زیباترین دلیل برای نگاه نکردن به دختران خیابانی

زیباترین دلیل برای نگاه نکردن به دختران خیابانی
وقتی در کوچه های شلوغ قدم می زنی، خیلی باید مراقب توجیه های شیطان باشی. حتی یک لحظه هم نباید از دلایل خود برای نگاه نکردن به نامحرم غافل شوی. چرا که با یک لحظه غفلت هم چیزی را از دست خواهیم داد.

 وقتی برای حفظ سلامت جنسی جامعه چشم می پوشی، بازهم نفعی هست که تو را به آن وا می دارد. اما راهی هست برای اینکه از حتی برای طمع به این نفع هم نباشد.

 

برای فرو بستن چشم هایم، بهانه ای زیباتر از اینکه خداوند گفته ای مومن به من! چشمت را از نگاه ناروا فرو بند، پیدا نکردم.

 

قُلْ لِلْمُ?ْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ?لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ‌

 

به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه ‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏ کنند آگاه است.» سوره مبارکه نور – آیه 30


راه درمان (نگاه به نامحرم) چیست؟

راستی راه درمان این همه فساد و ابتذال و ناهنجاری و ولنگاری که در اجتماع ما مشاهده می شود،چیست؟!


پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کلامی حکیمانه و برخاسته از منطق وحی،فرمودند:باعِدوا بین انفاسِ الرّجال والنّساء فاِنًَه اذا کانت المعاینةُ واللّقاء کان الداءُ الّذی لا دواء له.


بین مردان و زنان(نامحرم) فاصله و جدایی بیندازید (تا کمتر با یکدیگر برخورد داشته باشند) زیرا هنگامی که مردان و زنان با هم تماس داشته باشند و رو در روی یکدیگر قرار گیرند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.

 

انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم ‏می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند
نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟

اینکه ما به نا محرم نگاه نکنیم و چشم خود را از گناه حفظ کنیم علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :

 

اول ـ رهای قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش ‏بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می ‏بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.
 

دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و ‏دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد. ‏


سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.


وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه ‏جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.

 

چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت ‏برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود ‏حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.


چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و ‏دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.


این شناخت و ‏معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد ، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.‏


پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با ‏قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.


‏امام حسن علیه السلام می فرماید : پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر ‏پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی ‏را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.‏

 

ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب ‏خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک ‏نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.

 

انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم ‏می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری  را نصیب می گرداند.‏



      

گناهی زشت تر از زنا!

گناهی زشت تر از زنا!
بنابر روایات غیبت از زنا کردن بدتر است، زیرا فردی که زنا می کند سپس توبه نماید، خداوند توبه او را می پیرد و اما غیبت کننده آمرزیده نخواهد شد، تا او را صاحب غیبت آن که غیبت او را نموده اند ببخشد.

هر چیزی که شنیدن آن گمراه کننده باشد و یا سبب دوری از رحمت خدا شده، میان انسان و پروردگار حجاب گردد، علت تفرقه و تشتت شود، انسجام اجتماع را از بین ببرد سازد، رشته برادری و صلح و صفا را از هم بگسلد، برای جسم و جان بشر ضرر داشته باشد و فرمان دوری از آن از جانب خدا و پیامبران و اولیاء بزرگوار صادر شده باشد گوش دادن به آن حرام است و اگر خلاف آن، عملی گردد موجب خسران خواهد گردید.

غیبت از جمله امور گمراه کننده و مضر برای فرد و جامعه است و به این معناست که انسان غیر خود را به نحوی یاد کند که اگر او بشنود بدش آید. علامه مجلسی می گوید حرمت غیبت فی الجمله اجماعی است، بلکه آن از گناهان بزرگ هلاک کننده است. شیخ انصاری (ره) در مکاسب فرموده است: حرمت غیبت ثابت است بأدله اربعه قرآن، سنت، اجماع و عقل.

