سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویژگی ‏هاى یک شیعه خوب

ویژگى‏هاى یک شیعه خوب

ویژگى‏هاى یک شیعه خوب

من شما را به عدالت امر مى‏کنم. نه اینکه چون امر فرموده ارزش پیدا کرده است. یک حقیقت با ارزش را امر مى‏کند که به کار بگیرید، خیلى از این ویژگى‏هایى که ائمه علیهم‏السلام ما مخصوصاً حضرت صادق علیه‏السلام درباره شیعه بیان مى‏کنند از اوصاف خود پروردگار است که چون شیعه دراین مکتب تعلیم مى‏بیند، همرنگ خدا مى‏شود.
حضرت صادق  علیه‏السلام حقایقى رابه عنوان نشانه‏هاى شیعه بیان مى‏کنند. که عبارت از ارزش‏هاى ذاتى است؛ نه اینکه چون خداوند یا پیغمبر  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یا امام معصوم  علیه‏السلامفرموده ارزش پیدا کرده است.
عدالت ذاتاً ارزش دارد. خدا نفرموده من به عدالت ارزش مى‏دهم. خدا فقط در قرآن مى‏فرماید:
 
من شما را به عدالت امر مى‏کنم. نه اینکه چون امر فرموده ارزش پیدا کرده است. یک حقیقت با ارزش را امر مى‏کند که به کار بگیرید، خیلى از این ویژگى‏هایى که ائمه  علیهم‏السلام ما مخصوصاً حضرت صادق  علیه‏السلام درباره شیعه بیان مى‏کنند از اوصاف خود پروردگار است که چون شیعه دراین مکتب تعلیم مى‏بیند، همرنگ خدا مى‏شود.
 
در آیات آخر سوره توبه در باره پیغمبر مى‏فرماید:
 
 « بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ »
 ما به خدا نمى‏گوییم یا رئوف، یا رحیم. پروردگار مى‏فرماید: پیغمبر رؤوف و رحیم است، این رأفت یا رحمت که از ویژگى‏هاى پیغمبر  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شمرده شده دو صفت از صفات پروردگار است، فرقش فقط در خدا و پیغمبر، بى‏نهایت بودن
است.
 
رأفت در وجود حق بى‏نهایت است. در پیغمبر  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به اندازه سعه وجودى اوست که نسبت به همه جهانیان این رأفت و رحمت فراگیر است. چنان که در قرآن مى‏فرماید:
 
 « وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَــلَمِینَ »
 او به این مقدار رحمت دارد که صرف همه جهانیان کند.
 
 از عبادت نى توان الله شد                     مى‏توان موسى کلیم الله شد


      

حکایتى در دورى شیعه از لقمه حرام

حکایتى در دورى شیعه از لقمه حرام 
شیخ على اکبر الهیان که به همین خاطر به او الهیان مى‏گویند. چون واقعا الهى بود. دست را دراز کرد یک تکه گوشت بردارد از درون گوشت صدا شنید اکبر من را ذبح نکردند، من خفه شده بودم، تو گوسفند حرام نخور، کنار کشید. اینگونه خدا آدم را یارى مى‏کند.
یک بزرگى در شهر قزوین به نام آقا شیخ على اکبر الهیان که استاد خیلى از بزرگان دین ماست. در تنکابن، قزوین، مشهد و تهران زندگى کرد. قبرش در قم کنار حرم حضرت معصومه علیهاالسلام است. ایشان از کسانى بوده که به اندازه یک ارزن حرام از دهانش پایین نرفت. یک شب شام دعوتش کردند کمى فکر کرد، گفت: مى‏آیم، سه چهار نفر هم با او مهمانى رفتند.
 
سفره را پهن کردند، یک دیس گوشت آوردند. شیخ على اکبر الهیان که به همین خاطر به او الهیان مى‏گویند. چون واقعا الهى بود. دست را دراز کرد یک تکه گوشت بردارد از درون گوشت صدا شنید اکبر من را ذبح نکردند، من خفه شده بودم، تو گوسفند حرام نخور، کنار کشید. اینگونه خدا آدم را یارى مى‏کند.
 
« إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْکُمْ »
 مى‏گوید: حرام از بنده من کنار برو؛ علامت شیعه این است که دامن به حرام آلوده نمى‏کند. الان در ایران چند تا شیعه واقعى وجود دارد.
 
 « و عمل لخالقه »
 شیعه ما بنده خداست. بنده حق است. شیعه ما در کار مثبت به پاداش خدا امیدوار است.
 
 « و خاف عقابه »
 شیعه ما اگر بترسد فقط از جریمه‏هاى خدا مى‏ترسد. فاطمه زهرا  علیهاالسلام دغدغه داشت که همواره براى شیعیان دعا مى‏کردند و در روز قیامت به پروردگار مى‏گوید: الهى! شیعیانم.


      

خداوند امید این شخص را ناامید می کند!

خداوند امید این شخص را ناامید می کند! 
قطع می کنم امید هر امیدوار به غیر خودم را و او را لباس خواری و مذلّت می پوشانم و از عطا و فضل و بخشش و درگاه خودم دور می کنم.

 محمّد بن عجلان می گوید: فقر و ناداری به سراغم آمد به طوری که مقروض شدم، طلبکار فشار می آورد و به شدّت درخواست طلب خود می کرد و دوستی نداشتم که چاره ی امر مرا بنماید.

ناچار تصمیم گرفتم به نزد حسن بن زید که والی مدینه بود و با او آشنایی داشتم، بروم. چون روانه شدم در بین راه برخورد کردم به محمّد بن عبدالله بن محمّد باقر علیه السّلام، به من گفت: شنیده ام سخت به فقر و فاقه و قرض مبتلا شده ای، باید آن کسی باشی و امید به او داشته باشی که أقدَرُ الاَقدَرین و أکرَمُ الاَکرَمین باشد و آن خداوند است.

محمّد بن عبدالله بن محمّد باقر علیه السّلام گوید: همانا شنیدم از عموی بزرگوارم حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام که می فرمود:«خدای تعالی وحی فرمود به یکی از پیغمبران خود که به عزّت و جلالت و عظمت خود قسم قطع می کنم امید هر امیدوار به غیر خودم را و او را لباس خواری و مذلّت می پوشانم و از عطا و فضل و بخشش و درگاه خودم دور می کنم.

آیا به غیر من چشم دارد بنده ی من در رفع شدائد؟! و حال آنکه (دفع و رفع) همه ی شدائد و سختی ها در دست (قدرت) من است و آیا به غیر من امید دارد و درِ خانه ی غیر مرا می کوبد؟! و حال آنکه کلید همه ی درها در کف اختیار من است، همه ی درها بسته است به جز درِ رحمت من که همیشه گشوده است از برای هر که مرا بخواند.

پس کیست که در بلا به من امید داشته باشد و من او را به بلا واگذارم؟! آیا نمی بیند که من پیش از سؤال کردن عطا می کنم؟

پس اگر همه ی اهل آسمان ها و زمین به من امیدوار باشند و به هر یک از آنها آن قدر که امیدوارند بدهم، به قدر بال مگسی از مملکت من کم نمی شود. پس بدا به حال کسی که از من اعراض کند و رو بگرداند و از غیر من رفع حوائج و شدائد خود را بخواهد!

چنین گوید محمّد بن عجلان که گفتم بار دیگر تکرار کن این مطلب را که بیان نمودی؟ پس سه مرتبه تکرار کرد تا از حفظ کردم و با خود گفتم به خدا قسم از هیچ کسی سؤال نمی کنم و به خانه ی خود بازگشتم.

چند روزی نگذشته بود که خداوند نظر لطف فرمود و وسیله ی خیری برای من ساخت که قرض خود را ادا کردم و امور خانوادگی خود را اصلاح و مایحتاج آنها را خریداری نمودم، الحمدلله ربّ العالمین.1

منبع:
1. ارشاد القلوب، ج2، صص94-96.

منبع: جام نیوز


      

تخریب آثار باستانی توسط مسافران +کاریکاتور

با به پایان رسیدن ماه ضیافت الهی و وارد شدن به نیمه دوم تعطیلات تابستانی، سفرهای سیاحتی، تفریحی و زیارتی رو به افزایش می باشد. از پرطرف دارترین نقاط دیدنی کشور عزیزمان ایران، طبیعت های بکر و بی نظیر شهرهای شمالی و بیابانی و از طرف دیگر شهرهای و آثار باستانی هستند.
 با به پایان رسیدن ماه ضیافت الهی و وارد شدن به نیمه دوم تعطیلات تابستانی، سفرهای سیاحتی، تفریحی و زیارتی رو به افزایش می باشد. از پرطرف دارترین نقاط دیدنی کشور عزیزمان ایران، طبیعت های بکر و بی نظیر شهرهای شمالی و بیابانی و از طرف دیگر شهرهایی باستانی همچون اصفهان، شیراز و یزد می باشد.
اما قبل از هر فعالیتی فرهنگ بهره برداری از آن مهم است. فرهنگ گردشگری یکی از اصولی است که باید در زندگی روزمره ساری و جاری باشد. اگر این مسافرت ها منجر به تخریب آثار باستانی و محیط زیست گردد، از زیبایی و ماندگاری آنها کاسته خواهد شد و رسالت خود را نسبت به آیندگان انجام نداده ایم.
 
سابقه بی نظیر تاریخ ایران
سرزمین ایران به دلیل سابقه تاریخی طولانی در زمره کهن‌ترین مراکز سکونتی و تمدنی قرار دارد و از غنی‌ترین مراکز فرهنگ و تمدن جهان به شمار می‌رود در کشورمان نزدیک به 400 هزار اثر تاریخی و باستانی مشتمل بر بنا، تپه‌های تاریخی و محوطه‌های باستانی و تاریخی وجود دارد.
 
 تعداد اندکی از این آثار در میراث فرهنگی ثبت شده‌اند و بقیه به محاق فراموشی سپرده شده‌اند. باوجود این آثار ثبت‌شده تاریخی زیادی در کشور داریم که در فهرست میراث ملی ثبت شده‌اند، اما به دلیل بی‌تفاوتی و نبودن ضوابط حفاظتی و مرمتی  به حال خود رها شده‌ و در حال تخریب هستند. 
 
آثار تاریخی ریشه‌های مستند تاریخ این سرزمین هستند که بخشی از هویت یک ملت به شمار می‌روند.  نابودی و تخریب این آثار جز خارج‌کردن نام ایران از فهرست کشورهای صاحب‌نام در تاریخ جهان و زوال اندیشه نسل جدید نتیجه ای به همراه نخواهد داشت. 
 
سازمان میراث فرهنگی بازوی اداری و اجرایی تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان میراث فرهنگی کشور است. اما این سازمان نتوانسته است به طور کامل مانع تخریب، انهدام، سرقت و بی‌مهری این آثار شود و صنعت گسترده و پیشرفته جهانگردی و گردشگری در ایران را بسط دهد و درآمدزایی کند.
 
سرقت اشیای عتیقه
افزایش سرقت اشیای عتیقه از مکان‌های تاریخی کشور طی سال‌های متمادی کشور را به مقصد قاچاقچیان آثار باستانی تبدیل کرده است. سرقت جام خشایارشاه و 15 سکه طلا و نقره و یک گردنبند از نمایشگاه موزه ملی ایران در سال 1370، سرقت 385 سکه طلا و نقره و 6 قلمدان از بخش اسلامی موزه ملی در سال 1371، سرقت 6 قلم شیء فرهنگی از کاخ نیاوران در سال 1374، سرقت 21 قلم اشیاء عتیقه از موزه آبگینه و سفالینه در سال 1379، ناپدیدشدن یک کتبیه سنگی از موزه ملی در سال 1380، سرقت یک تابلوی نقاشی از موزه هنرهای ملی و یک روتاقچه‌ای زری از کاخ صاحبقرانیه در سال 1381 و ناپدیدشدن قرآن خطی از موزه پارس شیراز از خساراتی است که در سال‌های اخیر شاهد آن بوده‌ایم.
 
 
شیوه های صیانت از آثار تاریخی
در سال های اخیر سازمان های دولتی تلاش های بسیاری برای صیانت از آثار تاریخی انجام داده اند. اما آیا این روش ها موفق بوده است و این سازمان ها توانسته اند به اهداف خود برسند؟ آرش نوراقایی کارشناس گردشگری و مدیر اتحادیه گردشگری استان تهران در پاسخ به این سوال که چه پیشنهادی برای حفظ آثار تاریخی ثبت شده و ثبت نشده کشورمان دارید؟، با بیان اینکه باید به مردم آموزش‌ های لازم داده شود و درباره اهمیت این آثار میان مردم فرهنگسازی شود، تصریح کرد: تبدیل این تهدید به فرصت باید در اولویت قرار گیرد،یعنی مردم باید توجه داشته باشند که آثار تاریخی چه نقشی در هویت ما دارند. وی اضافه کرد: در کشورهای اروپایی آثار قدیمی را کاووش، مرمت و حفاظت می کنند و مردم این کشورها متوجه اهمیت حفظ و آموزش درباره نگهداری از آثار تاریخی و فر هنگی هستند.
 
نورآقایی ادامه داد:  این در حالی است که اکثر آثار تاریخی کشور ما به دلیل دور از دسترس بودن، مرمت خاصی روی آنها صورت نمی گیرد و به اندازه کافی حفاظت نمی شوند. به این ترتیب ناخوداگاه انی آثار و اهمیت حفظ ‌آن در ذهن مردم  بی اهمیت جلوه می کند.
 
وی با ذکر مثالی در این باره افزود: نمونه این امر را در آثار تاریخی حفاظت نشده و شده خوزستان که اکثرا به حال خود رها شده‌اند، می‌بینیم. این کارشناس گردشگری با بیان اینکه مشکل تفکر و فرهنگ مردم و دولت که هر دو گروه نیز با بی میلی وبی‌تعهدی نسبت به آثار تاریخی، فرهنگی و محیط زیست برخورد می‌کنند، مشکل اصلی صیانت از آثار تاریخی است، گفت: به ویژه مردم فکر می کنند حمایت از آثارتاریخی وظیفه دولت است، در صورتی که حمایت اصلی باید از سوی مردم صورت بگیرد تا شاهد رونق گردشگری در کشور باشیم.
 
نورآقایی ادامه داد: مردم باید آموزش دیده و در صیانت و حفظ آثار فرهنگی و تاریخی مشارکت و د خالت داده شوند. نمونه این کار را می توان در پروژه احیای لاک پشتهای جزیره قشم دید که با آموزش و همکاری مردم محلی از نابودی آنها جلوگیری شد و به منبعی برای ایجاد درآمد مردم محلی شد. 
 
سه راهکار حفظ اشیای عتیقه و تاریخی
یک کارشناس دیگر میراث فرهنگی نیز در پاسخ به این سوال که چه راهکاری برای حفظ و نگهداری اشیای عتیقه و تاریخی کشورمان باید لحاظ شود؟ گفت:
 در برنامه‌های 5 ساله سوم و چهارم سازمان میراث فرهنگی تصمیم گرفت یگان حفاظت از میراث فرهنگی را راه اندازی کند. اما این یگان عملا چه از لحاظ اعتبار و چه از نظر نیروی انسانی سازماندهی نشد.
 
اردشیر اروجی با بیان اینکه راه اندازی یگان حفاظت همچنان ضروری است، تصریح کرد: آموزش عمومی و فرهنگ سازی برای  حفاظت از میراث فرهنگی از طریق صدا و سیما و رسانه های عمومی نیز در این باره ضروری است.
 
وی با بیان این که مردم بزرگ‌ترین و بهترین نگهبان میراث فرهنگی هستند، تصریح کرد: تقویت واحد حقوقی سازمان میراث فرهنگی نیاز و راهکار دیگر این هدف است تا بتوان ازلحاظ حقوقی دفاع خوبی از میراث فرهنگی کشور مان به عمل آورد.
 
اروجی با بیان این که کشور ما عضو کنوانسیون فرهنگی سازمان ملل متحد و سازمان یونسکو است و قانون مناسب این امر نیز در کشور تصویب شده و وجود دارد، گفت: اما صیانت از آثار تاریخی همچنان باید از لحاظ حقوقی و قانونی تقویت شود که اگر به این مسئله توجه بیشتری شود، بهتر می توانم از مواریث فرهنگی وتاریخی کشورمان صیانت کنیم.


      

پایان جنگ- آغاز مبارزه (پوستر)

شاید جنگ پایان یافته باشد اما مبارزه همچنان ادامه دارد ...



      

یادداشتی از شهاب مرادی/ ازدواج یا مددکاری؟!

یادداشتی از شهاب مرادی/ ازدواج یا مددکاری؟! 
اخیرا سریالی از یکی از شبکه های سیما پخش شد که قصد نقد آن و سایر سریال ها را ندارم؛ به جز بی ارتباط بودن آنها با ماه مبارک رمضان که عرض کرده ام...

اما در دل داستان آن سریال، ماجرای "انتخاب همسرِ" یک دختر خانم جوان، نقد شد و خیلی جدی به مخاطب پیامی اخلاقی داده شد که «یک دختر خانم معتاد به شیشه، با خانواده ای گسیخته و نابسامان و پدری خلافکار» نباید با یک پسر خلافکار ازدواج کند؛ بگو خب.

اما پیام دیگر سریال مذکور این بود که «یک خانم معلمِ متدین، فرهنگی و عاقل با خانواده ای خوب و بسامان و پدری با مرام و پهلوان و برادری غیرتی» هیچ اشکالی ندارد که با یک مرد خلافکار ازدواج کند! بگو خب.

حالا باید پرسید جوان ها در موقعیت های مشابه، برای تصمیم گیری در قبال ازدواج با عشق شان! خودشان را جای کدام گزینه قرار می دهند؟ «دخترِ بد با خواستگار بد» یا «دختر خوب و خواستگار بد»؟

شاید به بهانه ی این سریال ذکر سه نکته مهم مرتبط به انتخاب همسر و ازدواج، ضروری به نظر می رسد:

1. دخترم؛ پسرم؛

آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه ،باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم بخورد و صبوری کند؟!

دخترم! تو ازدواج نمی کنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر زخمهای بعدی باشی،-اشاره به دیالوگ های خانم خوبه- نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آینده ات ایفا کنی.

دخترم؛ پسرم؛

ازدواج؛ مددکاری نیست!

ازدواج؛ روان درمانی نیست!

ازدواج؛ ایفای نقش پدر و مادر برای خواستگار نیست!

ازدواج؛ ترحم کردن و اعانه دادن نیست!

ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری!

ازدواج؛ راهی است به سوی کمال؛ کمال ایمان و اخلاق نه آغازی به سمت مشکلات و تباهی.

ازدواج و تشکیل خانواده و ایفای نقش والد برای فرزندانت به جا و مقدس است نه برای همسرت.

ازدواج و عشق ورزی و فداکاری برای همسرت و خانواده ات مقدس است و ستودنی -خدای مهربان روزی همه شما کند- بله این عشق و فداکاری مقدس است اما نه با نقشه قبلی او؛ با این زبان حال: با من ازدواج کن فدام شو.

2. «انتخاب آگاهانه» و دور از هیجانات تنها راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک «ازدواج موفق و زندگی عاشقانه» است.

اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله و الا هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامی هایش پاسخ دهد. (این به یک توضیح کوتاه نیاز دارد: اگر کسی جوری ازدواج کند که از پیش برایش معلوم باشد و یا عقلاء به او تذکر دهند که این ازدواج و زناشویی، پر دردسر و دردسر آفرین است؛ بابت اعصاب خوردی ها و هر رنج و مشقتی که به خود و یا همسرش و دیگران تحمیل کند،  باید پاسخگوی خدا باشد. چرا که جسم و روح ما امانتی الهی است در دست ما و کسی حق ندارد به خودش ظلم کند و موجبات غم و غصه خودش را فراهم کند. البته آدمی مادامی که زنده است می تواند بابت ظلم ها و خطاهایش و تمام گناهانش از طریق توبه و استغفار با خدا در دنیا تسویه حساب کند. انّه هو الغفور الرحیم)

چقدر خوب است هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا قبل از تصمیم های مهم؛ خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخابها و آرزوهایش را بررسی و تحلیل کند. خصوصا با توجه به "تاریخ تولید" آنها؛ شاید زمانی که آرزو کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب؛ کودکانه و یا خشم گینانه و یا ناآگاهانه و ... خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش می تواند از سر شعور و آگاهی "تاریخ انقضاء" آن را تعیین کند چون بعضی از آرزوها، هدف ها و انتخابهای "تاریخ گذشته" حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات "تاریخ گذشته" بیشتر است!

3. وقتی فرد بزرگ تر می شود حتی اگر تحصیلاتش را ادامه ندهد، تجربیاتش بیشتر میشود، موقعیت اجتماعی او و نظام پسندهایش نیز تغییر میکند و ... معمولا افراد بعد از دوران جوانی باید بتوانند عشق و نفرت را شناسایی و کنترل کنند و به این باور نادرست ادامه ندهند که «عشق اول» بهترین و کاملترین عشق است. «هیچ چی عشق اول نمیشه!»

اگر کسی پذیرفت که عشق اول اشتباه بوده، نباید خودش را سرزنش کند و نباید دوباره آن اشتباه را تکرار کند!

در چنین شرایطی نباید با عشق اول خاطره بازی کرد.

اساسا اگر ازدواجی غلط بوده و یک طرف یا دو طرف به هم ظلم کرده اند و کینه به دل گرفته اند؛ نباید «رفتار اسلامی و پسندیده ی عفو و گذشت» را، با تکرار آن اشتباه و خطا و «ازدواج مجدد» اشتباه گرفت. عفو کن ولی خطا را تکرار نکن! عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

اشتباهی که شاید در برخی داستان های مکتوب یا نمایش ها ستوده شود و تکرار مجدد یک اشتباه، به غلط «فداکاری» و ایثار جلوه داده می شود و به سادگی! تعقل، درایت و تجربه فرد عاقل در داستان، نادیده گرفته می شود و تحت تاثیر درام این غفلت معمولا به چشم نمی آید.

یاعلی

منبع: عقیق


      

اسامی کارگزاران و استانداران امام علی(ع)

اسامی کارگزاران و استانداران امام علی(ع)
حدیث روز
 
حضرت امیر علیه السّلام در تعویض استانداران مناطق مختلف، عجله به خرج نداده و در ماه سوم از خلافتش بعد از بررسی کامل جوانب امر و اتمام حجت، این تعویض‌ها را انجام داده است.

 امام علی علیه السّلام در دوران حکومت کوتاه خود استانداران و کارگزارانی داشت که به گوشه هایی از آن اشاره می شود.
اعزام اولین گروه از استانداران
طبق نقل مورخین، امام علی علیه السّلام در ماه صفر سال36هجری، اولین گروه از استانداران خود را به شهرستان‌ها اعزام فرمود.
عثمان بن حنیف به بصره، عماره بن شهاب به کوفه، عبیدالله بن عباس به یمن، قیس بن سعد به مصر و سهل بن حنیف به شام فرستاده شدند، سهل بن حنیف و عماره بن شهاب از نیمه‌ی راه بازگشتند.[1] و بقیه به محل مأموریت خود رفتند.
بنابر توصیه‌ی مالک اشتر، حضرت امیر علیه السّلام ابو موسی اشعری را در کوفه ابقا کرد. در این زمان، حاکم بصره عبدالله بن عامر، حاکم یمن یعلی بن امیه و حاکم شام معاویه بود که از طرف عثمان منصوب شده بودند.
بنابر آنچه گفته شد، به خوبی می‌توان ادعا کرد که حضرت امیر علیه السّلام در تعویض استانداران مناطق مختلف، عجله به خرج نداده و در ماه سوم از خلافتش بعد از بررسی کامل جوانب امر و اتمام حجت، این تعویض‌ها را انجام داده است.
اسامی استانداران و فرمانداران حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ
ما سعی کردیم که اسامی استانداران و فرماندارن حضرت امیر علیه السّلام را به دست آورده، شرح حال آنها را بنگاریم و پس از تلاش بسیار طولانی، اسامی زیرا به دست آوردیم:

1. محمد بن ابی حذیفه، کارگزار مصر.
2. قیس بن سعد بن عباده، کارگزار مصر و سپس کارگزار آذربایجان.
3. عبدالله بن شبیل احمسی، جانشین قیس در آذربایجان.[2]
4. محمد بن ابی‌بکر، کارگزار مصر.
5. مالک اشتر نخعی، کارگزار نصیبین، آمد و سنجار و بعدها کارگزار مصر.
6. شبیب بن عامر جد کرمانی، جانشین مالک اشتر در سرزمین جزیره و نصیبین که شرح حال او را ضمن شرح حال مالک و کمیل بن زیاد ذکر کردیم.
7. عثمان بن حنیف، کارگزار بصره.
8. عبدالله بن عباس، کارگزار بصره بعد از جنگ جمل.
9. ابو قتاده انصاری، کارگزار مکه.
10. قثم بن عباس، کارگزار مکه بعد از ابوقتاده تا هنگام شهادت حضرت امیر علیه السّلام .
11. تمیم بن عمرو، ابو حبیش، کارگزار مدینه.
12. سهل بن حنیف، ‌کارگزار مدینه.
13. تمام بن عباس، ‌کارگزار مدینه.
14. ابو ایوب انصاری، ‌کارگزار مدینه.
15. حارث بن ربیع، ‌کارگزار مدینه.
16. ابو موسی اشعری، والی کوفه از جانب عثمان که بنابر پیشنهاد مالک اشتر، حضرت او را برای مدتی ابقا کرد و بعداً برکنار نمود.
17. عماره بن شهاب که از نیمه راه کوفه بازگشت و بعد از مدتی از دنیا رفت.[3]
18. قرظه بن کعب، کارگزار کوفه بعد از برکناری ابوموسی و در هنگام جنگ جمل.
19. عقبه بن عمرو، ابو مسعود بدری، جانشین حضرت در کوفه، هنگام جنگ صفین.
20. هانی بن هوذه بن عبد یغوث، جانشین حضرت در کوفه، به هنگام جنگ نهروان.
21. حبیب بن منتجب از فرماندارانی که از جانب عثمان بر منطقه‌ای از یمن حکمرانی داشت و ظاهراً حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ او را ابقا کرد.
22. عبیدالله بن عباس، استاندار یمن که بعد از حمله‌ی بسربن ارطات به کوفه بازگشت.
23. سعید بن نمران هَمدانی ناعِطی، کارگزار جَنَد.
24. عبدالله بن خبّاب الاَرت، کارگزار نهروان.
25. عدی بن حارث، کارگزار بَهُرْ سیر.[4]
26. عبیده سلمانی، فرماندار فرات.[5]
27. حلو بن عوف ازدی، کارگزار عمّان.[6]
28. خریت بن راشد، کارگزار اهواز.
در تاریخ اعثم کوفی می‌نویسد که پیش از واقعه‌ی صفین، امیر المؤمنین علی علیه السّلام،خُریت بن راشد را بر امارت شهر اهواز مقرّر نموده بود که بدانجا رفته، آن نواحی را مضبوط دارد و به کارهای مهم آن ولایت سر و سامان بدهد. در آن وقت که حضرت از صفین به کوفه بازگشت، خُریت بن راشد در اهواز، از حکم حکمین خبر یافت. او را موافق نیفتاده، لشکری جمع کرد و بر امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ شورید و مال ولایت اهواز را درهم آورد و به لشکر داد و خلافت و عصیان را آشکار گردانید. حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نیز مردی را به نام معقل بن قیس به دنبال او فرستاد.[7]
در کتاب تاریخ اعثم کوفی که قسمتی از آن در هند ترجمه شده است (چون اصل کتاب ابن اعثم، الفتوح است) . به جای خریت، حریث بن راشد ذکر شده است و باید توجه داشت که اگر خریت، کارگزار اهواز بود، در جنگ صفین شرکت داشته است و قیام او بر ضدّ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ از کوفه آغاز شده و به منطقه‌ی اهواز و عمان منتهی گردیده است که توضیح آن را در ضمن شرح حال مصقله ذکر نموده‌ایم.
29. حذیفه بن یمان، کارگزار مدائن که از سوی عثمان انتخاب شده بود و حضرت امیرعلیه السّلام او را ابقا کرد.
30. لام بن زیاد، کارگزار مدائن.[8]
31. سعد بن مسعود ثقفی، کارگزار مدائن که تا دوران خلافت امام مجتبی علیه السّلام در این سِمَت مشغول فعالیت بود.
32. مالک بن کعب، فرماندار عین التمر.
33. کمیل بن زیاد، فرماندار هیت.
34. سلیمان بن صرد، کارگزار جَبُّل.
35. ابو حسان بن حسان بکری، کارگزار استان عالی که مرکز آن شهر انبار بود.
36. قُدامه بن عجلان، کارگزار کسکر.
37. قعقاع بن شور، کارگزار کسکر و میسان که به جانب معاویه گریخت.
38. عمر بن ابی‌سلمه، فرماندار بحرین.
39. نعمان بن عجلان، کارگزار بحرین بعد از عمر بن ابی سلمه که به معاویه محلق شد.
40. عمر و بن سلمه‌ی ارحبی، کارگزار منطقه‌ای از فارس و ایران.
41. منذر بن جارود عبدی، فرماندار اصطخر فارس که از سوی حضرت به اتّهام اختلاس برکنار شد.
42. مصقله بن هبیره‌ی شیبانی، کارگزار اردشیر خُرّه که به معاویه پیوست.
43. زیاد بن ابیه، کارگزار فارس.
44. مخنف بن سلیم، کارگزار اصفهان، ری و همدان که قبل از جنگ صفّین به کوفه بازگشت و حارث بن ربیع را جانشین خود در اصفهان و سعید بن وهب را جانشین خویش در همدان قرار داد.
45. یزید بن قیس ارحبی، استاندار اصفهان بعد از مخنف.
46. یزید بن حجیه، کارگزار ری که به معاویه ملحق شد.
47. ربیع بن خثیم اسدی کوفی (خواجه ربیع) ، کارگزار ری و قزوین.
48. جعده بن هبیره بن ابی وهب، پسر خواهر حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ، کارگزار خراسان.
49. خلید بن قره یربوعی، استاندار خراسان.
50. حُرَیث بن جابر، کارگزار حضرت در بلاد شرق.[9]
51. اشعث بن قیس، کارگزار آذربایجان از طرف عثمان و کارگزار حُلوان ازسوی علی بنابر نقل بلاذری وی هنگام ترک آذربایجان شریح بن مکدّر را جانشین خود نمود.[10]
52. اسود بن قطبه، کارگزار و فرمانده سپاه حلوان.
53. سعد بن حارث خزاعی، کارگزار آذربایجان.
54. جریر بن عبدالله، کارگزار همدان از سوی عثمان که بعد از جنگ جمل از طرف حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ برکنار شد.
55. عبدالله بن اهتم، فرماندار کرمان.[11]
56. عون بن جعده، کارگزار سجستان.[12]
57. ربعی بن کأس، کارگزار سجستان بعد از عون.[13]
عون را در بین راه، دزدی کشت. عقیل بن جعده طلب قصاص کرد و بعد از مدتی که قاتل زندانی بود، در مدینه قصاص شد.
از این عده که نامشان ذکر شد، چند نفر در ابتدا عنوان جانشینی داشتند، مانند: شبیب بن عامر و عبدالله بن شبیل، اما مورد تأیید حضرت بودند و از این رو برکنار نشدند. البته تمام افراد موثقی که از طریق کارگزاران حضرت به عنوان جانشین تعیین می‌شدند، حضرت با دید کارگزار آن منطقه، به آنها می‌نگریست و اعمال‌شان را تحت کنترل داشت.

*عده‌ی اندکی از این افراد، جزو کارگزاران عثمان بودند که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بعد از مدتی آنها را عزل کرد، مانند: ابو موسی، اشعث و جریر بن عبدالله و تنها حبیب بن منتجب و حذیفه را در سِمَت‌هایشان ابقا کرد.

*از میان این کارگزاران، عده‌ای توسط دشمنان حضرت شهید شدند، مانند: مالک اشتر، .محمد بن ابی‌بکر، عبدالله بن خبّاب ارت، محمد بن ابی حذیفه، ابو حسان بن حسان بکری و حلو بن عوف و گروهی نیز در زمان حضرت بر اثر کهولت سن از دنیا رفتند، ماندن: سهل بن حنیف، ابو قتاده و حذیفه بن یمان.

*عده‌ای تا آخر به آن حضرت وفادار ماندند، مانند: قیس بن سعد، عثمان بن حنیف، قُثَم بن عباس، کمیل، سعد بن مسعود و سلیمان بن صرد و.. از این عده، گروهی نیز در انجام وظیفه کوتاهی کردند: مانند: عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران که مورد ملامت قرار گرفتند و قدامه بن عجلان.

*عده‌ای را حضرت به خاطر خیانت‌شان، برکنار و عزل نمودند: مانند: عبدالله بن عباس، منذر بن جارود و عقبه بن عمرو. گروهی از افراد مزبور، پا را فراتر گذاشته، علاوه بر خیانت، به معاویه پیوستند، مانند: مصقله، نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه تیمی. عمده‌ترین مسأله که باعث فرار اینها و گروهی دیگر به جانب معاویه گردید، مسائل مالی بود.

[1] . نهایه الأرب، ج5، ص112 و کامل ابن اثیر، ج3، ص201 و تاریخ طبری (ده جلدی)، ج4، ص442.
[2] . انساب الاشراف، ج2، ص161 و تاریخ یعقوبی، ج2، ص202.
[3] . تاریخ طبری، (هشت جلدی) ج3، ص463.
[4] . بحارالانوار، ج32، ص357.
[5] . انساب الاشراف، ج2، ص176 و تنقیح المقال، ج2، ص242.
[6] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص195.
[7] . تاریخ اعثم کوفی، ص309 و الفتوح، ج2، ص240.
[8] . انساب الاشراف، ج2، ص273.
[9] . جلاء العیون، ص497 و ارشاد مفید، ج2، ص138.
[10] . اسد الغابه، هفت جلدی، ج2، ص519.
[11] . انساب الاشراف، ج2، ص176.
[12] . همان منبع.
[13] . همان منبع و البلدان، ص57 و وقعه صفین، ص12 

* نهج البلاغه: حضرت در نامه ای خطاب به منذر ابن جارود عبدی که بر بعضی از شهرهای فارس از جانب آن حضرت حکم رانی داشت و مرتکب خیانت و فساد مالی شد، به تأثیر سوابق خانوادگی بر رفتار سیاسی افراد اشاره می کند و می فرماید:
«نیکی پدرت مرا فریب داد و گمان کردم که تو هم از روش او پیروی می نمایی و به راه او حرکت می کنی. پس ناگاه به من خبر رسید که خیانت کرده از سیره پدر و خانواده ات عدول نموده ای.»

منبع: مشرق


      

تأکید آیتالله صافی بر عزا در سالروز تخریب بقیع

تأکید آیت‌الله صافی بر عزا در سالروز تخریب بقیع 
واقعه‌ی تخریب مشاهد مشرفه و آثار اسلامی حرمین شریفین، واقعه‌ای است که خسارت و زیان آن بر اسلام و تاریخ شریف این دین حنیف از حمله مغول و قتل عام بلاد بزرگ مسلمانان به مراتب بیشتر و جبران‌ناپذیرتر است.
 
 آیت‌الله صافی گلپایگانی ضمن اشاره به 8 شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع تأکید کرد: باید این واقعه‌ دلخراش را همه ساله مسلمانان روز عزا و مصیبت اعلام کنند و آن را محکوم نمایند. باید تا وقت نگذشته، این آثار نوسازی شود.
 
به گزارش پایگاه اطلاع‌سانی دفتر آیت‌الله لطف‌ا‌لله صافی گلپایگانی، این مرجع تقلید به مناسبت فرا رسیدن هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع و در پاسخ به نامه‌ جمعی از مؤمنین در مشهد مقدس، پیامی به شرح زیر منتشر کرده است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
قال الله تعالی: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ...» (سوره نور، آیه 36)
 
در تفسیر این آیه‌ی شریفه، در کتب معروف تفسیر، مثل الدر المنثور سیوطی روایت است که از حضرت رسول صلی الله علیه‌‌وآله سؤال شد که بیوت جلیله مذکوره در این آیه، بیوت چه کسانی است؟
 
فرمودند: بیوت الانبیاء.
 
ابوبکر با اشاره به خانه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام پرسید: این خانه از آن خانه‌ها است؟
 
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: نعم، من افضلها.
 
واقعه‌ی تخریب مشاهد مشرفه و آثار اسلامی حرمین شریفین، واقعه‌ای است که خسارت و زیان آن بر اسلام و تاریخ شریف این دین حنیف از حمله مغول و قتل عام بلاد بزرگ مسلمانان به مراتب بیشتر و جبران‌ناپذیرتر است.
 
هدف شوم دشمنان در این اهانت بزرگ و در این سیاست، از بین بردن پشتوانه‌های تاریخ اسلام و اسناد و آثار خارجی و عینی تاریخ بود؛ آثار و ابنیه و مقامات و مشاهدی که تا دنیا برقرار است باید محفوظ بماند و در پاسداری از حریم و حرمت آنها، کمال اهتمام مبذول شود، متأسفانه این مشاهد مقدسه را منهدم نمودند.
 
هیچ کدام از ادیان، افتخار این پشتوانه‌ها را نداشت؛ این آثار و بناهای مقدس حصار محکم و استواری بود که در حقیقت حافظ سوابق ا‌مجاد و جریان عصر اول اسلام بود.
 
شخصیت پیغمبر اکرم‌صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت و هویت این دعوت و روزهای بزرگ آن تاریخ، همه از این مشاهد، ظاهر بود.
 
هیچ تاریخ مکتوبی نمی‌تواند جایگزین این آثار باشد. هر ملت دیگری اگر در حدّ یکی از این آثار و کمتر و کمتر هم داشت، حفاظت آن را سرلوحه سیاست خود قرار می‌داد. تخریب این مشاهد و به فراموشی‌سپردن حتی قبة الخضراء، یکی از مقاصد مهمّ سیاست‌های اسلام‌ستیزی دشمنان بود.
 
چه نقشه پر خسارتی بود که به توطئه‌ استعمار و به دست گروهی جاهل اجرا شد؛
 
انا لله و انا الیه راجعون
 
باید این واقعه‌ی دلخراش را همه ساله مسلمانان روز عزا و مصیبت اعلام کنند و آن را محکوم نمایند. باید تا وقت نگذشته، این آثار نوسازی شود، مخصوصاً مشاهد و مقاماتی، مثل محلّ ولادت نبی اکرم در مکه مکرمه و مدفن جدّ بزرگوار و عموی عالی‌مقام و همسر فداکار آن حضرت و محله بنی هاشم بازسازی شود.
 
و در مدینه منوره، أحد، مشهد حضرت حمزه و سایر شهدا و بقیع مظلوم باید احیاء شود؛ مخصوصاً مقام و حرم ائمه طاهرین؛ حضرت امام حسن مجتبی و امام زین العابدین و امام محمد باقر و امام ‌جعفر‌صادق علیهم‌السلام؛ این مفاخر بی‌نظیر عالم اسلامیت و بشریت تجدید شود. خانه امام جعفر صادق علیه السلام که از همان خانه‌های آیه قرآن مجید است به حال اول باز گردد.
 
خصوصاً شیعیان برای به یادماندن این اسناد تاریخ و این اهانتی را که در حرمین شریفین به اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شده و هنوز هم ادامه دارد، این روز را روز حزن اهل بیت علیهم‌السلام و روز مصیبت و حمله و هجوم به تاریخ اسلام دانسته و با اجتماعات با شکوه و اقامه مجالس عزاداری و عرض تسلیت به ساحت مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء، این جنایتی را که علیه اسلام و قرآن و شخص پیغمبر اکرم و اهل بیت آن حضرت بوده، محکوم کنند و فراموش ننمایند که این جنایت، فراموش‌شدنی نیست و این روز را، روز بقیع اعلام کنند.
 
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (سوره صف، آیه8)
 
والسلام علیکم ورحمة‌الله
 
5 شوال المکرم 1432
 
لطف‌الله صافی
 
 
 «بقیع» نام قبرستانی بسیار بزرگ و تقریباً مسطح است که مساحت آن بیشتر از مساحت مسجد‌النبی(ص) بوده و تاریخ ساخت آن به دوران قبل از اسلام و زمان جاهلیت بر می‌گردد. از زمان پیامبر(ص) تا همین امروز، بسیاری از مسلمانان را که در مدینه از دنیا می‌رفتند، در بقیع به خاک می‌سپردند و هم‌ اکنون نیز قبرستان عمومی مدینه به شمار می‌رود.
 
این قبرستان در گذشته به شکل کنونی نبوده و بر اساس کتب و عکس‌های تاریخی، بیشتر قبور دارای بارگاه و ضریح بوده‌اند تا اینکه در هشتم شوال 1344 هجری قمری (1926 میلادی)، وهابی‌های کوردل سعودی به دلایل واهی تمامی گنبدها و قبه‌های موجود را تخریب کردند.
 
قبرستان بقیع، مدفن چهار امام شیعه امام حسن مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، «فاطمه بنت اسد» مادر امام علی(ع)، همسران پیامبر(ص) ام‌سلمه، ماریه و ...، «ام‌البنین» مادر حضرت عباس(ع)، عقیل بن ابیطالب، «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب، و بسیاری از صحابه پیامبر نظیر عثمان بن مظعون (این شخص با عثمان بن عفان، خلیفه سوم تفاوت دارد)، ابوسعید خدری، همچنین عقیل بن ابیطالب، «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب، مقداد بن اسود، عباس ‌بن عبدالمطلب، اسماعیل فرزند امام صادق(ع)، عاتکه و صفیه عمه‌های پیامبر(ص)، جابر بن عبدالله انصاری، شهدای واقعه حره، حسان بن ثابت و ... است.


      

سه نکته ویژه خانم ها !

سه نکته ویژه خانم ها !
حجت الاسلام فرحزاد
امیرالمومنین می فرماید که سه خصلت برای خانمها خوب است ولی برای آقایان خوب نیست :تکبر در مقابل نامحرم، بخل ورزیدن و ترس. پس تکبر و بخل و ترس برای آقایان بد است. آقایان هم باید در مقابل خانم هایی که قصد سوء دارند جدی باشند.
 
 ریشه ی غضب و عصبانیت غرور و تکبر است. معمولا افرد افتاده حال دچار عصبانیت نمی شوند. بدترین صفت اخلاقی و ریشه ی همه ی رذایل غرور است. باید غرور و تکبر در انسان از بین برود البته موارد خاصی در روایات ما وجود دارد که غرور و تکبر استثنا شده است. حال چگونه میتوانیم راه کارهایی برای دوری از کبر و غرور داشته باشیم؟
حجت الاسلام فرحزاد در برنامه سمت خدا به این مطلب اشاره نمود و ضمن مطرح کردن این پرسش گفت:
در روایت داریم که تکبر ورزیدن به افراد خودخواه عبادت است یا داریم که با افراد متکبر، متکبرانه برخورد کنید. این از موارد خاص است. اگر تکبر ورزیدن با افراد متکبر باعث بشود که متکبر از تکبرش بیرون بیاید و اصلاح شود، تکبر ورزیدن مانعی ندارد. وقتی جواز تکبر صادر شده است منظور این نیست که ما واقعا خودمان را بالا ببینیم بلکه منظور این است که ما شبیه سازی کنیم یعنی خودمان را به مغرور بودن بزنیم نه اینکه واقعا مغروربشویم. حتی درمورد غضب هم این طور است که اگر ما می خواهیم کار اشتباه را به فرزندمان بفهمانیم باید حالت غضب یا تهدید را به خودمان بگیریم. پس جواز تکبر برای وقتی است که هم تکبر اثر داشته باشد و هم اینکه حالت تکبر را به خودمان بگیریم. و قصد ما خیر باشد.
یکی دیگر از موارد جواز تکبر در مانورهای جنگی در مقابل دشمن است. پیامبر دیدند که فردی در مقابل دشمن لباس جنگی پوشیده و تکبر او را گرفته است، پیامبر فرمود :خداوند این حالت را دوست دارد. پس تواضع درمقابل دشمن معنا ندارد. ما باید در مقابل دشمن قیافه بگیریم و او را بترسانیم حتی اگر توخالی باشیم. پس در مانورهای جنگی و میدان جنگ قیافه بگیریم و تکبر ورزیدن اشکالی ندارد.
جواز دیگر تکبر ورزیدن برای خانم ها است که در برابر اجنبی ها و غریبه که قصد سوء دارند باید تکبر بورزند. البته تکبر در برابر شوهر و دیگران جایز نیست. آقایان هم نباید در خانواده قیافه بگیرند و دستور بدهند.
بعضی از خانم ها خودشان چراغ سبز نشان می دهند و غریبه ها سوء استفاده می کنند. خانمها باید پشت تلفن با نامحرم ها خیلی سلام وعلیک نکنند مگر اینکه طرف خودش را معرفی کند. خانم ها باید با نامحرم ها سنگین برخورد کنند . در قرآن خداوند به زنان پیامبر می فرماید که با نامحرمان ملایم و نرم صحبت نکنید زیرا کسی که در دلش مرض دارد طمع می کند. خیلی از مفاسد با پیامک ها شروع شده است. اینها پیشگیری های اسلام است.
حتی خانم ها باید با اقوام نامحرم نزدیک که قصد سوء دارند و می خواهند ارتباط برقرار کنند، سنگین برخورد کنند.
امیرالمومنین می فرماید که سه خصلت برای خانمها خوب است ولی برای آقایان خوب نیست :تکبر در مقابل نامحرم، بخل ورزیدن و ترس. پس تکبر و بخل و ترس برای آقایان بد است. آقایان هم باید در مقابل خانم هایی که قصد سوء دارند جدی باشند.  خدا می فرماید: مقدمات گناه را فراهم نکنید.
یکی دیگر از جوازهای تکبر این است که حضرت علی(ع) می فرماید: چقدر زیباست که اغنیاء برای فقرا تواضع کنند و زیباتر این است که فقرا هم در مقابل اغنیاء عزت نفس داشته باشند و خودشان را نشکنند. آقایی می خواستند به سیدی کمک کنند و نزد حاج آقا ارباب آمدند و گفتند که من می خواهم به ایشان کمک کنم. حاج آقا ارباب فرمود: من تفضل ایشان را نسبت به شما قبول کردم. یعنی عزت نفس سید را حفظ کرد و حرمت کمک کننده را هم گرفت. ما باید منت پذیر فقرا باشیم. پیامبر فرمود که ما واسطه هستیم که رزق و روزی را به فقرا برسانیم.


      

روزگاری که بحرین استان چهاردهم ایران بود

روزگاری که بحرین استان چهاردهم ایران بود
تا 22مرداد 42سال قبل، بحرین هنوز بخشی از خاک ایران بود. اما از روز 23 مرداد 1350 همه چیز تغییر کرد. جزیره بحرین، استان چهاردهم ایران در پی جدایی از سرزمین مادری، اعلام استقلال کرد و به کشوری مجزا تبدیل شد.

 تاریخ ایرانی می نویسد:جدایی‌خواهی در بحرین زمانی پدیدار شد که این منطقه از 1892 میلادی تحت سلطه کامل بریتانیا درآمد. پیش از این بریتانیا از طریق انعقاد قراردادهای گوناگون کوشیده بود تا این سرزمین را تحت حاکمیت خود درآورد. نخستین قیام عمومی بحرین در مارس 1895 در مخالفت با شیخ عیسی بن علی نخستین حاکم از سلسله آل‌خلیفه شکل گرفت‌. این قیام با دخالت سرهنگ آرنولد ویلسون، نماینده دولت بریتانیا در خلیج فارس سرکوب شد و بازداشت و تبعید ناراضیان به «زباره» در شمال شبه جزیره قطر را در پی داشت و درگیری‌های شدیدی را میان قطر و بحرین بوجود آورد. این موضوع باعث شد قطر با انعقاد قراردادی خود را تحت‌الحمایه بریتانیا کند. این رویداد نقطه آغاز بیش از یک قرن کشمکش سیاسی و نظامی میان بحرین و قطر بود.

در سال‌های بعد به تدریج افکار عمومی در بحرین به ایران متمایل شد. انقراض سلسله قاجار در ایران و طرح ادعاهای ارضی پهلوی اول این تمایل را در میان مردم بحرین افزایش داد و از جانب دیگر بر حساسیت انگلیسی‌ها در منطقه افزود و آنان را به تحکیم پایه‌های نفوذ و سلطه خود در بحرین سوق داد. این رخداد باعث شد انگلیسی‌ها در 1923 میلادی شیخ عیسی بن علی را برکنار و یکی از کارگزاران خود چارلز بلگریو را در 1926 به عنوان مشاور امیر بحرین روانه این سرزمین کنند. اقدامات این مشاور که تصمیم‌گیرنده اصلی در بحرین بود افزایش نفرت عمومی نسبت به سیاست‌های استعماری بریتانیا در منطقه را در پی داشت، اعتراضات مردمی آغاز شد و بلگریو در مواجهه با اولین اعتراض‌آمیز بحرینی‌ها از این سرزمین خارج شد.

در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، با گسترش تظاهرات، مخالفت‌های مردمی به جنبش عمومی ضداستعماری تبدیل شد. بریتانیا می‌دانست که کاهش کنترل بر بحرین، به از دست رفتن سراسر خلیج فارس خواهد انجامید؛ می‌خواست به هر بهایی قیام مردم بحرین را سرکوب کند و در این راه دامن زدن به اختلافات مذهبی را پیشه کرد. میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کرد و زمینه‌های برخورد این دو را بوجود آورد. بدین ترتیب در دهه 50 میلادی بحرین چند بار تا آستانه جنگ‌های خونین داخلی پیش رفت.

از طرفی جنگ کانال سوئز و هجوم نظامیان انگلیسی به مصر، سبب افزایش تنفر اعراب خلیج فارس و به ویژه مردم بحرین نسبت به انگلیس و همچنین ترویج احساسات ناسیونالیستی عربی در این کشور شد، اما این احساسات غالباً توسط پلیس غیربومی بحرین سرکوب می‌شد.

از اواسط قرن بیستم ادعاهای تاریخی ایران در مورد حاکمیت بر بحرین جدی شد. مجلس شورای ملی در آبان 1336 لایحه‌ای را تصویب کرد که به موجب آن بحرین استان چهاردهم ایران اعلام شد و دو کرسی خالی برای نمایندگان «استان چهاردهم» در نظر گرفته شد. این اقدام و تهدید ایران در مورد تحریم هر سازمان و مجمع بین‌المللی که بحرین را به رسمیت بشناسد، موضوع را پیچیده‌ کرد. اما فشار بریتانیا به شاه به دست کشیدن ایران از ادعاهای ارضی‌اش نسبت به بحرین انجامید.

در 1347 شاه طی دیدارش از هند گفت‌: «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود، نشان دهد خوب است‌.» شاه استقلال بحرین را منوط به نظر مردم بحرین کرد و این عمل در تاریخ ایران سابقه نداشت. همان زمان اسدالله علم نیز به سفیر انگلیس در مورد این راه حل اعتراض می‌کند. او در کتاب خاطراتش در روز 21 مرداد 1348 خود آورده است: «به سفیر انگلیس گفتم ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه کنیم.»

ایران سعی داشت تا سرنوشت بحرین در یک همه‌پرسی تعیین شود، در حالی که دولت‌های بحرین و بریتانیا با آن مخالفت کردند. در نتیجه ایران و بریتانیا توافق کردند تا به جای برگزاری همه‌پرسی‌، از سازمان ملل متحد خواسته شود سرنوشت سیاسی این سرزمین را از طریق یک نظرسنجی از میان گروه‌ها و طبقات مختلف تعیین کند. حکومت بحرین که تحت نفوذ بریتانیا بود برای تأثیرگذاری بر نتیجه نظرخواهی مصمم شد تا ساختار جمعیتی این سرزمین را با اکثریت دادن به عرب‌ها دگرگون کند. در این راستا هزاران فلسطینی و نیروی کار عرب از کشورهای منطقه به بحرین هجوم آوردند.

جالب اینکه شاه نیز متوجه خطر نظرخواهی در مورد استقلال بحرین شد و به علم گفت: «به سفیر تکرار کن که اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتکب خودکشی شده‌ام. اگر این خودکشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود، ‌چندان اهمیتی به آن نمی‌دادم ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است، بدین جهت نمی‌توانم آن را بپذیرم.»

با این حال نظرخواهی از روز 10 فروردین 1349 آغاز شد و ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی، دیپلمات ایتالیایی و مدیر دفتر سازمان ملل در ژنو از سوی اوتانت‌، دبیرکل وقت سازمان ملل مأمور انجام این کار شد. وی پس از پایان مأموریت دو هفته‌ای خود در بحرین گزارش برداشت‌های خود از صحبت با مردم و گروه‌های بحرین را که به ادعای وی از علاقه آنان به استقلال حکایت می‌کرد تسلیم دبیرکل نمود.

با اعطای این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 278 خود را در 21 اردیبهشت 1349 صادر کرد که در آن خواسته مردم بحرین مورد تایید قرار گرفته بود. این قطعنامه به دولت‌های ایران و بریتانیا ابلاغ شد. آن دوره در فضای سیاسی ایران موافقان و مخالفانی دراین باره وجود داشت؛ البته مخالفین جدایی بحرین در بین سیاسیون بسیار اندک و بیشتر محدود به اعضای حزب پان‌ایرانیست بود. فراکسیون پارلمانی این حزب که در دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی دارای 5 نماینده بود با محوریت محسن پزشکپور رهبر این تشکل پس از طرح قصد دولت برای موافقت با جدایی بحرین، دولت امیرعباس هویدا را به استیضاح کشاند.

در سال 1349 دولت هویدا گزارشی را مبنی بر جدایی مجموعه جزایر بحرین از ایران به مجلس شورای ملی آورد که مورد مخالفت شدید پان‌ایرانیست‌ها قرار گرفت. از آن جمله پزشکپور بود که در مخالفت با این گزارش، سخنرانی مشهوری ایراد کرد و با «خیانت» نامیدن تصمیم دولت هویدا، وی را به چالش کشید. هرچند این نطق و گریه پزشکپور هنگام ایراد آن همان زمان سر و صدای بسیاری به پا کرد اما بعدها ناصر انقطاع در کتاب «پنجاه سال تاریخ با پان‌ایرانیست‌ها» مدعی شد این مخالفت‌ها صوری و نمایشی و از سوی دولت دیکته شده بود.

به هر ترتیب چه مخالفت‌ها با طرح جدایی بحرین صوری بود و چه از روی دلسوزی، به جایی نرسید و در بهار سال 1350 شمسی تهران و منامه مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همه زمینه‌ها آغاز نمودند. اینچنین بود که جزیره بحرین در روز 23 مرداد 1350 رسما استقلال خود را از سرزمین مادری اعلام کرد و ایران نخستین کشوری بود که یک ساعت پس از اعلام استقلال، آن کشور را به رسمیت شناخت. در 25 آذر 1350 بحرین رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و به عنوان یکصد و بیست و نهمین عضو آن درآمد. از آن پس تاریخ 16 دسامبر برابر با 25 آذر به عنوان روز ملی بحرین شناخته می‌شود.



      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >