سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واکنشها به مداخله نظامی ،فراتر از مرزهای سوریه خواهد بود

فرمانده کل سپاه گفت: تصور آمریکا از توانایی محدودسازی مداخله نظامی در سوریه توهمی بیش نیست، واکنش‌ها فراتر از مرزهای سوریه خواهد بود.
سردار سرلشکر محمدعلی جعفری
فرمانده کل سپاه گفت: تصور آمریکا از توانایی محدودسازی مداخله نظامی در سوریه توهمی بیش نیست، واکنش‌ها فراتر از مرزهای سوریه خواهد بود.

روابط عمومی سپاه نوشت: سردار سرلشکر محمدعلی جعفری در حاشیه جلسه شورایعالی امنیت ملی، با اشاره به تهدیدات اخیر آمریکا مبنی بر حمله نظامی به سوریه اظهار داشت: آشکار شدن علایم ناکامی سردمداران کاخ سفید در ائتلاف سازی مورد نظر برای جنگ افروزی جدید در منطقه، آمریکایی‌ها را به اتخاذ موضع مداخله و حمله نظامی محدود به سوریه وا داشته است.

وی افزود: در عین حال کسانی که در این مداخله با آمریکا مشارکت نمایند دچار بحران‌های زودرس در امنیت ملی خود خواهند شد.

سرلشکر جعفری با بیان اینکه «جنگ و ناامنی پدیده‌هایی سیال و غیر قابل کنترل هستند»، تأکید کرد: جنگ در کنار رژیم صهیونیستی پتانسیل انتقال بحران به درون این رژیم را تشدید می‌کند.

عضو شورایعالی امنیت ملی با هشدار به جنگ‌افروزان برای اندیشیدن پیرامون پیامدهای لشکرکشی‌های گذشته به کشورهای اسلامی منطقه و عبرت گرفتن از تجربه عراق و افغانستان، گفت: همانگونه که مداخله آمریکا در جهان اسلام تا به امروز موجب توسعه افراط گرایی، خشونت و تروریست شده است، تهاجم به سوریه نیز روند توسعه افراط گرایی را تشدید خواهد کرد و به مانند افغانستان و عراق جز رنج، محنت، آوارگی و کشتار مردم بی گناه ر‌ه‌آوردی نخواهد داشت.

سردار سرلشکر محمدعلی جعفری عصر روز پنج شنبه نیز با اشاره به تهدیدهای اخیر آمریکا مبنی بر حمله نظامی به سوریه گفت: دولت آمریکا و برخی متحدانش طی سالهای اخیر از طریق حمایت‌های همه‌جانبه و مجهز کردن تروریست‌ها به انواع و اقسام سلاح‌ها به‌دنبال ضربه‌زدن به خط مقاومت در منطقه بودند و هم‌اکنون به نظر می‌رسد پس از شکست مفتضحانه سناریوی جنگ نیابتی از سوی تروریست‌ها از ملت مقاوم سوریه، به تهدید نظامی مستقیم روی آوردند.

وی تأکید کرد: آمریکایی‌ها علی‌رغم تجربه‌های تلخ فراوان در افغانستان و عراق، در صورت اقدام نظامی علیه سوریه، دومینوی شکست‌های خود را تکمیل و فضاحت‌بارترین شکست تاریخی را تجربه خواهند کرد و سوریه به قتلگاه و معرکه‌ای بسیار خطرناک‌تر از ویتنام و در واقع مبدل به ویتنام2 برای آمریکا خواهد شد.

فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به اینکه به نظر می‌رسد دولت آمریکا بار دیگر تحت تأثیر لابی صهیونیست‌ها تهدید به حمله نظامی کرده است، گفت: صهیونیست‌ها باید بدانند که حمله نظامی آمریکا به سوریه نه‌تنها به نجات این رژیم جعلی از چنگ مقاومت منجر نخواهد شد بلکه حمله به سوریه به‌معنای نابودی قریب‌الوقوع اسرائیل خواهد بود.

سرلشکر جعفری با اشاره به بهانه‌جویی آمریکا در تهدید دروغین استفاده از سلاح‌ شیمیایی توسط دولت سوریه گفت: مردم جهان به‌ویژه مسلمانان منطقه هنوز بهانه دروغین آمریکا برای حمله نظامی به عراق را فراموش نکرده‌اند، آنجا که آمریکا با ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق به این کشور حمله کرد و پس از سالها حضور نظامی و قتل‌عام هزاران نفر از مردم غیرنظامی و بیگناه عراق اعلام کرد که در برآورد اطلاعاتی خود اشتباه کرده و چنین سلاح‌هایی در عراق وجود خارجی نداشته در نهایت مجبور به عذرخواهی از افکار عمومی دنیا شد.

وی اضافه کرد: برخی دولت‌های منطقه و رژیم‌های مرتجع عربی که از حمله نظامی به سوریه حمایت می‌کنند نیز باید بدانند که آتش این جنگ‌طلبی تنها به سوریه محدود نخواهد شد و دامن همه جنگ‌افروزان و حامیان آنها را خواهد گرفت.



      

وقتی امام به خاطر آیتالله انصاری سوار ژیان شد

حاج احمد آقای خمینی به آیت‌الله انصاری می‌گفت: شما آنقدر پیش امام اعتبار داشتید که وقتی آقایان برای دریافت اجازه‌نامه در امور حسبیه پیش امام می‌‌‌آمدند، امام امضای دو نفر از اساتید را از آنها طلب می‌‌کرد مگر در مورد شما که می‌‌فرمود: امضای آشیخ یحیی معادل دو امضاست! 
حاج احمد آقای خمینی به آیت‌الله انصاری می‌گفت: شما آنقدر پیش امام اعتبار داشتید که وقتی آقایان برای دریافت اجازه‌نامه در امور حسبیه پیش امام می‌‌‌آمدند، امام امضای دو نفر از اساتید را از آنها طلب می‌‌کرد مگر در مورد شما که می‌‌فرمود: امضای آشیخ یحیی معادل دو امضاست!

 حکیم متأله، آیت‌‌الله یحیی انصاری شیرازی از استادان برجسته اخلاق، فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم است که برخی اساتید قم به دلیل تسلط ویژه ایشان بر مباحث فلسفی، از وی با عنوان «شیخ الا‌شراق» یاد می‌‌‌کنند.

حجت‌‌الاسلام والمسلمین احمد اسدی از شاگردان قدیمی آیت‌الله انصاری شیرازی و از استادان فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم در گفتگو با فارس گفت: حاج آقای انصاری (شفاه الله تعالی) خصوصیات منحصر به فردی دارند؛ ما در این مدت بیست سال که خدمتشان بودیم هرچه به ایشان نزدیک‌‌تر می‌شدیم خوبی‌ها و خصائل روحی اخلاقی ایشان را بیشتر می‌فهمیدیم و چیزهای عجیبی از ایشان دیدیم.

وی افزود: خصوصیات روحی ولایی ایشان سرآمد اوصاف و از جهات ویژه ایشان است.

شاگرد آیت‌الله انصاری شیرازی، مبداء آشنایی خود با ایشان را این‌گونه بیان کرد: حدود سال هزار و سیصد و شصت یا قبل از آن بود که ما به دنبال خانه‌ای بودیم لذا به بنگاهی رفتیم. آن بنگاهی را من از قدیم می‌شناختم همینطور آقایان اهل علم، که سابق قم بودند می‌دانند که کسی بود به نام آقای حسنی پستی که مامور پست بود و عصر‌ها در مدرسه فیضیه نامه‌های طلبه‌ها را می‌آورد. آقای حسنی خیلی انسان متدینی بود و به تعبیری طلبه دوست بود و طلبه‌ها هم به او خیلی عزت و احترام می‌گذاشتند.

وی ادامه داد: آقای حسنی بعد از بازنشستگی بنگاهی تاسیس کرد که بیشترین مشتری آن از طلبه‌ها ‌بودند. روزی که بنده آن‌جا حضور داشتم و آقایان مشغول صحبت بودند، من متوجه شدم که سخن از آقایی به نام آشیخ یحیی انصاری است. آقای حسنی به دیگری گفت: بله ایشان (آقای انصاری) واقعا سلمان زمان هستند، این تعبیر برای من خیلی جالب بود و هوش و حواس من را به خودش جلب کرد.

حجت‌الاسلام و المسلمین اسدی خاطر نشان کرد: با این تعبیر من خیلی مشتاق دیدار ایشان بودم تا اینکه متوجه شدم آیت‌الله انصاری درسی را شروع کرده‌اند. ایشان در آن مقطع شرح اشارات می‌گفتند و کلاس شلوغی هم نبود و تعداد انگشت شماری به این کلاس می‌آمدند و این خودش یک امتیاز بود. این شد که با ایشان آشنا شدیم.

ناراحتی آیت‌الله انصاری شیرازی از اینکه به فقیری نتوانستند کمک کاملی بکنند

اسدی با اشاره به اینکه بیشتر درس‌های آیت‌الله انصاری در منزل خودشان برگزار می‌شد افزود: گاهی فقیری می‌آمد و در می‌زد و استاد در برابر آن فقیر چنان تواضع به خرج می‌دادند که ما واقعا متحیر می‌شدیم. یادم هست که یکبار کسی  در زد و ایشان برای باز کردن در رفتند اما وقتی که برگشتند حالشان بسیار منکسر شده و منقلب بود. سوال نکردیم ولی فهمیدیم که گویا استاد نتوانسته‌اند آن طور که می‌خواسته‌اند آن سائل را راضی کنند، لذا خیلی ناراحت بوده و تاسف می‌خوردند که چرا این‌طور شد.

ماجرای اولین‌باری که علامه طباطبایی به منزل آیت الله انصاری رفتند

این استاد حوزه علمیه ابراز داشت: یکی از اساتید می‌گفت: قدر این آقای آشیخ یحیی را بدانید، ایشان بسیار بسیار لطافت روح دارند. بنده خودم شنیدم در آن جلساتی که مرحوم علامه طباطبایی به صورت سیار در خانه شاگردانشان برگزار می‌کردند زمانی که نوبت به آقای انصاری رسیده بود وقتی علامه وارد اتاق می‌شوند و وضعیت زندگی ایشان را می‌بینند خیلی لذت می‌برند و خیره به منظره اتاق نگاه می‌کنند، بعد رو می‌کنند به سایرین و می‌فرمایند: این آقای شیخ یحیی انصاری خیلی ذوق لطیفی دارند.

