سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه کارهایی صدقه محسوب میشود؟

-آیا صدقه دادن و بخشش کردن تنها جنبه مالی و مادی د ارد یا انسان می‌تواند به اشکال دیگر نیز بخشش کند؟ شاید این سوال برای خیلی از افراد مطرح باشد. 
آیا صدقه دادن و بخشش کردن تنها جنبه مالی و مادی د ارد یا انسان می‌تواند به اشکال دیگر نیز بخشش کند؟ شاید این سوال برای خیلی از افراد مطرح باشد.

برای پاسخ به این سوال ابتدا به حدیثی زیبا از امام حسین (ع) اشاره می‌کنیم که فرمودند: "بخشنده‏‌ترین مردم کسی است که به آن که چشم امید به او نبسته بخشش کند1".

اما حال ببینم در کلام رسول خدا و ائمه(ع) چه کارهایی صدقه محسوب می‌شوند؟

پیامبر خدا(ص) در این باره می‌فرمایند: " بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد. عرض شد: چه کسی توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود: برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه، صدقه‏ است؛ نشان دادن راه به دیگری، صدقه است، عیادت از بیمار، صدقه است، امر به معروف، صدقه است، نهی از منکر، صدقه است و جواب سلام را دادن، صدقه است 2".

آن حضرت در جایی دیگر خودداری از بدی، را صدقه می‌دانند و می‌فرمایند: "هر کار نیکی، صدقه است3".

پیامبر خدا(ص) همچنین فرمودند: "زبانت را نگهدار؛ زیرا این کار صدقه‏‌ای است که برای خودت می‏‌دهی4".

امام صادق(ع) نیز در تشریح ویژگی صدقه‌ای که مورد رضایت خداوند است می‌فرمایند: "صدقه‏‌ای که خدا آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح میان مردم، هرگاه رابطه شان تیره شد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر، هرگاه از هم دور شدند5".

ایشان همچنین می‌فرمایند: "فهماندن سخن به ناشنوا، بی آن که از این کار به ستوه آیی، صدقه‏‌ای‏ گواراست6".

منابع روایات:

1- کشف الغمّه: 2 / 242 منتخب میزان الحکمة: 122

2- بحار الأنوار: 75 / 50 / 4 منتخب میزان الحکمة: 318

3- الخصال: 134 / 145 منتخب میزان الحکمة: 318

4- الکافی: 2 / 114 / 7 منتخب میزان الحکمة: 318

5- الکافی: 2 / 209 / 1 منتخب میزان الحکمة: 318

6- بحار الأنوار: 74 / 388 / 1 منتخب میزان الحکمة: 318

منبع: ایسنا


      

دردهای ناگفته عباس بابایی

-پرسیدم: چه اتفاقی افتاده عباس؟ به کجا می‌روی؟ او که با دیدن من غافلگیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت: پیرمرد را برای استحمام به گرمابه می‌برم. کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته... 
پرسیدم: چه اتفاقی افتاده عباس؟ به کجا می‌روی؟ او که با دیدن من غافلگیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت: پیرمرد را برای استحمام به گرمابه می‌برم. کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته...

جملات بالا بخشی از خاطرات زندگی شهید عباس بابایی است. سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم از سازمان حفظ آثار ونشر ارزشهای دفاع مقدس در نوشتاری که در اختیار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گداشته است، گوشه‌ای دیگر از زندگی سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی را مرور کرده است.

در این نوشتار آمده است: نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از ارتش، سپاه و بسیج مردمی از همان اولین لحظات شروع جنگ تحمیلی در شهریورماه 1359 تا پاکسازی میهن اسلامی از لوث دشمن در عملیات‌های مستمر و کوبنده، با اتکا به خدا و اراده‌ای راسخ، حتی در شرایط تحریم و فشارهای سیاسی- اقتصادی از سوی استکبار جهانی توانستند با همت مردان بی‌ادعا، جنگ هشت ساله تحمیلی را به سرانجامی که حقوق ملت ایران تأمین شود، برسانند.

در بین این نیروها،نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با فعالیت‌های متعددی از جمله حملات آفندی به تأسیسات، تجهیزات و ادوات زرهی دشمن در مناطق اشغالی و در عمق خاک عراق، پشتیبانی از نیروهای سطحی در زمین و دریا، جابجایی نیرو از دورترین نقاط کشور به مناطق عملیاتی جنوب و غرب، تخلیه مجروحان، اسکورت ناوگان کشتی‌های تجاری و نفتکش‌ها در خلیج فارس و... توانست بدون هرگونه ادعا، با تقدیم صدها شهید خلبان و... در کنار شهدای دیگر، وظیفه خطیر خود را نسبت به نظام اسلامی و سرزمین همیشه جاوید ایران به خوبی انجام دهد.

امروز اگرچه زمان زیادی از پایان جنگ گذشته، اما به جرأت می‌توان گفت هنوز گوشه کوچکی از رشادت‌ها و دلاوری‌های این قهرمانان که خود می‌تواند درسی برای آیندگان و نسل امروز باشد به درستی در پیشگاه ملت ایران مطرح نشده است. از این رو بر خود تکلیف دیدم که در این راستا گوشه کوچکی از زندگی¬نامه و رشادت¬های این دلاور مرد ایران زمین، شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی را بازگو کنم.

شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت، مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگی‌اش موج‌ها در برداشت. مرد وارسته‌ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده‌ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره¬ی خویش بود. از آن زمان که خود را شناخت، کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود.

قبل از ورود به ارتش
سرلشکر خلبان عباس بابایی چهارم آذرماه 1329 در شهرستان قزوین به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دبستان دهخدا و دوره متوسطه را در دبیرستان نظام وفای این شهر طی کرد. بابایی از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود و در سال 1348در رشته پزشکی پذیرفته شد.

ورود به ارتش
در سال 1348 علیرغم قبولی در رشته پزشکی با توجه به علاقه بسیاری که به پرواز و اوج گرفتن در آسمان‌ها داشت، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی خلبانی برای تکمیل دوره آموزشی به کشور آمریکا اعزام شد.

وی با پشتوانه مذهبی قوی و ایمان نیرومندی که داشت، در مدت اقامت در آمریکا هرگز جذب مظاهر پر فساد غرب نشد و با موفقیت دوره آموزش خلبانی هواپیمای شکاری را به اتمام رساند و پس از مراجعت به وطن در سال 1351با درجه ستواندومی در پایگاه هوایی دزفول به خدمت مشغول شد.

با ورود هواپیماهای مدرن و پیشرفته اف-14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزو خلبانان تیزهوش و ماهر در پرواز برای خلبانی این هواپیماها بود، انتخاب و در سال 1358 به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.

فعالیت‌های سیاسی و مذهبی قبل از ورود به صحنه دفاع مقدس
با اوج‌گیری مبارزات مردم قهرمان ایران علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع سایر پرسنل متعهد ارتش به مبارزه علیه نظام شاهنشاهی پرداخت.

همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری انجمن‌های اسلامی در ارتش، ویژگی‌های فردی و شخصیتی شهید بابایی و جهد مذهبی و پایبندی او به مسائل اعتقادی و مواضع دفاعی او در مقابل انحرافات سبب شد که او را به سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هشتم شکاری اصفهان انتخاب کردند.

سال 58 برای عباس بابایی که‌ در مقام مسئول انجمن اسلامی انجام وظیفه می‌کرد، سال پرکاری بود چرا که نابسامانی¬ها بسیار و بابایی مسئول سامان بخشی آنها بود. القائات انحرافی و دسیسه‌های گروهک‌های فدایی خلق، توده‌ای و منافقین که با طرح انحلال ارتش قصد از هم‌پاشی نیروهای مسلح را داشتند بر افکار تعدادی از کارکنان ناآگاه اثر گذاشته و آنان را بر سر راه دو راهی انتخاب قرار داده بود و بابایی با بینش و درک عمیق خود اعضای انجمن اسلامی و نیروهای مؤمن به انقلاب را به مقابله با این توطئه بسیج کرد و روشنگری‌های سیاسی و اعتقادی انسجام عمومی پایگاه را تا محکوم کردن این طرح خائنانه و تأیید ارتش توسط حضرت امام‌خمینی (ره) حفظ کرد. با شروع تجاوزات رژیم بعثی عراق، بابایی از انجمن اسلامی فاصله گرفته و وارد عرصه دفاع شد.

فعالیت‌ها و مسئولیت‌ها بعد از ورود به صحنه دفاع مقدس
بابایی یکی از افسران وفادار ارتش جمهوری اسلامی و از پیشتازان انقلاب بود. او با دارا بودن تعهد، ایمان و تخصص و مدیریت اسلامی، چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی در پایگاه هوایی اصفهان باعث شد تا مسئولین وقت نیروی هوایی در تاریخ 1360/5/7درجه او را از سروانی به درجه سرهنگ دومی ارتقا دهند.

شهید بابایی با کفایت، لیاقت و تعهد بی‌پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه هوایی اصفهان از خود نشان داد در مورخه 1362/9/9 با ارتقا به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیاتی فرماندهی نیروی هوایی منصوب و به ستاد فرماندهی در تهران منتقل شد.

بابایی با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال‌های بعد، در جبهه‌های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی بر تاریخ انقلاب دفاع مقدس و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران افزود.

وی به علت لیاقت و رشادت‌هایی که در دفاع از آرمان‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و سرکوب و دفع تجاوزات دشمنان انقلاب اسلامی متجلی ساخت، در مورخه 1366/2/8 به درجه سرتیپی مفتخر شد؛ گرچه همکاران و اطرافیان او را کمتر با این درجه مشاهده کردند.

نقش‌آفرینی در عملیات‌های مهم دوران هشت سال دفاع مقدس
عباس بابایی با بیش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم عمر پربرکت خویش را در طول این سال‌ها در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاه‌ها و جبهه‌های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین خاطر او چهره آشنای رزمندگان ارتش و سپاه و بسیجیان و یار وفادار فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی بود، تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از شصت مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می¬شود:

- حمله به پایگاه هوایی الولید(H-3):پایگاه هوایی "الولید" در جوار مرزهای مشترک اردن و سوریه، منطقه تجمع هواپیماهای نظامی و غیرنظامی عراق بود که به دور از دسترس جنگنده بمب‌افکن‌های نیروی هوایی قرار داشت. با انجام عملیاتی بسیار دقیق و حساب شده، این منطقه در 1360/1/15مورد تهاجم هواپیماهای نیروی هوایی ارتش قرار گرفت و خسارات سنگینی به بار آورد. بابایی در این عملیات با هواپیمای اف-14 در نقش پوشش هوایی و دفاع هوایی این عملیات شرکت داشت. از عملیات‌های مهمی که شهید بابایی در آن نقش داشته می‌توان به «عملیات والفجر 8 » و آزاد سازی شهر فاو که ارتباط عراق با دریا قطع شد، «عملیات بیت‌المقدس» که منجر به آزادسازی خرمشهر شد،«عملیات فتح‌المبین»،«عملیات طریق‌القدس» که منجر به آزاد سازی شهر بستان شد و ارائه طرح اسکورت کشتی‌های تجاری و نفتکش در خلیج فارس اشاره کرد.

نحوه شهادت
در سال 1366 مقرر شده بود که با خانواده به سفر حج تمتع مشرف شود. تمام مراحل انجام سفر مهیا شد ولی در آخرین لحظات و در فرودگاه شهید بابایی از رفتن به حج صرفنظر کرد. وقتی با اصرار اطرافیان مواجه شد، گفت: «مکه من این مرز و بوم است. مکه من آب‌های گرم خلیج فارس و کشتی‌هایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل می‌توانم خودم را راضی کنم». با این سخنان عباس دیگر اطرافیان حرفی برای گفتن نداشتند. خلبان عباس بابایی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال 66 طرحی را برای عبور سالم کشتی‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآوردند، که ماحصل آن عبور امن و با سلامت چهل فروند کشتی غول پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود.

با توجه به اینکه نباید مسئولان و مقامات لشکری در عملیات‌های برون مرزی شرکت کنند، ولی بابایی هیچگاه نمی‌توانست خود را از صحنه جنگ جدا کند و با اینکه معاون عملیاتی نیروی هوایی بود، اما همیشه در میدان‌های جنگ حضور داشت و می‌گفت:«اگر پرواز نکنم، احساس ضعف خواهم کرد زیرا هستی خود را در میدان جنگ می‌بینم».

در تاریخ 1366/5/15 روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه "اف -5" در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهده‌دار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد.ولی متأسفانه هنگام مراجعت از بمباران مواضع دشمن،هواپیما مورد اصابت گلوله‌های تیربار ضدهوایی قرار گرفت و پس از فرود هواپیما معلوم شد، گلوله‌ای بدنه هواپیما را شکافته و حنجره او را پاره کرده است و در روز عید قربان ذبیح‌الله شد و ندای پروردگارش را لبیک گفت و نام پرآوازه‌اش در تاریخ پر افتخار ایران جاودانه شد.

خاطرات ماندگار از شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی مبارزه با شیطان نفس با ورزش
یکی از هم‌دوره‌ای‌های شهید بابایی بیان می‌کند که در دوران تحصیل آموزش خلبانی در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه آموزشی«ریس» که هر هفته منتشر می‌شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه ما را به خود جلب کرد. مطلب این بود: «دانشجو بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب می‌دود تا شیطان را از خود دور کند».

من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. گفت: چند شب پیش بی‌خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل«باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه برمی‌گشتند. آنها از دیدن من شگفت‌زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد، نزد او رفتم. گفت: در این وقت شب برای چه می‌دوی؟ گفتم: خوابم نمی‌آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح و جواب من برای کلنل قانع کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می‌گذرد که گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه‌هایش مرا به طرف خودش و گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. زن و مرد با شنیدن حرف من، تا دقایقی می‌خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی‌توانستند رفتار مرا درک کنند.

یاور درماندگان
یکی از دوستان نزدیک شهید بیان می‌کند عباس همیشه در فکر مردم بی‌بضاعت بود. در فصل تابستان به سراغ کشاورزان و باغبانان پیری که ناتوان بودند و وضع مالی خوبی نداشتند می‌رفت و آنان را در برداشت محصولشان یاری می‌کرد. زمستان‌ها وقتی برف می‌بارید پارویی برمی‌داشت و پشت بام‌ خانه‌های درماندگان و کسانی را که به هر دلیل توانایی انجام کار نداشتند، پاور می‌کرد.

به خاطر دارم مدتی قبل از شهادتش، در حال عبور از خیابان سعدی قزوین بودم که ناگهان عباس را دیدم. او معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته بود و برای اینکه شناخته نشود، پارچه‌ای نازک بر سر کشیده بود. من او را شناختم و با این گمان که خدای ناکرده برای بستگان حادثه‌ای رخ داده است، پیش رفتم. سلام کردم و با شگفتی پرسیدم: چه اتفاقی افتاده عباس؟ به کجا می‌روی؟ او که با دیدن من غافلگیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت: پیرمرد را برای استحمام به گرمابه می‌برم. او کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته.

با دیدن این صحنه، تکانی خوردم و در دل روح بلند او را تحسین کردم.

شرکت در عزاداری و تعزیه
خواهر شهید بابایی می‌گوید: هر سال پدرم، حاج اسماعیل بابایی، با برگزاری مراسم تعزیه‌خوانی در روزهای محرم، یاد و خاطره حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران آن حضرت را زنده نگاه می‌داشت. آن روزها عباس به خاطر ایفای نقش و شرکت در مراسم تعزیه در هر جای ایران بود، در شب بیست و یکم و روزهای تاسوعا و عاشورا خود را به قزوین می‌رساند. او از دوران کودکی، به فراخور حال، در نقش‌های گوناگونی ظاهر می‌شد. به اصرار خودش، همیشه ایفاگر نقش‌هایی بود که از همه آسیب پذیرتر بودند. او به هنگام اجرای تعزیه و عزاداری با پای برهنه و بدون جوراب در صحنه حاضر می‌شد و زار زار می‌گریست و این حرکت او، حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار می‌داد.

شهید در کلام بزرگان
الف- رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره):«خدا رحمت کند شهید سعید ما را.»

ب- مقام معظم رهبری(مدظله العالی): « این شهید عزیز انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود در طول این چند سالی که من ایشان را می‌شناختم همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پا بر جا بود.

او هیچگاه به مصالح خود فکر نمی‌کرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت، او فرماندهی بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود، اما در مقابل اعمال بد و زشت خیلی بی‌تاب و سخت‌گیر بود.

این شهید عزیز یک انقلابی حقیقی و صادق بود و من به حال او حسرت می‌خورم و احساس می‌کنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب ماندم.»

ج- آیت‌الله شهید صدوقی امام جمعه یزد: «بابایی چه جوان دوست داشتنی و اهل معنایی است، ای کاش ما هم در کارهای‌مان این چنین خلوص داشتیم.»

فرازی از وصیتنامه شهید
«...فرزندم هرچقدر میتوانی درس بخان، درس بخوان، درس بخوان. خوب فکر کن، به مردم کمک کن، کمک کن. خوب قضاوت کن، همیشه از خدا کمک بخواه، حتماً نماز بخون، راه خدا را هرگز فراموش نکن...

...کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود...».



      

اقتدار ایران وعقب گردهای امریکا

 

- بسیاری از صاحبنظران سیاسی و رسانه ای معتقدند امریکا از حمایت های جمهوری اسلامی ایران وروسیه ونیز حزب الله دچار هراس شده به همین دلیل از جنگ رسانه ای یک هفته ای که علیه سوریه به راه انداخته بود به یکباره عقب نشینی کرد . 
بسیاری از صاحبنظران سیاسی و رسانه ای معتقدند امریکا از حمایت های جمهوری اسلامی ایران وروسیه ونیز حزب الله دچار هراس شده به همین دلیل از جنگ رسانه ای یک هفته ای که علیه سوریه به راه انداخته بود به یکباره عقب نشینی کرد .

 دولتمردان امریکایی درحالی از موضع جنگ علیه سوریه عقب نشینی کردند که بسیاری از محافل سیاسی ورسانه ای دنیا این عقب نشینی را ناشی از هراس امریکا ازحمایت های ایران ،روسیه وحزب الله از سوریه می دانند.

ماجرای حمله نظامی به سوریه از درگیری‌های ارتش با «جبهه النصره» و «ارتش آزاد» در ریف دمشق کلید خورد. حمله شیمیایی به منطقه «الغوطه الشرقی» که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم غیرنظامی شد، رقمی که برخی رسانه‌ها آن را به 1300 نفر نیز رسانده‌اند.پس از آن بود که بلافاصله مقامات آمریکایی و انگلیسی موضوع حمله به سوریه را به منظور پایان دادن به آنچه کشتار مردم خواندند، مطرح کردند. جان‌کری وزیر خارجه آمریکا حمله شیمیایی در سوریه را «اقدامی وقیحانه» خواند و از حمله نظامی به سوریه سخن گفت.

صدای شیپور تهدیدات جنگ طلبانه اوباما و مقامات امریکایی علیه سوریه درحالی به صدا در آمد که این تهدیدات با واکنش‌های جهانی روبرو شد و بسیاری از کشورها تهدید به اقدام یک‌‌جانبه از سوی آمریکا را قبیح و آن را مغایر با قوانین و قواعد سازمان‌های بین‌المللی خواندند.پیش از این نیز مقام معظم رهبری در اولین دیدار هیات دولت یازدهم در این خصوص بیان داشتند که حمله آمریکا به سوریه فاجعه‌آمیز خواهد بود و نسبت به پیامد نامعلوم جرقه در انبار باروت منطقه هشدار دادندپس از جنگ رسانه‌ای صورت گرفته طی یک هفته اخیر بود که مقامات آمریکایی از موضع خود مبنی بر جنگ، طی روزها و ساعت‌های آینده فاصله گرفته و اعلام کردند که جنگ در سوریه اتفاق می‌افتد اما زمان آن شاید به روزها و هفته‌های آینده موکول شود و منتظر تایید حمله از سوی کنگره هستیم، جلسه‌ای که قرار است طی هفته آینده برگزار شود.

این عقب نشینی در حالی است که بسیاری از صاحبنظران سیاسی و رسانه ای معتقدند امریکا از حمایت های جمهوری اسلامی ایران وروسیه ونیز حزب الله دچار هراس شده به همین دلیل از جنگ رسانه ای یک هفته ای که علیه سوریه به راه انداخته بود به یکباره عقب نشینی کرد . در همین حال یک نماینده جمهوری‌خواه آمریکایی مدعی شد که تصمیم باراک اوباما برای کسب اجازه از کنگره آمریکا به منظور دخالت‌ نظامی در سوریه "سیگنال‌های متناقضی" برای ایران و جهان می‌فرستد و آن را "شکست آشکاری در حکمرانی" خواند.

پیتر کینگ، نماینده جمهوری‌خواه ایالت نیویورک در گفت‌وگو با شبکه خبری فاکس نیوز با تکرار ادعاهای غرب مبنی بر نظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران مدعی شد: ما اگر نتوانیم سوریه را با خط قرمز تسلیحات شیمیایی متوقف کنیم، چگونه می‌توان انتظار داشت که ایران را با خط قرمز تسلیحات هسته‌ای متوقف کنیم؟ این نماینده جمهوری‌خواه آمریکایی در ادامه گفت: (اوباما) اگر نمی‌خواهد شخصا اقدام کند باید ما را همین فردا برای برگزاری جلسات خبر کند. ما نباید 9 یا 10 روز صبر کنیم و به سوریه اجازه دهیم برای این کار آماده شود و چنین سیگنال‌های متناقضی برای جهان و به ویژه ایران بفرستیم.

در همین حال یک پایگاه صهیونیستی نیز اذعان کرد تاخیر در حمله ایالات متحده به سوریه، منجر به تقویت محور مقاومت متشکل از ایران، سوریه و حزب‌الله لبنان شده است.پایگاه صهیونیستی دبکا نزدیک به منابع نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در گزارشی در خصوص اظهارات باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا که به ارجاع طرح حمله به سوریه اختصاص داشت، تصریح کرد: اوباما با این سخنان خود، نه تنها بار دیگر حمله نظامی به سوریه را لوث کرد بلکه اسرائیل را در 4 حوزه به دردسر انداخت از جمله بلوک سیاسی ایران – سوریه – حزب‌الله تقویت شد؛تهران می‌تواند بدون هراس از دخالت آمریکا به برنامه هسته‌ای خود ادامه دهد؛حزب‌الله اکنون می‌تواند از حمایت خود از بشار اسد خوشحال باشد؛ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، تلاش‌های 6 ساله خود برای دست‌یابی به تفاهم با باراک اوباما را شکست خورده یافت.

همچنین نیویورک تایمز نیز با انتشار یادداشتی به قلم «آناتول لیون» استاد دپارتمان مطالعات جنگ کالج لندن، به دولتمردان آمریکایی توصیه کرده است که در سیاست‌های خود به این واقعیت که تنها یافتن راه‌حلی مسالمت‌آمیز برای بحران سوریه، مشارکت روسیه و ایران است، نوشته است آمریکا باید مخالفت‌های خود با این دو کشور را نیز به صورتی محترمانه مطرح کند و از رفتارهای «متکبرانه» و «ریاکارانه» در قبال آن‌ها دست بردارد.

تاکید صاحبنظران بر عقب نشینی امریکا از تهدیدات جنگ طلبانه درحالی است که سفرای سوریه، روسیه و ایران ضمن هشدار به آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره حمله به سوریه یادآور شدند که آنها باید قبل از دست زدن به چنین خطایی، ‌محاسبات خود را برای مرحله پس از آن مرور کنند.رکن‌آبادی با اشاره به سفر رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به سوریه و لبنان، حمایت کامل جمهوری اسلامی ایران از مردم و نظام سوریه را مورد تأکید قرار داد.

تهدیدات جنگ طلبانه دولتمردان امریکایی علیه سوریه درحالی همچنان ادامه دارد که وزیر امور خارجه کشورمان در یک گفت‌ گوی تلفنی با بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد ضمن محکومیت استفاده از سلاح‌های شیمیایی، خطرات استفاده از زور و مداخله نظامی در سوریه را مورد تاکید قرار داد و مداخله نظامی در این کشور را دارای تبعاتی زیانبار و گسترده که کنترل آن بسیار دشوار خواهد بود،‌ دانست.از سویی دیگر وزیر امور خارجه ایران طی تماس تلفنی با مشاور نخست وزیر پاکستان در امور امنیت ملی و سیاست خارجی در خصوص تحولات سوریه گفت‌وگو کرد.همچنین «مک کالی» وزیر امور خارجه نیوزیلند نیز در تماس تلفنی با وزیر امور خارجه کشورمان ضمن تبریک انتصاب وی با اشاره به تحولات اخیر سوریه، هرگونه کاربرد تسلیحات شیمیایی را غیر قابل قبول دانست و مخالفت جمهوری اسلامی ایران را با تحرکات برخی کشورها در جهت راه‌اندازی جنگ جدیدی در منطقه و مداخله نظامی در سوریه محکوم کرد.

همچنین رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان در تماس تلفنی با «عنیفه» وزیر خارجه مالزی با اشاره به اینکه ایران خود بزرگترین قربانی سلاح‌های کشنده شیمیایی بوده، گفت: کاربرد سلاح‌های شیمیایی هیچ توجیهی نداشته و کاملاً نادرست و محکوم است.

عنیفه وزیر خارجه مالزی نیز با بیان اینکه منطقه خاورمیانه روزهای حساسی را طی می‌کند، گفت: کشورش بشدت نگران وضعیت کنونی منطقه بوده و با استفاده از تمام ظرفیت مالزی کوشیده در جهت کاهش تنش در این منطقه حساس اقدام کند.

منبع: سیاست روز



      

کلید بود یا سوئیچ بولدوزر؟

 

- مگر «اصلاحات» شعار بدی بود؟! ولی در عمل به وطن‌فروشی و خروج از حاکمیت شماری از مدعیان اصلاحات انجامید و آقای خاتمی تازه در اواخر دوران ریاست جمهوری خود پیشنهاد کرده بود که «اصلاحات» نیاز به تعریف دارد!
حسین شریعتمداری
مگر «اصلاحات» شعار بدی بود؟! ولی در عمل به وطن‌فروشی و خروج از حاکمیت شماری از مدعیان اصلاحات انجامید و آقای خاتمی تازه در اواخر دوران ریاست جمهوری خود پیشنهاد کرده بود که «اصلاحات» نیاز به تعریف دارد!

 آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان در اولین کنفرانس‌خبری خود که بعد از انتخاب به ریاست جمهوری و با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار شده بود، مواضع درخور تقدیری اتخاذ کرد. ایشان از یکسو بر سیاست‌های کلان و رسماً اعلام شده نظام در عرصه‌های بین‌المللی تأکید ورزید که ابراز ناامیدی دشمنان بیرونی را در‌پی داشت و از سوی دیگر تلاش روزنامه‌های زنجیره‌ای برای مصادره رأی‌خود به حساب مدعیان اصلاحات را ناکام گذاشت که عصبانیت اصحاب‌فتنه را به دنبال داشت. آقای روحانی در همان کنفرانس خبری و در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران که پرسیده بود؛ آیا مجریان و مسئولان دولت پیشین را درو خواهید کرد؟ گفته بود؛ «دولت آینده،‌دولت کارآمدی و شایسته‌سالاری است و از همه عزیزان و مدیرانی که هشت سال کار و تلاش کردند و شایسته هستند استفاده می‌کنیم و در مقابل آنها تواضع می‌کنم» آقای روحانی در ادامه تأکید کرده بود «ما گفتیم کلید داریم، نگفتیم داس داریم».

این اظهارنظر رئیس جمهور که آمیزه‌ای از مزاح نیز در آن بود، بازتاب گسترده‌ای یافت و حکایت از آن داشت که آقای روحانی در گزینش اعضای کابینه و یاران و همکاران خود بر «شایسته‌سالاری» تکیه دارد و از انتخاب ناشایسته‌ها و بی‌صلاحیت‌ها اجتناب خواهد کرد. اما، حضور برخی از اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در فهرست وزیران پیشنهادی ایشان به مجلس شورای اسلامی، این برداشت را که جناب روحانی بر شایسته‌سالاری تکیه دارد، با تردیدهای جدی روبرو کرده و در حد و اندازه یک شعار بی‌پشتوانه تنزل داد. ولی بعد از آن که وزرای پیشنهادی-بدون استثناء- در معرفی خود به نمایندگان مجلس، از فتنه‌88 اعلام برائت کردند، بر دروغ بودن ادعای تقلب تأکید ورزیدند و از تعهد خود نسبت به رهبر معظم انقلاب و قانون اساسی سخن گفتند، این امیدواری در میان نمایندگان مجلس شکل گرفت که آنان از گناه بزرگ حضور در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 پشیمان شده و توبه کرده‌اند و قصد دارند با حضور فعال خود در چرخه تعریف شده اسلام و انقلاب و نظام، جبران مافات کنند.

توبه از آن جرم بزرگ اگرچه به تنهایی نمی‌توانست مجوز حضور آنان در دولت جدید باشد، ولی نمایندگان مردم- به هر علت که بحث جداگانه‌ای می‌طلبد- عذر تعدادی از آنها را پذیرفتند و به آنان رأی اعتماد دادند که امید است این حسن ظن نمایندگان مردم را پاس بدارند و البته 3 تن از وزرای پیشنهادی نیز نتوانستند از مجلس رأی اعتماد بگیرند.تا اینجا، می‌توان گفت که تعدادی از وزیران کابینه آقای دکتر روحانی حضور خود در کابینه را مدیون، اعلام برائت از فتنه 88، اعتراف به دروغ بودن ادعای تقلب، تأکید بر پاسداشت اصل ولایت فقیه و قانون اساسی و حسن ظن و پذیرش عذر تقصیر آنان از سوی اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستند، آیا غیر از این است؟!همین جا و با عرض پوزش باید گفت شعار «اعتدال» هندوانه دربسته است که تا شکافته نشود نمی‌توان درباره محتوای آن قضاوت کرد.

مگر «اصلاحات» شعار بدی بود؟! ولی در عمل به وطن‌فروشی و خروج از حاکمیت شماری از مدعیان اصلاحات انجامید و آقای خاتمی تازه در اواخر دوران ریاست جمهوری خود پیشنهاد کرده بود که «اصلاحات» نیاز به تعریف دارد! آیا قرار است شعار «اعتدال» به سرنوشت شعار «اصلاحات» دچار شود؟ پاسخ این سؤال را باید ابتدا در میدان عمل دید و سپس درباره آن قضاوت کرد. بنابراین بدیهی است که برخلاف آنچه این روزها مدعیان اصلاحات و برخی از اطرافیان رئیس جمهور محترم ادعا می‌کنند شعار سربسته و تعریف نشده «اعتدال» انگیزه و علت رأی اعتماد نمایندگان مردم به تعدادی از وزرای پیشنهادی نبوده است و دقیقاً به همین علت بود که جناب روحانی و وزرای پیشنهادی ایشان در کنار شعار اعتدال و به پیوست آن، بر برائت از فتنه 88، اعتراف به دروغ بودن تقلب و پایبندی به قانون اساسی تأکید می‌ورزیدند. از این روی بدون کمترین ابهام و تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که منظور آقای روحانی از «اعتدال» هر چه باشد، برائت از فتنه‌گران اصلی‌ترین محور آن است.

اکنون باید گفت؛ اگر رأی مردم را آنگونه که رهبر معظم انقلاب تأکید فرمودند، «حق‌الناس» بدانیم- که هست- و بی‌توجهی به آن را گناهی نابخشودنی و خیانت تلقی کنیم - که چنین است- این «حق‌الناس» منحصر به زمان شمارش آراء نیست، بلکه کسانی که با رأی مردم، یعنی همان «حق‌الناس» بر کرسی‌های مسئولیت تکیه زده‌اند نیز موظف به حفظ امانت مردم و پاسداری از حق‌الناس خواهند بود. اما، از سوی دیگر، جناب روحانی و اعضای کابینه ایشان در جریان اخذ رأی اعتماد مجلس از مرزبندی با فتنه‌گران و برائت از آنها با عنوان «پیام مردم» یعنی همان «حق‌الناس» یاد کرده‌اند و اگر چنین نبود، آنهمه اصرار و تأکید بر برائت از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 برای چه بود؟! با این حساب که نه پیچیده است و نه پنهان، به کارگیری اصحاب فتنه در کابینه، آنهم در پست‌های کلیدی، ضمن آن که صداقت آقایان را در اظهارات رسماً اعلام شده آنان با تردیدهای جدی روبرو می‌کند، امانت‌داری و التزام عملی و نظری آنها به حفاظت از «حق‌الناس» را هم زیر سؤال می‌برد و این پرسش منطقی را در اذهان پدید می‌آورد که آیا آنهمه اعلام برائت از فتنه‌گران و تأکید بر اعتدال و شایسته‌سالاری فقط برای کسب رأی اعتماد از مجلس بود؟!

در برخی از عزل و نصب‌های دولت نوپای آقای روحانی نه فقط سمت و سویی از «شایسته‌سالاری»، «اعتدال» و مخصوصاً برائت و مرزبندی با فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 دیده نمی‌شود، بلکه این تلقی را پدید می‌آورد که گویی جماعتی از اصحاب فتنه و افراد بدسابقه و بدنام را برای حمله به شایستگان و انتقام از کسانی که در مقابل فتنه 88 ایستاده بودند، سازماندهی کرده و به میدان آورده‌اند!در این باره اگرچه گفتنی‌هایی هست که برای مردم شنیدنی است و شاید برای شخص رئیس جمهور محترم نیز قابل شنیدن باشد! و به آن خواهیم پرداخت ولی به مصداق «مشتی که نمونه خروار» است می‌توان از انتصاب سرپرست وزارت علوم یاد کرد. ایشان به گواهی اسناد مکتوب و فیلم‌های موجود از اصحاب فتنه 88 بوده است و این واقعیت تلخ از نگاه رئیس جمهور محترم نیز پنهان نبوده و نیست تا آنجا که به همین علت از معرفی وی در فهرست وزرای پیشنهادی اجتناب ورزیدند.

اما، چرا ایشان را به سرپرستی وزارت علوم - با توجه به اهمیت ویژه آن- منصوب کرده‌اند؟! آیا این انتصاب دهن‌کجی به مردم و ضایع کردن حق‌الناس نیست؟! سرپرست کنونی وزارت علوم که به نظر می‌رسد مأموریت جاده‌صاف‌کنی و ریل‌گذاری این وزارتخانه حساس به نفع فتنه‌گران را برعهده دارد، این روزها با عجله و شتاب فراوان به عزل و نصب‌های سؤال‌برانگیز و تغییرات غیرقابل توجیه و غیرعلمی در وزارتخانه تحت‌ سرپرستی خود مشغول است. به عنوان نمونه و فقط به عنوان نمونه، دیروز، یعنی در یک روز تعطیل رسمی حجت‌الاسلام دکتر شریعتی را از ریاست دانشگاه علامه عزل کرد و چند روز قبل در اقدامی مشابه و غیرمنتظره و با یک تماس تلفنی کوتاه رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان را نیز برکنار کرده بود و همچنین با اتخاذ یک تصمیم بی‌جا و اعتراض‌آفرین، دانشجویان بورسیه را از حق قانونی خود محروم کرد... و اقدامات مشابه دیگری از همین دست.

آیا مردم، اساتید دانشگاه، دانشجویان و نمایندگان مجلس حق ندارند از رئیس جمهور محترم درباره انگیزه و علت اینگونه اقدامات سؤال کنند؟! مثلاً؛ عزل حجت‌الاسلام‌ والمسلمین دکتر شریعتی با چه انگیزه‌ای صورت پذیرفته است؟ آنچه همگان از ایشان می‌شناسند و همه شواهد نیز گواه آن بوده و در دسترس و قابل بررسی است، شخصیت علمی برجسته دکتر شریعتی، تلاش بی‌وقفه ایشان برای گسترش دامنه علم‌آموزی و پیشرفت‌های علمی، تأکید بر آموزه‌های اسلامی و انقلابی و ایستادگی ایشان در مقابل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و روشنگری درباره آن خیانت بزرگ است. اگر سرپرست وزارت علوم و یا جناب رئیس جمهور محترم خصوصیت دیگری در ایشان سراغ دارند که باعث عزل وی شده است، چرا اعلام نمی‌کنند؟ و اگر عزل ایشان تنها به‌خاطر ویژگی‌های یاد شده است که...؟!و بالاخره، این روزها برخی از جماعت یاد شده و پست و مقام یافته، چنان به قلع و قمع این و آن مشغولند که باید از جناب روحانی پرسید، آن کلید کذایی که در تبلیغات ریاست جمهوری به مردم نشان دادید و بعدها نیز بارها به آن اشاره فرمودید، کلید حل مشکلات بود یا سوئیچ‌‌بولدوزر؟! چرا که کار از «داس» و امثال آن گذشته است!

منبع: کیهان


      

نمونهای از جنایات منافقین در اشرف+عکس

 او وجود «فاطمه» را در کانتینر انکار کرده بود ولی مگر می شود کسی پنجره ای را بشکند پتوی نصب شده به دیوار را پاره کند و تمامی نقاط کانتینر را بنزین بریزد کتابها را ببیند ولی کودک سه ساله را سر راهش نبیند؟ 
او وجود «فاطمه» را در کانتینر انکار کرده بود ولی مگر می شود کسی پنجره ای را بشکند پتوی نصب شده به دیوار را پاره کند و تمامی نقاط کانتینر را بنزین بریزد کتابها را ببیند ولی کودک سه ساله را سر راهش نبیند؟

 دست انتقام الهی که از آستین برخی فرزندان غیور و دلاور ملت عراق بیرون آمد و در سالروز شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر، تعدادی از عناصر وفادار و بعضا رده بالای گروهک مجاهدین خلق را به گوشه ای از مجازاتی که سزایشان بود رساند، بهانه ای شد تا دوباره نام این گروهک بر سر زبان بیفتد. گروهکی که مسئولیت دستکم دوازده هزار ترور از هفده هزار ترور غیر نظامیان پس از انقلاب بر عهده آنان قرار دارد. شاید مرور برخی نمونه های خشونت های مافوق تصور این جانیان، برای درک چرایی خوشحالی امت از به درک واصل شدن این افراد ضروری باشد و شاید تلنگری باشد برای عده ای که ندیده و نشناخته، به صرف اینکه اینها مخالف جمهوری اسلامی اند از آنها حمایت می کنند و به مجازات رسیدنشان را محکوم می نمایند.

یکی از نمونه های جنایت های این گروهک، کشتن شهید سیده فاطمه طالقانی در ماهشهر در تاریخ 9 تیر 1360 است.

فاطمه طالقانی سه سال داشت و در خواب بود که در آتش سوخت. منافقین به قصد ترور پدر و مادر فاطمه محل سکونت آنها را به آتش کشیده بودند. مادرش، خانم زهرا عطارزاده، از فاطمه می گوید و از آن روز:

«فاطمه متولد 23 تیر 57 بود. فرزند اولمان بود. همسرم در زمان انقلاب بسیار فعال بود. آذر 56 در زمان دانشجویی زندانی شدند و با [حرکت جریان به سمت] پیروزی انقلاب، در دوم آبان 57 آزاد شدند. بعد از انقلاب و در زمان جنگ هم این فعالیت ها ادامه داشت. ما سال 57 هم در جهاد [سازندگی] فعالیت فرهنگی داشتیم. هر دو دبیر بودیم و در تهران تدریس می کردیم. به توصیه پدر همسرم که در اداره آموزش و پرورش سمتی داشتند به ماهشهر رفتیم، چون ظاهرا آنجا بیشتر به کار فرهنگی و مذهبی و نیرو نیاز داشت. شهریور 59 جنگ شد و مهرماه مدارس باز نشد و ما وارد جهاد [سازندگی] شدیم و آنجا شروع به فعالیت های فرهنگی کردیم. همسرم دو واحد ارتباط جمعی تأسیس کرده بودند. کارهای رادیو محلی رادیو محلی را انجام می دادند. ایشان طرح دادند که دو واحد در ماهشهر صنعتی و قدیم تأسیس شد که به آنجا مراجعه می کردند و سرودها و برنامه هایی تهیه می شد که تنظیم و اجرایش بر عهده خودمان بود.

همسرم چون نیروی فعالی بود منافقین ایشان را زیر نظر داشتند و ما هم این را می دانستیم. یک شب در واحد ارتباط جمعی بودیم. آمدند و از روزنه کلید واحد چراغ قوه انداختند تو که من بیدار شدم و با شنیدن صدا رفتند. یک دو شب بود که به خاطر فاطمه می رفتیم توی کانتینر می خوابیدیم چون هوا گرم بود و او نمی توانست بخوابد و ما برای خنک کردن خانه هم امکاناتی نداشتیم. آن شب هم در کانتینر خوابیدیم چون هوا گرم بود و صبح رفتیم خانه نماز بخوانیم. دوستم که با ما همکاری داشت آمد برای نماز و گفت از کنار کانتینر شعله های آتش بلند می شود. گفتم نگران نباش و هول نکن. که رفت، آمد. گفت که خود کانتینر است. به سرعت رفتیم آنجا. همسرم هرچه تلاش کرد نتوانست برود تو. ظاهرا شیشه را شکسته بودند و رفته بودند تو.

 

ما با استخاره رفته بودیم ماهشهر و این آیه آمده بود که خدا از مؤمنین جانشان را می خرد و بهشت را به آنها می دهد. این صحنه را که دیدم یاد این آیه افتادم و گفتم که پس جان، این بود؛ فرزند آدم از جان آدم عزیز تر است. یاد حضرت ابراهیم افتادم. خدا می دانست که ما نه ابراهیم هستیم و نه اسماعیل. گفت بیایید اینجا که بهشت است. نسیم داشت برگهای درختان را تکان می داد و با خود گفتم نگاه کن در حرکت کلی آفرینش هیچ تغییری ایجاد نشده و این تقدیر فاطمه بود.

احتمال می دادیم کار منافقین باشد. خیلی زود در جریان دیگری دستگیر شدند. گفتند آن شب که چراغ انداخته بودند توی خانه ترسیده اند این کار را انجام دهند. چند شب بعد اما رفته بودند توی کانتینر و همه جا را بنزین ریخته بودند و بعد کوکتل مولتوف پرتاب کرده بودند اما می گفتند که ما بچه را ندیدیم.

بعد از دستگیری هم هیچ وقت آنها را نفرین نکردم. می گفتم او منافق است اما مادرش مسلمان است و دوست نداشتم یک مادر دیگر زجر بچه اش را بکشد.

بعد از آن نتوانستم آنجا بمانم چون هر جا می رفتم یاد فاطمه می افتادم، آخر او توی همه کارها همراهمان بود. دیگر نتوانستم آنجا بمانم و برگشتم.

گاهی احساس عذاب وجدان داشتم. آنجا که می رفتیم نتوانسته بودیم وسایل زیادی با خود ببریم. شرایط زندگی سخت بود. به خودم می گفتم که ما برای رفتن به آنجا هدفی داشتیم اما این بچه چه؟

چیزی که همیشه ذهنم را می خورد این بود که فاطمه می گفت من ماهشهر را دوست ندارم. آخرین بار که اصفهان آمده بودیم یک روز رفته بودیم باغ. فاطمه پدرش را خیلی دوست داشت و به او وابسته بود و همه هم این را می دانستند. پدربزرگش گفت: فاطمه دلش برای باباش تنگ شده که فاطمه گفت آره. اما وقتی گفت بلیط بگیریم برود پیش پدرش فاطمه جواب داد من نمی روم ماهشهر. سه سال بیشتر نداشت اما مثل اینکه از این مسئله آگاه بود. قرار بود همگی از اصفهان برویم مشهد که همسرم آمدند و گفتند کاری دارند و باید برویم ماهشهر و بعد از دو روز، از آنجا میرویم مشهد. باز استخاره کردیم. این آیه آمد که ما باد را مسخر سلیمان کردیم. با خودم گفتم که خب، باد مسخر ماست، برویم. خانواده همسرم که راهی مشهد شدند، ما رفتیم دم اتوبوس بدرقه ی آنها و فاطمه را گذاشتیم توی ماشین و ماشین را با فاصله گذاشته بودیم که نبیند. اما او متوجه شد و شروع کرد به گریه کردن که من می خواهم بروم مشهد و ماهشهر نمی روم. توی اتوبوس هم مدام گریه می کرد که نمی آید. این است که گاه ذهنم را می خورد.

مشهد فاطمه اما ماهشهر بود و مشهد امام رضا نبود . آنجا 2 روز شد 9 روز و آن اتفاق افتاد. فاطمه را برای خاکسپاری آوردیم اصفهان چون اصفهان را دوست داشت و ماهشهر را دوست نداشت. از همان روز این حس را داشتم که کاش ما هم با فاطمه می رفتیم، اینجا خبری نیست هر چه هست آنجاست.»

 

مادر شهید، در جای دیگری هم داستان آن روز را نقل کرده است: «هشتم تیر یک روز بعد از شهادت آیت الله دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری اسلامی بود مراسمی گرفتیم. شب برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی [در کنار مسجدجامع ناحیه صنعتی ماهشهر] رفتیم و فردا صبح برای نماز بیدار شدیم. ولی فاطمه هنوز خواب بود به منزلی که در فاصل? پنجاه یا شصت متری کانتینر بود رفتیم و نماز صبح را خواندیم. نمازم که تمام شد دوستم با صدای بلندگفت: «بیا ببین چه خبر شده؟ با شتاب از منزل خارج شدم و به خیابان رفتم. دیدم شعله های آتش از کانتینر زبانه می کشد. اطمینان داشتم که دخترم داخل آن است و در شعله های آتش می سوزد اما آتش آن قدر زیاد بود که نزدیک شدن به آن محال بود چه رسد به نزدیک شدن به آن متحیر ایستاده بودم و مات و مبهوت فقط شعله های آتش را نگاه می کردم حتی یک قطره اشک هم نمی ریختم. نمی دانم شوکه شده بودم یا صبری بود که خدا به من داده بود مردم تلاش می کردند. آتش نشانی هم وقتی آمده بود. آتش که خاموش شد، بدن سوخت? دخترم، شقایق زندگی ام را دیدم. پارچ? سفیدی روی بدن سوخته اش انداختند. اما از شدت حرارت استخوانهایش پارچه آتش گرفت و از بین رفت. پارچ? دیگری انداختند. پزشک قانونی آمد و نوشت: «جسدی زغال شده به انداز? تقریبی هشتاد سانتی متر مشخص گردید و با یک ملحف? سفید پوشانده شده است. استخوانهای جمجمه سوخته شده، فقط بخشی از ساق پا و نیم تنه بالا مشخص است و در قسمت ها دیگر بدن به علّت شدّت سوختگی قابل تشخیص نیست. خانمی گفت:"من همان اولِ آتش سوزی متوجه صدایی شدم که فریاد می زد و با مشت به کانتینر می زد. هیچ کاری نمی توانستم، بکنم فقط همسایه ها را خبر کردم."

قاتل«فاطمه» پس از دستگیری گفت: "قرار بود ساعت سه بامداد روز سه شنبه نهم تیرماه 1360 عملیات آتش زدن کانتینر جهاد را انجام دهم یعنی درست همان موقعی که پدر و مادر و یک نفر از دوستانشان و خود «فاطمه» داخل کانتینر خوابیده بودند. ساعت 3 بامداد آمدم تا کانتینر را آتش بزنم، اما آن قدر لرزه بر اندامم افتاد که قادر به انجام آن نبودم آنجا را ترک کردم و ساعت چهار با اراد? قوی تری آمدم ولی نمی دانم چرا باز هم همان حالت برایم پیش آمد. لرزش بدنم عجیب بود با سرعت سراغ مسئوول تیم رفتم و جریان را گفتم او گفت: عملیات باید همین الان انجام بگیرد. من هم با تو می آیم و با هم کار را تمام می کنیم."

او وجود «فاطمه» را در کانتینر انکار کرده بود ولی مگر می شود کسی پنجره ای را بشکند پتوی نصب شده به دیوار را پاره کند و تمامی نقاط کانتینر را بنزین بریزد کتابها را ببیند ولی کودک سه ساله را سر راهش نبیند؟!»

منبع: رجا


      

هرگز امام این همه تنها نمی شود

حاج محمود ژولیده، شاعر با اخلاص اهل بیت (علیهم السلام) اشعاری را به مناسبت شهادت صادق آل عبا در وبلاگ شخصی خود قرار داده که می تواند در این ایام بسیاری مورد استفاده ذاکران اهل بیت قرار بگیرد. در ادامه می توانید این اشعار را بخوانید: 
حاج محمود ژولیده، شاعر با اخلاص اهل بیت (علیهم السلام) اشعاری را به مناسبت شهادت صادق آل عبا در وبلاگ شخصی خود قرار داده که می تواند در این ایام بسیاری مورد استفاده ذاکران اهل بیت قرار بگیرد. در ادامه می توانید این اشعار را بخوانید:

 حاج محمود ژولیده شاعر و مداح اهل بیت را اکثر هیئتی ها می شناسند. اشعار حاج محمود از سوز و معرفت خاصی بهره دارد که ناشی از روح لطیف این نوکر اهل بیت است. به مناسبت ایام شهادت امام صادق علیه السلام نمونه هایی از اشعار او را آورده ایم؛


گرچه غمم به شدت مولا نمی شود
این ریسمان ز گردن من وا نمی شود

پیری که هیچ غربت و حتی امامتم
مانع برای کین? اعدا نمی شود

یکذره هم رعایت حال مرا نکرد
ورنه به سادگی که کمر تا نمی شود

یک یک مصائبم بخدا مثل مادر است
گرچه یکی مصیبت زهرا نمی شود

آتش زدند باز دوباره به این حرم
اما شبیه خان? طاها نمی شود

گفتم امان بده که عبایی به تن کنم
یک لحظه صبر ! گفت که اصلاً نمی شود

پایی که طعم خار بیابان چشیده است
دیگر برای صاحب خود پا نمی شود

گاهی نماز نافله در راه خواندنی است
وقتی بساط سجده مهیا نمی شود

گرچه گهی مصائب من مثل عمه است
اما نصیب من که تماشا نمی شود

دیگر مرا به سیلی و با کعب نی نزد
این ظلم جز به زینب کبری نمی شود

با آن همه ملازم و با آن همه مرید
هرگز امام این همه تنها نمی شود

منبع: عقیق


      

اولین نصایح رهبری به دولت احمدی نژاد و روحانی

سال 84 در اولین دیدار هیات دولت نهم با رهبر معظم انقلاب، ایشان توصیه هایی را به دولت کردند که بعدها مغفول ماند. توصیه هایی که نشان می داد رهبر معظم انقلاب نگاهشان به خلاها و آفت های احتمالی در 4 سال آینده است. 
سال 84 در اولین دیدار هیات دولت نهم با رهبر معظم انقلاب، ایشان توصیه هایی را به دولت کردند که بعدها مغفول ماند. توصیه هایی که نشان می داد رهبر معظم انقلاب نگاهشان به خلاها و آفت های احتمالی در 4 سال آینده است.

 محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق قرار است برای اولین بار پس از پایان ریاست جمهوری اش در دانشگاه و جمع دانشجویی به تشریح عملکرد دو دولت خود بپردازد.  مردادماه سال گذشته یکی از داغ ترین جلسات دانشجویی محمود احمدی نژاد برگزار شد، جلسه ای که یکی از تیترخورترین جملات رئیس جمهور وقت ایران آرزومندی او برای به دست آوردن یاران سال 84 بود. دلیل طرح آرزویی چنین از سوی احمدی نژاد را می شد از محتوای سوالاتی که دانشجویان در آن جلسه مطرح می کردند پیدا کرد. اگرچه احمدی نژاد به نفی سوالات می پرداخت اما می شد از انتقادهای دانشجویان از از تغییر و تحولات بیش از اندازه در دولت و از دست رفتن نیروهای کارآمد، از انتقادهای دانشجویان از تغییرمفهوم عدالت، از خط قرمزهای دولت، از حلقه تنگ مدیران متوجه شد که چرا بین احمدی نژاد 84 تا 91 و 92 تفاوت قائل می شوند.

نیت عوض شد 


سال 1384 و در سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر اعضای دولت احمدی نژاد به بهانه هفته دولت اولین دیدارشان را با رهبر معظم انقلاب انجام دادند. در آن دیدار رهبر معظم انقلاب توصیه هایی را برای دولت مطرح کردند از جمله آن توصیه ها این بود «خیلى از ماها نیت هایمان خوب است و با نیتِ خوب وارد مى شویم؛ اما نمى توانیم این نیت را نگه داریم؛ این نیت در اثناى راه به موانعى برخورد مى کند؛ سایش پیدا مى کند؛ کمرنگ و ضعیف مى شود و احیاناً یک جاذبه  قوىِ معارضى دل را - که جایگاه نیت، دل است - به سوى خودش جذب مى کند؛ یک وقت نگاه مى کنید، مى بینید اصلاً نیت رفت؛ نیت یک چیز دیگر شده؛ آن وقت راه انسان عوض مى شود».

سال 84 محمود احمدی نژاد میهمان محافل روستایی بود، سفرهای استانی او با استقبال های بی سابقه همراه می شد. او میهمان زیلوهای خاکی روستاییان بود اما رفتارهای او در دولت دهم چنان شد که او برنامه خود را برای حضور در استادیوم آزادی به خاطر عدم استقبال مردمی کنسل کرد. در جهت همین تغییر نیت از خدمت به ملت به سمت خدمت به شخص هم بود که حسین شریعتمداری در آستانه انتخابات ریاست جمهوری پرده از نیت رئیس جمهور برای انجام سفرهای استانی جدید رئیس جمهور وقت برداشت و نوشت که « اگرچه آقای رئیس جمهور اعلام کرده است که برای سرعت بخشیدن به پروژه های نیمه تمام و در ادامه خدمت رسانی به مردم، عازم سفرهای استانی شده است ولی آنچه در جریان سفرهای اخیر پررنگ تر از افتتاح این طرح و آن پروژه به چشم می خورد، هزینه کلان و نجومی از بیت المال برای تبلیغ انتخاباتی به نفع نامزد احتمالی حلقه انحرافی و در همان حال، تنش آفرینی و حاشیه سازی با حمله به دشمنان فرضی است و باز هم مثل همیشه، بی آن که برای اثبات ادعاهای خود هیچ سندی ارائه کند و یا از افراد و جریاناتی که مدعی است در مسیر خدمت رسانی ایشان سنگ اندازی می کنند، کمترین نام و نشان و مشخصاتی بر زبان آورد.»


روزها هدر رفت

ادامه همین تغییر مسیر هم بود که رئیس جمهور وقت را که دولت خود را قانونمدارترین دولت می دانست مجاب کرد برخلاف قانون به همراه یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ساختمان وزارت کشور حضور پیدا کند و در توجیه کار خود بگوید که آن روز را مرخصی گرفته است. محمود احمدی نژاد توصیه سال 84 و همان دیدار نخستین رهبر معظم انقلاب را فراموش کرده بود که فرموده بودند «از الان به فکر باشید و یک روز را هم غنیمت بشمارید؛ یعنى یک روز هم نباید هدر برود». و این روزهایی که هدر رفت در ماجرای یازده روز خانه نشینی رئیس جمهور که اتفاق بی سابقه ای در تاریخ انقلاب بود ملموس تر بود.  ماجرایی که به جریان استعفای اجباری یکی از مدیران نظام حجت الاسلام حیدرمصلحی وزیر اطلاعات و مخالفت رهبر معظم انقلاب با این استعفا گره خورده بود و پاردرمیانی ریش سفیدان سیاست هم نمی توانست رئیس جمهور را برگرداند.

در همان سال 84 رهبر معظم انقلاب از شعار رئیس جمهور برای تحول در ساختار مدیریتی کشور استقبال کرده بودند اما آفت آن را هم گوشزد کرده و فرموده بودند « یکى از حرفهاى خوب آقاى رئیس جمهورمان در تبلیغات انتخاباتى - که به نظر من این حرف، عده ى زیادى را جذب کرد - تحول در مدیریت بود. این تحول در مدیریت را چه کسى باید انجام دهد؟ خود ما باید انجام دهیم. اولین گام در تحول این است که رفتار خودمان، کیفیت کارمان، عزل و نصب خودمان، اِعمال مدیریت خودمان، جذبه اى که به خرج مى‌دهیم، انعطافى که به خرج مى دهیم، برخوردى که با طبقات مخاطب و مراجع به خودمان انجام مى دهیم، اسلامى باشد.»

این برخورد اسلامی در عزل و نصب مدیران را رهبر معظم انقلاب در شرایطی به دولت وقت گوشزد فرمودند که یک ماه قبل از آن دیدار، ماجرای حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب با انتصاب مشایی به معاون اولی رئیس جمهور هم به میان آمده بود و مدتها بعد هم ماجرای عزل منوچهر متکی در حین ماموریت دیپلماتیک هم به میان آمد تا مجلس را مجاب کند که از رئیس جمهور بپرسد دلیل این برکناری چنین که با موازین فرهنگ اسلامی و ایرانی همخوانی نداشت چه بود؟

عدالت ناعادلانه تقسیم شد؟

مقام معظم رهبری در دیدار سال 84 با نیم نگاهی به شعارهای دولت برای برجسته کردن ادبیات دینی علاوه بر اینکه به دولت گوشزد کردند «ادبیات دینى را غلیظ کردن بدون مابازا، یکى از آفتهاست» تاکید فرمودند: «بعضى ها به اسم این که ما اهل ریا نیستیم و نمى خواهیم تظاهر کنیم، شعائر اسلامى و علامتهاى اسلامى و سیماى اسلامى و وجهه اسلامى و رفتار اسلامى و پرچمهاى اسلامى را از زندگىِ خودشان و زندگى مردم جمع مى کنند؛ نخیر، بنده مطلقاً این را توصیه نمى کنم؛ بلکه بعکس، توصیه مى کنم مقید باشید اینها را نگه دارید. منتها اگر بناست جانماز آب بکشیم، واقعاً روى آن جانماز نماز هم بخوانیم؛ والاّ انسان جانماز را آب بکشد و رویش نماز نخواند و کنار بیندازد، فایده اى ندارد»

ایشان مفهوم عدالت را هم برای دولت تشریح کرده و فرمودند: « عدالت یعنى امکاناتى که در کشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسیم کنیم - نه عادلانه  بى حساب و کتاب - و سعى کنیم همین امکانات را بیشتر کنیم تا به همه بیشتر برسد؛ نه این که به قشر خاص و به دسته  خاصى بیشتر برسد».


تقسیم عدالت دولت دهم اما در ماجرای برداشت 16 میلیاردی حلقه نزدیکان احمدی نژاد از حساب ریاست جمهوری به نفع دانشگاه ایرانیان و بازگرداندن آن به ریاست جمهوری پس از فاش شدنش با تعریفی که رهبر معظم انقلاب در آن جلسه به دست داده بودند کاملا متفاوت بود. و البته آن چه که در ماجرای اختلاس سه هزارمیلیاردی و به میان آمدن پای برخی مدیران دولتی نمود یافت هیچ شباهتی با عدالت نداشت اگرچه که احمدی نژاد در همان نشست دانشجویی سال 91 تاکید دارد که پایبندی دولت به عدالت علی‌رغم همه بداخلاقی‌ها، اگر 50 برابر سال 84 نباشد، کمتر از آن نیست و دولتش یک ریال از پاکدستی دور نشده است.

با این حال هشت سال بعد در دیدار با اعضای دولت یازدهم، توجه به عدالت باز مورد تاکید رهبری قرار گرفت و از پیشرفت توام با عدالت به عنوان یکی از شاخص های دولت اسلامی یاد کردند.

سلامت اعتقادى، سلامت اخلاقى، سلامت عملکردى

در این دیدار ایشان با برشمردن مهمترین شاخصها به دولت توصیه کردند: «اوّلین شاخص، شاخص اعتقادى و اخلاقى است - بخصوص در مسئولان رده‌هاى بالا - سلامت اعتقادى، سلامت اخلاقى، سلامت عملکردى که از اعتقاد درست و نگاه درست به حقایق جامعه ناشى میشود. این شاخص اوّل است.»

خدمت به خلق

 «شاخص دوّم، مسئله‌ى خدمت به خلق است؛ روحیّه‌ى خدمت، که این گفتمان اصلى دولت اسلامى همین خدمت است؛ اصلاً فلسفه‌ى وجود ما جز این نیست؛ ما آمده‌ایم خدمت کنیم به مردم و هیچ چیز نباید ما را از این وظیفه غافل کند. و یک نکته‌اى که در این زمینه‌ى خدمت هست، این است که وقت محدود است: چهار سال یا به نگاهى هشت سال؛ وقت محدود است، مثل برق هم میگذرد. من در همین اتاق یا آن اتاق با بعضى از دولتهاى قبلى که بعضى از شماها هم در آنها بودید، همین را مکرّراً تکرار کردم: روز اوّلِ دولت به فکر این باشید که این مثل برق میگذرد.»

 پیشرفت همراه با عدالت

«شاخص سوّم، مسئله‌ى عدالت است. بنده بارها عرض کرده‌ام معتقد نیستم به پیشرفتِ بدون عدالت. پیشرفت بدون عدالت همان نتیجه‌اى را خواهد داد که شما از تمدّن پرجلوه‌ى غرب، امروز دارید مشاهد میکنید. [در غرب] کسانى هستند که از گرسنگى میمیرند، کسانى هستند که در سرماى فرض کنید که ده درجه زیر صفر در فلان کشور میمیرند، یا از گرماى چهل درجه میمیرند! چرا انسان در گرماى چهل درجه به هلاکت بیفتد و بمیرد؟ جز این است که سر پناه ندارد، خانه ندارد، در گوشه‌ى خیابان است، [در] گرماى چهل درجه، آب هم به او نمیرسد، از بین میرود؟ اینها وجود دارد؛ و [ از طرفى‌] ثروتهاى انبوه افسانه‌اى هم امروز در غرب وجود دارد. این بى‌عدالتى است، ما این را نمیخواهیم، اسلام این را از ما نخواسته.»

 سلامت اقتصادى و مبارزه‌ى با فساد


«شاخص چهارم سلامت اقتصادى و مبارزه‌ى با فساد است. ببینید منصب حکومتى، جایگاه قدرت و منابع مالى است؛ وسوسه‌ها در اینجا انسان را راحت نمیگذارد. حالا شما به خودتان نگاه نکنید که متدّینید و سطح بالا هستید و مقاومت میکنید در مقابل این وسوسه‌ها؛ در درجات پائین ممکن است در مقابل این وسوسه‌ها نتوانند مقاومت بکنند. شما باید مراقب باشید، شما باید چشم بصیرِ بیناى خودتان را بر سرتاسر این دستگاهى که زیر اشراف شما است و تحت مدیریّت شما است، آنچنان بگسترانید که نگذارید در یک گوشه‌اى ناسلامتىِ اقتصادى به‌وجود بیاید و این وسوسه‌ها کارگر بشود. حتّى قبل از آنکه دستگاههاى نظارتى وارد بشوند.»

قانون‌گرایى

 «شاخص بعدى، مسئله‌ى قانون‌گرایى است. قانون‌گرایى خیلى مهم است. قانون ریل است؛ از این ریل اگر چنانچه خارج شدیم، حتماً آسیب و صدمه است. گاهى قانون ناقص است، گاهى قانون معیوب است؛ امّا همان قانون معیوب هم اگر چنانچه عمل نشود - [ قانونى‌] که منتهى به بلبشو و هر که هر که خواهد شد - ضرر آن عمل نشدن، بیشتر از ضرر عمل کردن به قانون [ است‌]. این را باید نهادینه کرد؛ در مجموعه‌ى دستگاهها این باید نهادینه بشود. و جزو رعایت قانون، رعایت اسناد بالادستى است که امروز خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ مثل سیاستهاى کلّى، سند چشم‌انداز، مصوّبات شوراهاى عالى از قبیل شوراى عالى انقلاب فرهنگى، از قبیل شوراى عالى مجازى. این قانون‌گرایى و قانون‌مدارى اگر چنانچه جا افتاد، مسلّماً خیلى از آسیبها از بین خواهد رفت.»

حکمت و خردگرایى در کارها

«یک شاخص دیگر، مسئله‌ى حکمت و خردگرایى در کارها است؛ کار کارشناسى، مطالعه‌ى درست، ملاحظه‌ى جوانب و آثار و تبعات یک اقدام، و حتّى گاهى ملاحظه‌ى تبعات یک اظهارنظر. گاهى یک اظهارنظر از سوى یک مسئولِ داراى جایگاه و به اصطلاح داراى تریبون، داراى منبر، یک تأثیرات سوئى میگذارد که این تأثیرات را اگر انسان بخواهد برطرف کند، مبالغى بایستى کار کند؛ همان قضیّه‌ى سنگِ توى چاه است؛ واقعاً مشکلات ایجاد میکند. بایستى سنجیده اظهارنظر کرد؛ این‌جور نباشد که ما حالا یک مدیرى هستیم، یک مسئولى هستیم، درباره‌ى یک مسئله‌اى یک مطلبى به ذهنمان میرسد، کارشناسى نشده، بررسى نشده، جوانبْ دیده نشده، این را نباید پرتاب کرد در فضاى افکار عمومى؛ گاهى اوقات جمع کردنش کار سخت و مشکلى است. این خردگرایى و حکمت در مدیریّتها و در کارها است. و از جمله‌ى شقوق همین حکمت، استفاده از ظرفیّت بالاى کارشناسى است در مسائل کشور که خوشبختانه ما در زمینه‌ى کارشناسى، امروز ظرفیّت خیلى خوبى در کشور داریم؛ انصافاً انسان نگاه میکند، در بخشهاى مختلف، ظرفیّت کارشناسى کشور بالا است، ما اگر از این ظرفیّت و [ از] این نیروهاى فراوانى که بعد از انقلاب پرورش پیدا کردند و به عرصه‌ى خدمت و کار وارد شدند استفاده کنیم، حتماً سود خواهیم برد.»

تکیه به ظرفیّت درون‌زاى کشور؛ نگاهمان به بیرون نباشد

«یک شاخص دیگر هم تکیه به ظرفیّت درون‌زاى کشور است؛ نگاهمان به بیرون نباشد. این، توصیه‌ى ما است؛ این معنایش این نیست که از امکاناتى که در بیرون هست استفاده نکنیم؛ این دو حرف با هم اشتباه نشود. امیدمان را به بیرون از ظرفیّت داخلى کشور ندوزیم. در بیرون از مجموعه‌ى کشور و نظام جمهورى اسلامى، جبهه‌ى بزرگى وجود دارد که با همه‌ى توان از سى و چند سال پیش به این طرف کوشیده نگذارد که این انقلاب ریشه‌دار بشود، نگذارد که این نظام جمهورى اسلامى پایدار بماند، نگذارد که پیشرفت کند، نگذارد که در زمینه‌هاى گوناگون الگو بشود. نمیشود از دشمن و روشهاى خصمانه‌اى که کرده، انتظار دوستى و محبّت و صمیمیّت داشت. نمیگوییم از اینها استفاده نکنید، امّا میگوییم اطمینان نکنید، اعتماد نکنید، چشم به آنجا ندوزید، چشم به داخل بدوزید. در داخل کشور خیلى امکانات وجود دارد که اگر چنانچه نگاه ما - چه در زمینه‌هاى اقتصادى، چه در زمینه‌هاى فرهنگى، چه در زمینه‌هاى گوناگون دیگر - [ به آنها باشد و] اگر بتوانیم از این نیروهاى داخلى استفاده کنیم، کلید حلّ مشکلات اینجا است؛ یعنى در درون کشور و امکانات داخلى کشور است که از اینها میشود خردمندانه بهره‌بردارى کرد. اینها باید شناسایى بشوند. و این است که رتبه‌ى ما را در دنیا بالا میبرد. در مناسبات بین‌المللى سهم هر کشورى به قدر قدرت درونى او است؛ هر مقدارى که واقعاً در درون اقتدار داشته باشد، سهمش از مجموعه‌ى مناسبات بین‌المللى به همان نسبت بالاتر است»

منبع: مهر


      

یک امام و چهار مذهب

-شیعه تنها با دشمنان اهل بیت(ص) مخالف است و اگر شخصی از صحابه هم با اهل بیت پیامبر(ص) دشمنی کرده باشد مورد مخالفت شیعه قرار می‌گیرد؛ اما دیگر صحابه محترم هستند. 
شیعه تنها با دشمنان اهل بیت(ص) مخالف است و اگر شخصی از صحابه هم با اهل بیت پیامبر(ص) دشمنی کرده باشد مورد مخالفت شیعه قرار می‌گیرد؛ اما دیگر صحابه محترم هستند.

 کتاب ارزشمند « الامام الصادق و المذاهب الاربعة » تالیف مرحوم آقای اسد حیدر مجموعه ارزشمندی است که علاقه مندان به مطالعه تاریخ زندگی آن امام همام می توانند از آن بهره ببرند. خوشبختانه ترجمه این کتاب با نام «امام صادق علیه السلام و مذاهب اهل سنت» در سال 1390 در هشت مجلد توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر شده است و دوستاران فارسی زبان هم می توانند از مطالب آن استفاده نمایند.


* پیشوایانِ صاحب فتوا

دوران امامت حضرت امام صادق علیه السلام یکی از دورانهای مهم و سرنوشت ساز در تاریخ امت اسلامی می باشد. دورانی است که اندیشه های کلامی و فقهی مختلف در قالب آراء و  فتاوای پیشوایان مذاهب اسلامی شکل گرفته است. در این عصر، رسالت امام، تبیین صحیح مکتب اهل بیت علیهم السلام و پاسخگویی به سوالات مخاطبین و پیروان دیگر مذاهب اسلامی است.

نویسنده کتاب به درستی معتقد است که انحصار مذاهب فقهی اهل سنت در چهار مذهب معروف ( حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی ) به تدریج و در طول زمان ایجاد شده است و دیگر مذاهب همچون مذهب سفیان ثوری و مذهب داوود بن علی ظاهری به تدریج از بین رفته است. او در این باره می گوید:

« انحصار تقلید در یکی از این چهار نفر و عدم جواز تقلید از غیر ایشان و بسته شدن باب اجتهاد به سال 645 ق بر می‌گردد. حکومت که دید معمولا فقه ابو حنیفه، مالک، شافعی و احمد تدریس می شود استادان مدرسه منتصریه را در کاخ وزیر جمع کرد و از آنان خواست از خودشان چیزی نگویند و از روی ادب و ترک کلام مشایخ چهار گانه را باز گو کنند» [1]

و اینگونه بود که زمینه تدریجی برای محو شدن دیگر مذاهب اهل سنت فراهم آمد. بنابر این در زمان امام صادق علیه السلام علاوه بر مذاهب اربعه، چند مذهب دیگر نیز وجود داشته است و این نکته مهمی است که به لحاظ تاریخی اهمیت زیادی دارد.

* خاستگاه وحیانی یک مذهب

این بحث مربوط به مذاهب اهل سنت بود. لکن تاریخ مذهب اهل بیت علیهم السلام داستان دیگری دارد. مذهب اهل بیت علیهم السلام که از زمان امام صادق علیه السلام به صورت آشکارتری جایگاه خود را در میان دیگر مذاهب اسلامی آشکار کرد، بر اساس احادیث معتبر خاستگاهی متصل به وحی دارد. به این معنی که احادیثی که امام صادق علیه السلام به عنوان احکام و تشریفات فقه جعفری بیان فرمودند اجتهادات و استنباطات فکری ایشان نیست – بر خلاف مطالب دیگر پیشوایان مذاهب اسلامی – بلکه احادیثی است که از طریق اجداد بزرگوارشان از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل فرمودند.


در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام روایت داریم که:

« حدیثی حدیث ابی و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله عزوجل» [2].

یعنی: حدیث من حدیث پدرم است و حدیث ایشان حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین علیه السلام و حدیث امام حسین علیه السلام حدیث امام حسن علیه السلام و حدیث امام حسن علیه السلام حدیث امیرالم?منین علیه السلام و حدیث ایشان حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و حدیث پیامبر صلی الله علیه واله قول خداوند عز و جل می‌باشد.

* کوتاهیِ شیعه

با این حال، کوتاهی های شیعه در معرفی صحیح مذهب خود در طول تاریخ سبب شده تا نه تنها جایگاه مذهب در میان امت اسلامی، محترم و ارزشمند قلمداد نشود، بلکه این مذهب مورد غفلت و بی اطلاعی متفکران برجسته اسلامی قرار گرفته و آنها در آثارشان افکار و فتاوای این مذهب اسلامی را نادیده بگیرند.

تبلیغات دشمنان شیعه هم همراه عامل مذکور، مزید بر علت شده و فضا را برای جویندگان حقیقت تیره و تار کرده است.

* مقامی باشکوه

کاری که مرحوم اسد حیدر در این کتاب ارزشمند انجام داده این است که با معرفی امام صادق علیه السلام و مقام و منزلت ایشان در میان علمای معاصر خویش، جایگاه مذهب جعفری را در میان امت اسلامی نشان دهد.

خواننده کتاب هنگامی که در مجلد دوم با نام 124 نفر از شاگردان آن حضرت مواجه می شود، متوجه می شود که با چه شخصیتی روبرو شده است و آنگاه که کلمات علمای اسلام را درباره آن حضرت مطالعه می‌کند[3] متوجه می شود که باید نهایت توجه و احترام را به فرمایشات آن حضرت داشته باد.

نویسنده با گزارش مفصلی از زندگانی ابو حنیفه به مباحثات امام صادق علیه السلام با او اشاره می کند و از مخالفت حضرت با مبنای « قیاس » در اندیشه ابو حنیفه پرده بر می دارد[4].

شیوه بحث مولف کاملا محترمانه و در فضای تعامل و گفتگو می باشد. شیوه ای که امروزه همه ما برای ارائه مباحثمان در سطح بین المللی به آن نیازمندیم.

* شیعه در معرض یک اتهام

از جمله ایرادات همیشگی مخالفان شیعه این است که این مذهب برای صحابه پیامبر صلی الله علیه واله ارزش و احترام قائل نیست و حتی احیانا به برخی از آنان جسارت می کند. نویسنده در این کتاب در دو جا به بحث از صحابه پرداخته است [5]و به خوبی این مطلب را توضیح داده که شیعه تنها با دشمنان اهل بیت علیهم السلام مخالف است و اگر شخصی از صحابه هم با اهل بیت پیامبر علیهم السلام دشمنی کرده باشد مورد مخالفت شیعه قرار می گیرد اما دیگر صحابه محترم هستند و دعای امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه در مدح صحابه سند برائت شیعه از تهمت پیش گفته می باشد.


* دشمنانِ دوست نما

توجه ویژه مولف به غلات از دیگر مباحث ارزشمند کتاب است که مولف در جایی از آن با عنوان « معضل غالیان» یاد می‌کند[6]. غالیان کسانی بودند که با بالاتر بردن شان و مقام اهل بیت علیهم السلام از منزلت انسانی، سبب ناراحتی اهل بیت علیهم السلام می‌شدند. انحراف فکری آنها که از زمان امیرالمومنین علیه السلام وجود داشتند سبب موضع گیری جدی امامان علیه آنها شده است. فعالیت غالیان در زمان امام صادق علیه السلام زیاد بوده است. رفتار و گفتار غلات در طول تاریخ سبب خدشه دارشدن وجهه مذهب جعفری در میان امت اسلام شده است.

بررسی اختلافات فقه جعفری در برخی از مسائل شرعی هم، از دیگر مطالبی است که مولف به صورت نسبتا مفصل به آن پرداخته است[7].


* فقه سیاسی امام ششم

برخورد امام با حکومت وقت و مظلومیت پیروان مذهب شیعه از دیگر مباحث ارزشمندی است که توجه علاقه‌ مندان به جنبه‌ های سیاسی زندگی امامان را به خود جلب می کند.[8] امام در طول حیات با برکت خود به صورت مکرر با حکومت عباسی و عوامل آن برخورد داشته ‌است. بهره مندی از روش ایشان در این زمینه، برای پربار کردن مباحث فقه سیاسی ما سودمند می ‌باشد.

تصحیح اشتباهات و تهمت های ناروا در مورد مذهب شیعه، از دیگر مباحث کتاب «امام صادق علیه السلام و مذاهب اهل سنت» می ‌باشد[9].

امیدوارم خواننده محترم از مطالعه نوشتار فهرست‌گونه ما به کلیت مباحث این کتاب پی‌برده و با مراجعه به اصل کتاب از مطالب ارزشمند آن بهره وافی ببرد.


* پی نوشت:

[1] - تبیان -امام صادق و مذاهب اهل سنت3/182 و برای مطالعه بیشتر:1/254 تمام آدرسها بر اساس ترجمه هشت جلدی کتاب است.

[2] - الکافی1/53

[3] - ا/86

[4] - ا/483

[5] - 2/389 و5/204

[6] - 1/349 و 4/151

[7] - 5/241 و 6/19تا 100

[8] - 1/373 و 8/133

[9] - 3/45 و 6 158 و203



      

شاگرد ایرانی امام صادق(ع) که بود؟

-تعداد شاگردان امام صادق(ع)  حدود 4هزار نفر ذکر شده است که از این تعداد، حدود 500 نفر ایرانی بوده اند. 
تعداد شاگردان امام صادق(ع) حدود 4هزار نفر ذکر شده است که از این تعداد، حدود 500 نفر ایرانی بوده اند.

 شاگرد ایرانی مکتب امام صادق(ع) که پدر علم شیمی شد. «جابربن حیان» شاید یکی از معروف ترین شاگردان  امام صادق(ع) باشد. دانشمندی که در میان 4هزار شاگرد پیشوای ششم شیعیان و در دوران شکوفایی علمی و کلاس های درس پرشمار امام صادق(ع) در علم کیمیاگری چهره شد و حالا سالهاست که از او به عنوان «پدر علم شیمی» یاد می شود. چهره ای که یکی از مشهورترین دانشمندان ایرانی نیز به شمار می رود.شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» می شناسند.

پدر ایرانی شیمی

بوموسی جابر بن حیان، کیمیاگر برجسته? ایرانی، در سال 100هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. پدر او  یک داروساز شناخته شده و از پیرو ان اهل بیت (ع) بود که به دلیل تلاش در بر اندازی حکومت بنی امیه دستگیر شد و به قتل رسید. جابر در زمان قتل پدرش کمتر از یک سال سن داشت. علاقه مندی جابر به حرفه و نوشته های باقی مانده از پدرش، سبب شد تا او نیز به داروسازی پرداخته و البته همزمان با ان، به یادگیری علوم دیگر هم بپردازد. برای همین، ایران را به مقصد عراق ترک کرد تا در کوفه، تحقیقات خود را دنبال کند. به همین دلیل به او صفت «کوفی» داده اند که البته اشاره به زادگاه او نیست.جابر، علاوه بر علم داروسازی، از کیمیاگران و فیلسوفان بنام عصر خود بود و البته بیشتر این شهرت را مرهون شاگردی پیشوای ششم شیعیان می دانست. ذبیح الله منصوری در کتاب ترجمه شده «امام صادق مغز متفکر شیعه» از قول جابر می نویسد: «همه این علم (شیمی یا کیمیاگری) را از محضر مولایم جعفر بن محمد(ع) آموخته ام.»  «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است هم، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و می گوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون می گوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.»

جابر نخستین شیمیدان ایرانی است. اواولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بی‌تردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد.

شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است: «جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است. »


شاگرد، دوست و همراه امام ششم

جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و  500 رساله ، تالیف کرده است. جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانه‌های کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازه‌ای به هدف خود رسید. برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ... .

وی به آزمایش بسیار علاقه مند بود. از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزه‌ای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.

جابر سرانجام در سال 194 هجری شمسی در کوفه درگذشت.



      

کار کوتاهی که خیر دنیا و آخرت در آن است

-جنس جلسات اخلاق مرجع فقد و استاد عظیم‌الشأن اخلاق تهران با همه سخنرانی‌هایشان متفاوت بود؛ به بهانه سالروز شهادت امام ششم شیعیان، شرح دو حدیث این امام همام از لسان آیت‌الله تهرانی منتشر می‌شود. 
جنس جلسات اخلاق مرجع فقد و استاد عظیم‌الشأن اخلاق تهران با همه سخنرانی‌هایشان متفاوت بود؛ به بهانه سالروز شهادت امام ششم شیعیان، شرح دو حدیث این امام همام از لسان آیت‌الله تهرانی منتشر می‌شود.

 آیت‌الله تهرانی تجسم علم و تقوا بود و جنس جلسات اخلاقشان با همه سخنرانی‌های ایشان متفاوت بود و یکی از بارزترین ویژگی‌های آن، شرح احادیث اهل‌بیت(ع) با زبانی ساده و همه‌فهم بود. به بهانه سالروز شهادت حضرت صادق آل محمد(ص)، شرح دو حدیث نورانی آن حضرت، از زبان مرجع فقد و  استاد عظیم‌الشأن اخلاق تهران منتشر می‌شود، امامی که صیت علوم حضرتش بلاد و مجامع علمی اسلامی را فرا گرفته و علمای عراق و حجاز و خراسان و شام و نقاط دیگر اسلام از محضرشان فیض می‌بردند:


رُوِیَ اَنَّهُ سَئَلَ رَجُلٌ عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ اَن یُعَلِّمَهُ مایَنالُ بِهِ خَیرَالدُّنیا وَ الاخِرَةِ وَ لایُطَوِّلُ عَلَیهِ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ: لاتَکذِب[1]؛ شخصی خدمت امام صادق علیه­السلام رسید و از حضرت درخواست کرد که به او کاری بیاموزد که به خاطر آن کار، به خیر دنیا و آخرت برسد و طولانی هم نباشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: دروغ نگو.

شرح حدیث: در زمان ائمه معصومین علیهم السلام مرسوم بوده است که خدمتشان می­رسیدند و تحفه­ای می­گرفتند و می­رفتند. این شخص انسان باصفایی است که از حضرت علیه السلام چنین درخواستی می­کند. دراین روایت خیلی ظرافت است. درخواست انجام کاری را می­کند ولی حضرت نمی­فرمایند فلان عمل را انجام بده؛ بلکه می­فرمایند دروغ نگو و بدان که در آن خیر دنیا و آخرت است.
در روایتی امام باقر علیه السلام، در بیان زشتی دروغ و مقایسه آن با دیگر پلیدی­ها می­فرماید: «إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِ اَقفَالاً وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلکَ الاَقفَالِ الشَّرابَ وَ الکِذبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ[2] » خداوند برای بدی­ها قفل­هایی قرار داد که کلید آن همانا شراب است و دروغ از شراب بدتر است.

مبداء بسیاری از فسادها و شرور، چه فردی و چه اجتماعی دروغ است. منشاء تمامی ادیان فاسده و منحرفه دروغ است. بعضی برای برطرف شدن مشکلات و یا برآورده شدن حاجات و یا رسیدن به مقامی معنوی چهل روز اعمالی را انجام می­دهند و از انجام بعضی کارها خودداری می­کنند. انسان بداند اگر چهل روز دروغ نگوید، کارش درست می شود و هر گره­ای که دارد باز می­شود، چون بزرگ­ترین گره و بدترین شرور دروغ است؛ زیرا دروغ توفیق انجام بسیاری از اعمال خوب را از انسان می­گیرد و پرهیز از آن، توفیق اعمال صالح را به انسان می­دهد. اگر انسان­ها صادق بودند، دیگر خیانت، غلّ و غشّ، نفاق، تکبّر، تهمت و ریا وجود نداشت.

[1] بحار الانوار، جلد 75، صفحه 241
[2]اصول کافی، جلد2، صفحه 338پ


*** *** ***


رُوِیَ عَن الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: اَدَّبَنی أبی بِثَلاثٍ؛ قالَ لی: یابُنَیَّ مَن یَصحَب صاحِبَ السُّوءِ لایَسلَم وَ مَن لایُقَیَّد اَلفاظَهُ یَندَمُ وَ مَن یَدخُل مَداخِلَ السُّوءِ یُتَّهَمُ[1]

ترجمه حدیث: امام صادق علیه السلام فرمودند: پدر بزرگوارم امام محمدباقر علیه السلام مرا به سه چیز ادب کردند و فرمودند: «ای پسرم! هرکس رفت و آمد و نشست و برخاستش با انسان­های بدی باشد که آن افراد روش­های بدی دارند، این را بداند که به سلامت نخواهد رسید. و کسی که زبان خود را مهار نکند و جلوی سخنان خود را نگیرد، بالاخره پشیمان خواهد شد. و کسی که در مکان­های بدنام و جلساتی که اعمال بد و گناه در آنها انجام می­شود، وارد شود به کاری بد متهم می­شود.»

شرح حدیث: اوّل: حضرت علیه السلام روابط با انسان­های دیگر را می­فرماید که مصاحبت، معاشرت و مجالست و رفاقت با افرادی که از بدکارانند، هرچند هم که انسان خوب باشد روی او اثر می­گذارد و بی­برو برگرد، انسان خراب خواهد شد.

دوّم: مراقبت و مواظبت از زبان است که هر چیزی از آن بیرون نیاید. اولین گام در سیر و سلوک الهی در باب مراقبت، مراقبتِ زبانی می­باشد و بداند که بسیاری از انسان ها روز قیامت به خاطر مراقبت نکردن از زبان خود وارد جهنم می­شوند. اثر روابط و رفاقت با انسان­های ناسالم و مراقبت نکردن از زبان فقط در قیامت نمی­باشد، بلکه در همین دنیا و در روابط بد، بد می­شود. اگر زبان مقیّد نباشد، انسان پشیمان می­شود.
سوّم: اگر انسان به مکان­ها و مجالس و جاهایی برود که در آنجا افراد بدکار و بی سروپا می­روند و گناه و معصیت، لهو و لعب، غیبت، تهمت، بدگویی، بدزبانی و ... انجام بشود، حتّی اگر خود او هم کار بد انجام ندهد، متّهم به آن اعمال می­شود که باعث پیدایش این اتهام هم خود او می­باشد.
[1]بحار الانوار، جلد75،  صفحه 261



      
<      1   2   3   4   5   >>   >