سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افراط در تبریک به وزرای دولت اعتدال+تصاویر

افراط در تبریک به وزرای دولت اعتدال+تصاویر 
هیأت مدیره و مدیران عامل بسیاری از شرکت‌های تجاری با ارسال تاج‌های گل صدها هزار تومانی و درج پیام‌های تبلیغاتی میلیونی در صفحه اول روزنامه‌های پرتیراژ، ارادت خود را به وزیران جدید اعلام می‌کنند.
 
به گزارش فرهنگ نیوز ، وزرای اقتصادی دولت یازدهم که اکثرا‌ بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند با پشتوانه بالایی وارد دولت شده‌اند و طی دیروز و امروز فعالیت خود را به طور رسمی در عالی‌ترین مقام وزارتخانه‌ها آغاز کردند.
 
برخی وزرا پس از انتخاب توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی در خانه ملت از بسیاری شرکت‌ها درخواست کردند تا پیام تبریک ارسال نکرده و متقبل هزینه نشود.
 
با وجود تأکید این وزرا، هیأت مدیره و مدیران عامل بسیاری از شرکت‌های تجاری با ارسال تاج های گل صدها هزار تومانی و درج پیام‌های تبلیغاتی میلیونی در صفحه اول روزنامه‌های پرتیراژ، ارادت خود را به وزیران جدید اعلام می‌کنند.
 
 
 
ارسال دسته گل پارس خودرو برای علی ربیعی
 
در میان این آگهی‌های تبلیغاتی که در اکثر روزنامه‌های پرتیراژ منتشر شده نام رئیس دفتر رئیس جمهور (محمد نهاوندیان)، وزیر نفت (بیژن نامدار زنگنه)، وزیر صنعت، معدن و تجارت (نعمت‌زاده)،وزیر بهداشت و درمان (سید حسن قاضی زاده هاشمی)و .....به چشم می‌خورد که در یکی از این آگهی ها نام شرکتی دیده می شود که انحصار تهیه قطعات خودرو را در اختیار دارد و امیدواریم که وزیر صنعت جدید با اتخاذ تدابیر شایسته ای پای این شرکت رانتخوار را از صنعت خودروی کشور کوتاه کند.
 
 
 
نگاهی به جدول تعرفه های تبلیغاتی در روزنامه همشهری پی خواهید برد که درآمد این روزنامه فقط از آگهی های امروز در رابطه با تبریک به وزرا رقمی حدود 80 میلیون تومان خواهد بود.
 
با این همه این رسم ناخوشایند همچنان پابرجاست و دفاتر بازرگانی روزنامه‌های کثیر‌الانتشار، با درآمدهای صدها میلیونی  روزهای خوشایندی را دارند سپری می کنند!
 
 
 
 
منبع: مشرق


      

این شهید یک دست خوب حاجت میدهد

5

این شهید یک دست خوب حاجت می‌دهد
همسر شهید موحددانش مطرح کرد؛
یک دفعه یکی از همسران شهدا که نه اسم حاج علی را می‌دانست و نه خبر داشت من چه نسبتی با او دارم گفت: «سر این خیابان عکس یک شهید را نصب کردند که یک دست ندارد اما شنیدم خیلی حاجت می‌دهد»
 
پس از گذشت 30 سال از شهادت فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع)، شهید علیرضا موحددانش این اولین بار است که خاطرات همسر وی خانم ام‌سلمه مولایی منتشر می‌شود. شهید موحددانش در دوران حیات دنیایی اگر چه آینه تمام نمای یک اسطوره بود اما بر مظلومیت ایشان همین بس که به خاطر ادای تکلیف، ردای فرماندهی را از تن به درآورد و مانند چند تن از همرزمانش (شهیدان کاظم نجفی رستگار، حسن بهمنی، علی‌اصغر رنجبران، بهمن نجفی و ...) که همگی در دوره‌‌ای، از فرماندهان لشکر سیدالشهدا(ع) بودند، به هنگام شهادت یک بسیجی ساده بود.
 
نکته‌ای که در این اشاره قابل اعتناست، «بسیجی ساده» بودن آن سردار نیست، قطعاً! اما جای این پرسش برای ما از فرماندهان رده بالای دفاع مقدس نیز محفوظ است که چرا شهیدانی مانند علیرضا موحددانش و ... نباید در جامعه شناخته شده باشند و تازه بعد از 30 سال یادمان بیفتد که بنرهایی از عکس این شهیدان که مزین به یک جمله از آنهاست بسنده کنیم. البته همین هم جای شکر دارد اما برادران مسئول بدانند در پیشگاه الهی باید پاسخگو باشند که چرا بزرگانی چون این عزیزان حتی به اندازه یک بازیگر دسته سوم سینما هم شناخته شده نیستند؟!
 
بی‌انصافی است اگر قصور خودمان را نیز نادیده بگیریم، و بدانیم که دیگر دوره سطحی‌نویسی با جملات درام بی‌خاصیت که فقط برای داستان‌های موهوم هندی و تخیلی مناسب هستند و نه بیان روایتی از زندگی یک شهید که هر چه بود با نفس حضرت روح‌الله زنده شد و زنده ماند، تمام شده و لازم است از حقایق موجود زندگی یک شهید بگوییم. امید که خدا یاری‌مان کند.
 
شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع)
 
* من فرمانده شده‌ام
 
یک ماه از رفتن شهید موحددانش می‌گذشت اما هنوز به مرخصی نیامده بود. وقتی آمد، گفت: «صبح دوباره باید بروم سپاه، جلسه داریم و بعد بر می‌گردم منطقه». طبق معمول همیشه که ساکش را خودم می‌بستم، پرسیدم: «پس وسایلت را جمع کنم؟» گفت: «نه این دفعه نیازی نیست، احتیاج ندارم. ممکنه ماموریتم هم 5-6 ماه طول بکشد». این را که گفت، با ناراحتی شروع کردم به مخالفت.
 
تا آن روز اصلاً در مورد اینکه در جنگ فرمانده است و با مشکلات فراوانی رو به روست حرفی نزده بود اما وقتی ناراحتی من را دید گفت: «من فرمانده شده‌ام و باید بروم»، حکم محسن رضایی را هم به من نشان داد. سپس وصیت‌نامه‌اش را داد به من. گفتم: «حاج علی قضیه چیه؟ دیگه نمی‌خواهی برگردی؟!» خندید و گفت: «بادمجان بم آفت ندارد، خیالت راحت باشد بر‌می‌گردم».
 
خلاصه آن دفعه رفت و یک ماه بعد که مصادف با ماه مبارک رمضان هم بود برگشت و تمام ماه مبارک خانه بود. برای من این موضوع تعجب داشت که کسی مثل علیرضا یک ماه بمانده خانه!! بعداً فهمیدم اختلافاتی بین او و فرماندهان رده بالای جنگ به وجود آمده و ایشان از فرماندهی استعفا داده و برگشته تهران. 
 
حاج‌علی، رئیس بسیج خاورشهر شد و بیشتر از همه با حسین خالقی رفت و آمد داشت. ما خبر نداشتیم که او از سپاه هم آمده بیرون و به عنوان یک بسیجی به جبهه می‌رفت.  
 
* 9 روز بعد از رفتنش به شهادت رسید
 
دو روز قبل از اینکه علی برای آخرین دفعه برود جبهه خانم دانش می‌خواست برای زایمان دخترشان برود انگلیس. فرودگاه آخرین دیدار ایشان با حاج علی بود. 9 روز بعد از رفتن شهید موحددانش دو نفر از برادران سپاه آمدند در خانه ما و گفتند: «ما با غلامعلی دانش کار داریم». پرسیدم: «خبری شده؟» گفتند: «نه فقط با خود آقای موحد کار داریم؟» پدرشوهرم آن زمان در شرکت تعاونی خاورشهر مشغول به کار بود و من آدرس همانجا را دادم به آن دو نفر. چند ساعت بعد آقای دانش برگشت و به من گفت: «ام‌سلمه آماده شو برویم خانه خاله علی». گفتم: «چرا آنجا؟!» (دختر خاله علی یک هفته بعد قرار بود عقد کند). ایشان گفت: «همین طوری برویم آنجا کار دارند کمک کنیم و یک سر هم بزنیم».
 
موقع رفتن دیدم شوهر خواهر بزرگم آمد، آقای دانش که موضوع را به او خبر داده بود. گفت:«چون من احساس سرگیجه داشتم، به او گفتم بیاید پشت فرمان بنشیند». رفتیم منزل خاله حاج علی و آنها مرا گذاشتند و رفتند.
 
حالم خیلی بد بود و احساس خوبی نداشتم. شب قبلش خواب دیدم که علی آمده حیاط خلوت خانه‌مان، کوله‌ای پشتش است و می‌خندد. این خواب را برای خواهرم که او هم خودش را رسانده بود منزل خاله تعریف کردم و گفتم: «لیلا نکنه علی شهید شده؟!» متوجه دگرگونی حال خاله علی هم شدم که خواهرم گفت او ناراحتی قلبی دارد و حتما دوباره عود کرده.
 
بعد از چند ساعت آقای دانش و شوهر خواهرم آمدند و گفتند: «برویم». احساس می‌کردم خبری شده اما اینها از من پنهان می‌کنند. موقعی که سوار ماشین شدیم آقای دانش شروع کرد به صحبت کردن و مقدمه چینی برای دادن خبر شهادت به من. گفت: «آنهایی که همسرشان به شهادت می‌رسند زنان با لیاقتی هستند».
 
من فورا منظورش را فهمیدم و گفتم: «چیزی شده؟!» گفت: «بله بابا». حالم خیلی بدتر شد. آن موقع نمی‌دانستم باردار هم هستم و بعدا متوجه شدم.
 
آقای دانش گفت: «ما هر چه دنبال وصیت‌نامه علی گشتیم پیدا نکردیم، تو نمی‌دانی کجاست؟» گفتم: «چرا. دست منه. وقتی داشت می‌رفت داد به من». یک وصیت برای من نوشته بود و یکی هم برای پدر و مادرش. در وصیت‌نامه من نوشته بود : «اگر خدا فرزندی به ما داد دختر بود زینب‌گونه و پسر بود حسین‌‌وار تریبتش کن». 
 
خانم دانش بعدها تعریف کرد که قبل از شنیدن خبر شهادت علی خواب دیدم عده‌ای پرچم‌های سبز آوردند و دادند به من. آنجا حس کردم حتما برای علیرضا اتفاقی افتاده است. مادرشوهرم سر شهادت حاج علی واقعا پیر شد و ضربه سختی دید.
 
وقتی خبر شهادت علی را در ماشین شنیدم اصلا گریه نکردم. اشک ریختن من در تنهایی و منزل پدرم بود، در اتاق را می‌بستم و جلوی جمع گریه نمی‌کردم. پدرم وقتی این خبر را شنید بسیار برافروخته شد.
 
شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا (نفر اول از سمت راست تصویر)
 
* تصاویری از حاج علی دیدم که حسابی مرا بهم ریخت
 
روزی که پیکر علی را آوردند حال من قابل وصف نیست که چقدر بهم ریخته بودم. طوری که تمام لباس‌هایم خاکی بود و مجبور شدم کنار جوی آبی لباس‌هایم را تمیز کنم. به همین دلیل من دیر رسیدم به بهشت زهرا(س). خواستم صورتش را ببینم اما هر کار کردم چون همه فهمیده بودند باردارم حسن خالقی اجازه ندادند و گفتند خوب نیست ببیند.
 
البته چند ماه بعد همسر خدابیامرز حسین لطفی از دوستان صمیمی علی وقتی شنید اجازه نداده بودند پیکرش را ببینم عکس جنازه را برایم آورد. من حدوداً 6 ماه از بارداری‌ام می‌گذشت که ایشان گفت: «من این تصاویر را دارم و اگر بخواهی می‌توان نشانت بدهم اما به نظر من نبینی بهتر است، بگذار تصویری که از او در ذهن داری خراب نشود». اما وقتی دید من دوست دارم ببینم یک روز آمد خانه ما و عکس‌ها را نشانم داد. گفت: «علی قیافه‌اش خیلی تغییر کرده ببینی تصویرش در ذهنت عوض می‌شود». گفتم: «هر چی هست می‌خواهم ببینم، تحملش را دارم».
 
بعد از دیدن عکس‌ها بسیار دگرگون و ناراحت شدم. خیلی به من سخت گذشت طوری که پدر و مادرم فهمیده بودند من یک طوریم شده.
 
* گریه‌های من روی دخترم تاثیر گذاشته بود
 
وقتی فاطمه دخترمان به دنیا آمد ساعت 5 بعد از ظهر که می‌شد به شدت شروع می‌کرد به گریه کردن. معمولا نوزادان چند ماه اول تولد اشک ندارند اما فاطمه گوله گوله اشک می‌ریخت و هر کار می‌کردیم آرام نمی‌شد. با خاله حاج علی او را بردیم دکتر متخصص. دکتر بعد از معاینه با من صحبت کرد و گفت: «در زندگی‌تان اخیرا مشکلی پیش نیامده؟» گفتم: «چرا، همسرم به شهادت رسیده». دکتر پرسید: «چه ساعاتی شما گریه می‌کردید؟» گفتم: «بعداز ظهرها». گفت: «این حالات شما روی جنین تاثیر گذاشته و تا 5 ماهگی ادامه دارد. بعد از این مدت خوب می‌شود».
 
*خواهرم سنگ صبورم بود
 
سنگ صبورم خواهر بزرگم بود. خیلی حرف‌هایی را که به مادرم هم نمی‌توانستم بزنم با ایشان در میان می‌گذاشتم. البته او هم خانه‌اش قزوین بود خیلی نمی‌توانستم در کنارش باشم.
 
*علی می‌خواست فاطمه را ببرد
 
یکی از همسایه‌های ما که همسر شهید بود، شوهرش را در خواب می‌بیند که آمده بود دخترشان زینب را با خودش ببرد. درست یک هفته بعد آنها برای تفریح به بیرون از شهر می‌روند. کنارشان کانالی بوده که آب در آن نمی‌آمده این بچه می‌رود برای بازی که ناگهان آب را باز می‌کنند و این بچه جنازه‌اش انتهای کانال پیدا شد. این در ذهن من بود تا مدتی بعد خواب علی را دیدم که از من می‌خواست دخترمان را با خودش ببرد.
 
فاطمه آن زمان سوم دبستان بود و من تازه از ازدواج مجددم پسری به دنیا آورده بودم به نام حسین و خیلی توجه و وقت من را به خودش جلب کرده بود. یک شب دیدم علی در خانه ‌پدربزرگم آمده بود به خوابم، حسین بغلم بود و فاطمه کنارم. گفت: «ام‌سلمه آمدم با فاطمه صحبت کنم». گفتم: «علی من می‌خواهم بروم خانه‌مان و فاطمه را هم می‌خواهم ببرم». گفت: «نه من آمدم فاطمه را با خودم ببرم». ناگهان از خواب پریدم. همه چیز من فاطمه بود. شهید موحد در خواب فاطمه را پشت خودش پنهان کرده و من دست او را می‌کشیدم و می‌گفتم: «تو را به خدا بگذار فاطمه را ببرم». حاج علی گفت: «ام‌سلمه فاطمه محبت و توجه را می‌فهمد اما حسین خیلی کوچک است و متوجه نمی‌شود». فهمیدم خوابم چه مفهومی دارد.
 
صبح خیلی زود در حالی که حال خودم هم خوب نبود متوجه زن‌‌برادرم شدم که هراسان آمده و دستش را از روی زنگ بر‌نمی‌دارد، در را باز کردم و دیدم رنگ به صورت ندارد. او هم که ماجرای زینب دختر همسایه را می‌دانست گفت: دیشب خواب دیدم برای نازنین فاطمه اتفاقی افتاده است (دخترم نازنین فاطمه بود که بعضی‌ها به او نازنین می‌گفتند اما خانم دانش بیشتر نازنین فاطمه می‌کرد). با این قضیه و خواب خودم تا فاطمه از مدرسه بیاید من مُردم. 
 
مدتی گذشت و یک روز در مدرسه پای یکی از بچه‌ها گیر می‌کند به پای فاطمه و او می‌خورد زمین، تمام بدنش به شدت زخم می‌شود. وقتی در را باز کردم دیدم تمام بدنش باند است. با نگرانی شدید زنگ زدم مدرسه، گفتند: «ما همه کار کردیم، دکتر بردیم و عکس انداختیم. می‌خواستیم با فاطمه بیاییم خانه‌تان و توضیح بدیم اما فاطمه گفت شما بیایید مادرم بیشتر می‌ترسد». با سن کمی که داشت حواسش خیلی جمع بود.
 
شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا
 
* این شهید یک دست، خوب حاجت می‌دهد
 
بعدها در بنیاد شهید مشغول به کار شدم که البته مدتی بعد به خاطر مشکل آرتروز استعفا دادم. جالب است برای‌تان تعریف کنم که یک دفعه یکی از همسران شهدا که نه اسم حاج علی را می‌دانست و نه خبر داشت من چه نسبتی با او دارم گفت: «سر این خیابان عکس یک شهید را نصب کردند که یک دست ندارد اما شنیدم خیلی حاجت می‌دهد». بعد دو سه تا از همسرها با هم صحبت می‌‌کردند و به من ‌گفتند: «خانم مولایی خیلی دوست داریم بدانیم همسر این شهید کیست؟» یکی از آنها می‌دانست من هستم ولی باقی نمی‌دانستند. او به شوخی گفت: «خاک بر سرتان خانم مولایی همسر آن شهید است دیگر».
 
* در این مواقع تنهایم بگذار
 
شهید موحد دانش وقتی در خانه بود به ما بسیار توجه می‌کرد و از جمع دوری نداشت، فقط به من تأکید کرده بود زمانی که نماز و قرآن می‌خوانم دوست ندارم مطلقاً بیایی کنارم و خلوت مرا بشکنی. معمولا هم نمازهایش طولانی بود و بعضاً صدای گریه‌اش را می‌شنیدم. علیرضا می‌رفت در اتاق را می‌بست عبادت می‌کرد.
 
* آشنایی من و همسر شهید کاظم رستگار
 
به خاطر مسائلی که در لشکر 10 سیدالشهدا گذشته بود خانم شهید رستگار خیلی دوست داشت من را ببیند اما نمی‌شناخت. از یکی از همکاران پرسیده بود که شما آدرسی از خانم موحد دانش دارید به ما بدهید، ایشان گفت: «خانم موحد، خانم مولایی است که در طبقه مالی کار می‌کند و آنجا من را شناخته بود».
 
* من یک بسیجی ساده هستم
 
حاج علی خیلی تودار بود. طوری که بعضی از مسائلش را بعد از شهادتش فهمیدم. هر وقت پدرش می‌پرسید: «علی در جبهه چه می‌کنی؟» می‌گفت: «باقی چه می‌کنند من هم همان کار را می‌کنم، من یک بسیجی ساده هستم».
 
* از همه بیشتر با حسین خالقی شوخی می‌کرد
 
از همه بیشتر بین اطرافیانش با حسین خالقی شوخی می‌کرد. او را بسیار دوست داشت. مثلا به آقای خالقی می‌گفت: «خاک بر سرت». من می‌گفتم: «بد است جلوی ما به او این حرف را می‌زنی». می‌گفت: «او پوستش کلفت است. خانمش هم ناراحت نمی‌شد» و به من می‌گفت: «این بحث‌ها یک چیزهایی است بین خودشان». حسین خالقی هم به علی علاقه داشت و می‌خندید.
 
شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا
 
* شهید موحد شلوار لی نمی‌پوشید
 
شهید موحددانش به تیپش خیلی اهمیت می‌داد. تمیز بود و لباس بدون اتو نمی‌پوشید. حسین خالقی می‌گفت: «خط شلوار علی هنداونه را نصف می‌کند». هر لباسی که می‌پوشید باید اتو داشت. در عین سادگی خیلی تمیز بود. شلوار پارچه‌ای، یقه سه سانتی خیلی تمیز و مرتب. شلوار لی نمی‌پوشید. همیشه لباس سپاه و لباس بیرونش ساده و تمیز بود. ریش‌اش دائم مرتب بود. شب‌ها من می‌دیدم که مسواک می‌زد. خیلی آراسته بود.
 
* عاشق بچه بود
 
می‌دانستم بچه خیلی دوست دارد و علاقه داشت خودمان بچه دار شویم اما تا زمانی که در کنار هم بودیم، حتی متوجه نشد که پدر شده است.
 
* بلیط‌ها دست بالایی است!
 
ما مشهد رفته بودیم با دوستش محسن ابراهیم‌آبادی؛‌ شوخی علی گل کرد. دست مصنوعی‌اش را در ‌آورد و بلیط‌ها را ‌گذاشت در دست مصنوعی‌ و آن را گذاشت بالای در کوپه قطار. گفتم: نکن علی! مأمور قطار آمد داخل بلیط‌ها را چک کند، گفت: «بلیط‌هایتان را لطف کنید»، علی گفت: «بلیط‌ها دست آن بالایی‌ است». مأمور که متوجه نشده بود پرسید: «مگر شما چهار نفر نیستید؟» حاج علی گفت: «بله». گفت: «پس آن بالایی کیست؟!» ناگهان دست را دید و بنده خدا رنگ صورتش پرید. محسن و علی می‌خندیدند. مامور قطار که هم شروع کرد به خندیدین گفت: «آقا داشتم سکته می‌کردم!».
 
* ماجرای دستی که در کیفم بود
 
یک مرتبه دیگر دست مصنوعی‌اش را گذاشت داخل ساک من. آن زمان جایی می‌رفتی برای برقراری امنیت کیف‌ها را جستجو می‌کردند، همانطور که ماموری داشت کیف مرا می‌گشت دستش خورد به دست مصنوعی حاج علی و گفت: «این چیست؟» گفتم: «لباس است». گفت: «نه این دست است!!!» ترسید و جیغ زد.
 
* ناراحت نیستی با من راه می‌آیی؟
 
دست مصنوعی خیلی علیرضا را اذیت می‌کرد، بندهایش را می‌بست اذیت می‌شد. دست را زیاد استفاده نمی‌کرد مگر بیرون می‌خواستیم برویم. یک بار از من پرسید: «تو ناراحت نیستی با من راه می‌آیی و من دست ندارم؟» گفتم: «نه، اگر ناراحت می‌شدم که اصلاً ازدواج نمی‌کردم. ‌افتخار می‌کنم، تو دستت را در راه اسلام دادی». اگر کسی هم می‌دید می‌فهمید دست مصنوعی است.
 
* داستان آرم جمهوری اسلامی و عکس امام(ره)
 
شهید موحددانش شوخ بود. زمانی که رفته بودند مکه شورتی‌ها را اذیت می‌کرده و می‌گفت: «آرم جمهوری اسلامی و عکس امام را می‌زدیم پشت‌‌شان و برای اینکه متوجه نشوند سری تکان می‌دادیم آنها هم به عربی خسته نباشید می‌گفتند».
 
* به ام‌سلمه بگو تو را به خدا با من حرف بزند
 
اگر باهم بحث‌مان می‌شد حرف می‌زدیم، اگر حق با من بود سریع عذر خواهی می‌کرد. یک دفعه جر و بحث‌مان شده بود و سر سنگین بودیم. علی به لیلا خواهر گفته بود: «به ام‌سلمه بگو تو را به خدا با من حرف بزند». یک وقت‌هایی با خودم می‌گویم چرا با او اینطور رفتار کردم و حسرت می‌خورم با اینکه ما زیاد با هم زندگی نکردیم.
 
* نگاهی که در ذهنم ماند
 
آخرین دفعه‌ای که حاج علی داشت می‌رفت دوباره ایستاد، از زیر قرآن عبور کرد و یک مقدار که رفت دوباره برگشت و نگاهی دوباره کرد و لبخند زد. آن نگاه اگر چه زیاد طولانی نبود اما هنوز در ذهنم شفاف مانده است.
منبع: فارس


      

خانه ای امن برای شیاطین!

خانه ای امن برای شیاطین! 
خانه ای که در آن قرآن تلاوت نشود و اهلش نام خدا را نبرند، برکتش کم شود و مفّر ملائکه و مأمنِ شیاطین گردد.

انسان ها در زندگی خود به دنبال برکت و افزایش روزی هستند و همه تلاش های روزانه خود را نیز در همین جهت، سامان دهی می کنند، اما باید متوجه بود که غیر از عوامل مادی و اقتصادی، آنچه که واقعا برکت زاست عوامل معنوی است؛ مثل صدقه دادن، دعای پدر و مادر و از جمله آن ها تلاوت قرآن است. در حدیث آمده است:
 

«خانه ای که در آن قرآن زیاد بخوانند، خیر و برکتش فزونی گیرد، ملائکه در آن وارد شود و شیاطین دورش نگردند و نورش به اهل آسمان نور دهد؛ آن گونه که ستاره های آسمان به اهل زمین روشنایی دهند و خانه ای که در آن قرآن تلاوت نشود و اهلش نام خدا را نبرند، برکتش کم شود و مفّر ملائکه و مأمنِ شیاطین گردد.»

 
منبع: جام نیوز


      

نصبیکآیهقرآندر ورودیدانشگاههاروارد+عکس

نصب‌یک‌آیه‌قرآن‌در ورودی‌دانشگاه‌‌هاروارد+عکس 
مسئولان دانشگاه هاروارد پس از آنکه آیه‌ 135 سوره مبارکه نساء را «بی نظیرترین تعریف درباره عدالت در تمام طول تاریخ» اعلام کردند تصمیم گرفتند ترجمه انگلیسی آن را روی ورودی اصلی دانشکده حقوق این دانشگاه نصب کنند.

 اگرچه برخی رسانه های غربی تلاش می کنند تعالیم و تاکیدات اسلام را بر خلاف حقوق بشر جلوه دهند اما بسیاری از محققان با بررسی آموزه های کاملترین دین الهی، اعتراف کرده اند که نکات مهمی در این بین نهفته است که آخرین تعریف در این زمینه را می توان در دانشگاه هاروارد آمریکا دید.

 اکنون مسئولان دانشگاه هاروارد ترجمه انگلیسی آیه‌ 135 سوره مبارکه «نساء» را روی دیوار ورودی اصلی دانشکده حقوق خود نصب کرده اند. این کار پس از آن صورت گرفت که مدیران این دانشکده مضمون این آیه درباره عدالت را در طول تمام تاریخ بی نظیر دانستند.

 این آیه شریفه می‌ فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قوَّامینَ بِالقِسطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَو عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الوَالِدَینِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنیًّا أَوْ فَقیرًا فَاللّهُ أَولى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الهَوَى أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلوُوا أَوْ تُعرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِمَا تَعمَلُونَ خَبیرًا» یعنی: « اى کسانى که ایمان آورده‏‌ اید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به ضرر خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است، پس از پى هوس نروید که [در نتیجه از حق] عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می ‌دهید، آگاه است».

منبع: ابنا


      

ذکری که در لحظه موت از سختی مرگ می کاهد

ذکری که در لحظه موت از سختی مرگ می کاهد
ای کسی که اطاعت کم را می پذیری، و از گناه زیاد می گذری، اطاعت کم مرا بپذیر، و از گناه بسیار من بگذر، چرا که تو آمرزنده مهربان هستی.

به رسول خدا(ص) خبر دادند که جوانی از مسلمانان در بستر مرگ افتاده است پیامبر(ص) به بالین او آمد دید در حال جان دادن است، او را تلقین کرد و به او فرمود: بگو لا اِله اِلاّ الله، زبان او لال شد و نتوانست این ذکر را بگوید.

پیامبر(ص) به بانویی که بالای سر آن جوان نشسته بود، فرمود: «آیا این جوان مادر دارد؟»
بانو عرض کرد: من مادرش هستم.

پیامبر(ص) فرمود: آیا تو از این پسرت خشمناک و ناراضی هستی؟
بانو گفت: «آری و اکنون شش سال است که با او سخن نگفته ام.»

پیامبر(ص) شفاعت کرد و به آن بانو فرمود: «از پسرت راضی شو»، آن بانو گفت: «رَضِیَ اللهُ عَنهُ بِرِضَاکَ یَا رَسُول اللهِ؛ خداوند به خاطر رضایت تو ای رسول خدا، از او راضی شود.»

وقتی که بانو این سخن را که از رضایت خودش، حکایت می کرد گفت، زبان آن جوان باز شد، آنگاه پیامبر(ص) به او فرمود: اکنون چه می بینی؟

جوان گفت: مرد سیاه چهره و زشت قیافه ای را که لباس چرکین در تن دارد و بوی متعفّن و بسیار بد می دهد نزدم آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته است.

پیامبر(ص) فرمود: بگو:
«یَا مَن یَقبَلُ الیَسیر وَ یَعفُوا عَنِ الکَثیرِ اقبَل مِنّیِ الیَسیرَ وَاعفُ عَنّیِ الکَثیرِ انَّکَ اَنتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ ای کسی که اطاعت کم را می پذیری، و از گناه زیاد می گذری، اطاعت کم مرا بپذیر، و از گناه بسیار من بگذر، چرا که تو آمرزنده مهربان هستی.

جوان، این کلمات را گفت، آن گاه پیامبرلّی(ص) به او فرمود: چه می بینی؟ او گفت: مردی سفید روی با لباس تمیز و خوشبو نزد من آمده است، آن سیاه چهره زشت روی، پشت کرده و می خواهد از نزد من برود.

رسول خدا(ص) فرمود: این کلمات را تکرار کن.
او آن کلمات را تکرار کرد.

پیامبر(ص) فرمود: ای جوان، اکنون چه می بینی؟
جوان گفت: آن شخص سیاهِ زشت چهره رفت و دیگر او را نمی بینم، اکنون این شخص سفید و نورانی در نزد من است، آن گاه در همین حال آن جوان در لحظات آخر گفت: آن دو مرد سیاه رفتند، اکنون دو شخص سفید روی آمده اند تا جانم را بگیرند»، این را گفت و از دنیا رفت.

منبع: جام نیوز


      

این نماز به جایی نمیرسد

 این نماز به جایی نمی‌رسد 
آیت‌الله جاودان، از شاگردان مرحوم آیت‌الله حق‌شناس به شرح روایتی از پیامبر(ص) در کتاب المُراقبات مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، با موضوع شرط قبولی نماز پرداخته است.

مطلب آموزنده‌ای با موضوع نماز و شرایط قبولی آن، از آیت‌الله محمدعلی جاودان، از اساتید اخلاق حوزه علمیه تهران و از شاگردان مرحوم آیت‌الله حق‌شناس در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان درج شده است. این مطلب در جلسات فاطمیه دوم ایراد شده است:

روایت خیلی ممتازی در کتاب المُراقبات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده و فرموده است: خداوند بر من وحی نموده است ای برادر پیامبران(یا اخا المرسلین) و ای برادر رسولان مرسل، قوم خود را انذار کن و بترسان که داخل خانه‌ای از خانه‌های من نشوند؛ در حالی که برعهده کسی از آنها مظلمه‌ای از یکی از بندگان من باشد. یک نکته خیلی ممتازی در این روایت است. به نظرم مطلب دشوار می‌آید. اگر کسی از بندگانم مظلمه‌ای بر گردن دارند، به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. آنها را بترسان که داخل خانه‌ای از خانه‌های من نشوند، و حال آنکه بر عهده کسی از آنها مظلمه‌ای از یکی از بندگان من باشد و من مادام که او به نماز ایستاده است، بر او لعن می‌کنم.

عرض کردم که این مطلب سخت است. خداوند فرموده است: اگر بار کسی را بر دوش دارید، اگر مظلمه ای بر گردن دارید، داخل خانه‌ای از خانه های من نشوید. یعنی اگر بنده‌ای حقی از حقوق مردم را پایمال کرد و به این صورت داخل خانه من وارد شد، مادام که او بر نماز ایستاده است، بر او لعن می‌کنم، تا آن مظلمه را به صاحبش رد کند. مطلب جدی است. سخنمان بر روی این مطلب است. اگر کسی بار مردم را بر دوش نداشته باشد، حقی را از کسی پایمال نکرده باشد، آبرویی از کسی نبرده باشد و مال کسی را نخورده باشد، آن وقت نمازش مقبول است.

اگر مظلمه را رد کرد، یعنی بارها را از دوشش پایین آورد، حق مردم را داد و مردم را راضی کرد، اگر حق و حقوق مردم را پرداخت و رضایت مردم را جلب کرد، اگر نسبت به کسی ظلمی کرده بود و جبرانش کرد، آنوقت خداوند می فرماید: من گوش او می شوم که با من بشنود. حرف خیلی با ارزشی است. من چشم آن بنده می‌شوم که با من ببیند و او از اولیاء و اصفیاء من خواهد بود و با پیامبران، صدیقان و شهیدان در بهشت همسایه من خواهد گشت. خب، حرف اول را همه قبول داریم دیگر. حقّ مردم، حقّ مردم است. اگر حقـّی از مردم بر گردن ما است، باید این مسئله را حل کنیم. هیچ فرض ندارد. ببینید؛ من نماز می‌خوانم، اما صدها حق از مردم بر گردن دارم. این نماز به جایی نمی‌رسد. این که خداوند فرمود من او را لعن می‌کنم؛ یعنی این نمازی که خوانده است، به جایی نمی‌رسد.

نماز و دعای آدم با حقی که از مردم بر گردن دارد، روی زمین می‌ماند. آقا، اگر حق مردم را ادا کردید و از بار مردم چیزی بر گردن شما نبود، شما در آسمان قرار دارید. چرا ما مشکل داریم؟ به این دلیل که بار بر گردن داریم. خب اگر بار را بر زمین بگذارید، پرواز می‌کنید. انسان را برای پرواز کردن خلق کرده‌اند. زمانی انسان، در آن پروازگاه بوده است، اما حالا خودش دست و پایش را بسته است. هنگامی که انسان دست و پای خود را باز کند، دوباره به همانجا پرواز می‌کند. خداوند فرمود: من چشم و گوش او می‌شوم. این حرف خیلی بزرگی است.

منبع: تسنیم


      

ما را بدبخت کردید حالا میگویید تقلب دروغ بود؟!

ما را بدبخت کردید حالا می‌گویید تقلب دروغ بود؟!
اخبار ویژه کیهان
 
سخنان دکتر روحانی و برخی وزرای پیشنهادی در تخطئه اردوکشی خیابانی فتنه‌گران در سال 88 و اعلام برائت از آن حرکت، برای محافل فتنه‌گر گران آمده است.

ما را بدبخت کردید حالا می‌گویید تقلب دروغ بود؟!

سخنان دکتر روحانی و برخی وزرای پیشنهادی در تخطئه اردوکشی خیابانی فتنه‌گران در سال 88 و اعلام برائت از آن حرکت، برای محافل فتنه‌گر گران آمده است.رئیس‌جمهور در آخرین دفاع خود از وزرای پیشنهادی - که از جمله در رای آوردن کسانی چون آخوندی وزیر پیشنهادی راه و مسکن موثر بود- گفت افتخار می‌کند که آخوندی در دیدار با رهبری اعلام کرده که تقلب نشده است. روحانی گفت: «من از ایشان (آخوندی) تشکر می‌کنم که این شهامت را داشت که در آن سال‌های حساس در حضور رهبری بگوید که نه تنها تقلب نشده بلکه در انتخابات ایران امکان تقلب وجود ندارد.»

رسانه‌های فتنه‌گر و مخالفان جمهوری اسلامی در تحلیل‌های خود تاکید می‌کنند که سخنان روحانی از جمله در تخطئه اردوکشی خیابانی، عینا تکرار سخنان رهبری نظام است.مجتبی واحدی مشاور متواری و آواره کروبی با اشاره به سخنان روحانی و برخی وزیران پیشنهادی در مجلس، در سایت گویانیوز نوشت: برخی از وزرا برای اثبات ارادت خود به نظام و رهبری، جنبش سبز را فتنه نامیدند هر چند که افشاگری‌ها کار خود را کرد و کسانی چون نجفی و میلی منفرد نتوانستند رای بیاورند. اظهار میلی منفرد تحت‌الشعاع فیلمی قرار گرفت که در مجلس پخش شد و ثابت می‌کرد او در میان مخالفان حضور داشته است. پیام 24 مرداد این است که به صرف همزبانی با نظام و فتنه‌خواندن آن حوادث نمی‌توان زخم را التیام بخشید. این پیام در رای عدم اعتماد به نجفی متجلی گردید.

وی می‌افزاید: اکنون پیام‌های 24 مرداد مشخص شده تا ثابت شود از نظر حاکمیت و برخی منتقدان آن، انتخابات 24 خرداد تنها فرصتی برای رفع خطر از نظام جمهوری اسلامی بوده نه زمانی برای به بازی گرفته شدن واقعی اصلاح‌طلبان.اردشیر امیرارجمند مشاور فراری موسوی نیز که در پاریس پناهندگی گرفته در مصاحبه با بی‌بی‌سی از اظهارات روحانی و برخی وزرا در این زمینه ابراز تاسف کرد و گفت امیدوارم در آینده با صلابت بیشتری صحبت شود و فدا کردن سبزها پای مصلحت‌اندیشی قابل قبول نیست.

در همین حال سایت ندای سبز از قول یکی از عناصر بازداشتی و آزاد شده نوشت، چند روزی بود می‌خواستم مطلب کوتاهی بنویسم اما چون این روزها سوزن به خودمان زدن ظاهرا حرام شده و مستوجب کیفر! صبر کردم تا لااقل این غائله رای اعتماد بگذرد.نویسنده می‌افزاید: 4 سال پیش به فراخور مسئولیتم در خیلی صحنه‌ها حضور داشتم از جلسات و رویدادهای قبل انتخابات 88 گرفته تا کمیته صیانت از آرا در روز انتخابات و آن شب کذایی و رویدادهای هفته نخست بعد از انتخابات... بعد از آزادیم هم پای صحبت همگان نشستم و چه مستقیم و چه با یک واسطه بر همه آن اتفاقات و مواضع واقفم.

حالا امروز که می‌بینم آقایان ربیعی و آخوندی و بعضا زنگنه در فضایی که موسوی در حصر است و امثال بهشتی و بهزادیان‌نژاد و فاتح سکوت گزیده‌اند در باب مواضعشان در آن شب کنفرانس خبری در دفتر باقریان و جلسه رهبری نقل‌هایی کرده‌اند و قسم‌هایی خورده‌اند، با خود می‌گویم که ای کاش و ای کاش اینها همان روزها حقیقتا همین حرف‌ها را زده‌ بودند که اگر زده بودند امروز نه موسوی در حصر بود و نه این همه هزینه را متحمل شده بودیم (بگذریم که کسانی هم بودند که از همان شب نخست با خیابان آمدن و موضع‌گیری‌های تند مخالف بودند و همان روزها و حالا هم به دلیل سکوتشان به هزاران ناکرده متهم‌اند)ندای سبز آزاد نوشت: روی صحبتم بر سر صحت و عدم صحت مواضع این بزرگواران در آن روزها که موسوی براساس اعتماد به آن‌ها پای ابطال انتخابات ایستاد نیست، روی صحبتم با تناقض و خلاف‌گویی‌هاست.

وزیر ارشاد: ممیزی کتاب را از خود ناشران شروع می‌کنیم

وزیر جدید ارشاد می‌گوید نظارت این وزارت بر نشر کتاب اجرای قانون است و نمی‌توان نام آن را سانسور گذاشت.علی جنتی در مصاحبه با نشریه زنجیره‌ای آسمان هر چند احتمال داده که ممیزی پیش از چاپ کتاب حذف شود، اما می‌گوید: البته این از مسائلی است که باید پس از استقرار در وزارتخانه بررسی شود چون ابعاد مختلفی دارد و نمی‌شود یک بعدی به آنها نگاه کرد. اما چیزی که الان در ذهنم هست و فکر می‌کنم جزو کارهایی است که باید دنبال کنیم برداشتن ممیزی قبل از نشر است. ما باید چارچوب‌های قانونی را به طور شفاف بیان کنیم و در اختیار ناشران قرار دهیم تا آنها به نوعی خودتنظیمی داشته باشند. به این معنا که خودشان کتاب‌هایی را که تحویل می‌گیرند از این جهت بررسی کنند که با ضوابط همخوانی دارد یا ندارد.

وی می‌افزاید: خود ناشر وقتی روی کتابی سرمایه‌گذاری می‌کند که سه هزار تیراژ دارد، می‌داند اگر آن کتاب از چارچوب‌های قانونی خارج بشود سرمایه‌اش دچار مشکل می‌شود و مجبور می‌شود صفحاتی از کتاب را تغییر بدهد تا با ضوابط منطبق شود. لذا از همان اول ناشر این ضوابط را مراعات خواهد کرد. بعد نوبت ممیزی بعد از انتشار می‌رسد.جنتی با بیان اینکه همان «ممیزی قبل از چاپ، بعد از چاپ انجام می‌شود»، می‌گوید: خود ناشر کتابی را می‌خواند باید بفهمد که این کتاب با مقررات همخوانی دارد یا ندارد. خود او باید قبل از اینکه کتاب را چاپ کند باید به نویسنده بگوید این قسمت را [که با مقررات همخوانی ندارد] حذف کند.

وی در ادامه مسئولیت نظارت را با وزارت ارشاد دانست و گفت: یکی از مسئولیت‌های وزارت ارشاد نظارت است. ما گفتیم تصدی‌گری نباید کنیم. اما سیاست‌گذاری، نظارت و حمایت از وظایف وزارت ارشاد است. باید به وظیفه نظارتی‌اش عمل کند.وی در پاسخ این سؤال که «در نهایت از حرف‌های شما این نتیجه را می‌گیرم که معتقدید سانسور باید باشد»، می‌گوید: شما اسمش را می‌گذارید سانسور. اما من می‌گویم به یک نوع نظارت و اجرای قوانین معتقد هستم. نمی‌شود اسم اجرای قانون را سانسور گذاشت. بگذارید تعبیر شما را درست کنم. وقتی چراغ قرمز است و شما چراغ را رد می‌کنید دو جور به این مسأله می‌شود نگاه کرد. می‌شود گفت شما را جریمه کردند و می‌شود گفت در مورد شما اعمال قانون کردند. جریمه همان اعمال قانون است. اما یکی می‌گوید جریمه لفظش بد است چون پولی را به زور از کسی می‌گیرند. در حالی که همان اعمال قانون است. در بحث نظارت هم اعمال قانون می‌شود.

ابراز وحشت اسرائیل از قدرت حزب‌الله

وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت حزب‌الله لبنان سلاح اصلی ایران است و ایران با این سلاح می‌تواند به تهدید حمله به تأسیسات اتمی این کشور پاسخ دهد.به گزارش «فلسطین الیوم» موشه یعالون می‌گوید: حزب‌الله همان سلاح اصلی است که ایران به واسطه‌ آن اسرائیل را در برابر احتمال حمله به تأسیسات اتمی تهدید می‌کند.وی این را هم گفته که «خاورمیانه اکنون در اوج زلزله استراتژیک به سر می‌برد و تنها مسئله ثابت همین بی‌ثباتی است.»

وی همچنین در دیدار با مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا گفت: ایران، لبنان و سوریه محور شرارت در منطقه هستند و نباید اجازه داد آنها در منطقه پیروز شوند.وزیر جنگ رژیم جنایتکار و کودک‌کش اسرائیل گفت: نباید اجازه دهیم محور شرارت در درگیری‌های منطقه‌ای پیروز شود.وی همچنین گفت: اسرائیل باید خود را برای بن‌بستی دراز مدت و بی‌ثباتی فراوان در سوریه آماده کند.وی افزود: بخشی از بی‌ثباتی در منطقه خاورمیانه به این دلیل است که نظام ایران در همه درگیری‌های فعلی منطقه دخالت می‌کند.

عبور چراغ خاموش اصلاح‌طلبان از فتنه سبز و ادعای تقلب؟!

اظهارات سعید حجاریان مبنی بر اینکه در انتخابات سال 88 تقلب و تخلف رخ نداده، موجب به هم ریختگی گسترده در اردوگاه فتنه‌گران شده است.حجاریان پیش از این در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم گفته بود اعتقاد ندارد تقلب و تخلفی در انتخابات 4 سال پیش رخ داده اما معتقد به تدلیس سیستماتیک است.شکوری‌راد عضو حزب منحله مشارکت در واکنش به این سخنان به سایت جرس (ارگان حلقه ماسونی لندن) گفت: آقای حجاریان شخصیت ممتازی هستند که نظراتشان مورد توجه قرار می‌گیرد، اما ایشان بدلیل وضعیت جسمی که دارند کمتر در مجامع و محافل اصلاح‌طلبان حضور فعال دارند و به همین جهت نمی‌شود نظرات ایشان را بعنوان نظرات مجموعه اصلاح‌طلبان در نظر گرفت. نظرات آقای حجاریان تنها نظرات ایشان هست و یکی از ویژگی‌های ایشان هم متفاوت صحبت کردن اوست که گاهی اوقات موجب سوءتفاهماتی می‌شود.

علاقه ایشان به استفاده از واژگان جدید بر کسی پوشیده نیست. از جمله برای اینکه مصاحبه‌کننده را دور بزنند و او متوجه نشود که ایشان چه گفته‌اند، از کلمه «تدلیس» استفاده کرده‌اند. به نظر من آقای حجاریان حرف جدیدی نزدند و صحبتهای قدیمی را با واژگان جدید بیان کردند. وی می‌افزاید: بدین ترتیب این اولین‌بار نیست که آقای حجاریان اظهارنظری می‌کنند که برخلاف نظرات عمومی مجموعه‌ای است که ایشان به آن تعلق دارند. در هر حال صحبتهای ایشان موجب سوءتفاهماتی شده است.تخطئه سخنان حجاریان در حالی است که پیش از این خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، تاج‌زاده، محمدعلی ابطحی، محمدرضا تاجیک و... در محافل عمومی یا خصوصی تصریح کرده‌اند ادعای تقلب در انتخابات سال88 واقعیت ندارد.

در همین حال سایت روز آن‌لاین از قول یکی از عناصر نزدیک به حزب مشارکت نوشت حجاریان با الفاظ بازی می‌کند و سوال این است که آیا موسوی بدون داشتن ارزیابی درست از نتایج آرا، خود را پیروز انتخابات معرفی کرده است؟حسن شریعتمداری از عناصر مرتبط با لانه جاسوسی سابق آمریکا نیز در مصاحبه با «خودنویس» گفت: حاکمیت به کمتر از توبه عوامل اتفاقات سال 88 راضی نیست و عباراتی از قبیل سخنان حجاریان، حاکمیت را راضی نخواهد کرد. اصلاح‌طلبان می‌دانند که واژه‌هایی نظیر عبارات حجاریان مورد قبول حاکمیت قرار نخواهد گرفت و بنابراین این احتمال وجود دارد که آنها می‌خواهند بدین وسیله راه را هموار کنند تا نهایتا تن به توبه بدهند و شاید بدین ترتیب زندانیان آزاد شوند.

از سوی دیگر پایگاه اینترنتی اخبار روز نوشت: برخی اصلاح‌طلبان در حال وداع با جنبش سبز هستند. اگر به مذاکرات مجلس در مورد رأی اعتماد به کابینه توجه کنیم متوجه می‌شویم که برخی اصلاح‌طلبان آشکارا با لبیک گفتن به [آیت‌الله] خامنه‌ای به جنبش سبز و حتی اصلاح‌طلبی پشت کرده‌اند. مثلا محمدعلی نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش و مشاور آقای کروبی در انتخابات 88 در پاسخ یکی از اصولگرایان، جنبش سبز را «فتنه» می‌نامد. و یا سعید حجاریان نظریه‌پرداز اصلاحات حکومتی ناگهان با شکستن سکوت خود تقلب در انتخابات 88 را که انگیزه اصلی جنبش سبز بود به زیر سوال می‌برد، و آنهم درست پس از آنکه رهبری اصلاح‌طلبان را در این مورد سرزنش کرده و مورد مواخذه قرار داده بود.

در ادامه این تحلیل آمده است: وداع اصلاح‌طلبان حکومتی با دست‌آوردهای جنبش سبز(!) بدون شک ضربه‌های بزرگی بر جنبش سبز وارد می‌کند. مهمترین ضربه ایجاد شکاف جدی در میان صفوف اپوزیسیون است که می‌تواند نیروهای مذهبی را در مقابل نیروهای سکولار قرار دهد.همچنین وبسایت سکولاریسم نو با ابراز ناخرسندی از اینکه تئوریسین روزگار حاکمیت اصلاح‌طلبان از ادعای تقلب عقب‌نشینی کرده، نوشت: رهبر جمهوری اسلامی در یکی از سخنان اخیر خود خواهان توبه اصحاب فتنه، بخوانید «اصلاح‌طلبان و سبزها»، پیرامون اتهام تقلب در انتخابات سال 88 شده بود. او گفته بود با این که در خلوت به آن اعتراف می‌کنند، اما چرا علنا آن را مطرح نمی‌سازند؟!

اکنون، زمانی اندک پس از آن سخنان، سعید حجاریان در گفتگو با تسنیم، نه فقط تقلب که اتهام تخلف را هم رد کرده است! او هم‌چنین در طی دیداری با دانشجویان انجمن اسلامی خواهان رعایت اعتدال در مطالبات و پائین‌کشیدن فتیله انتظارات شده است. وقتی اصلاح‌طلبی در سال‌های پس از 76 در بورس بود، او در قامت یکی از مدافعان سرسخت آن و به عنوان یکی از تئوریسین‌هایش، مدافع فشار از پائین و چانه‌زنی در بالا و اعمال نوعی «حاکمیت دوگانه» بود. اما با افول اصلاح‌طلبی، زبان وی هم بتدریج الکن شده و اوج این الکنی پس از دستگیری وی در پی بحران و اعتراضات سال 88 بود که او در گفتگوئی در صداو سیما از مواضع پیشین خود عدول کرده و لب به انتقاد از اصلاح‌طلبان گشود. با تغییر آب و هوا بار دیگر او وارد میدان شده است و پیشاپیش و صریح‌تر از دیگر اصلاح‌طلبان به تخطئه ادعای تقلب و تطهیر نظام پرداخته است.



      

ذکری که موجب میشود در دنیا و آخرت با اهل بیت(ع) باشیم

ذکری که موجب می‌شود در دنیا و آخرت با اهل بیت(ع) باشیم
امام محمد باقر علیه السلام در حدیثی زیبا پاسخ نامه اسماعیل بن سهل را درباره ذکری که موجب همراهی با ایشان در دنیا و آخرت است را پاسخ گفته‌اند.

اسماعیل بن سهل مى‌گوید: در نامه به امام محمد باقر علیه السلام نوشتم : چیزى به من بیاموز که با گفتن آن در دنیا و آخرت با شما باشم.
حضرت علیه‌السلام درجواب نامه که با خط خودشان بود و من خط او را مى شناختم ، برایم نوشتند: سوره (انا انزلناه ) را زیاد تلاوت کن و لبانت را با استغفار تر کن.
متن حدیث:
ابى رحمه الله قال حدثنى سعد بن عبدالله عن الهیثم بن ابى مسروق النهدى عن اسماعیل بن سهل قال کتبت الى ابى جعفر الثانى علیه السلام علمنى شیئا اذا انا قلته کنت معکم فى الدنیا و الاخره قال فکتب بخطه اعرفه اکثر من تلاوه انا انزلناه و رطب شفتیک بالاستغفار.
« ثواب الاعمال؛صفحه 353»

منبع: مشرق


      

10 نکته غیر اخلاقی در آگهی های تبلیغاتی

5

 

10 نکته غیر اخلاقی در آگهی‌های تبلیغاتی  
کارکرد اصلی تبلیغات این است که کالا یا خدماتی به صورت صحیح و دقیق معرفی شود تا مخاطب نسبت به آن شناخت پیدا کند اما آنچه که در اکثر موارد رخ می‌دهد متأسفانه خلاف این کارکرد اصولی است.
 تبلیغات رسانه‌ای سهم زیادی از جدول پخش رسانه‌های مختلف را پر می‌کنند و از آنجا که در عصر رسانه به سر می‌بریم، آگهی‌های تبلیغاتی از زندگی مردم قابل تفکیک به نظر نمی‌رسد و از آنجا که این تبلیغات سوار بر موج بلند و قوی رسانه است تأثیرش نیز می‌تواند آبادگر یا ویرانگر باشد.
 
کارکرد اصلی و اصولی تبلیغات این است که یک کالا یا خدمت یا یک فرد یا گروه را به صورت صحیح و دقیق معرفی کند تا مخاطب رسانه نسبت به آن کالا، خدمت یا فرد، شناخت پیدا کند اما آنچه که در واقع رخ می‌دهد متأسفانه در اکثر موارد خلاف این کارکرد اصولی است.
 
در واقع از آنجا که بخش اعظم تأمین مالی رسانه‌ها منوط به قبول و نشر آگهی‌های تبلیغاتی است، بعضاً رسالت رسانه و اصول تبلیغاتِ صحیح، تحت تأثیر مسائل مادی قرار گرفته و اینچنین است که آگهی‌های تبلیغاتی به جای آگاهی دادن، کارکرد اغفال کردن و فریب دادن پیدا می‌کنند.
 
از آنجا که آفات آگهی‌های تبلیغاتی خیلی گسترده است، در این مطلب سعی می‌کنم به رعایت اخلاق در آگهی‌های تبلیغاتی بپردازم و عوامل غیر اخلاقی رایج در آگهی‌های تبلیغاتی را مطرح کنم:
 
1-دروغگویی از بداخلاقی‌های رایج در تبلیغات رسانه‌ای است که به صورت جدی یا شوخی در تبلیغات بکار گرفته می‌شود؛ دروغ فقط یک گفتار خلاف نیست، بلکه هر نوع نمایش خلاف واقع و استفاده از نور، رنگ و صدا می‌تواند به مثابه یک دروغ تلقی شود.
 
به عنوان مثال تبلیغات دروغینی که از تمیزکننده‌ها به نمایش گذاشته می‌شود و با یک پیس و یک پارچه می‌توان کثیف‌ترین شیشه، وان یا گازخوراک پزی را پاک کرد از نمونه‌های این نمایش‌های دروغین هستند که البته دامنه بسیار گسترده‌ای در تمام کالاها و خدمات دارد؛ نمایش خلاف واقع از مواردی است که در احکام معامله نیز به عنوان یکی از موارد غش در معامله و حرام تلقی می‌شود.
 
2- یکی از مواردی که باید در تهیه تبلیغات مورد توجه قرار گیرد، آثار تبعی آنهاست؛ در تبلیغ یک کالا یا خدمت در رسانه‌های گروهی باید مراقب بود که رسانه مخاطب عام دارد و نمی‌توان مواردی را که موجب آسیب به بخشی از مخاطبان یا اجتماع می‌شود را نادیده انگاشت.
 
به راستی به کدام مجوز رسانه‌های ماهواره‌ای به خود اجازه می‌دهند کالاهای جنسی را در شبکه‌های خود معرفی کنند و بدون توجه به سن مخاطبان مختلف، موجب ایجاد کنجکاوی منحرف کننده، بلوغ زودرس و آسیب‌های روانی به کودکان و خانواده‌ها و اجتماع شود؟
 
تبلیغات کالاهای جنسی، اکنون نه تنها در ماهواره‌ها، که در ویترین داروخانه‌ها و فروشگاه‌ها نیز به محرک‌ترین شکل صورت می‌گیرد! و البته غیر از تبلیغات جنسی، موارد زیادی وجود دارد که به آثار تبعی آنها توجه نمی‌شود، به عنوان مثال آگهی‌های تبلیغاتی از کالاها و خدماتی که بسیار تجملاتی هستند و تنها موجب حسرت خانواده‌ها و ایجاد نارضایتی از زندگی و ایجاد رقابت‌های کاذب تجملاتی در اجتماع می‌شود.
 
3- از موارد غیراخلاقی در آگهی‌های تبلیغاتی، به نمایش گذاشتن مانکن‌های زن و مرد است، که اگر چه در جهان به یک مسئله رایج بدل شده است، اما قطعاً پدیده‌ای در راستای اغوای مخاطب است تا با استفاده از جاذبه‌های جنسی، کالا و خدمات خود را به مردم غالب کنند؛ مسئله‌ای که به غیر از فریب مخاطبان، موجب افزایش فساد در جامعه می‌شود.
 
4- از مواردی که باید در تبلیغات رسانه‌ای مورد توجه قرار گیرد بحث سلامتی اجتماع است؛ نمی‌توان کالاهایی که موجب آسیب به سلامتی مردم و اجتماع هستند را تبلیغ کرد و مدعی رعایت اخلاق تبلیغاتی شد.
 
نمی‌توان نوشابه، پفک، چیپس و کِرم‌های مضر را نمایش داد و در افزایش بیماری‌ها و امراض مردم مقصر نشد؛ به راستی با کدام پیام پزشکی می‌توان تأثیر این کالاها را خنثی و وجدان را راحت کرد؟ این پیام‌های پزشکی، در مؤثرترین حالت به اندازه درج شکل ریه بیمار روی جعبه سیگار فایده دارد.
 
5- از مواردی که در تبلیغات باید مورد توجه قرار گیرد، پرهیز از طرح مسائلی است که موجب تحقیر یا مسخره کردن بخشی از جامعه شود؛ کدام انسان با اخلاقی می‌پذیرد که در یک آگهی تبلیغاتی، پسر بچه به جای اینکه به پدر خودش افتخار کند به پدر همکلاسی‌اش افتخار کند که پسرش را به فلان استخر برده است؟ به راستی می‌توان به خود اجازه داد که گروهی که به هر دلیلی نمی‌توانند یا نمی‌خواهند از کالا یا خدمتی استفاده کنند را تحقیر یا مسخره کرد؟ آیا این شیوه تبلیغات می‌تواند اخلاقی باشد؟
 
6- از مواردی که باید در تبلیغات مورد توجه باشد، این است که نباید از عواطف انسانی مخاطبان سوء استفاده کرد؛ نباید محبوبیت، محبت، اخلاق و دوستی را صرف تبلیغات کرد، نباید به صرف اینکه بچه‌ها به برنامه کودکی علاقه دارند به آن برنامه اجازه داد تا آگهی ماکارونی یا فلان محصول را به خورد مردم بدهد؛ این قضیه مثل این است که شما به اتفاق فرزندتان به مغازه دوست‌تان بروید ولی ببینید که او فرزند شما را فریفته است تا برای خرید یک کالای مضر از همان مغازه، به جان شما بیفتد.
 
7- از موارد دیگر غیراخلاقی در تبلیغات، رعایت نکردن مالکیت شخصیت‌های حقیقی، حقوقی یا مجازی است؛ بکار بردن صدا و تصویر افراد و شخصیت‌های محبوب ملی یا بین‌المللی، آنگاه که بدون اخذ مجوز ایشان، مالکان یا وارثانشان انجام می‌شود، یقیناً هم غیرقانونی است و هم غیراخلاقی؛ مسئله‌ای که در رسانه ملی ما با استفاده از شخصیت‌های معروفی مانند مارکوپولو، لورل هاردی، خانم مارپل، چارلی چاپلین یا استفاده بدون اجازه از اذان، دعا و صدای افراد به یک مسئله شایع بدل شده است.
 
8- استفاده ابزاری از مقدسات برای تبلیغ یک کالا نیز یکی از مسائل رایج در رسانه‌های کشور ماست، در مناسبت‌های مختلف مذهبی، تبلیغات رنگ و بوی مذهبی می‌گیرد، به نحوی که برخی از این بخش‌ها، به شدت با کالا یا خدمتی که تبلیغ می‌شود، در تضادی مسخره قرار می‌گیرد.
 
9- تخریب‌گری یکی دیگر از نکات غیراخلاقی مورد استفاده در آگهی‌های تبلیغاتی و تبلیغات است؛ در واقع آگهی به جای اینکه از محصول، خدمت یا فرد مورد تبلیغ، آگاهی ببخشد، مشغول تخریب محصول رقیب می‌شود که این مسئله معمولاً با طعنه و کنایه رخ می‌دهد، نمونه بارز این مسئله را در تبلیغات اپراتورهای مختلف تلفن‌های همراه و تبلیغات‌ انتخاباتی دیده‌اید که حتماً به خاطر دارید.
 
10- یکی دیگر از مسائلی که در فقه اسلامی مورد نهی بوده و موجب فسخ معامله می‌شود، تدلیس است، تدلیس یعنی مخفی کردن معایب و از ریشه تاریکی می‌آید؛ مثل این که کالایی را در تاریکی گذاشته باشند تا مشتری معایبش را نبینید و این نیز از نمونه‌های کلاهبرداری تلقی می‌شود.
 
متأسفانه این مسئله نیز در آگهی‌های رسانه‌ای به وفور یافت می‌شود که البته با توجه به فاصله‌ای که رسانه یا فروشندگان از اخلاق پیدا کرده‌اند، توقع پایبندی به این مسئله نیز خنده‌دار و گریه‌دار به نظر می‌رسد؛ به راستی ممکن است روزی برسد که در این کره خاکی، یک نفر در کنار بیان نقاط مثبت کالایش، نقاط ضعف و ایرادهای آن را نیز بیان کند؟
 
البته این مسئله در سطح جامعه بعضاً رعایت می‌شود، مثل فرد منصفی که موقع فروش خودروی خود،  تصادفات و ایرادات خودرویش را به مشتری بگوید، اما این مسئله در سطح کلان  و در رسانه و تبلیغات رسانه‌ای متأسفانه وجود خارجی ندارد، به حدی که می‌گویند «هیچ ماست بندی نمی‌گوید ماستش ترش است».
منبع:وبلاگ سلمان علی(ع)


      

پاسخ به شبهه وهابیت در خصوص فَدَک با زبان خودشان

پاسخ به شبهه وهابیت در خصوص فَدَک با زبان خودشان
کتاب فدک به قلم السید جاسم هاتو الموسوی به زبان عربی، از سوی حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج وزیارت با هدف پاسخگویی به شبهات مطرح شده از سوی وهابیون، منتشر شد.

 سید جاسم هاتو الموسوی در کتاب فدک که به عربی تألیف شده، به شبهاتی که «احسان الهی ظهیر» نویسنده وهابی پاکستانی در کتاب الشیعه و اهل البیت [علیهم السلام] درباره موضوع فدک وارد کرده، پاسخ داده است.

وهابیت که با آراء ابن تیمیه آغاز شده و محمد بن عبد الوهاب آن را گسترش داد، هنوز هم کسانی را می‌پروراند که همچون اسلاف خویش همه را کافر بدانند و برای هیچ مسلمانی حرمتی قائل نشوند. یکی از این وهابیون، احسان الهی ظهیر، نویسنده وهابی، پاکستانی است که به تعصب در عقاید وهابیت شهرت دارد. او برای فتنه در عالم اسلام دست به تألیفاتی زد که بیشتر آن‌ها در رد شیعه است و از جمله آن‌ها می‌توان به الشیعة و السنة، الشیعة و اهل البیت [علیهم السلام]، الشیعة و التشیع، الشیعة و القرآن، الاسماعیلیة، البابیة، القادیانیة، البهائیة، الباطنیة، التصوف و غیره اشاره کرد. این کتاب‌ها بقدری انحراف دارد که برخی از متفکرین از اهل سنت در نقد و رد آن دست به قلم شده‌اند.
این نویسنده وهابی که در کتاب‌های خود به هیچ وجه جانب آداب اسلامی، دوری از تعصب و تمسک به اخلاق را رعایت نکرده است خصوصا در کتاب الشیعه و اهل البیت [علیهم السلام] که از روش تحقیق در مسائل اختلافی بکلی خارج شده و هیچ ارزشی برای کتاب باقی نگذاشته است خصوصا در موضوع فدک که در آن، صورت حقیقت را مشوه و بسیار دور از واقع نشان داده است.

سید جاسم هاتو الموسوی در کتاب فدک که به عربی تألیف شده، به شبهاتی که «احسان الهی ظهیر» نویسنده وهابی پاکستانی در کتاب الشیعه و اهل البیت [علیهم السلام] درباره موضوع فدک وارد کرده، پاسخ داده است.

مدخل این کتاب یا نام «أموال الدولة الإسلامیة» آغاز شده است.

فصل اول با عنوان «إرث الأنبیاء فی النصوص الشیعیة و تاریخیة فدک» شامل «السیر التاریخی لفدک» و «عدم وراثة الأنبیاء علیهم السلام فی المرویات الشیعیة» می‌شود.

«النحلة و الإرث» عنوان فصل دوم کتاب است که به: «فدک نحلة الرسول صلی الله علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام» و «مطالبة الزاهراء علیها السلام بإرثها» پرداخته است.

و در فصل سوم «مناقشة استدلال أبی بکر بحدیث (لا نوّرث) علی عدم الإرث» را می‌خوانید.

در بخشی از این کتاب در مطلبی با عنوان: «دعوی اختلاق الشیعة لعدم رضا الزهراء علیهاالسلام و غضبها علی الشیخین» آمده است:

ادعی إحسان إلهی ظهیر اختلاق الشیعة لقضیة عدم رضا الزهراء علیها السلام و غضبها علی أبی بکر، و ذلک من أجل الطعن علی الصحابة، من خلال إثبات العدواة بینهم و بین أهل بیت النبی صلی الله علیه و آله؛ حیث قال: (ولکن الشیعة لم یعجبهم بأن ترضی فاطمة بهذا القضاء بتلک السهولة، فسودوا صفحات و أوراقا کثیرة، و کتبوا بخصوص ذلک کتبا عدیدة…). و قال فی موضع آخر:

فالعمارة التی أرادوا بناءها علی هذا الأساس الواهی، لإقامة المآتم و مجالس اللعن و الطعن علی غصب حقوق أهل البیت، و إثبات المنافرة والعداوة بین خلفاء النبی و أصحابه و بین أهل بیته…

و الجواب: من الثابت، و بما لا یقبل الشک، أن الزهراء علیها السلام غضب علی الشیخین فی خصومتهما معها علیهاالسلام، و توفیت و هی غاضبة علیهما، و مبالغة فی ذلک أوصت بأن لا یحضرا جنازتها علیها السلام، و لا یصلیا علیها، و أن تدفن فی الیل، و لا یعلم قبرها. و قد نصت علی ذلک صحاح السنة و سننهم و مسانیدهم.

غضب فاطمة علیها السلام علی الشیخین فی أحادیث السنة

یعد حدیث (فغضبت فاطمة) من الأحادیث الصحیحة المتفق علیه، و قد أخرجه کبار الحفاظ و المحدثین…»

کتاب فدک به قلم السید جاسم هاتو الموسوی با شمارگان 1000 نسخه در 212 صفحه با قیمت 2700 تومان به همت نشر مشعر منتشر شده است./حج

 



      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >