری را دارند اما برخی از این فیلم ها نمی توانند به طور کامل در جزئیات، اصل برتری پیام سازنده را رعایت کرده و در بیان آسیب های اجتماعی دچار کج سلیقگی می شوند به طور مثال فیلم من مادر هستم می توانست در نشان دادن استفاده از مشروبات الکلی نمایش بهتری داشته باشد. علاوه بر این در آسیب هایی که مسائل حقوقی بر آن مترتب است در این فیلم ها اوج تاثیر گذاری در سکانس های دادگاه از روند هیجانی و تاثیر گذار نزول پیدا کرده و اکثرا صحنه های دادگاه سکانس هایی قوی نیستند و مخاطب را گاها از پیام اصلی دور می سازند.

ما نه تنها جایگزین خاصی در فیلم های خود نداریم بلکه با تک گویی در بیان آسیب هایی خاص با توجه به روند کنونی نمایش ها و سیستم اکران، نوعی سیاه نمایی را  در دید مخاطب اشاعه می دهیم

از جانبی دیگر با گذر از جنبه تحریک اذهان، رسانه سینما در این موارد به نوعی تک گویی در بیان نابهنجاری ها دچار شده است. موضوع خیانت، تجاوز، و... موضوعاتی است که در میان همه ناهنجاری ها بیشترین فراوانی را در سینما دارد اما آیا این آسیب ها تنها ناهنجاری های جامعه ما هستند و درصد وقوع آنها تا این حد زیاد است؟

هیس!دخترها فریاد نمی زنند

باید به آسیب های اجتماعی و اخلاقی چون دروغ، مصرف گرایی و... هم پرداخت البته بیان ناهنجاری ها هم به صورت یکجانبه صحیح نمی باشد این موضوعی است که باید در زمینه مدیریت فرهنگی سینما به آن دقت کرد. باید ابتدا به ساکن و در ادامه اینگونه ژانرها سبک زندگی جایگزین و مطلوب نیز معرفی  و به بیان فرهنگ های متعالی نیز اشاره داشت.

ما نه تنها جایگزین خاصی در فیلم های خود نداریم بلکه با تک گویی در بیان آسیب هایی خاص، با توجه به روند کنونی نمایش ها و سیستم اکران، نوعی سیاه نمایی را  در دید مخاطب اشاعه می دهیم. مخاطب در کنار زدگی که ممکن است در صورت تاثیر پیام از فیلم، نسبت به ناهنجاری های بیان شده در خود احساس کند؛ در ادامه در موجی از سیاه نمایی قرار می گیرد که شکاکیت منفی و دید سیاه نسبت به اطرافیان و جامعه را در او به وحود می آوریم که ممکن است هزینه های روانی و خانوادگی  را برای او به بار آورد.       

در فیلم هیس مخاطبان به این مورد اذعان داشتند که در مواردی به این فکر می کردیم که نکند این موارد گریبانگیر ما شود و چه تضمینی وجود دارد که ما راه درست را تشخیص دهیم.

در مجموع در رسانه ی سینما بیان اینگونه آسیب ها، ایجاد قبح نسبت به آنها، هشیاری افکار عمومی و معرفی مدل جایگزین وظیفه و آنتی تزی است در مقابل تز شبکه های ماهواره ای در جنگ نرمشان علیه سنت و ارزش های مردم ایران.

هیس و سکوت در بیان ناهنجاری های اجتماعی معنی نخواهد داشت بلکه رسانه های ما باید صدایی بلند در فرهنگ سازی و بیان قبح آسیب های اجتماعی داشته باشند

اما تنها شبکه های ماهواره ای به دنبال تهاجم فرهنگی نیستند. فضای مجازی، نشریات مکتوب، فیلم های ویدئویی، بلوتوث ها و .... هم در این تهاجم دارای گستره فعالیت هستند و سینما هم تنها رسانه ای نیست که در جبهه مقابله و فرهنگ سازی مثبت در مقابل رسانه های معاند قرار دارد بلکه هر رسانه ای بستگی به قابلیت تکنولوژیکی که دارد در اینباره می تواند ایفای نقش کند. رسانه ملی با توجه به گستردگی دایره مخاطبان و اثرگذاری ای که دارد، مهمترین نقش را دارد.

هیس! دخترها فریاد نمی زنند!

 فضای آنلاین نیز که با رشد چشمگیر سایت ها و محتوای غیر اخلاقی روبروست در این زمینه وظایف مهمی را بر عهده دارد.

باید قبل از اینکه ناهنجاری ها در جامعه وارد شوند و رشد یابند، رسانه های داخلی به ارائه و اشاعه فرهنگ صحیح بپردازند و  انزجار از آسیب ها را در مخاطب به وجود آورده باشند، نه اینکه برخوردی منفعلانه و دیر هنگام داشته باشند.

 فقط در این زمینه باید با برنامه ریزی و کار مبتنی بر  تخصص پیش روند. ترس های بی مورد و خود سانسورها را  کنار بگذارند و در حرکتی هماهنگ بتوانند گام درست بردارند، نه رسانه ای باشند در کنار رسانه های نابهنجار.

هیس و سکوت در بیان ناهنجاری های اجتماعی معنی نخواهد داشت بلکه رسانه های ما باید صدایی بلند در فرهنگ سازی و بیان قبح آسیب های اجتماعی داشته باشند.

 

 تبیان



      

عواقب آه و نفرین مادر !

نفرین

از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برمی آید که مقام والدین خصوصا مادر در پیشگاه الهی آنچنان والا و پرارزش است که هیچ کس در هیچ جایگاه و مقامی نمی تواند در برابر آن بایستد و اندکی از ارزش آن بکاهد. گویا که خداوند در این مساله با هیچ کس تعارف ندارد و به هیچ وجه با خلافکاران این وادی کنار نمی آید.

 

 این نکته را می توان با نیم نگاهی به زندگی بزرگانی که پله های کمالات را پیموده اند و در قله های پیشرفت، منزل گزیده اند مورد واکاوی قرار داد. روشن است که در زندگی هیچ بزرگی ذره ای بی احترامی به مقام والدین و به ویژه مادر دیده نمی شود که یقینا اگر چنین چیزی در زندگی آنها رخ می داد به آنچنان جایگاه رفیعی دست نمی یافتند.

از سوی دیگر تاریخ شاهد آن است که برخی از آنان که به بلندای قله سعادت دست یافته اند به خاطر عدم رعایت این نکته پراهمیت، سقوط و یا پس رفت در این مسیر را تجربه کرده اند.

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی، از بی احترامی فرزندش او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.

 

داستانی درباره تاثیر نفرین مادر

 محبت مادر نسبت به فرزندش آنقدر زیاد است که همیشه و در همه حال دوست دارد برای پیشرفت فرزندش دعا کند و با چشمانش ترقی و کمال او را ببیند. دل او آنقدر پاک و زلال است که کمتر می شود کدورتی به خود بگیرد و ناراحتی از فرزندش را عقده کند.

اما گاهی هم می شود که دل ظریف و لطیف او آنچنان می شکند که آهش به آسمان می رود و دردش گریبانگیر فرزند عزیزتر از جانش می شود. معمول مادران حتی در مواجهه با چنین شرایطی دلشان نمی آید که فرزندشان را نفرین کنند و علیه او از خداوند درخواستی داشته باشند. اما باید دانست که به همان اندازه که دل مادر همچون دریا وسیع است و می‌تواند ناملایمات را در خود هضم کند، همچون گل ظریف و شکننده است.

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی از بی احترامی فرزندش او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود

 

در چنین شرایطی است که دل شکسته او غوغا می کند و دعای سوزان او بر مسند می نشیند. برخی از روایات، داستان‌های شگفتی را در این زمینه برای ما نقل کرده اند تا شاید از سرنوشت نامیمون گذشتگان عبرت گیریم و این نکته پراهمیت را برای همیشه آویزه گوش هایمان کنیم. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«در میان بنى اسرائیل عابدی بود به نام جریح که دایما در صومعه ای عبادت می کرد. روزی مادرش نزد او آمد و او را که در حال نماز (مستحب) بود، (صدا زد و) به سوی خود خواند. اما جریح پاسخ مادر را نداد. مادر برگشت و پس از چندی به سوی او بازگشت و دوباره او را خواند. اما پسر به او توجه نکرد و عبادتش را ادامه داد. مادر نیز به خانه رفت و پس از چندی برای بار سوم برگشت تا با فرزندش سخن بگوید. اما این بار هم جریح، مشغول عبادت بود و توجهی به مادر نکرد و پاسخ او را نداد.

مادر در حالی که (دلش از او گرفته بود) از آنجا برگشت و با خود چنین گفت: اى معبود بنى اسرائیل! او را خوار و ذلیل کن.

درست فرداى همان روز بود که زن بدکاره ای آمد و کنار صومعه او نشست و درد زائیدنش گرفت و مدعى شد که نوزادش از آن جریح است. این مساله (مثل باد) در میان بنى اسرائیل پیچید و عمومیت یافت که ای مردم بدانید همان کسی که دیگران را به زنا سرزنش می کرد خود گرفتار این عمل زشت شده است! حاکم دستور داد که او را دستگیر کنند (و به محکمه برند).

در این هنگام مادر جریح در حالی که سیلی به صورت خود می زد، نزد او رفت. جریح به مادر گفت: مادر جان! ساکت باش که این نتیجه نفرین تو است. (اینجا بود که عابد بنی اسرائیل پی به خطای خود برد و از کرده خود پشیمان شد.)

هنگامی که مردم این سخن را از او شنیدند به او گفتند: ما با تو چه کنیم؟ جریح گفت: بچه را بیاورید. او را که آوردند، جریح بچه را از آنان گرفت و از او پرسید: پدرت کیست؟ (نوزاد به قدرت خدا به زبان آمد و) پاسخ داد: فلان چوپان در فلان خاندان.

بدین ترتیب خداوند تهمت آنان را که در مورد جریح چنین گفته بودند، دروغ در آورد. او هم سوگند یاد کرد که دیگر از مادرش جدا نشود و همیشه در خدمتش باشد. (قصص الأنبیاء راوندی، ص 177)

در زندگی هیچ بزرگی ذره ای بی احترامی به مقام والدین و به ویژه مادر دیده نمی شود که یقینا اگر چنین چیزی در زندگی آنها رخ می داد به آنچنان جایگاه رفیعی دست نمی یافتند

از سوی دیگر تاریخ شاهد آن است که برخی از آنان که به بلندای قله سعادت دست یافته اند به خاطر عدم رعایت این نکته پراهمیت، سقوط و یا پس رفت در این مسیر را تجربه کرده اند

بنابراین روشن است که هر کس در هر جایگاه و مقامی هم که باشد اگر احترام مادر را حفظ نکند به زیر خواهد آمد و آنچه را که از خدا گرفته از کف خواهد داد.

نتیجه مهر و محبت مادر زبان زد خاص و عام است. هیچ کس به قدر او به فرزندانش علاقه ندارد. بارها دیده‌ایم که هر کس می خواهد شاهدی برای محبت بی حد و حصر و فراوان بیاورد از مادر مایه می گذارد و محبت مادری را مثال می زند. اما گاهی هم می شود که دل وسیع و دریاگونه او همچون شیشه می شکند و صدای شکستنش سرتاسر دنیا را فرامی گیرد.

بنابراین حتی اگر خودخواهانه هم می اندیشیم و تنها به فکر پیشرفت خود هستیم هم باید با تمام وجود حریم گل را حفظ کنیم و از محدوده احترام به مادر نگهبانی نماییم. چرا که پیشرفت ما در گرو آرامش دل او است.

 

اما شایسته تر آن است که خالصانه و از روی صفای دل، تمام محبت خود را به پای موجودی که تمام وجودش را وقف ما کرده، بریزیم و اجازه ندهیم حتی قطره ای آب در دل آرام او به تلاطم افتد.

آری، شاید بتوان چاره ای برای پیامدهای مخرب بی احترامی به مادر پیدا کرد اما این چاره اندیشی تا زمانی خواهد بود که نفس مادر از سینه برون نیامده باشد و آه او به عرش رحمانی نرسیده باشد و نفرینش دامنگیر فرزندش نشده باشد.

البته نفرین پدر نیز ماجرایی مشابه دارد که مجال دیگری را می طلبد.

     

 تبیان



      

چرا میگوییم قرآن معجزه است؟

 


قرآن از نظر محتوا و بیان معارف الهی، معجزه است. شیوه سخن گفتن قرآن طوری است که با آنچه بشر، تا کنون شنیده و گفته، تفاوت زیاد دارد و زیبایی ظاهر و شیرینی بیان آن را هیچ کلامی ندارد.

 


چرا می‌گوییم قرآن معجزه است؟

باید معنا و حقیقت اعجاز و معجزه و شرایط آن ذکر شود تا ببینیم آیا این شرایط در قرآن موجود است. حقیقت اعجاز، جز این نیست که مدّعی نبوت، عمل خارق‌العاده را انجام دهد و دیگران را برای همانند آن دعوت کند، اما آنان از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند. (1) قیود و شرایط مذکور در قرآن مجید دیده می‌شود، یعنی پیامبر اسلام با معجزه قرآن، ادعای نبوت کرد و مردم را به هماوردی (تحدّی) فرا خواند تا جایی که حاضر شد، کافران تنها یک سوره بیاورند و از تمام جهانیان برای ساختن سوره کمک بگیرند. (2) چهارده قرن است که این ندا در گوش جهانیان طنین‌انداز است، ولی کسی نتوانسته است در صحنه مبارزه، گام بگذارد یا موفق شود.

اعجاز قرآن صورت‌های مختلفی دارد:

1- اعجاز طریقی:

یعنی قرآن که حاوی هدف بلند و سخنان حکیمانه است، از طرف شخصی که امی بود و خواندن و نوشتن را نمی‌دانست، آورده شد.

بر این اساس، قرآن مجید روی کلمه امّی در مورد پیامبر (ص)، مکرّر تکیه کرده و می‌فرماید: «پیش از این کتابی نمی‌خواندی و چیزی با دست خود نمی‌نوشتی تا مایه تردید و شک گمراهان گردد».(3)

2- اعجاز لفظی:

شیوه سخن گفتن قرآن طوری است که با آن چه بشر، تا کنون شنیده و گفته، تفاوت زیاد دارد و زیبایی ظاهر و شیرینی بیان آن را هیچ کلامی ندارد، که علمای ادب از آن به فصاحت و بلاغت تعبیر می‌کنند.

قرآن نه شعر است و نه نثر، بلکه دارای سبک خاصی است که نظیر آن یافت نمی‌شود. از این رو «ولید بن مغیره» در مورد قرآن گفت: «از محمد، سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان‌ها دارد و نه پریان، گفتار او شیرینی خاصی دارد» اما او برای خنثی کردن تأثیر قرآن گفت: بگویید پیامبر ساحر است. (4)

آیات 24 و 25 سوره مدثر ناظر به این جریان است که آهنگ مخصوص قرآن، ملال‌آور نبوده و بر اثر تکرار خواندن، صراحت و قاطعیت، متانت و عفّت بیان، همه نشان‌دهنده زیبایی و هنر قرآن مجید است.

در مفاد آیات قرآن، کوچک‌ترین اختلافی وجود ندارد و این یکی دیگر از نشانه‌های اعجاز قرآن در بخش اعجاز معنایی است. قرآن مجید به این حقیقت اشاره کرده: «آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند که اگر از سوی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می‌یافتید».

 

یک آیه از قرآن، ابن مقفع، ادیب معروف را به زانو در آورد و آن آیه «یا ارض ابلعی ماءک...»(5) می‌باشد، زیرا در عین اختصار، ماجرای طوفان نوح را با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی شرح می‌دهد. به گفته بعضی از محققان، 23 نکته از صنایع ادبی در آن جمع است. (6)

یکی از صاحب‌نظران می‌گوید: یک حرف از قرآن در جایگاهش معجزه است، زیرا آن حرف، کلمه‌ای را که در آن واقع شده نگاه می‌دارد و آن کلمه، آیه را و آن آیه، آیات بسیار را و همین راز اعجاز جاودانی قرآن است. (7)

3- اعجاز معنایی:

قرآن از نظر محتوا و بیان معارف الهی، معجزه است، چون به شکل بسیار زیبایی مسائل مربوط به خدا و ماوراءالطبیعه را مطرح کرده و خداوند را به زیباترین وجه توصیف کرده است.

آیاتی از قرآن، منطبق بر قواعد علمی امروز است مانند جاذبه عمومی، آفرینش جهان، حرکت زمین، حرکت منظومه شمسی، زندگی در کرات دیگر، زوجیت گیاهان، زوجیت عمومی، علل نزول باران و غیره. (8)

در این زمینه، هزاران کتاب و مقاله توسط دانشمندان در رشته‌های مختلف علوم به نگارش در آمده و همه از عظمت قرآن و تطبیق آیات با جدیدترین رهیافت‌های دانش بشری سخن گفته‌اند:

چرا می‌گوییم قرآن معجزه است؟

موریس بوکای در کتاب «مقایسه‌ای میان تورات، انجیل و قرآن و علم»، پس از تطبیق آیات قرآن با دستاوردهای علمی می‌گوید: «چگونه می‌توان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآورده‌های علمی بشر در شگفت فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد؟!»

جالب آن که در مفاد آیات قرآن، کوچک‌ترین اختلافی وجود ندارد و این یکی دیگر از نشانه‌های اعجاز قرآن در بخش اعجاز معنایی است. قرآن مجید به این حقیقت اشاره کرده: «آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند که اگر از سوی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می‌یافتید».(9)

4- اعجاز در پیشگویی‌های تاریخی مانند غلبه روم بر ایران.

5- اعجاز در بیان رخدادهای تاریخی پیشین.

6- جامع بودن دانش‌های مختلف. قرآن نه کتاب حقوقی است، نه اخلاقی، نه کلامی و اعتقادی، نه تاریخی، نه علوم بلاغی و لغت و نه رشته خاص علمی و... اما در عین حال، همه این دانش‌ها را در خود جمع کرده است.

برای مطالعه بیشتر به کتاب‌های ذیل مراجعه کنید:

کتاب تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی.

قرآن و آخرین پیامبر، ناصر مکارم شیرازی.

برهان رسالت، جعفر سبحانی.

وحی و نبوت، شهید مطهری.

تفسیر المیزان، ج اعلامیه طباطبایی.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. جعفر سبحانی، الهیات و معارف اسلامی، ص 262.

2. بقره (2) آیه 23.

3. عنکبوت (29) آیه 48.

4. مجمع‌البیان، ج 9، ص 387.

5. هود (11) آیه 44.

6. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 122.

7. محمد تقی شریعتی، تفسیر نوین، قسمت مقدمه، ص 52.

8. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 190 - 180.

9. نساء (4) آیه 82.



      

نگاهی به زندگی، آثار و خدمات علامه محمد باقر مجلسی

نگاهی کوتاه به زندگی، آثار و خدمات علامه محمد باقر مجلسی(رحمه الله علیه) (مجلسی دوم)
 
نویسنده: یحیی صالحی زاده

ساعات ملکوتی یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال 1037 هجری قمری سپری می شد و خاندان مجلسی در تب و تاب تولد ستاره ای دیگر در آسمان علم و فقاهت بود. گرچه علامه محمد تقی مجلسی در آن زمان نمی دانست که سلسله ی عالمان مجلسی با تولد این نوزاد اوج می گیرد و او افق های دانش و تقوا را نورباران می کند اما مدتی بعد و به هنگام تهجد و راز و نیاز شبانه، با دعایش به درگاه حضرت حق، آینده ی این کودک و بلکه آینده ی جهان اسلام را، روشنایی تازه ای بخشید. نقل این جریان از زبان خود ملا محمد تقی مجلسی شنیدنی تر است: «شبی از شب ها بعد از تهجد و استغاثه به درگاه خدای متعال، خود را در حالتی دیدم که هرچه را از خدا بخواهم، اجابت خواهد شد، در دل خود متفکر بودم که کدامیک از اموردنیوی یا اخروی را بخواهم که ناگاه صدای گریه ی محمد باقر را که درگهواره بود شنیدم. بدون تأمّل عرضه داشتم: خداوندا به حق محمد و آل محمد(ص) این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین گردان و او را موفق به توفیقات بی پایان خود بدار.»(1)
بی تردید، در نوردیدن همه ی مرزهای علم و فقاهت و مرجعیت، و خدمات بی نظیر علامه محمد باقر مجلسی به جهان اسلام، از برکت دعای سحری پدر فرزانه و باتقوایش بود.

تحصیلات

کودکی محمد باقر، متفاوت از سایر کودکان گذشت. هنوز چهار سال نداشت که فراگیری قرآن و علوم و معارف اسلامی پرداخت. بعدها خودش اینطور تعریف می کرد: «الحمدالله رب العالمین که من در سن چهار سالگی همه اینها را می دانستم یعنی خدا و نماز و بهشت و جهنم. و در مسجد صفا نماز شب می خواندم و نماز صبح را به جماعت به جا می آوردم و اطفال را نصیحت می کردم با آیات و احادیث به تعلیم پدرم(رحمه الله علیه) (2) در همان سنین خردسالی به دریافت اجازه از استادش شیخ عبدالله بن شیخ جابرعاملی نائل آمد(3). و در حدود 13سالگی از ملاصدرای شیرازی اجازه ی روایت گرفت(4).
محمد باقر در سایه ی تعلیمات و مراقبت های پدرش که خود فقیهی پارسا و مرجعی عالیقدر بود و به مدد هوش و استعداد ذاتی اش، دراندک زمانی بر دانش های صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضیات، تاریخ، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه، فلسفه و کلام احاطه ی کامل پیدا کرد. وی همچنین از سوی پدرش و اساتیدش- که 21نفر از علمای طراز اول بودند- اجازات متعددی دریافت کرد(5) که از آنها فهمیده می شود علامه مجلسی قبل از 30سالگی، هم مجتهد بوده و هم در تمام علوم منقول و معقول، تبحر و تخصص داشته است. وی پس از کسب مدارج بالای علمی و مطالعه ی کتاب های بسیار، به این نتیجه رسید که دانش و علم، اگر برگرفته و همراه با منبع فیض الهی (قرآن کریم) و دستورات ائمه ی هدی (ع) نباشد سودمند نخواهد بود. همین تفکر، سنگ بنای تألیف کتاب گرانقدر بحارالانوار شد.

مناصب و مقامات اجتماعی علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه

برگ های تقویم ورق خورد تا اینکه سال 1070 فرا رسید. در این سال پدر علامه مجلسی یعنی ملامحمد تقی مجلسی که شیخ الاسلام (بالاترین مقام روحانی اصفهان) و امام جمعه ی شهر اصفهان بود به دیار باقی شتافت و ملامحمدباقر سبزواری جانشین ایشان شد. علامه محمدباقر مجلسی هم به جای پدر امام جماعت مسجد جامع شد و حلقه ی درس پدر را سرپا نگه داشت. در درس علامه مجلسی بیش از هزار طلبه ی فاضل و محقق شرکت می کردند و در میان آنها دانشمندان بزرگی پرورش یافتند.
علامه که رفته رفته در جایگاه برترین مرجع دینی و علمی اصفهان قرار گرفته بود، در تاریخ چهارم جمادی الاول سال1098 و با اصرار و خواهش شاه سلیمان صفوی، امام جمعه و شیخ الاسلام اصفهان شد و توانست با استفاده از فرصت به دست آمده، خدمات گسترده ای به جامعه ی اسلامی ارائه نماید. خطبه های نماز جمعه ی علامه ی مجلسی و موعظه های او خصوصاً در شب های ماه مبارک رمضان، خیل عظیم مشتاقان معارف حقه ی اهل بیت علیهم السلام را بهره مند می نمود.

خدمات و برکات علامه مجلسی برای جامعه ی اسلامی

علامه با درک صحیح و به موقع از شرایط و اوضاع زمان خود، توانست قدم های بلند و مؤثری در جهت زنده نمودن روح دینداری و اسلام خواهی در بین طبقات مختلف مردم بردارد. در اثر فعالیت ها و اقدامات علامه، مساجد اصفهان رونق یافته و تمایل مردم نسبت به دین و معنویت، رشد فراوانی یافته بود.
یکی از اقدامات مهم علامه تألیف کتب به زبان فارسی بود که برخلاف شیوه ی متداول در بین علما بود. زیرا در آن زمان، نگارش کتاب به فارسی، نوعی بی سوادی تلقی می شد. اما علامه اسیر این تفکر نشد و برای اینکه عامه ی مردم هم بتوانند به متون دینی و حدیثی دست پیدا کنند، بیش از 86 عنوان کتاب به زبان فارسی و با بیانی ساده و شیوا نگاشت(6). وی توجه خاصی به مسئله ی توسل به ائمه ی اطهار(ع) داشت و پیرامون ادعیه و زیارات، مطالب فراوانی جمع آوری نمود. به علاوه در کتب مستقلی مثل «زادالمعاد» و «تحفة الزائر» به نقل ادعیه و زیارات پرداخت. همچنین در کتب دیگرش دعاهای مهمی مثل جوشن کبیر و سمات و زیارت جامعه ی کبیره را ترجمه یا شرح کرد. او سنّت چاووش خوانی برای زائران قبور اهل بیت را احیا نمود. علامه به زبان عربی هم بالغ بر 50 عنوان کتاب نوشت که مهم ترین آنها بحارالانوار است که 110جلد می باشد. نوشتن بحارالانوار در واقع اولین تلاش های یک دانشمند در سطح جهان برای گردآوری یک دائرة المعارف است. میراث مکتوب و گرانقدری که میزان قابل توجهی از احادیث و معارف اسلامی را در خود جای داده است. انگیزه ی علامه در تألیف بحارالانوار را شاید بتوان در دو عامل خلاصه کرد: یکی اینکه به خاطر رواج علوم عقلی و گرایش اکثر دانشمندان به این علوم، حدیث و فقه تحت الشعاع قرار گرفته و کمتر بدان پرداخته می شد و دیگر اینکه در اثر جنگ ها و ویرانی هایی که در ایران روی داده بود و همچنین در اثر محدودیتی که شیعیان قبل از صفویه داشتند، بسیاری از کتاب های اخبار و روایات از میان رفته بودند و آن مقدار هم که باقی مانده بود به صورت منظم و سازمان یافته در دسترس نبود و شیعه از نظر منابع حدیثی در مضیقه قرار داشت. روشن بینی و دقت نظر علامه باعث شد که با تلاش شبانه روزی، مجموعه ی عظیم و گرانسنگ بحارالانوار، پدید آید.
طبق تحقیقات و برآوردهای حجة الاسلام علی دوانی در کتاب مفاخر اسلام، اگر همه ی آثار علامه مجلسی چاپ شوند بالغ بر صد و بیست هزار صفحه خواهند بود (یعنی بیش از 300کتاب 400صفحه ای) یکی دیگر از خدمات علامه، ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی بود به طوری که در زمان شیخ الاسلامی وی، هیچ جنگ و برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و بین شیعیان و اهل سنت داخل ایران هم نزاعی نبود. وسعت دید و تیزبینی علامه، وی را بر آن داشت تا با سه عامل فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان که برای نابودی یک جامعه کافی است، به مبارزه برخیزد. به همین منظور و در ابتدای تصدی منصب شیخ الاسلامی، از شاه سلیمان خواست تا با صدور فرمانی، نوشیدن شراب و مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتربازی را ممنوع نماید. یک ماه بعد و در اقدامی انقلابی، دستور داد تا بت هایی که در دربار صفوی نگهداری می شد و هندوها به صورت پنهانی آنها را پرستش می کردند، نابود و منهدم شدند. علامه در این سال ها علاوه بر مبارزه با فساد و تفرقه و بت پرستی، بر علیه کشیشان دربار بیگانگان و نمایندگان مؤسسات غربی که در صدد ضربه زدن به اسلام بودند نیز مبارزات سخت و سنگینی را پایه ریزی نمود. وی در ادامه به مقابله با صوفی گری پرداخت. جریانات افراطی صوفیه که در آن زمان، می رفتند تا با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر اندازند، بارها مورد هجوم و انکار علامه واقع شدند.
او در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نگاشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان فرمود.
اثرگذاری علامه بر فرهنگ اسلامی و خدمات او به جامعه ی مسلمین تا حدی گسترده بود که حتی «ادوارد براون» انگلیسی که همواره نظرات مغرضانه ای در مورد علامه مجلسی داشت را نیز به اعتراف مجبور نمود(7).
سرانجام این مشعل فروزنده که عمری را در راه هدایت و راهنمایی خلق خدا سپری کرده بود، در سن 73سالگی در 27 رمضان 1110 هجری قمری، در شهر اصفهان دیده از جهان فرو بست(8) و به ملکوت اعلی پیوست. مزار او در جنب مسجد جامع اصفهان و در کنار قبر پدر بزرگوارش زیارتگاه عاشقان مکتب اهل بیت(ع) و ارادتمندان به مقام علم و تقوا می باشد.

پى‏نوشت :

1. پایگاه اطلاع رسانی علامه مجلسی.
2. زندگی نامه ی علامه مجلسی، ج1، ص55 .
3. مفاخر اسلام، ج8، ص89 .
4. فوائد الرضویه، ج2، ص380 .
5. مفاخر اسلام، ج8، ص91 .
6. مفاخر اسلام، ج8، ص159 .
7. مفاخر اسلام، ج8، ص227 .
8. گرچه بعضی وفات علامه را به سال 1111 دانسته اند اما با توجه به تحقیقات استاد دوانی سال 1110 صحیح است.

منبع:نشریه قدر ،شماره 21



      

مشورت در سیره معصومین (علیهم السلام)

مشورت در سیره معصومین (علیهم السلام)

 

مشورت به معانی مختلف آمده است، از جمله ظاهر کردن چیزی، خارج کردن عسل از کندو، زینت دادن و نصیحت و (اظهار رأی و فکر).مشورت یعنی بطور دو یا چند جانبه به رایزنی پرداختن و از رأی و نظر یکدیگر استفاده کردن. (1) راغب اصفهانی در مفردات، تشاور و مشورت را به استخراج رأی معنا کرده است. (2)

مشورت و ارزش آن

یکی از سوره های قرآن مجید «شورا» است امت اسلامی کارهای خویش را با همفکری و رایزنی می دهند:
«و امرهم شوری بینهم» (3)
همچنین خداوند به پیامبرش دستور می دهد که با مردم مشورت نماید و می فرماید:
«و شاورهم فی الامر» (4)
امام علی (ع) تبادل افکار را منشأ رشد فکری و ترقی انسان دانسته و فرموده است:
«من شاور الرجال شارکها فی عقولها». (5)
کسی که با مردان به مشورت پردازد، در عقل آنان سهیم گشته است.»
اگر فرد یا جامعه ای به چنین کاری خو بگیرد، لغزشها و اشتباهاتش به حداقل می رسد، و در مقابل، کار آیی، کار دانی، رشد فکری و فرهنگی و شکوفایی علمی و اجتماعی اش، شتاب فزاینده می گیرد، و شاید سر اینکه پیامبر (ص) مشورت را رحمت نامیده است، همین باشد . ابن عباس گوید:
وقتی آیه ی «وشاورهم فی الامر» نازل شد رسول خدا (ص) فرمود:
«آگاه باشید، خدا و رسولش از مشورت با مردم بی نیازند، لکن خداوند، مشورت را رحمت و مرحمت برای امت من، قرار داده است. پس هر کس مشورت کند، کمالی بر او افزوده می شود، و اگر ترک کند از گمراهی مصون نیست. » (6)
حضرت امیر (ع) ضمن ایراد خطبه ای در صفین فرمود:
«فلا تکفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل» (7)
از گفتن حق و مشورت واقع بینانه و عادلانه خودداری نکنید.

موضوع مشورت

هدف از مشورت، تنها کسب آگاهی و دور ماندن از خطا و اشتباه نیست، بویژه در مورد معصومین که عقل کل هستند و شاید نیازی به مشورت و استفاده از رأی و تجربه ی دیگران ندارند و در مواردی که این کار را می کردند در مسائل اجرایی و جزئی بوده است نه در مسائل اعتقادی و اصولی، چرا که آن مسائل با الهام از منبع وحی، صورت می گرفت و نیازی به مشورت نداشت؛ تنها در مسائلی که مربوط به شیوه و عمل خود مردم بود با آنها مشورت می کردند. معصومین علیهم السلام در مشورت با دیگران اهداف و اغراض دیگری نیز داشتند که مهمترین آنها عبارتند از:
شخصیت دادن به مردم آزمایش و سنجش هوش آنها، رشد فکری مردم، استفاده از تأیید آنها، آگاه نمودن آنها، استبدادی نبودن حکومت، جلوگیری از انتقاد بیجا در صورت شکست، آموزش این نکته که نظر خواهی و مشورت با دیگران عیب نیست. (8)
معصومین علیهم السلام در پاره ای از کارهای شخصی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی با دیگران به رایزنی و مشورت می پرداختند که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم، با تأکید بر اینکه ایشان خود از مشورت با دیگران بی نیازند و تنها به خاطر اهداف یاد شده، جلسه ی مشورتی تشکیل می دادند.

الف- امور شخصی و خانوادگی

معصومین (ع) در امور خصوصی و خانوادگی نیز مشورت و تبادل نظر می کردند.
امیرمؤمنان علیه السلام وقتی برای خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و خواسته اش را بیان کرد، پیامبر (ص) فرمود:
«ای ابوالحسن! پیش از تو نیز کسانی بدین منظور آمده اند، ولی خواسته ی آنها را که با زهرا (ع) در میان نهاده ام چهره درهم کشیده و نپذیرفته است. تو نیز درنگ کن تا من (نظر او را جویا شوم و) باز گردم. »
آنگاه نزد فاطمه (ع) رفت و فرمود:
«دخترم! تو خویشاوندی، برتری و مسلمانی علی (ع) را خوب می شناسی، من هم از خدا خواسته ام که بهترین و محبوبترین فرد نزد خودش را همسر تو کند. اینک علی (ع) از تو خواستگاری کرده است، نظرت چیست؟ فاطمه (ع) سکوت کرد و مانند دفعات پیش چهره درهم نکشید، رسول خدا (ص) چون بی میلی در چهره او ندید برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوت او نشانه ی پذیرفتن است. » (9)
معمربن خلاد، یکی از دوستان نزدیک امام رضا علیه السلام، گوید:
«یکی از خادمان امام (ع) به نام سعد از دنیا، رفت امام رضا (ع) به من فرمود: شخص بافضیلت و امانتداری را به من معرفی کن که کارهای سعد را انجام دهد. گفتم ای پسر پیامبر! من این کار را انجام دهم؟ شما با کسی مثل من مشورت می کنید! امام با ناراحتی فرمود: بله، رسول خدا (ص) نیز با اصحاب خود مشورت می کرد، آنگاه تصمیم می گرفت و انجام می داد. » (10)

ب - امور اجتماعی

شرکت دادن مردم، در کارهایی که مربوط به خودشان است، از شیوه های موفق مدیریت اجتماعی است، بگونه ای که جز از این طریق، اداره ی اجتماع کار مشکلی است.
تجربه، نشان داده که مدیریتهای دیکتاتوری به شکست و اضمحلال می انجامد و بر عکس، شرکت دادن مغزهای متفکر، در اداره ی مملکت بر انسجام، صلابت پویایی و شوکت آن می افزاید، رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
«من اراد امرا فشاور فیه و قضی، هدی لارشد الامور» (11)
کسی که قصد انجام کاری را دارد و درباره ی آن مشورت کند، به صحیح ترین کار راهنمایی شده است.
انتخاب مدیران اصلح، در این راستا انجام می گیرد و مشورت در انتخاب آنان خود، مشورتی مضاعف است و مشارکت مردم در پاره ای از کارهای خویش از برکات آن محسوب می شود.
پیامبر اسلام آنچنان با مردم و امت خود مأنوس و نزدیک بود که دیگران نیز در امور خود، آن حضرت را مورد مشورت قرار می دادند.
مردی از روستا خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: شترانی آورده ام و قصد فروش آنها را دارم، ولی قیمت بازار را نمی دانم و می ترسم مرا فریب دهند، دوست دارم شما با من به بازار بیایی تا با نظارت و مشورت شما شترانم را بفروشم، پیامبر فرمود:
«شترانت را نزدیک بیاور و یکی یکی آنها را به من نشان بده تا قیمت آنها را به تو بگویم. آن مرد چنین کرد و شتران را پس از قیمت گذاری رسول خدا (ص) به بازار برد و به قیمت خوب فروخت و بسیار سپاسگزاری کرد. » (12)
حضرت امیر (ع) هنگامی که قصد لشکرکشی به شام و جنگ با معاویه را داشت ضمن ایراد خطبه ای برای مهاجران و انصار از آنها نظرخواهی کرد. (13)
پیشوایان معصوم (ع) حتی با بردگان و زیردستان خود نیز مشورت می کردند، و بدین وسیله به آنان بها و ارزش می دادند. حسن بن جهم می گوید:
«خدمت امام رضا (ع) بودیم، از پدر بزرگوارشان موسی بن جعفر(ع) یاد شد آن حضرت فرمود: پدرم عقلی داشت که عقل هیچ کس با آن برابر نبود، با این حال گاهی اتفاق می افتاد که در مواردی با غلام سیاهی از غلامان خود مشورت می کرد، و از او نظر می خواست تا جایی که به وی نسبت به این کار اعتراض شد و آن حضرت پاسخ داد: چه بسا خداوند فتح و گشایش را بر زبان وی جاری کند. » (14)

ج - امور سیاسی

حضرات معصومین علیهم السلام در امورسیاسی و حکومتی نیز با مردم مشورت می نمودند زیرا این مردمند که با جانفشانی و استقامت در برابر مشکلات، حکومت اسلامی را حفظ می کنند و زمانی که احساس کنند، رهبرانشان افکار و نظرات آنها را در موارد لازم مورد توجه قرار می دهند، بر پایداری و ایثار آنان افزوده می شود و بیشتر خود را موظف به دفاع از نظام می دانند.
در فتح مکه، قبل از ورود سپاهیان اسلام به شهر، خبر آوردند که ابوسفیان دشمن سرسخت اسلام و پیامبر، تقاضای ملاقات با رسول خدا (ص) را دارد. پیامبر، اصحاب و اطرافیان نزدیک را جمع کرد و با آنها پیرامون این ملاقات به مشورت و گفتگو پرداخت. (15)
حضرت امیر (ع) هنگامی که شنید طلحه و زبیر به همراه عایشه به بصره رفته اند تا به بهانه ی خونخواهی عثمان علیه آن حضرت قیام کنند، ابن عباس، محمد بن ابی بکر، عماریاسر و سهل بن حنیف را خواست و آنان را در جریان امر قرار داد و گفت:
«اشیروا علی بما اسمع منکم القول فیه»
بگویید بدانم نظر شما در این مورد چیست؟
ابن عباس نظر داد؛ همان طور که طلحه و زبیر، عایشه را با خود همراه کرده اند، آن حضرت نیز ام سلمه را با خود همراه نماید، ولی آن حضرت این نظر را نپذیرفت سپس اعلان بسیج عمومی داد تا فتنه ی آنان را دفع کند. (16)
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از طرف موسی بن مهدی عباسی تهدید به قتل شد، امام علیه السلام اهل بیت و شیعیان نزدیک خود را خواست، و با آنان به مشورت پرداخت. آنان ضمن اعلام پشتیبانی از امام، پیشنهاد کردند که آن حضرت، خود را از دسترس موسی دور نگه دارد. (17)

د- امور نظامی

در مسائل نظامی به دلیل اینکه افراد، از جان خود مایه می گذارند، مشارکت و همفکری آنان ضروری تر است، از این جهت، یک رهبر دوراندیش، باید با رایزنی و تبادل فکری، نظر نهایی نیروهای خود را به دست آورد و با حصول اطمینان خاطر از درجه ی جانبازی و همکاری آنان، دست به اقدام بزند.
معصومین علیهم السلام چنین کاری را پیوسته مورد توجه داشتند؛ در جریان جنگ بدر، که اولین رویارویی مهم اسلام با کفر بود، رسول خدا (ص) ابتدا در بیرون بردن مردم بویژه انصار، از خود رغبتی نشان نمی داد. دلیلش این بود که انصار در پیمانهای عقبه با پیامبر عهد کرده بودند که در مدینه از او چون جان و ناموس خویش دفاع کنند و اکنون که دامنه ی جنگ و دفاع به خارج از مدینه کشیده شده بود، پیامبر درصدد کسب نظر آنها برآمد از این رو در یک جلسه ی مشورتی، وقتی از نظر نهایی آنها مبنی بر رضایت و شرکت همه جانبه در جنگ، اطمینان پیدا کرد بسوی بدر حرکت کرد.
همچنین در جنگ احد، رسول خدا با اصحاب و فرماندهان لشکر به مشورت پرداخت که برای مقابله با دشمن در شهر بمانند و سنگر بگیرند یا در خارج از شهر موضع بگیرند و منتظر دشمن شوند. با اینکه نظر رسول خدا (ص) این بود که در شهر بمانند ولی چون بیشتر اصحاب و لشکریان، جنگ در خارج شهر را ترجیح می دادند پیامبر تسلیم نظر اکثریت شد و به دامنه ی کوه احد رفتند و با دشمن مبارزه کردند. (18)
در نبرد احزاب نیز رسول خدا با اصحاب خود (در مورد پرداخت یک سوم خرمای مدینه به منظور ترک مخاصمه) به مشورت و تبادل نظر پرداخت. بعضی از جوانان غیور و شجاع با این مصالحه مخالفت کردند و گفتند: این مردم قبل از اسلام جرأت نمی کردند چنین تقاضاهایی از ما بکنند، حال که به ما شرف اسلام نائل شده ایم برای ما ننگ است که به آنها باج بدهیم. رسول خدا (ص) حرف آنها را پذیرفت و تصمیم به جنگ گرفتند. (19)
همچنین رسول خدا (ص) در جنگهای بنی قریظه و بنی نضیر با یاران خود مشورت کرد. (20)
البته مشاوره پیامبر اکرم (ص) با رزمندگان در مسائل نظامی، به منظور جلب نظر و شرکت آنان در نبرد بوده است نه روشن شدن رأی حق.

ویژگیهای مشاور

روشن است که هرکسی صلاحیت ندارد مورد مشورت قرار گیرد، بلکه با گزینشی که اسلام انجام داده، تنها افراد زیرک، کاردان و با تقوا لیاقت مشاور بودن را دارند، و قطعا معصومین علیهم السلام با هر کسی به مشورت نمی نشستند و افراد لایق و شایسته را به شورا فرا می خواندند. رسول خدا (ص) در مورد ویژگیهای مشاور می فرماید:
«شاوروا المتقین الذین یؤثرون الاخره علی الدنیا و یؤثرون علی انفسهم فی امورکم» (21)
با اهل تقوا مشورت کنید، کسانی که آخرت را بر دنیا برگزیدند و خدمت کردن به شما را بر کارهای خود ترجیح می دهند.
و نیز فرمود:
«استرشدوا العاقل و لاتعصوه فتندموا» (22)
از عاقل راهنمایی بخواهید و با آن مخالفت نکنید که پشیمان می شوید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت امیر (ع) سفارش می کند که با افراد ترسو، بخیل و حریص به دنیا مشورت نکن. (23)
امیرمؤمنان (ع) نیز در عهدنامه ی مالک اشتر بر همین خصوصیات تأکید می کند. (24)
و در جای دیگر فرمود:
«خیر من شاورت ذوی النهی و العلم و اولوا التجارب و الحزم» (25)
بهترین کسی که شایسته است مورد مشورت تو قرار گیرد، صاحبان خرد و علم و افراد با تجربه و صاحب رأی هستند.
سفیان ثوری گوید:
«امام صادق (ع) را ملاقات کردم و به وی گفتم: ای فرزند پیامبر! مرا پندی آموز، فرمود: در کارهایت با کسانی که از خدا ترس دارند مشورت نما. » (26)

رأی نهایت با کیست؟

پس از تشکیل شورا و تبادل افکار و نظریات، بطور طبیعی، معصوم علیه السلام در یک طرف قرار گرفته و معمولا نظرات مخالف نیز وجود خواهد داشت و هر طرف نیز بر صائب بودن نظر خویش استدلال خواهد کرد که بطور وضوح نظر معصوم از بقیه نظرات، برتر و مطابق با واقع و مصلحت است و بطور جزم، مخالفان را نیز مجذوب خود می کند و تصمیمی که در چنین شورایی گرفته می شود، همه مزایا و اهداف مشورت را دارا بوده، فرجام نیکی را در پی خواهد داشت.
این نتیجه، در صورتی به دست می آید که مشاوران، به مقام شامخ امام واقف بوده و عقل او را از همه برتر بدانند. چنان که امیرمؤمنان (ع) به ابن عباس که فردی دانشمند، امام شناس و فهمیده بود فرمود:
«تو وظیفه داری که نظر خود را به من بگویی، به یقین من نسبت به نظریه ی تو دوگونه واکنش نشان می دهم؛ یا آن را می پسندم و به کار می بندم که دیگر حرفی نیست یا اینکه آن را می شنوم ولی به کار نمی بندم. تو در این هنگام موظف هستی از من پیروی کنی. » (27)
نکته ی جالب دیگری که قرآن درباره ی تصمیم نهایی، مطرح می کند این است که پس از دستور مشورت به رهبر اسلام می فرماید:
«فاذا عزمت فتوکل علی الله» (28)
انگاه که رأی نهایی را اتخاذ کردی با توکل بر خدا اقدام کن.
(که خود شاخص مشورت اسلامی و ممیز آن از دیگر شوراهاست.)
مؤمن تربیت یافته ی دامان وحی، تمام تلاش و کوشش خود را برای برنامه ریزی اصولی و شناخت راههای بهتر به کار می بندد، که تا اینجا با دیگران تفاوت ندارد، ولی هنگام عمل با اتکا به قدرت لایزال الهی و با صفای روحی خاصی که در پرتو ایمان و توکل به او کسب کرده، کار را شروع می کند که در این صورت از گرد باد حوادث نهراسیده و کوه مشکلات را نیز از جلوی راه برخواهد داشت.

پی نوشت ها:

1. المنجد، ص 407.
2. مفردات راغب اصفهانی، واژه شور.
3. شوری، آیه ی 38.
4. آل عمران، آیه ی 159.
5. شرح غرر، ج 5، ص 340، چاپ دانشگاه تهران.
6. تفسیرالدرالمنثور،ج 2، ص 90، بیروت.
7. نهج البلاغه، فیض، خطبه 207، ص 687.
8. اقتباس از: شورا در قرآن و حدیث، رضا استادی، ص 31.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
10. وسائل الشیعه، ج 8، ص 428، بیروت.
11. تفسیر درالمنثور، ج 6، ص 10.
12. شرف النبی، خرگوشی، ص 575، باتصرف.
13. نهج السعاده، شیخ محمد باقر محمودی، ج 2، ص 92 بیروت.
14. وسائل الشیعه، ج 8، ص 428، بیروت.
15. شورا در قرآن و حدیث، به نقل از صحیح مسلم، ج 5، ص 170.
16. الجمل شیخ مفید، ص 128، تلخیص.
17. شورا در حدیث و قران، ص 62، به نقل از نهج الدعوات ابن طاووس، ص 218.
18. ترجمه مغازی، ج 1، ص 152، با دخل و تصرف و فروغ ابدیت، ج 2، ص 452.
19. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 420 و ترجمه ی مغازی، ج 2، ص 358.
20. تفسیر در المنثور، ج 2، ص 90.
21. تفسیرتستری، ص 28.
22. بحارالانوار، ج 75، ص 100، اسلامیه.
23. همان مدرک، ص 99.
24. نهج البلاغه، عبده، نامه 53.
25. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 62.
26. بحارالانوار، ج 75، ص 98.
27. علیک ان تسیر علی فاذا خالفتک فاطعنی (وسائل الشیعه، ج 8، ص 428).
28. آل عمران، آیه 159.

منبع: کتاب سیره معصومین (علیهم السلام)



      

خیانت در رأس: فمنیسم، باروری و فاشیسم

 

 خیانت در رأس: فمنیسم، باروری و فاشیسم
نویسنده: هنری مکوو(1)
 

چکیده:

به راستی جای سؤال دارد! چه شده است که در چند دهه گذشته، همجنس‌گرایی به خصوص در جامعه آمریکا چنین رشد سرسام آوری کرده است و چگونه است که هر چه بیشتر میگذرد، آنها یکی پس از دیگری سنگرهایی را که به طور سنتی و طبق قوانین جلوی پیشروی آنها احداث شده بود، در هم می‌شکنند و پیشتر می‌آیند؟ آن‌طور که نویسنده این مقاله می‌گوید، بی‌تردید یکی از دلایل رواج همجنس ‌گرایی، ترویج آموزه‌های فمنیستی در تمام سطوح جامعه و به ویژه در بین زنان جوان است. فمنیسم که از همان ابتدا مورد حمایتهای مالی گسترده بنیادهای مختلف و نیز سیاستگذاران فمنیست و همجنسگرا قرار داشت، توانسته است خود را به عنوان پدیدهای طبیعی مطرح کند و خواستار کسب به اصطلاح حقوقی شود که از آنها محروم بوده است. فمنیستها از ابتدا با دامن زدن به آموزههای دروغینی چون بی‌نیازی زنان از مردان در برآوردن نیازهای جنسی خود و ترویج استقلال زنان از طریق اشتغال و تقدم کار بر خانه و خانواده، همواره بر آتش همجنس‌گرایی دمیده‌اند.
در سال 1970 فردریک جف نایب‌رئیس سازمان «فرزند دار شدن برنامه‌ریزی شده» که حامی مالی آن «راکفلر» است، اعلام کرد که چگونه «عوامل اجتماعی برای دستیابی به کنترل باروری باید مورد استفاده قرار گیرد».
این عوامل شامل تشویق «افزایش همجنس‌گرایی»، «تغییر تصویر خانواده ایده آل» و «تشویق زنان به کار در بیرون خانه» میشد. این سازمان توصیه می‌کرد که اگر این برنامه شکست خورد، باید آن را با افزودن «مواد کنترل باروری در آب آشامیدنی» جایگزین کرد.
تنزل بی سابقه خانواده آمریکایی از دهه 1960 بدین سو، تصادفی صورت نگرفته است. ما قربانیان یک کارزار جنگ روانی هستیم که توسط سیا و بنیاد‌ها، از رهگذر رسانه‌ها، دولت و تحصیلات کلاسیک انجام گرفته است. آنها ماده خنثی‌کننده را در آب آشامیدنی فرهنگی ریختند. عنصر اصلی این ماده، ترویج همجنس‌گرایی به عنوان یک جایگزین برای تمایل نسبت به جنس مخالف است.
فمنیسم که تحت عنوان «حقوق زنان» تعبیر میشود، در واقع یک جنبش همجنس‌بازی زنانه است. این جنبش، زنان را به طرف این اعتقاد می‌راند که این جامعه است که غرایز زنانه را به آنها میآموزد و این غرایز، شیطانی هستند. این جنبش به آنها میآموزد که از مردان بترسند و با آنها رقابت کنند و رضایت را به جای خانواده، در اشتغال بجویند.
زنانی که زندگیشان را وقف خانوادهشان می‌کنند، عالی ترین جنبه‌های حیات انسانی هستند. آنها موجوداتی مقدس هستند که عشق و زیبایی را در جهان می‌پراکنند و به برآوردن نیازهای روزمره واقعی مردان و کودکان تمایل دارند. کوچک شمردن و تحقیر کردن این زنان، تهمت دروغین و شومی است که سزاوار خود شیطان است. با این حال این همان چیزی است که جنبش فمنیستی به خاطر آن به راه افتاده است، اگر چه خودشان آن را انکار کنند.
بتی فریدمن مؤسس فمنیست و«میانهروی» این واقعیت را پنهان میکند که یک فعال کمونیست است، زنان خانه‌دار را با قربانیان اردوگاههای کار مقایسه می‌کند. سیمون بولیوار کمونیست، یکی دیگر از مؤسسان فمنیسم میگفت، نباید به زنان گفت که مادری و خانهداری را انتخاب کنند، چون آنها حتماً این گزینه را انتخاب خواهند کرد. بر اساس نظر الن نیلیس فمنیست، «فمنیسم غایت یک انقلاب در ارزشهای فرهنگی و اخلاقی است... هدف هر اصلاحات فمنیستی، از سقط جنین قانونی گرفته تا برنامههای مراقبت از کودک، تحلیل بردن ارزشهای سنتی خانوادگی است».
فمنیستها با کدام بخش از ارزشهای خانواده سنتی مخالف هستند؟ عشق؟ فداکاری؟ وفاداری؟ امنیت؟ آماده کردن نسل جدید برای زندگی؟ بی دلیل نیست که آنها را «فمی نازیسم» خوانده‌اند.
ـ راکفلر از طریق «آی.جی فاربن» بودجه نازیسم را تأمین کرد. او «انجمن بهسازی نژادی» را که روابط نزدیکی با همتای نازی خود داشت، تأمین مالی میکرد.
ـ راکفلر، آلفرد کینزی، همجنسگرای بچهبازی را که «گزارش کینزی» او جایگزین عشق مبتنی بر ازدواج همراه با روابط جنسی تصادفی شد، تأمین مالی می‌کرد.
ـ راکفلر به تأمین مالی «مطالعات زنان» که یکی از زمینههای آموزشی هواخواهان پرشور فاشیستی است که زهر خود را تحت عنوان «عوامل تغییر» در جامعه می‌پراکند، ادامه می‌دهد.
این گروه نخبه، همجنسگرایی را برای مستقر کردن یک نظم نوین جهانی فاشیستی ترویج می‌کند. همجنسگرایی یک ناهنجاری است که مشخصه آن ناکامی در پیوند با یک عضو از جنس مخالف است. همجنسگرایی زنانه (فمنیسم) که زنان را مجبور می‌کند شبیه مردان باشند (و برعکس)، دستیابی به چنین ارتباطی را دشوار میکند. در نتیجه با اغفال میلیونها مرد و زن، خوشبختی را از آنها گرفته است.
هدف این گروه نخبه، انتقال قدرت از ملت ـ کشور، به عوامل خود در سطح جهان است. زمانی که قدرت دموکراتیک ما از دست رفت، این گروه نخبه استاندارد زندگی را تقلیل خواهد داد. به نابرابریهای اقتصادی در جهان سوم به عنوان طرحی کلی برای آینده بنگرید. شعار این گروه نخبه این است: «هر چه برای شما کمتر باشد، برای ما بیشتر خواهد بود».
یک جمعیت پریشان و غیرکارکردی و محروم از تاریخ و فرهنگ خود، سرنوشت خود را در تاریخ تشخیص نخواهد داد. مردان اخته شده و بی‌دل و جرئت، قادر به مقاومت نخواهند بود.

از مرکز راکفلر تا میدان وینی پگ
 

زمانی که در دانشگاه «وینی پگ» به طور پاره وقت، انگلیسی تدریس می‌کردم، با سیاست‌های گروه نخبه پنهانکار بیشتر آشنا شدم. در آن مقطع، من در حال تحقیق در موضوع عشق بین زن و مرد در آثار دی.اچ لارنس، چخوف و هنری جیمز بودم.
یک مشت از فمنیست‌های مبارزطلب، با دفاع من از زنانگی سنتی مخالفت کردند. آنها نامه‌ای مملو از تهمت به من نوشتند و در آن اتهامهایی را نثار من کردند. کنستانس روک رئیس دانشگاه، بدون هیچ تحقیقی ادعاهای آنها را پذیرفت. دانشگاه به شکایت من نسبت به تبعیض صورت گرفته اعتنایی نکرد. «کمیسیون حقوق بشر مینی توبا» که یک دژ فمنیستی دیگر است نیز شکایت من را بدون هیچ تحقیقی رد کرد.
سردبیر «وینی پگ سان» ، لین کوک رن، من را در قامت مردی پنجاه ساله تصویر کرد که با اغوای دانشجویان دختر هجده ساله خود، با پرسیدن سؤالاتی درباره زندگی جنسی آنها، لذت می‌برد.
سال گذشته وقتی این خبر از لین کوک در صفحه اول روزنامه وینی پگ نقش بست که روش استمنای زنان را سر کلاس به دختران چهارده ساله دبیرستانی آموزش میداده است، مشت این فمنیست همجنس‌گرا باز شد. این دخترها برای یک درس تابستانی با عنوان «زن در هنرهای گوناگون» ثبت نام کرده بودند؛ اما به جای آن، «مقدمهای بر آشنایی با همجنسگرایی زنانه» را به آنها آموخته بودند. آنها یاد گرفته بودند که به مردان نیازی ندارند و می‌توانند از موز و سبزیجات دیگر استفاده کنند. روک از این رفتار خود ابراز ندامت نکرد و فقط گفت، می‌پذیرد که این سن برای آموزش ابزارهای جایگزین مردان به دخترها خیلی زود است.
در یک روال عادی، روک باید به خاطر این قانونشکنی شغلش را از دست می‌داد، اما هیچ اخطاری از طرف وزارت آموزش و سایر مدافعان طرز فکر او در جامعه صادر نشد. روک تقصیری ندارد چون دستورهای خود را مستقیماً از بالا دریافت میکند.
این موضوع زمانی روشن شد که جیم کار مدیر اجرایی «شورای تجاری مانیتوبا» را دیدم. من فکر می‌کردم که کارآفرینان پیشتاز استان، نگران هستند که فمنیستها، نفرت از مردان، و تبعیض را به نفع زنان، اقلیت‌ها و همجنس‌گرایان آموزش دهند، اما او این طرز فکر من را رد کرد. یکی از کارهای قبلی او بیوگرافی‌نویسی برای داف رابین بوده است. رابین که یکی از رؤسای پیشین مانیتوبا بود، عضو شورای روابط خارجی (گروه نخبه بدنه هماهنگ‌کننده ایالات متحده) است.
هارتلی ریچاردسون که رهبر دیرینه جامعه کسب و کار مانیتوبا بوده است، یکی از اعضای «کمیسیون سه جانبه» است. منافع راکفلر، این بدنه‌ها را برای ترویج دولت جهانی نخبگان تشکیل می‌دهد و استفن‌هارپر (نخست وزیر کانادا) و گری دور (رئیس مانیتوبا) هر کدام به نوبت، دور رقص خود را انجام میدهند. در نتیجه طراحان گروه نخبه و اعوان و انصار آنها (در دولت، سیستم آموزشی و رسانه‌ها) فعالانه در حال ترویج همجنسگرایی به منظور بی‌ثبات و خنثی کردن ما هستند. هدف غایی آنها ربودن حق زاد و ولد ما به معنای دقیق کلمه است.
منبع: www.savethemales.ca

پی نوشت:
 

1 ـ Henry Makow ، متفکر و منتقد ضد فمنیسم آمریکایی
 

منبع: نشریه سیاحت غرب شماره 81



      
<      1   2   3   4   5   >>   >