وی تاکید کرد: این لطافت به نظر بنده نمودی از آن جهات روحی و معنوی و قلبی آقای انصاری است. در هر حال ایشان از این جهات بسیار ناشناخته هستند، البته خود ایشان هم بسیار اهل کتمان‌اند و این چیزها به ندرت از ایشان آشکار می‌شود و گاهی به صورت ناخودآگاه سر می‌زند.

صاحب‌نظر بودن آیت‌الله انصاری شیرازی در علوم مختلف

حجت‌الاسلام اسدی، آیت‌الله انصاری را از اساتید شناخته شده زمان دانست و گفت: اگرچه که ایشان به حکمت و فلسفه و عرفان معروف هستند اما در سایر علوم حوزوی مانند فقه و اصول و تفسیر و... هم صاحب نظر هستند و از شاگردان نزدیک مرحوم امام در فقه و اصول هستند.

وی اضافه کرد: خودشان زمانی می‌فرمودند وقتی ما از شیراز به قم آمدیم زمان مرحوم آقای بروجردی بود که بعد از یک سال به رحمت خدا رفت و ما بعد از ایشان جذب درس مرحوم امام و مجذوب حالات روحی و معنوی ایشان شدیم، لذا ایشان از شاگردان مرحوم امام محسوب می‌شوند.

استاد فلسفه حوزه علمیه قم گفت: آیت‌الله انصاری مباحث فقهی و اصولی هم داشته‌اند و کتاب شریف وسائل را به خوبی تقریر کرده بودند و خیلی از افاضل از مباحث ایشان استفاده می‌کردند. بعدها زمینه فراهم می‌شود ایشان با مرحوم علامه طباطبایی هم ارتباط برقرار می‌کند و در درسهای حکمی تفسیری ایشان شرکت می‌کند و آرام آرام به یکی از شاگردان برجسته و قابل و لایق مرحوم علامه مبدل می‌شود.


بسیاری از بزرگان، شاگرد آیت الله انصاری بودند

وی افزود: من خاطرم هست که در همان دورانی که ما کلاس خصوصی ایشان می‌رفتیم تدریس عمومی شرح منظومه ایشان هم شروع شد و من از بسیاری از بزرگان شنیدم که می‌فرمودند ما فلان قسمت شرح منظومه را در محضر آقای انصاری خواندیم.

آیت الله انصاری شیرازی، در عرفان موفق‌تر هستند

حجت‌الاسلام اسدی در پاسخ به برخی افراد که از نسبت فلسفه و عرفان آیت‌الله انصاری شیرازی سوال می‌کنند گفت: من به نظرم می‌آید که باب عرفان برای ایشان یک حساب دیگری دارد، یعنی می‌خواهم بگویم که ایشان در عرفان موفق‌تر هستند. قواعد و مسائل عرفانی را راحت‌تر و ملموس‌تر منتقل می‌کنند و بافت روحی و معنوی ایشان به طوری است که مسائل عرفانی را بهتر می‌فهمند.

حساسیت علمی آیت‌الله انصاری نسبت به تحصیل

وی یکی از خصوصیات علمی قابل توجه استاد را این‌گونه توضیح داد: ایشان وقتی یک کتابی را شروع می‌کردند برای تدریس به ما توصیه می‌کردند که یا کتاب را شروع نکنید و یا اگر که شروع کردید تا آخر آن را بخوانید و حتی یک  کلمه از کتاب را نیاندازید. خود ایشان هم همینطور بودند و حتی اگر یک کلمه را نمی‌فهمیدند بسیار تلاش می‌کردند که آن را هم بفهمند.

حجت‌الاسلام اسدی ادامه داد: من خاطرم هست که در کتاب مصباح الانس یک عبارتی بود که خیلی غامض بود و ایشان تلاش خودشان را کرده بودند در عین حال با کمال تواضع فرمودند: واقعیت آن است که من هرچه تلاش کردم که مراد مولف را دریابم برایم روشن نشد که چیست، بعد از کلاس من را خواستند و نامه‌ای به من دادند که پیش یکی از اساتید ببرم و در آن نامه در مورد این عبارت مشکل، سوال کرده بودند.

این شاگرد قدیمی آیت الله انصاری اضافه کرد: غرض اینکه هرگز راضی نمی‌شدند که کلمه و مطلبی ناتمام بماند و بدون توجه از آن رد شوند و این یکی از ویژگی‌هایی بود که ما در زندگی از ایشان آموختیم.

حساسیت آیت الله انصاری نسبت به سوالات شاگردان

وی در مورد حساسیت آیت‌الله انصاری نسبت به سوالات شاگردان گفت: گاهی اوقات مساله‌ای در کلاس مطرح می‌شد و به دنبال آن یک سری سوالها به ذهن می‌آمد. ایشان خودشان سعیشان بر این بود که سوالات مقدر و آنچه را که ممکن است برای شاگردان مساله باشد را زودتر توضیح داده و جواب دهد و خیلی در این مورد وسواس به خرج می‌دادند که خدای ناکرده یک وقت با آن اعتقادات مسلم و حقه امامیه در تعارض نبوده و مبداء گمراهی باشد.

استاد حوزه علمیه قم به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت: یادم هست که در چندین سال پیش مسئول یکی از موسسات معتبر قم استاد را در حرم دید و از ایشان خواست که یک درسی در آن موسسه داشته باشند، حدود دو ساعت آن آقا حضرت استاد انصاری را در حرم گیر انداخته بود تا ایشان را راضی کند اما ایشان بنا بر مسائلی صلاح نمی‌دیدند.

وی ادامه داد: یک وقتی من به ایشان گفتم که آقا شما چرا اینقدر اصرار و سماجت می‌کنید؟ گفت: آخر شما نمی‌دانید که خصوصیت آقای انصاری اینطور است که افراد را پایبند به اعتقادات بار می‌آورند و این خیلی مهم است و ما یک کسی را که در حوزه چنین خصوصیتی داشته باشد کمتر سراغ داریم. ما می‌توانیم وجود ایشان را در حوزه علمیه به عنوان یک کرامت و هدیه الاهی از طرف خداوند قلمداد کنیم و این یک واقعیتی است.

آیت الله انصاری شیرازی از ارکان حوزه و انقلاب است

شاگرد سابق آیت‌الله انصاری، عشق و ارادت ایشان به حضرت امام را بسیار قابل توجه دانست و با ذکر خاطره‌ای گفت: این اواخر یعنی بعد از رحلت امام و فوت مرحوم آقای اراکی بود که حاج احمد آقا به قم آمدند و در آن زمان مساله مرجعیت و... مطرح بود، حاج احمد آقای خمینی گفتند که می‌خواهند به دیدار حاج ‌آقای انصاری در ساعت درس بیایند. حاج احمد آقا وقتی آمدند در آنجا گفتند: حاج آقای انصاری یکی از ارکان حوزه و انقلاب هستند ولی ایشان بعد از انقلاب به حوزه برگشتند و به درس و بحثشان مشغول شدند.

وی افزود: خود آیت‌الله انصاری می‌فرمودند: روزی مرحوم ربانی شیرازی را در اطراف حرم دیدم. ایشان می‌فرمودند که آقای ربانی در گوش من گفت: آقای آشیخ یحیی، فقط من ماندم و تو و دوستان دیگر در اثر شدت خفقان پراکنده شدند و تنها ما در حمایت از امام خمینی ماندیم.

اعتبار آیت الله انصاری شیرازی نزد امام خمینی (ره)

این استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم، اعتبار آیت‌الله انصاری نزد امام را این‌گونه بیان کرد: حاج احمد آقا در همان جلسه فرمودند که: حاج آقای انصاری شما می‌دانید که چقدر پیش امام محترم و ارجمند بودید؟ ایشان فرمودند: نه، ما ارادتمند و شاگرد امام بودیم. حاج احمد آقا گفت: شما آنقدر پیش امام اعتبار داشتید که وقتی آقایان برای دریافت اجازه نامه در امور حسبیه پیش امام می‌آمدند امام امضای دو نفر از اساتید را از آ نها طلب می‌کرد مگر در مورد شما که می‌فرمود: امضای آشیخ یحیی معادل دو امضا است.

ماجرای دیدار امام و آیت الله انصاری شیرازی در قم

حجت‌الاسلام والمسلمین اسدی در پایان خاطر نشان کرد: آن زمانی که امام (ره) مدتی را از تهران به قم آمده بودند بر حسب عادت هر شب به دیدار یکی از آقایان می‌رفتند. یک شب را هم اختصاص داده بودند به آقای انصاری که شب عجیبی بود و نمی‌توان آن را وصف کرد. منزل آیت‌الله انصاری در کوچه تنگی بود و چون امام با پیکان به آن جا آمده بودند از کوچه رد نمی‌شد.

وی افزود: همراهان امام مجبور شدند ژیانی جور کردند و امام را سوار کردند تا ادامه مسیر تا درب خانه را با ژیان ببرند. آیت‌الله انصاری هم با پای برهنه تا وسط کوچه آمده بودند و زانوهایشان را خم کرده بودند. ای ‌کاش این صحنه‌ها و تصاویر ضبط شده بود تا آیندگان این رابطه عاشق و معشوق را می‌دیدند.
 

منبع: فارس



      

اعتقاد به توحید در اعضا و جوارح چگونه است؟

چرا انسان باخدا، غصه بخورد؟ انسان خدایی که با خدا زندگی کرده است، هیچ چیز را از دست نمی‌دهد که غصه بخورد؛ غصه و اندوه برای از دست دادن چیزها است.
چرا انسان باخدا، غصه بخورد؟ انسان خدایی که با خدا زندگی کرده است، هیچ چیز را از دست نمی‌دهد که غصه بخورد؛ غصه و اندوه برای از دست دادن چیزها است.
 چرا انسان باخدا، غصه بخورد؟ انسان خدایی که با خدا زندگی کرده است، هیچ چیز را از دست نمی‌دهد که غصه بخورد؛ غصه و اندوه برای از دست دادن چیزها است.
 
گمان نکنید انسان الاهی‌ای که پیر می‌شود،‌ نسبت به خودش غصه دارد؛ غصة این‌که چرا چشمم رفت، گوشم رفت، قدرت بازو و زانوی من رفت! انسان الاهی وقتی با آیات قرآن، آینده‌اش را می‌بیند، می‌بیند چشم، گوش، زبان، دست، قدم، شکم و شهوت از این‌جا خودش را جمع کرده است و به صورت اعضایی نو و دائمی در جای دیگری رخ نشان می‌دهد.
 
می‌بیند پروندة چشم در این دنیا خاتمه یافته، اما قرار است پروندة جدیدی برایش در آخرت شروع شود؛ چنان که پروردگار می‌فرماید:
(وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن)
 
چشمی به شما در بهشت می‌دهم که از دیدن مناظر ابدی بهشت، لذت ببرید. این چشم پرونده خود را در این دنیا جمع کرد و نوبت دیدنی‌های محدود آن تمام می‌شود؛ حالا نوبت دیدن نعمت‌های آخرت است که با یک چشم ابدی شروع می‌شود.
نوبت یک شکمی است که:
(وَ فِیهَا مَا تَشْتَهیهِ الْأَنْفُس)
هرچیزی که دلتان بخواهد، در آن‌جا برای خوردن شما فراهم است.
 
او چیزی را از دست نداده است. ارزیابی انسانی که با خدا زندگی می‌کند، نسبت به همه چیز، ارزیابی مثبت است. در دل ترس و غصه‌ای به وجود نمی‌آید.
یک بار دیگر این آیه را با چشم عقل ببینید:
(قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً)
 
این یک مصداق، ویژة انبیا نیست. انبیا و ائمه: به اجبار به آن مقام‌ها نرسیدند؛ بلکه آگاهانه و آزادانه به آن‌جا رسیدند. خداوند در هیچ خیر و عبادتی، جلوی انبیا را نگرفته که به اجبار او را عبادت کنند. ‌اگر این کار را می‌کرد، دیگر برای انبیا و ائمه: پاداشی نمی‌بود. آن‌گاه در قیامت همة مردم به خدا ایراد می‌گیرند که اگر دست ما را هم می‌گرفتی و در عبادت و خدمت به خلق قرار می‌دادی، ما هم چنین زندگی‌ای پیدا می‌کردیم.


      

چهل حدیث گهربار منتخب

قالَ الا مامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام :


1- حَدیثی حَدیثُ ابى ، وَ حَدیثُ ابى حَدیثُ جَدى ، وَ حَدیثُ جَدّى حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ امیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ امیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللّهِ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.(1)
ترجمه :
فرمود: سخن و حدیث من همانند سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم ، و سخن جدّم نیز مانند سخن حسین و نیز سخن او با سخن حسن یکى است و سخن حسن همانند سخن امیرالمؤ منین علىّ و کلام او از کلام رسول خدا مى باشد، که سخن رسول اللّه به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.

2- قالَ علیه السلام : مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا ارْبَعینَ حَدیثا بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِما فَقیها وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.(2)
ترجمه :
فرمود: هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند و به آن ها عمل نماید ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.

3- قالَ علیه السلام : قَضا حاجَةِالْمُؤْمِنِ افْضَلُ مِنْ الْفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلةٍ بِمَناسِکِها، وَ عِتْقِ الْفِ رَقَبَةٍ لِوَجْهِ اللّهِ، وَ حِمْلانِ الْفِ فَرَسٍ فى سَبیلِ اللّهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها.(3)
ترجمه :
فرمود: برآوردن حوائج و نیازمندى هاى مؤ من از هزار حجّ مقبول و آزادى هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است .

4- قالَ علیه السلام : اوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُالصَّلاةُ، فَإ نْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ إ ذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ.(4)
ترجمه :
فرمود: اوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است ، پس اگر نمازش ‍ قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.

5- قالَ علیه السلام : إ ذا فَشَتْ ارْبَعَةٌ ظَهَرَتْ ارْبَعَةٌ: إ ذا فَشا الزِّنا کَثُرَتِ الزَّلازِلُ، وَ إ ذا اُمْسِکَتِ الزَّکاةُ هَلَکَتِ الْماشِیَةُ، وَ إ ذا جارَ الْحُکّامُ فِى الْقَضا اُمْسِکَ الْمَطَرُ مِنَ السَّما، وَ إ ذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِکُونَ عَلَى الْمُسْلِمینَ.(5)
ترجمه :
فرمود: هنگامى که چهار چیز در جامعه شایع و رایج گردد چهار نوع بلا و گرفتارى پدید آید:
چنانچه زنا رایج گردد زلزله و مرگ ناگهانى فراوان شود.
چنانچه زکات و خمسِ اموال پرداخت نشود حیوانات اهلى نابود شود.
اگر حاکمان جامعه و قُضات ستم و بى عدالتى نمایند باران رحمت خداوند نمى بارد.
و اگر اهل ذمّه تقویت شوند مشرکین بر مسلمین پیروز آیند.

6- قالَ علیه السلام : مَنْ عابَ اخاهُ بِعَیْبٍ فَهُوَ مِنْ اهْلِ النّارِ.(6)
ترجمه :
فرمود: هرکس برادر ایمانى خود را برچسبى بزند و او را متّهم کند از اهل آتش خواهد بود.

7- قالَ علیه السلام : الصَّمْتُ کَنْزٌ وافِرٌ، وَ زَیْنُ الْحِلْمِ، وَ سَتْرُالْجاهِلِ.(7)
ترجمه :
فرمود: سکوت همانند گنجى پربها، زینت بخش حلم و بردبارى است ؛ و نیز سکوت ، سرپوشى بر آبروى شخص نادان و جاهل مى باشد.

8- قالَ علیه السلام : إ صْحَبْ مَنْ تَتَزَیَّنُ بِهِ، وَلاتَصْحَبْ مَنْ یَتَزَّیَنُ لَکَ.(8)
ترجمه :
فرمود: با کسى دوستى و رفت و آمد کن که موجب عزّت و سربلندى تو باشد، و با کسى که مى خواهد از تو بهره ببرد و خودنمائى مى کند همدم مباش.

9- قالَ علیه السلام : کَمالُ الْمُؤْمِنِ فى ثَلاثِ خِصالٍ: الْفِقْهُ فى دینِهِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ، وَالتَّقْدیرُ فِى الْمَعیشَةِ.(9)
ترجمه :
فرمود: شخصیّت و کمال مؤ من در سه خصلت است : آشنا بودن به مسائل و احکام دین ، صبر در مقابل شداید و ناملایمات ، زندگى او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزى دقیق باشد.

10- قالَ علیه السلام : عَلَیْکُمْ بِإ تْیانِ الْمَساجِدِ، فَإ نَّها بُیُوتُ اللّهِ فِى الارْضِ، و مَنْ اتاها مُتَطِّهِرا طَهَّرَهُ اللّهُ مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ کَتَبَ مِنْ زُوّارِهِ.(10)
ترجمه :
فرمود: بر شما باد به دخول در مساجد، چون که آن ها خانه خداوند بر روى زمین است ؛ و هر کسى که با طهارت وارد آن شود خداوند متعال او را از گناهان تطهیر مى نماید و در زمره زیارت کنندگانش محسوب مى شوند.

11- قالَ علیه السلام : مَن قالَ بَعْدَ صَلوةِالصُّبْحِ قَبْلَ انْ یَتَکَلَّمَ: ((بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ الْعَلىٍّّ الْعَظیمِ)) یُعیدُها سَبْعَ مَرّاتٍ، دَفَعَ اللّهُ عَنْهُ سَبْعینَ نَوْعا مِنْ أ نْواعِ الْبَلا، اهْوَنُهَاالْجُذامُ وَالْبَرَصُ.(11)
ترجمه :
فرمود: هر کسى بعد از نماز صبح پیش از آن که سخنى مطرح کند، هفت مرتبه بگوید: ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ، لا حول و لا قوّة إ لاّ باللّه العلیّ العظیم )) خداوند متعال هفتاد نوع بلا از او دور گرداند که ساده ترین آن ها مرض پیسى و جذام باشد.

12- قالَ علیه السلام : مَنْ تَوَضَّا وَ تَمَنْدَلَ کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ، وَ مَنْ تَوَضَّا وَلَمْ یَتَمَنْدَلْ حَتّى یَجُفَّ وُضُوئُهُ، کُتِبَ لَهُ ثَلاثُونَ حَسَنَةً.(12)
ترجمه :
فرمود: هرکس وضو بگیرد و با حوله خشک نماید یک حسنه دارد و چنانچه خشک نکند سى حسنه خواهد داشت .

13- قالَ علیه السلام : لاَ فْطارُکَ فى مَنْزِلِ اخیکَ افْضَلُ مِنْ صِیامِکَ سَبْعینَ ضِعْفا.(13)
ترجمه :
فرمود: اگر افطارى روزه ات را در منزل برادر - مؤ منت - ، انجام بدهى ثوابش هفتاد برابر اصل روزه است .

14- قالَ علیه السلام : إ ذا افْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْما الْفاتِرِ نَقى کَبِدُهُ، وَ غَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ، وَ قَوىَّ الْبَصَرَ وَالْحَدَقَ.(14)
ترجمه :
فرمود: چنانچه انسان روزه خود را با آب جوش افطار نماید کبدش پاک و سالم باقى مى ماند، و قلبش از کدورت ها تمیز و نور چشمش قوى و روشن مى گردد.

15- قالَ علیه السلام : مَنْ قَرَءَالْقُرْآنَ فِى الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ، وَ خُنِّفَ عَلى والِدَیْهِ وَ إ نْ کانا کافِرَیْنِ.(15)
ترجمه :
فرمود: هر که قرآن شریف را از روى آن قرائت نماید بر روشنائى چشمش ‍ افزوده گردد؛ و نیز گناهان پدر و مادرش سبک شود گرچه کافر باشند.

16- قالَ علیه السلام : مَنْ قَرَءَ قُلْ هُوَاللّهُ احَدٌ مَرَّةً واحِدَةً فَکَانَّما قَرَءَ ثُلْثَ الْقُرآنِ وَ ثُلْثَ التُّوراةِ وَ ثُلْثَ الاْ نْجیلِ وَ ثُلْثَ الزَّبُورِ.(16)
ترجمه :
فرمود: هر که یک مرتبه سوره توحید را تلاوت نماید، همانند کسى است که یک سوّم قرآن و تورات و انجیل و زبور را خوانده باشد.

17- قالَ علیه السلام : إ نَّ لِکُلِّ ثَمَرَةٍ سَمّا، فَإ ذا اتَیْتُمْ بِها فامسُّوهَ االْما، وَاغْمِسُوها فِى الْما.(17)
ترجمه :
فرمود: هر نوع میوه و ثمره اى ، مسموم و آغشته به میکرب ها است ؛ هر گاه خواستید از آن ها استفاده کنید با آب بشوئید.

18- قالَ علیه السلام : عَلَیْکُمْ بِالشَّلْجَمِ، فَکُلُوهُ وَادیمُوا اکْلَهُ، وَاکْتُمُوهُ إ لاّعَنْ اهْلِهِ، فَما مِنْ احَدٍ إ لاّ وَ بِهِ عِرْقٌ مِنَ الْجُذامِ، فَاذیبُوهُ بِاکْلِهِ.(18)
ترجمه :
فرمود: شلغم را اهمیّت دهید و مرتّب آن را میل نمائید و آن را به مخالفین معرّفى نکنید، شلغم رگ جذام را قطع و نابود مى سازد.

19- قالَ علیه السلام : یُسْتَجابُ الدُّعا فى ارْبَعَةِ مَواطِنَ: فِى الْوِتْرِ، وَ بَعْدَ الْفَجْرِ، وَ بَعْدَالظُّهْرِ، وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ.(19)
ترجمه :
فرمود: در چهار وقت دعا مستجاب خواهد شد: هنگام نماز وِتر، بعد از نماز صبح ، بعد از نماز ظهر، بعد از نماز مغرب .

20- قالَ علیه السلام : مَنْ دَعا لِعَشْرَةٍ مِنْ إ خْوانِهِ الْمَوْتى لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ اوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ.(20)
ترجمه :
فرمود: هرکس که در شب جمعه براى ده نفر از دوستان مؤ من خود که از دنیا رفته اند دعا و طلب مغفرت نماید، از اهل بهشت قرار خواهد گرفت .

21- قالَ علیه السلام : مِشْطُ الرَّاسِ یَذْهَبُ بِالْوَبا، وَ مِشْطُاللِّحْیَةِ یُشَدِّدُ الاْ ضْراسَ.(21)
ترجمه :
فرمود: شانه کردن موى سر موجب نابودى وَبا و مانع ریزش مو مى گردد، و شانه کردن ریش و محاسن ریشه دندان ها را محکم مى نماید.

22- قالَ علیه السلام ایُّما مُؤْمِنٍ سَئَلَ اخاهُ الْمُؤْمِنَ حاجَةً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلى قَض ائِها فَرَدَّهُ عَنْها، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیْهِ شُجاعا فى قَبْرِهِ، یَنْهَشُ مِنْ اصابِعِهِ.(22)
ترجمه :
فرمود: چنانچه مؤ منى از برادر ایمانیش حاجتى را طلب کند و او بتواند خواسته اش را برآورد و انجام ندهد، خداوند در قبرش یک افعى بر او مسلّط گرداند که هر لحظه او را آزار رساند.

23- قالَ علیه السلام : وَلَدٌ واحِدٌ یَقْدِمُهُ الرَّجُلُ، افْضَلُ مِنْ سَبْعینَ یَبْقُونَ بَعْدَهُ، شاکینَ فِى السِّلاحِ مَعَ الْقائِمِ (عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّریف ).(23)
ترجمه :
فرمود: اگر انسانى یکى از فرزندانش را پیش از خود به عالم آخرت بفرستد بهتر از آن است که چندین فرزند به جاى گذارد و در رکاب امام زمان علیه السلام با دشمن مبارزه کنند.

24- قالَ علیه السلام : إ ذا بَلَغَکَ عَنْ اخیکَ شَیْى ءٌ فَقالَ لَمْ اقُلْهُ فَاقْبَلْ مِنْهُ، فَإ نَّ ذلِکَ تَوْبَةٌ لَهُ. وَ قالَ علیه السلام : إ ذا بَلَغَکَ عَنْ اخیکَ شَیْى ءٌ وَ شَهِدَ ارْبَعُونَ انَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْهُ فَقالَ: لَمْ اقُلْهُ، فَاقْبَلْ مِنْهُ.(24)
ترجمه :
فرمود: چنانچه شنیدى که برادرت یا دوستت چیزى بر علیه تو گفته است و او تکذیب کرد قبول کن . همچنین فرمود: اگر چیزى را از برادرت بر علیه خودت شنیدى و نیز چهل نفر شهادت دادند، ولى او تکذیب کرد و گفت : من نگفته ام ، حرف او را بپذیر.

25- قالَ علیه السلام : لایَکْمُلُ إ یمانُ الْعَبْدِ حَتّى تَکُونَ فیهِ أ رْبَعُ خِصالٍ: یَحْسُنُ خُلْقُهُ، وَسَیْتَخِفُّ نَفْسَهُ، وَیُمْسِکُ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ، وَیُخْرِجَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ.(25)
ترجمه :
فرمود: ایمان انسان کامل نمى گردد مگر آن که چهار خصلت در او باشد: اخلاقش نیکو باشد، نفس خود را سبک شمارد، کنترل سخن داشته باشد، اضافى ثروتش حق الله ، حق الناس را بپردازد.

26- قالَ علیه السلام : داوُوا مَرْضاکُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَادْفَعُوا ابْوابَ الْبَلایا بِالاْ سْتِغْفارِ.(26)
ترجمه :
فرمود: مریضان خود را به وسیله پرداخت صدقه مداوا و معالجه نمائید، و بلاها و مشکلات را با استغفار و توبه دفع کنید.

27- قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فى افْضَلِ السّاعاتِ، فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعا فى إ دْبارِ الصَّلَواتِ.(27)
ترجمه :
فرمود: خداوند متعال پنج نماز در بهترین اوقات را بر شما واجب گرداند، پس سعى کنید حوایج و خواسته هاى خود را پس از هر نماز با خداوند مطرح و درخواست کنید.

28- قالَ علیه السلام : کُلُوا ما یَقَعُ مِنَ الْمائِدَةِ فِى الْحَضَرِ، فَإ نَّ فیهِ شِفا مِنْ کُلِّ دا، وَلا تَاکُلُوا مایَقَعُ مِنْها فِى الصَّحارى .(28)
ترجمه :
فرمود: هنگام خوردن غذا در منزل ، آنچه که اطراف سفره و ظرف مى ریزد جمع کنید و میل نمائید که در آن ها شفاى دردهاى درونى است ، ولى چنانچه در بیابان سفره انداختید؛ اضافه هاى آن را رها کنید براى جانوران .

29- قالَ علیه السلام : ارْبَعَةٌ مِنْ اخْلاقِ الاْ نْبیا: الْبِرُّ، وَالسَّخا، وَالصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ، وَالْقِیامُ بِحَقِّ الْمُؤمِنِ.(29)
ترجمه :
فرمود: چهار چیز از اخلاق پسندیده پیغمبران الهى است : نیکى ، سخاوت ، صبر و شکیبائى در مصائب و مشکلات ، اجرا حقّ و عدالت بین مؤ منین .

30- قالَ علیه السلام : إ مْتَحِنُوا شیعتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کَیْفَ مُحافَظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ أ سْرارِهِمْ کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إ لى أ مْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتُهُمْ لاِ خْوانِهِمْ فیها.(30)
ترجمه :
فرمود: شیعیان و دوستان ما را در سه مورد آزمایش نمائید:
1 مواقع نماز، چگونه رعایت آن را مى نمایند.
2 اسرار یکدیگر را چگونه فاش و یا نگهدارى مى کنند.
3 نسبت به اموال و ثروتشان چگونه به دیگران رسیدگى مى کنند و حقوق خود را مى پردازند.

31- قالَ علیه السلام : مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إ ذا رَغِبَ، وَ إ ذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى ، وإ ذا غَضِبَ وَ إ ذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.(31)
ترجمه :
فرمود: هر که در چهار موقع ، مالک نفس خود باشد: هنگام رفاه و توسعه زندگى ، هنگام سختى و تنگ دستى ، هنگام اشتها و آرزو و هنگام خشم و غضب ؛ خداوند متعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند.

32- قالَ علیه السلام : إ نَّ النَّهارَ إ ذا جا قالَ: یَابْنَ آدَم ، اعْجِلْ فى یَوْمِکَ هذا خَیْرا، اشْهَدُ لَکَ بِهِ عِنْدَ رَبِّکَ یَوْمَ الْقیامَةِ، فَإ نّى لَمْ آتِکَ فیما مَضى وَلاآتیکَ فیما بَقِىَ، فَإ ذا جااللَّیْلُ قالَ مِثْلُ ذلِکَ.(32)
ترجمه :
فرمود: هنگامى که روز فرا رسد گوید: تا مى توانى در این روز از کارهاى خیر انجام بده که من در قیامت در پیشگاه خداوند شهادت مى دهم و بدان که من قبلا در اختیار تو نبودم و در آینده نیز پیش تو باقى نخواهم ماند. همچنین هنگامى که شب فرارسد چنین زبان حالى را خواهد داشت .

33- قالَ علیه السلام : یَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ انْ یَکُونَ فیهِ ثَمان خِصال :
وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلا، شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخا، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللّهُ، لا یَظْلِمُ الاْ عْدا، وَ لا یَتَحامَلُ لِلاْ صْدِقا، بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعِبٌ، وَ النّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.(33)
ترجمه :
فرمود: سزاوار است که هر شخص مؤ من در بردارنده هشت خصلت باشد:
هنگام فتنه ها و آشوب ها باوقار و آرام ، هنگام بلاها و آزمایش ها بردبار و صبور، هنگام رفاه و آسایش شکرگزار، به آنچه خداوند روزیش گردانده قانع باشد.
دشمنان و مخالفان را مورد ظلم و اذیّت قرار ندهد، بر دوستان برنامه اى را تحمیل ننماید، جسمش خسته ؛ ولى دیگران از او راحت و از هر جهت در آسایش باشند

34- قالَ علیه السلام : من ماتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عارِفا بِحَقِّنا عُتِقَ مِنَ النّارِ وَ کُتِبَ لَهُ بَرائَةٌ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ.(34)
ترجمه :
فرمود: هرکس که در روز جمعه فوت نماید و از دنیا برود؛ و عارف به حقّ ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد، از آتش سوزان دوزخ آزاد مى گردد؛ و نیز از عذاب شب اوّل قبر در امان خواهد بود.

35- قالَ علیه السلام : إ نَّ الرَّجُلَ یَذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَحْرُمُ صَلاةَاللَّیْلِ، إ نَّ الْعَمَلَ السَّیِّى ءَ اسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّکینِ فِى اللَّحْمِ.(35)
ترجمه :
فرمود: چه بسا شخصى به وسیله انجام گناهى از نماز شب محروم گردد، همانا تاثیر گناه در روان انسان سریع تر از تاثیر چاقو در گوشت است .

36- قالَ علیه السلام : لاتَتَخَلَّلُوا بِعُودِالرَّیْحانِ وَلابِقَضیْبِ الرُّمانِ، فَإ نَّهُما یُهَیِّجانِ عِرْقَ الْجُذامِ.(36)
ترجمه :
فرمود: به وسیله چوب ریحان و چوب انار، دندان هاى خود را خلال نکنید، براى این که تحریک کننده عوامل مرض جذام و پیسى مى باشد.

37- قالَ علیه السلام : تَقْلیمُ الا ظْفارِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ یُؤ مِنُ مِنَ الْجُذامِ وَالْبَرَصِ وَالْعَمى ، وَ إ نْ لَمْ تَحْتَجْ فَحَکِّها حَکّا. وَ قالَ علیه السلام : اخْذُ الشّارِبِ مِنَ الْجُمُعَةِ إ لَى الْجُمُعَةِ امانٌ مِنَ الْجُذامِ.(37)
ترجمه :
فرمود: کوتاه کردن ناخن ها در روز جمعه موجب سلامتى از جذام و پیسى و ضعف بینائى چشم خواهد شد و اگر امکان کوتاه کردن آن نباشد سر آن ها را بتراش .
و فرمود: کوتاه کردن سبیل در هر جمعه سبب ایمنى از مرض جذام مى شود.

38- قالَ علیه السلام : إ ذا اوَیْتَ إ لى فِراشِکَ فَانْظُرْ ماسَلَکْتَ فى بَطْنِکَ، وَ ما کَسَبْتَ فى یَوْمِکَ، وَاذْکُرْ انَّکَ مَیِّتٌ، وَ انَّ لَکَ مَعادا.(38)
ترجمه :
فرمود: در آن هنگامى که وارد رختخواب خود مى شوى ، با خود بیندیش که در آن روز چه نوع خوراکى ها و آشامیدنى ها از چه راهى به دست آورده اى و میل نموده اى .
و در آن روز چه چیزهائى را چگونه و از چه راهى کسب و تحصیل کرده اى .
و در هر حال متوجّه باش که مرگ تو را مى رباید؛ و سپس در صحراى محشر جهت بررسى گفتار و کردارت حاضر خواهى شد.

39- قالَ علیه السلام : إ نَّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إ ثْنَیْ عَشَرَ الْفَ عالَم ، کُلُّ عالَمٍ مِنْهُمْ اکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمواتٍ وَ سَبْعِ ارَضینَ، ما یُرى عالَمٌ مِنْهُمْ انّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عالَما غَیْرُهُمْ وَ انَاالْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ.(39)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، دوازده هزار جهان آفریده است که هر یک از آن ها نسبت به آسمان ها و زمین هاى هفت گانه بزرگ تر مى باشد؛ و من و دیگر ائمّه دوازده گانه از طرف خداوند بر همه آن ها حجّت و راهنما هستیم .

40- قالَ علیه السلام : حَدیثٌ فى حَلالٍ وَ حَرامٍ تَاخُذُهُ مِنْ صادِقٍ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها مِنْ ذَهَبٍ وَفِضَّةٍ.(40)
ترجمه :
فرمود: سخنى را درباره مسائل حلال و حرام و احکام دین خدا، از راست گوى مؤ منى دریافت کنى ؛ بهتر و ارزشمندتر است از تمام دنیا و ثروت هاى آن .
 

 

پى نوشتها:

1-جامع الاحادیث الشیعه : ج 1 ص 127 ح 102، بحارالا نوار: ج 2، ص 178، ح 28.
2-امالى الصدوق : ص 253.
3-امالى الصدوق : ص 197.
4-وسائل الشیعه : ج 4 ص 34 ح 4442.
5-وسائل الشیعة : ج 8 ص 13.
6-اختصاص : ص 240، بحارالا نوار: ج 75، ص 260، ح 58.
7-مستدرک الوسائل : ج 9 ص 16 ح 4.
8-وسائل الشیعه : ج 11 ص 412.
9-امالى طوسى : ج 2 ص 279.
10-وسائل الشیعة : ج 1 ص 380 ح 2.
11-امالى طوسى : ج 2 ص 343.
12-وسائل الشیعة : ج 1 ص 474 ح 5.
13-من لایَحضره الفقیه : ج 2 ص 51 ح 13.
14-وسائل الشیعه : ج 10 ص 157 ح 3.
15-وسائل الشیعه : ج 6 ص 204 ح 1.
16-وسائل الشیعه : ج 6 ص 225 ح 10.
17-وسائل الشیعه : ج 25 ص 147 ح 2.
18-وسائل الشیعه : ج 25 ص 208 ح 4.
19-جامع احادیث الشیعة : ج 5 ص 358 ح 12.
20-جامع احادیث الشیعة : ج 6 ص 178 ح 78.
21-وسائل الشیعة : ج 2 ص 124 ح 1.
22-امالى طوسى : ج 2، ص 278، س 9، وسائل الشیعة : ج 16، ص ‍ 360، ح 10.
23-بحارالا نوار: ج 79 ص 116 ح 7 و ح 8، و ص 123 ح 16.
24-مصادقة الاخوان : ص 82.
25-امالی طوسى : ج 1 ص 125.
26-مستدرک الوسائل : ج 7 ص 163 ح 1.
27-مستدرک الوسائل : ج 6 ص 431 ح 6.
28-مستدرک الوسائل : ج 16 ص 288 ح 1.
29-اعیان الشّیعة : ج 1، ص 672، بحارالا نوار: ج 78، ص 260، ذیل ح 108 .
30-وسائل الشیعة : ج 4 ص 112.
31-وسائل الشیعة : ج 15 ص 162 ح 8.
32-وسائل الشیعة : ج 16 ص 93 ح 2.
33-اصول کافى : ج 2، ص 47، ح 1، ص 230، ح 2، و نزهة النّاظر حلوانى : ص 120، ح 70.
34-مستدرک الوسائل : ج 6 ص 66 ح 22.
35-اصول کافى : ج 2 ص 272.
36-امالى صدوق : ص 321، بحارالا نوار: ج 66، ص 437، ح 3 .
37-وسائل الشیعة : ج 7 ص 363 و 356.
38-دعوات راوندى ص 123، ح 302، بحارالا نوار: ج 71، ص 267، ح 17.
39-خصال : ص 639، ح 14، بحارالا نوار: ج 27، ص 41، ح 1.
40-الا مام الصّادق علیه السلام : ص 143.



      

سخنان حکمت آمیز حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

‏1. کلمات قصارامام صادق (ع)

در کتاب "مجموعه شهید اول (ره)" از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:


1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى یافتم.

2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیرى (مثبت و سازنده) یافتم.


3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:

و سنگینى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به یگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) یافتم.

4- و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه براى خداى تعالى یافتم.


5- و طلبتُ حب الموت، فوج
دته فى تقدیم المال لوجه الله:و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا یافتم.

برگ عیشى به گور خویش فرست                             کس نیارد ز پس، تو پیش فرست .

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترک المعصیة: و شیرینى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) یافتم.


8- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفکر و البکاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.


9- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.


10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة اللیل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.


11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگى زن و فرزند یافتم.


12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو کردم، پس آن را در دشمنى با گنهکاران یافتم.


13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصیحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهى براى بندگان خدا یافتم.


14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمى ثروت یافتم.


15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و کارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایى یافتم.


16- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.


17- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .


18- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایى یافتم.


19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى یافتم.


20- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى یافتم.


21- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.


22- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

قناعت توانگر کند مرد را                              خبر کن حریص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویى یافتم.


25- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدین: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نیکى به پدر و مادر یافتم.(1)

 

2. اندرزهاى دهگانه

مردى از امام صادق (ع) اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!


2- اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟!


3- و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!


4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!

5- و اگر کیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!


6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!

7- و اگر (کارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فریب براى چیست؟!


8- و اگر گذر کردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!

9- و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!


10- و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!(2)


پى نوشتها:

1- مستدرک الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.
2- خصال صدوق ، ج 2، ص 450.


سخنان حکمت ‏آمیز، ترجمه و تحقیق ولى فاطمى



      

کارگزار مطلوب از نگاه آیتالله جوادیآملی

کارگزار مطلوب از نگاه آیت‌الله جوادی‌آملی
آیت‌الله جوادی‌آملی در نوشتاری آثار و فواید پیوند کارگزار با ارباب‌رجوع و نیز ویژگی‌های یک کارگزار مطلوب را تبیین کرد.

متن نوشتار این مرجع تقلید به شرح زیر است:

«‌بسم‌اللّه الرحمن الرحیم و ایاه نستعین

اثر پیوند کارگزار با ارباب رجوع

انگیزه هر کار اجتماعی، پیوند مخصوصی است که بین کارگزار و مراجعه‏ کننده با وی برقرار می‌شود و در تمام جهات، تابع همان پیوند خواهد بود؛ یعنی اگر آن ارتباط سالم باشد، کار سالم صورت می‌پذیرد و اگر آن پیوند نا سالم بود، کاری نا سالم به وجود می‌آید؛ همچنان‌که اگر آن پیوند یک امر قراردادی و اعتباری باشد، سلامت کارهای تابع آن، در محدوده سلامت اعتبار و قرارداد خواهد بود و اگر آن ارتباطْ یک پیوند تکوینی بود، سلامت کارهای تابع آن، در محور سلامت تکوین و تحقق آن قرار می‌گیرد.

بر این اساس، رابطه بین کارگزار و مراجعه کننده در نظام اسلامی، تنها به قرارداد و اعتبار اداری مربوط نمی‌شود؛ چون انگیزه در این نظام، صیانت پیوند با خداوند است و اگر مسائل دیگری مانند استخدام و ریاست یا معاونت و... مطرح است، فقط ایجاد نظم صوری در جامعه می‌باشد؛ و گرنه تنها عامل ارتباط بین افراد مسلمان در یک نظام اسلامی، همان حفظ پیوند بندگی با خدای سبحان است.

این پیوند، در صورتی مقدس است که اصل کار مطابق با دستور وحی آسمانی باشد؛ یعنی کار حلال، عمل مشروع و انجام آن برای تحصیل رضای پروردگار باشد؛ همچنین هدفی غیر از تقرّب به خداوند در قلب کارگزار راه پیدا نکند (حُسن فعلی و حُسْن فاعلی). اگر کاری مشروع نبود یا بر فرض مشروعیت آن، انگیزه کارگزار تحصیل خرسندی خداوند متعالی نبود، بلکه بر اساس روابط قراردادی صورت پذیرفت، همانند سرابی خواهد بود که هرگز تشنه مقام و نیازمند به کمال را سیراب نمی‌کند.

در قیامت که روز ظهور پیوند حقیقی و گسستن ارتباط قراردادی است، کارگزارانی که پایه کارشان بر اساس مشروعیت آن و تحصیل رضای الهی بوده، مسرورند ?و ینقلبُ إلی أهلهِ مسروراً? 1 و کارمندانی که کارشان نامشروع یا هدفشان رسیدن به مقام وهمی و حفظ پیوند قراردادی بوده، غمگین هستند؛ زیرا آنچه را که حقّ و صواب بوده، فراهم نکرده‌اند تا بماند و سودمند باشد و اما آنچه که فراهم نموده‌اند، باطل و ناپایدار بود و با فرا رسیدن روز حقیقت، از بین رفته است؛ ?ما عِندکُمْ ینفدُ و ما عِندَ اللّهِ باقٍ... ?.2

از آنجا که روابط اداری و پیوندهای اجتماعی، از امور قراردادی بوده و مستقیماً در ردیف سایر امور تکوینی قرار نمی‌گیرد، در اثر اختلاف ملل، تفاوت نژادها، تغایر سرزمین‌ها و تغیّر عصرها و مانند آن، دگرگون می‌شود؛ لیکن رابطه‌های اجتماعی در نظام الهی، به یک پیوند تکوینی تکیه می‌کند؛ لذا تشریع رابطه و تنظیم قراردادها در حکومت اسلامی، تنها به استناد وحی آسمانی بوده و تنها از آن منبع کمک می‌گیرد؛ زیرا انسان همان‌طور که زندگی اجتماعی خود را با مسائل اعتباری و امور قراردادی تنظیم می‌کند، حیات انسانی خود را نیز با وسایل تکوینی و امور حقیقی تأمین می‌کند.

*ضرورت پیوند و هماهنگی قوانین اعتباری با قواعد تکوینی

اگر بین قوانین اعتباری و تکوینی وی پیوندی نباشد و قوانین اعتباری از قواعد اصیل تکوینی استمداد نکرده و با آنها هماهنگ نباشد و همت آنها را زیر بنای حقوق اجتماعی خود قرار ندهد هرگز آن فروع اعتباری، عامل تأمین سعادت انسان نخواهد بود. بنابراین، در تدوین قوانین حقوقی و اجرای آنها، چاره‌ای جز اعتماد بر اصول زیر بنایی انسان در اسلام وجود ندارد.

اگر در بسیاری از حقوق اسلامی، رعایت حق جامعه مقدّم بر رعایت حق فرد است، نه برای آن است که جامعه اصل است و فرْد تابع و یا این که هر دو اصل هستند، اما اصالت جامعه بر اصالت فرد تقدّم دارد و مانند آن؛ بلکه واقع امر این است که در کلیّه موارد حقوق اسلامی، حق فرد ملحوظ شده و حقّ جامعه به عنوان فرع حقّ فرد، در نظر گرفته شده است.

توضیح اجمالی این مسئله، آن است که مقتضای اصالت فرد و تقدم وی بر جامعه در مکتب‌های مادی، همان استئثار، خودکامگی، انحصار طلبی، رفاه خواهی، سلطه‌گری و مانند آن است و مقتضای اصالت فرد و تقدّم وی بر جامعه در مکتب وحی، همان ایثار، نثار، عدل، احسان، رفع ستم، حمایت از مظلوم و عداوت با ظالم و مانند آن؛ لیکن همه این مزایای حقوقی و اخلاقی، نه برای آن است که فرد فدای جامعه شود، بلکه برای آن است که حقیقت فرد (که همان جان مجرّد و روح جاودانه اوست)، با این وسیله به سعادت ابدی خودْ نائل آید و به وجه اللّه برسد.

پس احسان به جامعه، وسیله تکامل فرد است و هرگز فردْ قربانی جامعه نخواهد شد.

آنان که انسان را در تنگنای طبیعت خلاصه کرده‌اند، چه فرد را اصیل بدانند و چه جامعه را، هرگز به مزایای حقوق فرد آشنا نخواهند بود؛ زیرا هستی وی را نشناخته‌اند و توجه نکرده‌اند که ایثار نسبت به دیگران و رنج خود و راحتِ یاران طلبیدن، برای رفاه ابدی خود است؛ و حتی مقام فنا که از برجسته‌ترین مقام‌های سیر و سلوک انسانی است، برای آن است اعلام دارد که تا کمال هر فرد به جمال نامحدود الهی نگریسته و به کمال بیکران خدایی دل ببندد و به هیچ محدودی توجه نکرده و دل نبندد، حتی به خود.

بحث در پیرامون اصالت فرد و اصالت جامعه، از لحاظ وجود و عدم جامعه و از جهت نظم علّی و معلولی آنها، از حوصله این مقدمه کوتاه بیرون است. منظور، فقط اشاره به اصالت فرد می‌باشد و این که فداکاری برای تأمین رفاه جامعه، وسیله تکامل فرد و رسیدن وی به سعادت ابدی است.

آنچه فعلاً مطرح است، آن است که روابط اجتماعی انسان در نظام اسلامی باید هماهنگ با قواعد تکوینی وی بوده که برقراری این انسجام، مستلزم آشنایی با تمام حقیقت انسان و تمام حقیقت جهان هستی است؛ زیرا جوامع انسانی با تمام جهان آفرینش در شرایط گوناگون ارتباط دارند و آشنایی کامل به انسان و جهان، برای احدی جز آفریدگار آنها میسّر نیست؛ لذا تنظیم روابط اجتماعی انسان‌ها که بارزترین آنها به صورت خدمات اداری و کارگشایی کارگزاران نظام اسلامی ظهور می‌یابد، فقط با هدایت الهی خواهد بود.

چون رعایت عواطف و اخلاق، همانند مراعات حقوق و احکام، در اسلام از اهمّیتی خاص برخوردار است و احترام به عواطف از بهترین چهره‌های حقوق معنوی انسان‌ها در نظام اسلامی به شمار می‌آید، لذا لازم است تا کارگزاران ارجمند این نظام الهی، به آنها عنایت خاص داشته باشند. برای آشنایی بهتر با دستورات سودمند اسلامی، چه از لحاظ رعایت اصل تعهّد و میثاق اداری و چه از جهت مراعات اصل تأدّب و سنّت انسانی، بعضی از آیات الهی و نیز برخی از سخنان نورانی انسان‌های اسوه و ملکوتی، ذیلاً نقل می‌شود:

*لزوم رعایت تعهّد و میثاق

تعهّد ایجاب می‌کند که انسان متعهد، خود را وامدار عهد خویش دانسته و به آن کاملاً وفا کند؛ ?یا أیّها الذین امنوا أوفوا بالعقود... ? 3؛ ای کسانی که به خداوند ایمان آوردید! به عقد و عهد خود وفا کنید؛ ?...و المُوفُون بِعهدِهِمْ إذا عاهَدوا... ? 4؛ «نیکان، کسانی هستند که به عهد خود وفا می‌کنند و رعایت تعهدها راهمانند عبادت خداوند، گرامی می‌دارند».

?...و أوفوا بالعهدِ إنّ العهدَ کانَ مسئولاً? 5؛ «به میثاق خود عمل نمایید و به آن وفا کنید؛ زیرا هنگام محاسبه الهی رعایت عهد مورد سؤال قرار می‌گیرد»؛ و در این جهت، فرقی بین عهد با خدا و عهد با بندگان وی نیست؛ پس کارگزار اسلامی که متعهد به انجام خدمات صادقانه است، در قیامت مسئول خواهد بود.

* لزوم ادای امانت و حرمت خیانت

قبول مسئولیت به معنی پذیرش امانت جامعه است و ادای امانت، واجب و خیانت به آن حرام می‌باشد: ?إنّ اللّه یأمرکم أن تُؤدّوا الأماناتِ إلی أهلها... ? 6؛ «خداوند به شما امر می‌کند که هرگونه امانتی را به صاحب آن برگردانید»؛ خواه امانت‌های مادی باشد، خواه معنوی، خواه به شخصیت‌های حقیقی باشد، خواه به شخصیت‌های حقوقی؛ ?یا أیّها الذین امنوا لا تخونوا اللّه و الرسولَ و تخونوا أماناتکم... ? 7؛ «ای مؤمنین! به امانت خداوند و پیامبر خیانت نکنید. همچنین به امانت‌های خودتان خیانت ننمایید».

?و الذین هُم لاَِماناتِهِم وَ عَهدهِم راعُونَ? 8؛ «مردان با ایمان، امانت‌ها و عهدهای خود را مراعات می‌کنند».

*پرهیز از مال حرام و رشوه

هر کارگزاری در برابر تعهد معیّن مسئول است که کار مباح مخصوص به حوزه وظیفه خود را انجام داده و اگر عمداً از انجام آن امتناع نماید، حقوقی را که دریافت می‌کند، حرام است. همچنین اگر بخواهد برای تضییع حق دیگران یا احقاق باطل و ابطال حق، مالی را از مراجعه کننده بگیرد، کار حرامی کرده است: ?و لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطلِ و تدلوا بها إلی الحُکّامِ لتأکلوا فریقاً من أموال النّاسِ بالإثمِ و أنتم تعلمون? 9؛ «اموال خود را به باطل که خارج از محور دین و قانون الهی است، مصرف نکنید و آنها را عمداً به قاضیان و حاکمان ندهید تا از رهگذر این کار حرام، مقداری از اموال و حقوق دیگران را به چنگ آورید».

*تذکر

کسی که اهل رشوه است، درونش همانند چاهی است که رشوه دهنده با مال حرام، دلوی در آن فرو می‌برد (اِدلاء: دلو انداختن) و از درون آن مقداری لجن بیرون می‌آورد. این چاه بدبو در قیامت ظهور می‌کند؛ ?یَومَ تُبْلَی السّرائرُ?.10

* قوّام به قسط و عدل بودن

گرچه بر هر مسلمانی لازم است تا عادل باشد و به قسط قیام کند، اما کارگزاران نظام اسلامی، مخصوصاً عهده‌داران سمت قضا و داوری، باید بیش از دیگران عادل باشند؛ لذا قرآن کریم درباره آنان چنین فرموده است: ?یا أیّها الذین امنوا کونوا قوّامین بالقسط شُهداءَ للّهِ و لو علی أنفسِکُم أو الوالدینِ و الأقربینَ إن یکُنْ غنیّاً أو فقیراً فاللّه أولی بهما فلا تتّبعوا الهوی أن تعدلوا و إن تَلْوُوا أو تُعرضوا فإنّ اللّه کانَ بِما تعملون خبیراً? 11؛ «ای مؤمنین! برای اقامه قسط و عدل، قوّام باشید یعنی شدت قیام و ایستادگی را رعایت نمایید و حتی اگر اقرار به حق یا شهادت به آن، به زیان شما یا پدر و مادر و نزدیکان بود، به اقامه آن مبادرت کنید. توانگری یا تهیدستی افراد، مانع اقامه عدل و داد نشود و رعایت حکم خدا درباره آنان اولی و سزاوارتر است و از پیروی هوس بپرهیزید؛ مبادا از اجرای عدالت بازمانید! و اگر از ادای شهادت سرپیچی کردید، یا اعراض نمودید، خداوند همواره از کار شما با خبر بوده و هست».

غرض آن است که در مسئولین نظام اسلامی، غیر از آنچه در شهروندان متعارف معتبر است، چیز دیگری لازم است و آن اینکه قوّام به قسط و عدل داشته باشند، تا از گزند هرگونه تبعیض، اهمال و ندانم‌کاری و مانند آن مصون باشند.

*پرهیز از تشویق و پاداش ناروا

گرچه ترغیب خدمت‌گزاران راستین، لازم و تکریم کارگزاران امین و متعهد، سودمند است، اما توقّع نابجا و انتظار بی‌مورد کسی که کاری انجام نداده و دوست‌دار تشویق و ستایش است، مایه عذاب وی خواهد بود: ?لا تحسبنَّ الَّذینَ یَفرَحُونَ بِما أتَوا وَ یُحِبّونَ أنْ یُحْمَدوُا بِما لَمْ یَفعَلوُا فَلا تَحسَبَنَّهُم بِمَفازةٍ مِنَ العَذابِ وَ لَهُم عَذابٌ ألیمٌ? 12؛ «می‌پندارید کسانی که به آنچه کرده‌اند (کم‌کاری، نفاق، عدم حضور در صحنه و...) خوشحال‌اند و دوست می‌دارند که در قبال کارهای نکرده، ستایش شوند و از عذاب الهی رهایی یابند!! بلکه برای آنان عذابی است دردناک!

* خطر جاه دوستی و مال خواهی

فرزانه کسی است که وسیله را هدف نپندارد و غیر از هستی محض و لقای خداوند که همان حقیقت هستی است هرچیز دیگر را وسیله دانسته و به چیزی که گذراست، دل نبندد؛ زیرا خطر مال‌دوستی و جاه‌طلبی، به قدری زیاد است که اگر کسی به آن مبتلا شد، چیزی از ایمان او نمی‌ماند.

پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به ابوذر، صحابی نامور، مبارز نستوه، زاهد شب و شیر روز، چنین فرمود: «یا أبا ذر! حُبُّ المال وَ الشرَف أذهَبَ لدینِ الرّجلِ مِن ذئبین ضاریین فی زرْب الغنم فَأغارا فیها حتّی أصبحا فماذا أبقیا منها» 13؛ «دوستی مال و جاه، دین مَرد را بیش از آن اندازه می‌برند که دو گرگ خون‌آشام شبانه به آسایشگاه گوسفندان حمله برند و در بامداد چیزی از آن رمه باقی نگذارند! اگر کارگزاری برای به دست آوردن جاه یا برای حفظ آن کوشش کند، از آسیب آن مصون نخواهد ماند. امید است همگان از توفیق خدمت به بندگان خدا برخوردار و از لغزش‌های اخلاقی و اجتماعی برکنار باشیم.

شهر مقدس قم/آیت‌الله العظمی جوادی‌آملی

اول ماه مبارک رمضان 1407ق

? ? ?

1 سوره انشقاق، آیه 9.

2 سوره نحل، آیه 96.

3 سوره مائده، آیه 1.

4 سوره بقره، آیه 177.

5 سوره اسراء، آیه 34.

6 سوره نساء، آیه 58.

7 سوره انفال، آیه 27.

8 سوره مؤمنون، آیه 8.

9 سوره بقره، آیه 188.

10 سوره طارق، آیه 9.

11 سوره نساء، آیه 135.

12 سوره آل‏ عمران، آیه 188.

13 بحار الانوار، ج 74، ص 80./حوزه نیوز

منبع: ایسنا


      

قیامت کی آغاز می شود ؟

قیامت کی آغاز می شود ؟  
به محض مرگ، اعمال انسان عرضه شده و باید انسان نسبت به اعمال خود پاسخگو باشد.

 نبی مکرم اسلام درحدیثی در تاکید  برمراقبت نفس ومداومت برتوبه  و استغفار   می فرماید :

قال رسولُ اللّه(ص) :

إذا ماتَ أحَدُکُم فَقد قامَت قِیامَتُهُ ، یَرى ما لَهُ مِن خَیرٍ و شَرٍّ .

پیامبر خدا(ص) :

هرگاه یکى از شما بمیرد ، قیامتش بر پا می شود . پس خدا را چنان بپرستید که گویى او را مى ‏بینید و هر لحظه از او آمرزش بخواهید.

از  این روایت بدست می آید که به محض مرگ، اعمال انسان عرضه شده و باید انسان نسبت به اعمال خود پاسخگو باشد وبا توجه به فلسفه وجود قیامت انسان در دنیا مادی قبل از مرگ باید زمینه آمرزش الهی را فراهم آورد که در ادامه روایت حضرت به آن تاکید دارند .

پی نوشت:

(کنزالعمّال : 42123 منتخب میزان الحکمة : 516)

منبع: جام نیوز


      

پاداش بیماری چیست؟

پاداش بیماری چیست؟ 
یکی از نعمت‌های بزرگی که خداوند به آدمی عطا می‌کند تندرستی و سلامت تن است اما این به این معنا نیست که بیماری نقمت بوده و فرد بیمار از رحمت خدا دور گشته است.

یکی از نعمت های بزرگی که خداوند به آدمی عطا می‌کند تندرستی و سلامت تن است اما این به این معنا نیست که بیماری نقمت بوده و فرد بیمار از رحمت خدا دور گشته است.

فضیلت بیمارى‏ ‏

امام علی علیه السلام  به یکى از یارانش که بیمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکایت دارى (بیمارى) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بیمارى پاداشى نیست امّا گناهان را از بین مى‏برد، و آنها را چونان برگ پاییزى مى‏ریزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‏ها و قدم‏هاست و خداى سبحان به خاطر نیّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد. (راست گفت امام على علیه السّلام «درود خدا بر او باد» که بیمارى پاداشى ندارد، بیمارى از چیزهائى است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملایمات زندگى و بیمارى‏ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کارى است که بنده انجام مى‏دهد. پس بین این دو تفاوت است که امام علیه السّلام آن را با علم نافذ و رأى رساى خود، بیان فرمود . (نهج البلاغة / ترجمه دشتى / حکمت 42)

امام باقر علیه السّلام فرمود: هر گاه بدن بیمار نشود شرارتش بیشتر است، و بدنى که شرارت برساند خیر ندارد و امام صادق علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل کند که فرمود: حکایت م?من حکایت ساقه گیاهى است که بادها او را به این سو و آن سو حرکت مى‏دهند، م?من را هم دردها و بیماریها خم و راست مى‏کنند، و حکایت منافق حکایت عصاى آهنین راستى است که آسیبى به آن نرسد، تا مرگش فرا رسد و او را در هم شکند. (مشکاة الأنوار / ترجمه هوشمند و محمدى/ متن 595 )

روزى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم به اصحاب فرمود: کدامیک از شما دوست دارد، سالم بماند و بیمار نشود؟ عرض کردند: همه ما اى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم. فرمود: آیا دوست دارید همانند خران گمشده باشید، نه اصحاب کفّارات؟ (چون بیمارى کفّاره گناهان مى‏گردد) سوگند به کسى که جانم در دست اوست، انسان در بهشت مقامى دارد که با عمل به آن نمى‏رسد، اما به صبر بر بلا به آن مى‏رسد و بزرگى پاداش، در مقابل بلاى بزرگ است و خداوند هر گاه بنده‏اى را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ مبتلا مى‏سازد که اگر صابر بود، رضا و خشنودى خدا را به دست مى‏آورد، و اگر صبر نکرد مورد خشم و غضب او قرار خواهد گرفت. و فرمود: اگر م?من در بیمارى نیکویى حال خود را بداند، دوست نمى‏دارد، از آن خارج گردد. و فرمود: اهل عافیت در قیامت دوست مى‏دارند، که بدن‏شان را در دنیا با مقراضى مى‏بریدند، چون پاداش بزرگ اهل بلا را مى‏بینند. حضرت موسى عرض کرد:  خدایا دوست ندارم که بیمار و ضعیف گردم و در عبادت من سستى پیدا گردد و هم دوست ندارم همیشه سالم باشم که تو را فراموش کنم، بلکه دوست دارم گاهى بیمار شوم که تو را یاد کنم و گاهى سالم شوم، و تو را شکرگذارم. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1 / 121 )

ثواب بیمار

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: براى بیمار (م?من) چهار خصوصیّت و ویژگى وجود دارد: (1) 1- قلم از او برداشته مى‏شود (گناهى بر او نوشته نمى‏شود). 2- و خداوند به فرشتگان مراقب او فرمان مى‏دهد تا (ثواب) تمام کارهاى خوبى را که در زمان سلامتى، توفیق انجام آن را داشته است، در نامه اعمال او ثبت کنند. 3- و (اثر) آن بیمارى به هر عضوى از اعضاى بدن او رسیده، گناهانى را که توسّط آن عضو انجام گرفته است از بین مى‏برد. 4- و اگر در این حالت بمیرد، آمرزیده از دنیا رفته است و اگر زنده بماند (و از این بیمارى جان سالم بدر برد) باز هم مورد آمرزش قرار خواهد گرفت. حسن روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: اگر مسلمانى بیمار شود، خداوند (ثواب) بهترین اعمالى را که در زمان سلامتى انجام داده است در نامه اعمال او ثبت مى‏کند، و همان گونه که برگ از درخت فرو مى‏ریزد گناهان او نیز فرو مى‏ریزد. (پاداش نیکیها و کیفر گناهان / ترجمه ثواب الأعمال /488 ) امیر الم?منین (علیه السلام ) از پیامبر خدا (صلی الله علیه ) نقل مى‏کند که به سلمان فارسى فرمود:اى سلمان! براى تو در بیماریت سه خصلت است: تو در یاد خدا هستى و دعاى تو در آن حالت مستجاب است و بیمارى براى تو گناهى را باقى نمى‏گذارد مگر اینکه آن را از بین مى‏برد، خداوند تو را تا آخر عمرت از سلامتى برخوردار سازد. (الخصال / ترجمه جعفرى / ج‏1 /  251 )

براى شفاء هر بیمارى‏

روایت است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: جبرئیل به من داروئى آموخت که با داشتن آن به داروئى دیگر نیاز ندارم، پرسیدند یا رسول الله آن دوا چیست فرمود: آب باران را پیش از آنکه به زمین بریزد بگیر و در ظرفى تمیز بریز و بر آن (حمد) و (توحید) و (معوّذتین) را 70 بار بخوان و لیوانى صبح و لیوانى شب از آن بیاشام، بآن کس که مرا بحق فرستاد درد و بیمارى را از بدن و استخوان‏ و مخ و عروق ببرد. و فرمود: سیاه دانه شفاء هر بیمارى است مگر مرض موت و امام میفرماید: ما میگوئیم در پشت کوفه قبریست که هیچ بیمارى بدان پناه نبرد مگر آنکه شفاء یابد (مراد قبر مقدّس امیر م?منان (ع) است). (مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى/  ج‏2  /263  )

با این اوصاف دیگر بیماری را نمی‌توان مطلقاً در زمره نقمات خداوندی به حساب آورد.

منبع: تبیان


      

آیا حجاب مخصوص زنان است؟

 آیا حجاب مخصوص زنان است؟ 
بر مرد و زن واجب است که اولاً بدن خود را در مقابل نامحرمان به نمایش نگذارند و ثانیاً چشم خود را از نگاه شهوانی به نامحرم بازگیرند.

 باید توجه داشت که احکام الهی   همه بر اساس علم و حکمت الهی و  مشیّت اوست، نه بر اساس میل‌ها و نفس‌های مردمان که جایی برای حسادت ورقابت باشد.

 فواید احکام الهی ابتدا به خود شخص و سپس به دیگران یا جامعه بر می‌گردد و منفعت حجاب زن نیز قبل از هر کس به خودش می‌رسد و سپس به جامعه. خداوند می‌خواهد ودیعه‌اش به زن و زیبایی و جاذبه‌ی او، عام المنفعه نباشد. او به یک کالایی برای لذت رایگان همگانی مبدل نگردد و مرد صرفاً به چشم شهوت و غریزه‌ی حیوانی به زن نگاه نکند و به خاطر حرص بهره‌وری و لذت‌جویی‌اش، او را مورد آزار و اذیب قرار ندهد. لذا فرمود رعایت این پوشش برای خوب شناخته شدن از یک سو و مصونیت از اذیب و آزار از سوی دیگر لازم است (ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن‏ - الأحزاب، 59)

اما، پوشش،ستر یا آن چه امروز نامش را حجاب گذاشته‌ایم، بر همگان واجب است و نه فقط بر دختران و زنان. هر چند که حدودش فرق دارد و آن هم بی حکمت نیست و منطبق با خلقت و فطرت بشری است.

لذا همان‌طور که عدم رعایت و شکستن این حدود بر زنان حرام است، بر مردان نیز حرام است.مثلا اگر لباسی بپوشد که می‌داند بدن‌نما و محرک عموم است و با آن در مجامع و میان نامحرمان حضور یابد فعل حرام مرتکب شده است.

قاعده‌ و قانون «نگاه کردن» نیز همین‌طور است. هم بر مردان حرام است که به نامحرم نگاه لذت جویانه (شهوانی) بیاندازند و هم بر زنان حرام است که به مردان نامحرم چنین نگاهی بیاندازند، خواه دو طرف پوشش را رعایت کرده باشند و یا نکرده باشند.

لذا هم راجع به مردان فرمود: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحَْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ... – به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان (نامحرم) باز گیرند و فرج‌هاى خویش را نگهدارند (زنا نکنند)»، هم راجع به زنان فرمود: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ... - و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند ...(النور، 30 و 31)

پس، بر مرد و زن واجب است که اولاً بدن خود را در مقابل نامحرمان به نمایش نگذارند و ثانیاً چشم خود را از نگاه شهوانی به نامحرم بازگیرند. منتهی جاذبه‌ی زنانه به مراتب بیشتر است. خداوند جمیل و لطیف، تجلی جمال و لطافت ویژه‌ای به زن نموده که بالتبع جاذبه‌ی ویژه‌ای دارد.

لذا حدود پوشش متفاوت است. پس هیچ منطقی نیست که مرد  هر طور که خواست در جامعه ظاهر شود  و زن چشم پپوشد! و زن بگوید: من هر طور خواستم جلوه می‌کنم و مرد چشم بسته و نگاه نکند.

بلکه تحقق این سلامت جسمی، روحی، اخلاقی، مادی، معنوی، شخصی و اجتماعی و ممانعت از مضرات هنجار شکنی، مستلزم رعایت همه جانبه است. یعنی هم زن و مرد پوشش تکلیف شده را رعایت کنند و هم هر دو از نگاه آلوده به نامحرم پرهیز نموده و خود را از ورود به عرصه‌ی گناه بازدارند.

منبع: جام نیوز


      

اعتراض بدپوششها به ناجا و واکنش عقیلی

اعتراض بدپوشش‌ها به ناجا و واکنش عقیلی 
کنسرت سالار عقیلی(پنجشنبه شب) در سالن همایش‌های برج میلاد حاشیه‌هایی در پی داشت.

به گزارش فرهنگ نیوز ، گشت ارشاد شامگاه 7 شهریورماه، در حالی در برج میلاد مستقر شد که مخاطبان زیادی برای کنسرت «پردیس» به خوانندگی سالار عقیلی به این محل آمده بودند اما پوشش عده ای از آنان بشدت زننده و مسئله دار بود که موجب ممانعت از ورودشان به کنسرت شد.

ناجا پیشتر درباره ضرورت حفظ پوشش اسلامی و قانونی در کنسرت ها تذکر داده بود اما این موضوع با بی اعتنایی عده ای از داوطلبان حضور در کنسرت عقیلی روبرو شد.

 پارت اول کنسرت بدون هیچ حاشیه‌ای به روی صحنه رفت اما از آنجا که از ورود تعدادی از مخاطبان خانوم به دلیل پوشش نامناسب ممانعت شده بود یکی از حاضران در پارت دوم کنسرت به نشان اعتراض از جای خود بلند شد و خطاب به سالار عقیلی گفت: آقای عقیلی ما امشب آمده بودیم تا از موسیقی لذت ببریم اما متاسفانه افرادی در بیرون این در ایستاده‌اند که با مردم برخورد نامناسب دارند.

سالار عقیلی آن لحظه به خواندنش ادامه داد و پس از چند دقیقه گفت: بسیار متاسفم که امشب در اینجا چنین اتفاقاتی رخ داده است. 20 دقیقه پیش از شروع کنسرت هم به من خبر دادند که برای یکی از نزدیکانم چنین اتفاقی افتاده است.

او ادامه داد: من همیشه با مردم هستم و برای شما می‌خوانم.

گرچه آقای عقیلی با این جملات سعی داشت که این هوادار خود را راضی کند اما این انتظار هم وجود دارد که او بر پایبندی همه به ضروریات دین و یا دست کم قانون تاکید کند.

منبع: جهان نیوز


      
<   <<   6   7   8   9   10      >