از جمله آیاتی که بر حرمت غیبت دلالت دارد آیه 12 سوره مبارکه حجرات می باشد که می فرماید: و نباید غیبت کند بعضی از شما بعضی را، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالی که مرده است بخورد؟! آیه یکم سوره همزه نیز می فرماید: وای بر هر غیبت کننده و طعنه زننده در خفا و آشکارا یا وای بر هر طعنه زننده و خورنده گوشت های مردم. نقل شده که امیة بن خلف، پیوسته با اشاره و کنایه پیامبر (ص) را اذیت می نمود، آیه یکم سوره همزه در حق او نازل شد.

روایات درباره غیبت بسیار است، از باب نمونه، به چند روایت اشاره می کنیم. از پیامبر اکرم(ص) به چند طریق نقل شده که فرمود: غیبت از زنا کردن شدیدتر است، زیرا فردی که زنا می کند سپس توبه نماید، خداوند توبه او را می پیرد و اما غیبت کننده آمرزیده نخواهد شد، تا او را صاحب غیبت آن که غیبت او را نموده اند ببخشد.

از حضرت علی(ع) روایت شده که فرمود: از غیبت دوری نما، به درستی که آن غذای سگ های جهنم است آنگاه فرمود؛ دروغ می گوید آنکه گمان می کند حلال زاده است و حال آنکه با غیبت گوشت های مردم را می خورد.

از پیامبر اسلام(ص) روایت شده که فرمود : روزه دار در عبادت و بندگی خداست، گرچه بر رختخواب خود خوابیده باشد، مادامی که غیبت مسلمانی را نکند.

از رسول خدا(ص) روایت شده،در قیامت فردی را می آورند، پرونده اش را به دستش می دهند، چیزی از حسنات در او نمی بیند، گوید خدایا این پرونده من نیست، درآن حسنات خود را نمی بینم! به او گفته می شود؛ براستی پروردگار تو، گمراه نبوده و فراموشکار نیست، عملت با غیبت کردنت رفته است. دیگری را می آورند و پرونده اش را به دستش می دهند درآن طاعت های بسیاری می بیند گوید، خدایا این پرونده من نیست، من چنین طاعت هایی را نداشتم! به او گفته می شود فلان شخص غیبت تو را کرده،حسنات او به سوی تو انتقال یافته.

باید توجه داشت که غیبت از دو رکن اساسی که غیبت کننده و غیبت شنونده باشد، تحقق می یابد و هیچگاه با یک نفر، عمل صورت نخواهد گرفت. پس حکم شامل طرفین می گردد و لذا روایات متعددی درباره شنونده غیبت وارد شده است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: کسی که در نزد او غیبت مسلمانی شود پس آن را رد کند خداوند هزار در، از بدی در دنیا و آخرت از او رد نماید، و اما اگر رد نکرد در صورتی که بر رد آن قدرت دارد، بر اوست مانند وزر و وبال کسی او را هفتاد بار غیبت نموده است.

پس روشن می شود که غیبت کننده و غیبت شونده، هر دو گناهکار بود و هر دو دسته، مشمول روایات و آیات حرمت غیبت خواهند شد. به علاوه فتوای تمام علما بزرگ بر حرمت آن، بر احدی پوشیده نیست و اگر کسی به حرمت غیبت اهمیت ندهد از بی مبالاتی او و ضعف ایمانش می باشد.

عوامل غیبت

انسان باید بکوشد تا عوامل غیبت را از خود دور سازد، چون تا وقتی عامل فساد وجود داشته باشد، بازار فساد رونق دارد آن عوامل عبارتند از؛

- غضب؛ که فرد می خواهد تشفی دل پیدا کند، شروع به غیبت می نماید.

- حسد؛ چون فرد نمی تواند در دیگران نعمتی را مشاهده کند، به بدگویی آنان می پردازد.

- ترس؛ انسان از رفقایش که اگر از غیبت جلوگیری کند، او را به باد مسخره می گیرند.

- مطایبات (شوخی ها) که با شوخی و هرزگی پشت سر این و آن غیبت می کند

و بالاترین دوای درمان مرض غیبت توجه به خدای بزرگ بصیر و آگاه و بزرگی اصل گناه غیبت و کیفرآن، و توجه به پرونده های اعمال می باشد که هر چه انسان می گوید نوشته می شود و باید روزی از عهده جواب گفته ها برآید و گاهی به عیوب خود بپردازد تنها غیر خود را نبیند و به کتاب نفس خویش هم بنگرد و از خدا طلب مدد کند.



      

گزارش تصویری تنفیذ حکم حسن روحانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی رأی ملت ایران را در انتخاب حجت‌الاسلام آقای دکتر حسن روحانی در یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری تنفیذ کردند.

کلید واژه ها



      

حسن روحانی کلید را از احمدی نژاد گرفت

حسن روحانی کلید را از احمدی نژاد گرفت
محمود احمدی‌نژاد پس از 8 سال تصدی امور اجرایی کشور، نهاد ریاست جمهوری را به حجت‌الاسلام حسن روحانی تحویل داد.

 محمود احمدی‌نژاد عصر امروز شنبه پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری حجت‌الاسلام روحانی، با حضور در نهاد ریاست جمهوری زمام امور را به وی سپرد.

وی با کارکنان مجموعه نهاد ریاست جمهوری و همچنین نمایندگان مجلس و مسئولانی که در نهاد حضور یافتند، خداحافظی کرد و راهی منزل خود در نارمک شد.

منبع: فارس


      

آغاز دولت یازدهم (کاریکاتور)


آغاز دولت یازدهم (کاریکاتور)

کلید واژه ها



      

اهمیت دوستی با نیکان و دوری از بدان

اهمیت دوستی با نیکان و دوری از بدان
پای درس اخلاق مرحوم آیت الله مجتهدی:

در یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «اَللهمَّ وَفقْنی فیهِ لُموافَقَةِ الاَبرار و جّنبنی فیهِ مرافَقَةَ الاشرار و اوِِنی فیهِ بِرَحمَتِکَ اِلی دارِالقَرارِ بِالهِیَّتِکَ یا اِلهَ‌ العالَمینَ»
« اَللهمَّ وَفقْنی فیهِ لُموافَقَةِ الاَبرار»: «خدایا، کاری کن که من با افراد خوب موافق باشم.»
اگر قرار است برای انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری رای گیری کنند،‌ خدایا، کاری کن من به آن کسی که بد است رای ندهم، بلکه به افراد خوب و شایسته رای بدهم.

« و جّنبنی فیهِ مرافَقَةَ الاشرار»: «خدایا،کاری کن که من با افراد بد رفاقت نکنم و دوست نشوم.»
اگر پسر عمویتان سیگاری است یا سگ بغل می‌کند با او دوست نشوید و رفاقت نکنید. درست است که خویشاوند شماست و نمی‌توان با او قطع رابطه کرد، اما ارتباطتان فقط درحد یک سلام و علیک باشد سعی کنید که با افراد خوب و متدین رفاقت کنید.

روزی حواریون حضرت مسیح (ع) به آن حضرت عرض کردند: یا روح‌الله من نجالس؟ این روح خدا، با چه کسی رفاقت بکنیم؟»
حضرت مسیح (ع) فرمودند: با این سه نفر:
اول: «من یذکرکم الله رویته»؛ آن کسی که با دیدن او به یاد خدا بیفتید.
اگر می‌بینید جوانی محاسن و عمامه دارد و اهل نماز و دعاست، با او دوستی کنید و رفیق شوید، اما با کسی که با دیدنش به یاد خدا نمی‌افتید، دوستی نکنید. حتی با هر عالمی هم نمی‌توان دوست شد.

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا این حدیث «النظر الی وجه العالم عباده» نظر کردن به عالم عبادت می‌باشد درست است؟ امام (ع) فرمودند:‌ نه، کلیت ندارد؛ هر عالمی این‌جور نیست. الذی اذا نظرت الیه ذکرک الاخره؛ منظور از عالم در این حدیث کسی است که اگر به او نگاه کنی، نگاه کردن به او، تو را به یاد آخرت  بیندازد. ولی نگاه کردن به عالمی که انسان را به یاد خدا نمی‌اندازد، نگاه کردن به او فتنه است.

در حدیث دیگری نیز آمده که پیش هر عالمی ننشینید، مگر اینکه آن عالم شما را از این چند خصلت به این چند خصلت دعوت کند. از شک به یقین، از ریاکاری به اخلاص، از رغبت به دنیا به زهد نسبت به دنیا.

اگر کسی کنار «آشیخ محمد حسین زاهد» می‌نشست، غیبتش به دنیا کم می شد، اگر ریاکار بود، خالص می‌شد، اگر به عقایدش شک داشت یقین پیدا می کرد.

دوم: «من یزید فی علمکم منطقه» باکسی دوست شوید که وقتی سخن می‌گوید، علم شما زیاد می‌شود.
پس حضرت مسیح (ع) به حواریون فرمود: با کسی دوست شوید که وقتی با او نشست و برخاست و گفت‌وگو و مباحثه می‌کنید، علمتان زیاد می‌شود. کسی که نه بر فرزندانشان می‌گویند:‌ ما راضی نیستیم که تو طلبه بشوی! در آخرت گرفتارند.

«آشیخ محمد تقی بروجردی» پیش‌نماز دروازه غار که قبرش هم در همان مکان است، کتابی دراد به نام «سیرالمنازل» ایشان در انتهای آن کتاب نوشته: «پدر ومادر من راضی نبودند که من طلبه بشوم، به همین خاطر من برای خواندن درس طلبگی به گلپایگان و اصفهان و اسفراین رفته و از آنجا به نجف مشرف شدم و به درجه اجتهاد رسیدم. بعد از فوت پدر و مادرم آنها را در خواب دیدم، به من گفتند: «ما اینجا گیر کرده‌ایم، به ما می‌گویند: چرا به پسرتان گفتید که طلبه نشود؟»

پدر آیت‌الله خرازی پیش من آمد و گفت: «بعضی ازعلما به من می‌گویند: شنیده‌ایم که می‌خواهی فرزندت را طلبه کنی، این را نکن!»
روزی من آیت‌الله خوانساری را دیدم و به ایشان گفتم: «به حاج مهدی خرازی حکمت بفرمایید تا پسرش طلبه شود!» آیت الله خوانساری فرمودند: چشم گفته‌ام باز هم می‌گویم. این‌گونه شد که آیت‌الله خرازی طلبه شدند و حالا هم مسئول موسسه راه حق در قم و صاحب تألیفات زیاد می‌باشند و درس خارج نیز دارند.

«واونی فیه برحمتک الی دار القرار بالهیتک یا اله العالمین»؛ خدایا به رحمت خدایا، خودت مرا بهشتی گردان، به خدایی خودت این خدای عالمیان.

خدایا اگر ما را به جهنم ببری با درد فراق و دوری تو چه کنیم؟ امیرالمومنین (ع) دو دعای کمیل می‌فرمایند: «فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» خدایا، گیرم که من بر آتش جهنمت صبر کنم، اما با فراق تو چه کنم؟ فراق خدا خیلی سخت و دشوار است.

کسی که یک حدیث هم بلد نیست به درد رفاقت و دوستی نمی‌خورد. با کسی دوست شوید که شما را موعظه و نصیحت بکند، حتما هم لازم نیست که این شخص روحانی باشد، گاهی یک کاسب به شما نصایحی می‌کند که علمتان زیاد می‌شود.

سوم: «مَنْ یُرَغبَُکُم فِی الآخِرَةِ عََمَلُهُ»:‌ با کسی دوست شوید که عمل او شما را نسبت به آخرت ترغیب می‌کند.
با هر که نشستی و نشد جمع دلت/ ز تو نرهید زحمت آب و گلت/ زنهار ز صحبتش گریزان می‌باش/ ورنه نکند روح عزیزان بحلت
اگر گرفتار دوست بد شوید، شما هم بد می‌شوید. رفیق خوب خیلی ارزش دارد.

منبع: عقیق


      

چرا تنفیذ حکم ریاست جمهوری از وظایف رهبری است؟

چرا تنفیذ حکم ریاست جمهوری از وظایف رهبری است؟
تنفیذ ریاست جمهوری توسط ولی فقیه در حقیقت اعطای مشروعیت برای حاکمیت رئیس‌جمهور بر امور اجرایی کشور است که این مشروعیت بر اساس ادله قرآنی و روایی برای فقیه است.
ب به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حضرت امام رحمه‌الله در پاسخ به علت تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط ولی فقیه می‌فرمایند: چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، اینجانب رأى ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم‌. [1]
 
برای توضیح عبارت فوق باید به نکات ذیل توجه کرد:
 
* یک. بشر در طول تاریخ چه از روی اضطرار و چه از باب ضرورت عقلی و چه از باب میل و طبع فطری خود به زندگی اجتماعی، عموماً زندگی جمعی را بر زندگی فردی ترجیح داده است. در زندگی اجتماعی تعارضات و اختلافات مردم یک امر طبیعی است. برای رفع این تعارضات و استقرار نظم و امنیت مطلوب در زندگی اجتماعی و ممانعت از هرج و مرج، هر جامعه‌ای نیازمند یک نهادی است که قانونگذاری کرده و این قانون را در جامعه اجرا کند و با متخلفین از قانون و اخلال‌کنندگان در نظم عمومی جامعه برخورد کند. این نهاد همان حکومت است؛ بنابراین هر جامعه‌‌ای ضرورتاً نیازمند حکومت است.
 
* دو. حکومت برای عملی‌کردن قوانین نیازمند الزام و اجبار است. به همین جهت هم امروزه در همه جای دنیا ابزارهای الزام‌آور مثل سازوکارهای اداری، جریمه، زندان و ... برای اجرای قانون و برخورد با متخلفین وجود دارد. استفاده از ابزارهای الزام‌آور نیازمند اختیار حکومت در تصرف در جان و مال مردم است. وقتی فردی با اختیار خود مالیاتش را نپرداخت و دولت اختیار داشت که در این صورت اموال او را مسدود کند یا از اموال او برداشت کند، این فرد مجبور به پرداخت مالیات خواهد شد. بنابراین دولت نیازمند اختیار و اجازه تصرف در مال مردم است. همچنین اعمال مجازات‌هایی مثل زندان یا برخی قوانین جزایی نیازمند اجازه دولت در تصرف در جان مردم است. در همه حکومت‌های دنیا، همه عقلای عالم به طورکلی وجود چنین اختیاری برای دولت را پذیرفته‌اند و حکومت‌ها در چارچوب قانون چنین تصرفاتی را دارند.
 
* سه. به رغم بدیهی بودن اصل حق تصرف حکومت در جان و مال مردم، اندیشمندان و نظام‌های مختلف سیاسی و حقوقی دنیا در این نکته اختلاف دارند که چه کسی و بر اساس چه ضوابطی و تا چه حدی شایسته برخورداری از این گونه اختیارات است؟ و به تعبیر دیگر چه کسی حق چنین تصرفاتی را در چه چارچوبی دارد؟ این بحث در حقیقت سخن از حق حاکمیت حاکم است که همان بحث مشروعیت حاکم و حکومت است. دیدگاه‌های مختلفی در معیار مشروعیت و به تعبیر دیگر این که چه کسی حق چنین تصرفاتی را دارد، مطرح شده است. ما در این جا باید ببینیم از نگاه اسلامی و شیعی معیار مشروعیت حکومت چیست؟
 
* چهار. از نگاه اسلامی انسان‌ها در حالت عادی برتری به یکدیگر ندارند و هیچکدام حق تصرف در جان و مال دیگری را ندارد. تنها کسی که چنین اختیاری را دارد، خداوند متعال است چون خالق، مالک، ولی‌نعمت انسان و عالم به مصالح انسان است. در رساله‌های ولایت فقیه این مطلب به عنوان یک اصل پذیرفته شده تحت عنوان «اصل عدم ولایت» اشاره شده است.[2] ولایت در نگاه اسلامی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی به معنای همین حق تصرف است. بنابراین بعد از خداوند تنها کسی حق چنین تصرفاتی را دارد که اجازه تصرف از طرف خداوند داشته باشد. بر اساس آیات مختلف قرآن[3] و روایات معصومین (س)[4] این ولایت از طرف خداوند به پیامبر (ص) و سپس به ائمه دوازده‌گانه (ع) و در زمان عدم دسترسی به آنها، به فقها داده شده است. بر همین اساس بسیاری از فقهای بزرگ مثل مرحوم ملااحمد نراقی، مرحوم صاحب جواهر، امام خمینی رحمه‌الله و ... معتقد بودند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است و در عرصه حکومت و زمامداری همه اختیارات معصومین علیهم‌السلام را فقیه هم داراست.[5]
 
* پنج. با توجه به آنچه گذشت، معیار مشروعیت در نظام اسلامی، مشروعیت الهی است و حکومت مشروع الهی در اسلام، حکومت معصوم و در زمان غیبت، حکومت فقیه است. در مقابل حکومت مشروع حکومت‌های نامشروع یا غاصب وجود دارد که در قرآن و روایات از حکومت نامشروع تعبیر به حکومت طاغوت شده است و از تبعیت از حکومت طاغوت نهی شده است: یُرِیدُونَ أَن یتَحَاکمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یکفُرُواْ بِهِ [6] بر اساس نظریه ولایت فقیه، ولی فقیه به عنوان حاکم مشروع اسلامی، برای اداره امور عمومی جامعه حق تصرف در جان و مال مردم را در چارچوب ضوابط شرعی و آن گونه که خداوند تعیین کرده دارد و حکومت غیرفقیه، حکومت طاغوت است که از تبعیت از آن نهی شده است.
 
* شش. در نظام جمهوری اسلامی که بر اساس قانون اساسی، حاکمیت و ولایت با فقیه است، حق تصرفات حکومتی با فقیه است. اما با توجه به تنوع و گستردگی‌ای که امور عمومی جامعه دارد، حاکم اسلامی به تنهایی نمی‌تواند همه امور حکومت را خود به سامان برساند، لذا نیازمند افراد و نهادهایی است که به عنوان کمک‌کار ایشان امور کشور را اداره نمایند. چنان که در زمان حکومت معصومین علیهم‌السلام نیز افرادی از طرف آنها به عنوان والی یک منطقه یا قاضی و یا سفیر و ... انتخاب می‌شدند و با اجازه معصوم علیهم‌السلام اداره برخی از امور عمومی مسلمین را برعهده می‌‌گرفتند. امروزه نیز همانند گذشته بلکه به دلیل پیچیدگی‌ها و گستردگی‌های بیشتر حکومت‌های امروزی، حاکم جامعه اسلامی یعنی ولی فقیه نیازمند افراد یا نهادهایی است که او را در امر حکومت یاری نمایند. بر همین اساس در قانون اساسی اداره امور جامعه زیر نظر ولی فقیه در قالب نهادهای مختلف تقسیم شده است که سه نهاد کلان آن سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه هستند.
 
* هفت. رییس‌جمهور به عنوان مسئول امور اجرایی کشور و بالاترین مقام رسمی حکومتی بعد از ولی فقیه، برای اجرای بسیاری از قوانین و مقررات و اداره امور کشور نیازمند همان حق تصرف در جان و مال مردم است که همه حکومت‌ها نیازمند آن هستند. اما همان طور که گفتیم بر اساس آیات و روایات این حق تصرف فقط در اختیار معصوم و پس از آن در اختیار فقیه است و او یا باید خودش این تصرفات را انجام دهد و یا می‌تواند به شخصی به عنوان نماینده خود این اجازه تصرف را بدهد. لذا دلیل اصلی تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط رهبری اعطای اجازه برای تصرفات مذکور و یا همان حق تصرف به رییس جمهور است که به خودی خود حق تصرف ندارد. چنان که در امور قضایی هم ولی فقیه با تعیین رییس قوه قضاییه اداره امور حقوقی جامعه را به رییس قوه قضاییه می‌دهد. همچنین ولی فقیه با تعیین فقهای شورای نگهبان این اختیار را به فقهای شورای نگهبان داده که بر قانونگذاری مجلس از لحاظ شرعی نظارت داشته باشند و بدون تأیید شورای نگهبان هیچگاه مصوبات مجلس رسمیت قانونی پیدا نخواهد کرد.
 
* هشت. بنابراین تنفیذ ریاست جمهوری توسط ولی فقیه در حقیقت اعطای مشروعیت برای حاکمیت رییس جمهور بر امور اجرایی کشور است که این مشروعیت بر اساس ادله قرآنی و روایی برای فقیه است. بر همین اساس حضرت امام رحمه‌الله در حکم تنفیذ ریاست جمهوری با اشاره به انتخاب ایشان توسط مردم می‌نویسند:
 
چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، اینجانب رأى ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم‌.[7]
 
همچنین با تنفیذ فقیه، حاکمیت رییس جمهوری که فقیه نیست، دیگر مصداق حاکمیت طاغوت نیست، بر همین اساس هم حضرت امام می‌فرمایند: اگر نصب فقیه نباشد، طاغوت است.
 
* نه. این نکته قابل ذکر است که در بحث قوه قضاییه و شورای نگهبان، رهبری رییس قوه‌ی قضاییه و فقهای شورای نگهبان را نصب می‌کند، اما در ریاست جمهوری مردم انتخاب می‌کنند و ولی فقیه این انتخاب را تنفیذ می‌کند. چه فرقی بین نصب و تنفیذ وجود دارد؟ به نظر می‌رسد چه نصب و چه تنفیذ هردو اعطای مشروعیت و اجازه تصرف است اما این که در ریاست جمهوری بعد از انتخاب مردم این اجازه صورت می‌گیرد،‌ به دلیل این است که در نظام اسلامی مقبولیت مردمی یکی از شرایط اصلی تحقق حکومت است و این مقبولیت مردمی باید در انتخاب حاکمان و تصمیم‌گیری‌های حکومتی نمود داشته باشد و در قانون اساسی انتخابات ریاست‌جمهوری به عنوان بهترین فرصت برای تجلی مقبولیت مردمی یا مردم‌سالاری در نظام مردم‌سالاردینی پیش‌بینی شده است. لذا در ریاست جمهوری بر خلاف دو مورد دیگر به جای نصب مستقیم از طرف رهبری،‌ از تنفیذ منتخب مردم استفاده شده است که هردو جهت اعطای مشروعیت است.
 
پی‌نوشت:

[1] . صحیفه امام، ج 15، ص 67.

[2] . ر.ک: رساله عوائد الایام مرحوم نراقی، رساله ولایت فقیه مرحوم آقانجفی اصفهانی.
[3] . نساء/59: اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم. مائده/55: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون. در این رابطه ر.ک: فتح الله نجارزادگان، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص 214- 73.
[4] . مانند روایت مقبوله عمر بن حنظله، توقیع امام زمان (عج) به اسحاق بن یعقوب و ... برای اطلاع از این روایات ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص 114 ـ 48.
[5] . محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج 21، ص 397؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص 172، صحیفه امام، ج10، ص 308.
[6] . نساء/60.
 
[7] . صحیفه امام، ج 15، ص 67.


      

مرد زمانه خود/ پوستر

مرد زمانه خود/ پوستر



      

اعتیاد

دشمن براى تباه کردن و ضایع کردن نیروى کار، وارد میدان مى‏شود. چگونه؟ با دو عامل: عامل فساد اخلاقى و عامل اعتیاد. مقام معظم رهبری



      

مفاسد اجتماعی

انبیا مثل یک طبیبی بودند که می خواستند اصلاح کنند جامعه را . امام خمینی(ره)



      
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >